5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت استاد یزدانپناه از ناراحتی شدید علامه حسن زاده آملی نسبت به بی احترامی به آیت الله خامنه ای
➕بیانات علامه حسنزاده نسبت به مقام رهبری
@Dastan1224
📚محاکمه
جلسه محاكمه عشق بود، عقل قاضی ، و عشق محكوم ....
به دلیل تبعيد به دورترين نقطه مغز يعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع كرد به طرفداری از عشق
آهای چشم مگر تو نبودی كه هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی؟
ای گوش مگر تو نبودی كه در آرزوی شنيدن صدايش بودی ؟
وشما پاها كه هميشه مشتاق رفتن به سويش بوديد حالا چرا اينچنين با او مخالفيد ؟
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند ،
تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت:
ديدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحيرم با وجودی كه عشق بيشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمايت ميكنی !؟
قلب ناليد و گفت:
من بی وجود عشق ديگر نخواهم بود و تنها تكه گوشتی هستم كه هر ثانيه كار ثانيه قبل را تكرار ميكند و فقط با عشق ميتوانم يك قلبی واقعی باشم .
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 امام باقر(علیه السلام) میفرمایند :
✍ نعمتهایی که خداوند به تو عطا کرده را نمی توانی به شماره درآوری ؛ لکن بلاهایی که خداوند از تو دفع میکند بیش از نعمتهایی هست که به تو عطا فرموده.
@Dastan1224
🌷 آیت الله جوادی :
👌 معنای ادخال سرور اين نيست كه انسان بنشيند طنز بگويد كسي را بخنداند، ادخال سرور اين است كه مشكل او را مشکل بیکاری را... حل كند. «إِدخَال السُّرُور فِي قَلبِ المُؤمِن»
@Dastan1224
🤲دعای ابوذر غفاری ...!
حجتالاسلام والمسلمین استاد فرزانه شیخ جعفر ناصری نقل میکردند که:
در ملاقاتی که با والد گرامی- آیت الله حاج شیخ محمد ناصری- محضر آیتالله العظمی بهجت داشتیم، سخن از اولیای الهی به میان آمد.
والد فرمودند:
من از ابتدای طلبگی، به مرحوم(عارف کامل) آیت الله آسید جمال گلپایگانی رحمة الله علیه نه تنها ارادت داشتم، بلکه شیفته حرکات و روش و حتی جملات این مرد الهی بودم و در نماز جماعت ایشان شرکت میکردم. یادم هست ایشان در قنوت نماز با صدایی آرام و پرطمأنینه این دعا را میخواندند:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّکَ...».
آیتالله العظمی بهجت فرمودند:
بله این دعای حضرت ابوذر است. روایت دارد:
روزی جناب ابوذر غفاری خدمت رسول خدا رسید و ایشان را مشغول صحبت با دحیه کلبی دید و نشناخت و رفت در حالی که در واقع، این فرد که رسول خدا با او صحبت میکرد دحیه نبود، بلکه جبرائیل امین بود بهصورت دِحْیَه کلبی.
جبرئیل عرض کرد:
یا رسول خدا اگر اباذر به ما سلام میکرد، ما سلام او را جواب میدادیم و بعد عرض کرد: ابوذر دعایی دارد که او را در آسمانها مشهور کرده، از او بخواه آن دعا را برایت بخواند...
بعد پیامبر به ابوذر فرمودند:
جبرئیل گفت تو دعایی میخوانی که تو را در آسمانها مشهور کرده است. ابوذر آن دعا را برای آن حضرت خواند:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّکَ وَ الْعَافِیَهَ مِنْ جَمِیعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرَ عَلَی الْعَافِیَهِ وَ الْغِنَی عَنْ شِرَارِ النَّاسِ»
بار خدایا! از تو امان و ایمان به خودت را درخواست میکنم توفیق تصدیق و دنبالهروی از پیامبرت را آرزومندم، عافیت از جمیع بلایای دنیوی و اخروی را از پیشگاهت طلب میکنم. روحیه شکر و سپاسگزاری از عنایاتت را خواهانم. پروردگارا! مرا از مردم بد و آزاررسان بینیاز کن.»
ابوذر برای از دست دادن توفیق مکالمه با جبرئیل به قدری پشیمان شدند که چند روز نتوانستند از منزل بیرون بیایند.
📚 (الكافی، ج2، ص587)
@Dastan1224
📚 داستان کوتاه
مردی برای پسر و عروسش خانهای خرید. پسرش در شرڪت پدر، مدیر فروش بود و رییس زنان و دختران زیادی بود ڪه با آنها تعامل داشت.
پدر بعد از خرید خانه، وقتی ڪلید خانه را به پسرش داد از او خواست، هرگز از روی این ڪلید، ڪلید دوم نسازد. و پسر پذیرفت.
روزی در شرڪت، پدر ڪلید را از جیب پسرش برداشت. وقتے پسر متوجه نبود، پسردر شرڪت سراسیمه به دنبال ڪلید میگشت.
پدر به پسر گفت:
قلب تو مانند جیب توست و چنانچه در جیب خود بیش از یڪ ڪلید از خانهات نداری، باید در قلب خودت نیز بیش از محبت یڪ زن قرار ندهی.
همسرت مانند ڪلید خانهات، نباید بیشتر از یڪی باشد. همانطور ڪه وقتی نمونه دیگری از ڪلید خانهات نداشتی، خیلے مواظب آن بودی تا گم نشود، بدان همسرت نیز نمونه دیگری ندارد، مواظب باش محبت او را گم نڪنی.
اگر عاشق زن دیگری شوی، انگار یدڪی دومی از ڪلید خانه داری و زیاد مراقب ڪلید خانهات نخواهے بود.
@Dastan1224
📚#داستان_زیبا
قناعت مور و حرص زنبور
زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید و در آن رنج بسیار می دید و حرصی تمام میزد. او را گفت:
ای مور این چه رنج است که بر خود نهاده ای و این چه بار است که اختیار کرده ای؟ بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین، که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد، آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم.
این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و بر روی پاره ای گوشت نشست. قصاب کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد. مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید.
زنبور گفت: مرا به کجا میبری؟
مور گفت: هر که به حرص به جائی نشیند که خود خواهد، به جاییش کشند که نخواهد.
و اگر عاقل یک نظر در این سخن تامل کند، از موعظه واعظان بی نیاز گردد...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@Dastan1224
#پند
ازعالمی ..پرسیدند..
بالاترین وزنه چند کیلو است.
که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان؟...
عالم در جواب گفتن بالاترین
وزنه یه پتوی نیم یا 1کیلویی است.که یه نفر بتواند هنگام نمازصبح از روی خود بلند کند.
هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کند. باید بهش گفت پهلوان.
» - رسول الله فرموده اند ترک کردن
نماز صبح : نور صورت
ظهر : بركت رزق
عصر : طاقت بدن
مغرب : فايده فرزند
عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد.
@Dastan1224
🔻آیتالله #بهجت:
گاهی موانع بزرگی با یکبار مشهد رفتن از سر راه ما برداشته میشوند. او حجّت خدا و پناه شیعه است؛ آسمان و زمین و آنچه بین آن دو است در اختیار امـام رضا علیهالسّلام است.
@Dastan1224
#تلنگرانہ
اگرالعجلبگوئیم
وبرایظهورآمادهـنشویم
ڪوفیانآخرالزمانيم.
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹#داستان_آموزنده
زاهدی در روزگار گذشته صد سال در صومعهای عبادت کرد. پس هوی و هوس بر وی غلبه کرد و معصیتی انجام داد.
پس از آن پشیمان شد؛ خواست که به محراب عبادت برگردد. هنگامی که قدم در محراب گذاشت، شیطان آمد و گفت: ای مرد! شرم نداری؟ آن کار زشت را کردی و اکنون به سوی حضرت حق میآیی؟ و خواست که او را از حق ناامید گرداند، تا ناامیدی (باعث) زیادتر شدن گناهان او شود.
در آن حالت، در دل ندایی شنید که ای بنده من، تو مخصوص به من هستی و من متعلق به تو، و به این فضول بگو که تو چه کاره ای؟!
@Dastan1224
علت شهادت پیامبر(ص)
❌ خیانت یک زن
⚔پس از آن که جنگ خیبر پایان یافت و اموال خیبر به عنوان غنیمت، طبق دستور پیغمبر اسلام (ص) بین مسلمین تقسیم گردید، یک زن یهودی به نام زینب دختر حارث که دختر برادر مَرحَب باشد برّه ای کباب شده را به عنوان هدیه تقدیم آن حضرت و همراهانش کرد.
زن یهودی پیش از آن که برّه را تحویل دهد، از اصحاب سؤال کرد که پیغمبر خدا کجای گوسفند را بهتر دوست دارد؟
اصحاب اظهار داشتند: پیامبر خدا (ص)، دست آن را بهتر از دیگر اعضایش دوست دارد.
پس آن، زن یهودی تمامی برّه را آغشته به زهر نمود، مخصوصاً دست آن را بیشتر به زهر آلوده کرد و جلوی حضرت و یارانش نهاد.
حضرت مقداری از دست برّه را تناول نمود و سپس به اصحاب خود فرمود: از خوردن آن دست بکشید، زیرا که گوشت این برّه مسموم است.
🔮پس از آن، حضرت رسول (ص) آن زن یهودی را احضار و به او فرمود: چرا چنین کردی؟
🗣او در جواب گفت: برای آن که من با خود گفتم، اگر این شخص پیغمبر باشد به او آسیبی نمی رسد وگرنه از شرّ او راحت می شویم.
👈و چون حضرت سخنان او را شنید، او را بخشید، ولی پس از آن جریان، حضرت به طور مکرّر می فرمود: غذای خیبر مرا هلاک، و درونم را متلاشی کرده است.
📚( بحارالا نوار: ج 21، ص 5 6)
@Dastan1224