✍امام على عليه السلام:
هر كه بدون عاقبت انديشى، در كارها فرو رود، خود را به بلاهاى سختِ رسواكننده دچار كند
📚تحف العقول، صفحه ۹۳
💠: @Dastan1224
#یک_داستان_یک_پند
✍سیبزمینی دو برابر قیمتش شده است. سیبزمینیها را با کلی گِل از زمین برداشت میکنند چون گِل آنها هم قیمت میخورد و وزن میشود. به جای اینکه سیبزمینی گران شده است گِل آن پاک شود تا بر مردم هزینۀ بیشتری تحمیل نشود شیطان کار خود را میکند. احمد تا دیروز منتظر بود قیمت طلا کاهش یابد تا مردم راحت شوند ولی از وقتی که طلا خریده است از افت قیمت طلا ناراحت است و هزاران مثال شبیه به آن که دنیا با انسان بازی میکند.
وقتی قرآن میفرماید: زندگی دنیا بازیچه و متاع غرور است یعنی همین، که هر کس را به نوعی که به او نزدیک میشود فریب میدهد.
📖 وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (آلعمران)
و زندگی دنیا، چیزی جز سرمایۀ فریب نیست!
💠: @Dastan1224
✍پیامبر خدا صل الله و علیه و آله:
جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و میکائیل نزدم آمدند. جبرئیل فرمود: ای پیامبرخداﷺ هر کس از امتت ده صلوات بر تو بفرستد،من بر پل صراط دستش را خواهم گرفت و او را عبور میدهم. میکائیل فرمود: من هم از آب حوض کوثر به او مینوشانم. اسرافیل هم فرمود: منم سر به سجده میگذارم و سر را بلند نخواهم کرد تا خداوند همهی گناهان اورا نبخشاید. عزرائیل هم گفت: منم روح او را همانند روح پیامبران قبض میکنم.
📚:درةالناصحین
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌷
@Dastan1224
✨﷽✨
✅سختی و مشقت دوران ظهور
✍عموما ما فکر میکنیم، همین که امام زمان(عج) ظهور کنند، با یک دعا یا معجزه همه مشکلات بلافاصله حل خواهد شد، در حالی که روایات میگویند در دوره ظهور سختی و #تلاش_شیعیان و یاران حضرت بیشتر از قبل خواهد بود.
به ابی جعفر (ع) عرض کردم:
آنان می گویند که چون مهدی قیام کند همه کارها از برای او به خودی خود درست شود و به اندازه حجامتی خون نمیریزد. فرمود: هرگز چنین نیست سوگند به آن کس که جان من بدست او است اگر کارها به خودی خود برای کسی درست می شد هر آينه برای رسول خدا درست می شد آنگاه كه دندانهای جلوی آن حضرت شکست و صورت مبارکش زخم برداشت... نه، هرگز، #سوگند بآنكس كه جان من بدست او است تا ما و شما عرق و خون بسته را پاك كنيم و سپس پيشاني اش را - به نشانه علامت - مسح كرد.
📚غیبت نعمانی باب۲۲ ص۳۸۷
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Dastan1224
»
✍امام سجاد علیه السلام:
حـــــقمادرت بر تو اين است كه
بدانى او تو را در جايى حمل كرده
است كه هيـچ كس ديگرى را حمل
نمى كند و از مـيوه دلش آن به تو
داد كه هيچكس به ديگرى نمیدهد.
📚الأمالى ، صدوق ، ص۴۵۳
@Dastan1224
🔴 سه عمل که باعث طول عمر میشود!
✍️امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: سه چيز است كه اگر مؤمن از آن ها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره مندى او از نعمت ها مى شود:
طول دادن ركوع و سجده
زياد نشستن بر سر سفره اى كه در
آن ديگران را اطعام مى كند،
و خوش رفتارى اش با خانواده.
📚 کافی، ج ۴، ص
@Dastan1224
✨﷽✨
🌹اخلاص در عمل چیست
✍️فرض کنید در تهران هستید و یکی از دوستان قدیمی از شهرستان به تهران میآید و شب مهمانِ خانه شما میشود. اولین چیزی که برای شما سوال میشود این نکته است که این دوست قدیمیتان به چه علت به تهران سفر کرده است؟
اگر حس کنید دل دوستتان برای دیدن شما تنگ شده و بهخاطر همین، رنج راه را تحمل کرده و تهران آمده است این عمل او خالصترین عمل است که فقط برای کسب رضایت شما بوده است.
حال فرض کنید اگر بدانید این دوستتان تهران آمده است تا به پزشکی جهت درمان مراجعه کند و هدف از سفر او به تهران به نیت دیدن شما نبوده است و بیشتر برای کم کردن هزینه مسافرخانه و غذا... به خانه شما آمده است، در این حالت هر چند شما از اینکه دوستتان یاد شما کرده است خوشحال میشوید ولی این عمل او چون خالص برای شما نیست، زیاد محلی به این حرکت دوست خود قائل نمیشوید.
حضرت حق هم همینطور است. کسی مریض میشود و آزمایش خون میدهد و چون میترسد که مبادا بیماری صعبالعلاج بگیرد، پس گناه نمیکند و صدقه میدهد. این کجا و آن کجا که کسی در حال تندرستی بهخاطر شکر نعمت تندرستی از گناه میترسد؟
↶【به ما بپیوندید 】↷
@Dastan1224
✍امام على عليه السلام:
كسى كه عبرت شناس باشد، چنان است كه با گذشتگان زيسته است
📚تحف العقول صفحه 165
امیرالمؤمنین علیه السلام: من اگر چه تمام عمر پیشینیان را نداشته ام، ولى در اعمال آنها نظر افکنده ام، و در اخبارشان اندیشه نموده ام، و در آثارشان سیر کرده ام آن چنان که گویى یکى از آنان شده ام، بلکه گویى به خاطر آنچه از تاریخ زندگى آنها به دست من رسیده، با همه آنها از آغاز تا آخر من عمر کرده ام
📚برگرفته از وصیت امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام، نهج البلاغه
@Dastan1224
✨﷽✨
🔴با مردم به اندازه عقلهایشان سخن بگویید
✍️روزی پادشاهی دانا به شهری وارد میشود و میخواهد با دانشمند آن شهر گفتگویی داشته باشد. مردم، چون کسی را نداشتند، او را نزد چوپان میبرند. آن دو روبروی هم مینشینند و مردم هم گرد آنها حلقه میزنند. پادشاه دایرهای روی زمین میکشد. چوپان با خطی آن را دو نیم میکند. پادشاه تخم مرغی از جیب درمیآورد و کنار دایره میگذارد. چوپان هم پیازی را در کنار آن قرار میدهد. پادشاه پنجه دستش را باز میکند و به سوی چوپان حواله میدهد. چوپان هم با دو انگشت سبابه و میانی به سوی او نشانه میرود. پادشاه برمیخیزد، از چوپان تشکر میکند و به شهر خود بازمیگردد.
مردم شهرش از او درباره گفتگویش میپرسند و او پاسخ میدهد که: چوپان دانشمند بزرگی است. من در ابتدا دایرهای روی زمین کشیدم که یعنی زمین گرد است. او خطی میانش کشید که یعنی خط استوا هم دارد. من تخم مرغی نشان او دادم که یعنی به عقیده بعضیها زمین به شکل تخم مرغ صاف و مسطح است. و او پیازی نشان داد که به شکل پیاز لایه لایه است. من پنجه دستم را باز کردم که یعنی اگر پنج تن مثل ما بودند کار دنیا درست میشد و او دو انگشتش را نشان داد که یعنی فعلاً ما دو نفریم.
مردم شهر چوپان هم از او پرسیدند که گفتگو در مورد چه بود و او پاسخ داد: آن پادشاه دایرهای روی زمین کشید که یعنی من یک قرص نان میخورم. من هم خطی میانش کشیدم که یعنی من نصف نان میخورم. او تخم مرغی نشان داد که یعنی من نان و تخم مرغ میخورم. و من هم پیازی نشانش دادم که یعنی من نان و پیاز میخورم. او پنجه دستش را به سوی من نشانه رفت که یعنی خاک بر سرت. من هم دو انگشتم را به سوی او نشانه رفتم که یعنی دو تا چشمت کور شود.
@Dastan1224
📚خدایا شکرت مقدس اردبیلی نشدم....
در حالات مقدس اردبیلی رحمة الله علیه نقل کرده اند که مقدس اردبیلی یک شب سحر بلند شد دلو را داخل چاه می اندازد و بالا می کشد می بیند پر از طلا است.
خداوند می خواست او را امتحان بکند. مقدس طلاها را داخل چاه برمی گرداند و رو به آسمان می کند که خدایا احمد از تو آب می خواهد نه طلا. من آب می خواهم که وضو بگیرم و با تو راز و نیاز بکنم.
دوباره سطل را بالا می کشد می بیند طلاست. می گوید خدایا من طلا نمی خواهم من آب می خواهم. بار چهارم آب در می آید وضو می گیرد و برای مناجات می رود. برای او طلا قیمت نداشت.
در جریان دیگری مقدس اردبیلی آخر شب از کنار حمامی رد می شد دید این حمام دار آتش و هیزم را داغ کرده و نشسته با خدا دارد مناجات و درد دل می کند.
خدایا تو را شکر می کنم که سلطان نشدم اگر سلطان می شدم می دانم مسئولیتم زیاد می شد و ظلم می کردم. خدایا تو را شکر که ریاست به من ندادی.
خدایا تو را شکر که ثروتمند نشدم. چون من گول می خوردم و مال مردم را می خوردم. خدایا شکر که من وزیر نشدم خدایا تو را شکر که من استاندار نشدم. خدایا شکر که مقدس اردبیلی نشدم.
مقدس اردبیلی تا این را شنید تکان خورد. (گفتم ریا و شرک خیلی ریز و دقیق است مثل مورچه ای سیاه که روی سنگ سیاه در شب تاریک ظلمانی راه برود.) مقدس اردبیلی داخل می رود و سلام می کند و گرم می گیرد او هم نمی شناخت که این مقدس اردبیلی است.
مقدس می گوید از چند دقیقه ی قبل اینجا بودم صدای مناجات شما را می شنیدم که دعای می کردی خدایا شکر که سلطان و وزیر و این ها نشدم این دعاهایت خوب بود اما یکی هم گفتی خدا را شکر که مقدس اردبیلی نشدم.
می خواهم ببینم که مقدس اردبیلی چه جنایتی انجام داده که شما گفتی الحمدالله که مقدس اردبیلی نشدم. حمامچی گفت: مقدس اردبیلی هم کارش درست نیست.
مقدس گفت: چطور؟ گفت: این هم یک چیزی قاطی دارد شرک و ریا دارد. گفت: یک داستانی برای مقدس اردبیل نقل می کنند می گویند یک شب نصف شب بلند شد می خواست نماز شب بخواند دلو را داخل چاه انداخت طلا درآمد سه بار طلا در آمد داخل چاه سرازیر کرد گفت خدایا من از تو آب می خواهم من با این چیزها گول نمی خورم.
این طور چیزی می گویند درست است؟ مقدس گفت: درست است. (حمام چی نمی دانست این خود مقدس است.) حمامچی گفت: آن وقتی که این جریان برای او پیش آمد تنها بود یا کسی هم با او بود؟ مقدس گفت: تنها بود. گفت: اگر تنها بود چرا فردای آن روز این داستان در نجف پخش شد. حتما نشسته یک جا خودش تعریف کرده است. یک حمامچی مچ مقدس اردبیلی را می گیرد. حواستان جمع باشد ریا اینقدر ریز است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@Dastan1224
📚#داستانآموزنده
مردی چهار پسر داشت؛ او هر کدام از آنها را در فصلهای مختلف به سراغ درخت گلابیای فرستاد که در فاصلهای دور از خانهیشان روییده بود؛
پسر اول را در زمستان فرستاد؛ دومی را در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
.
پسر اول گفت: چه توصیفی از درختی خشک و مرده و زشت میتوان داشت؟!.
پسر دوم گفت: اتفاقا درختی زنده و پر از امید شکفتن بود.
پسر سوم گفت: درختی بود سرشار از شکوفههای زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه هایی بود که تا به امروز دیدهام.
پسر چهارم گفت: درخت بالغی بود که بسیار میوه داشت و پر از حس زندگی بود.
.
پدر لبخندی زد و گفت: همه شما درست میگویید، اما زمانی میتوانید توصیف زیبایی از زندگی درخت و انسان داشته باشید که تمام فصلها را در کنار هم ببینید.
اگر در زمستانهای زندگی تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از دست میدهید و کل زندگیتان تباه میشود. و در خوشبها و زیباییهای زندگی همیشه به خاطر داشته باشیم که حال دوران همیشه یکسان نیست...
طوری زندگی کنیم که اگر زمستان آن رسید از آنچه بوده ایم لذت ببریم.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@Dastan1224
🚨منتظر آمریکا نباشید
💢قدرتها تمام شیره جان شما را میکشند و میبرند و ملت شما را آن طور ضعیف و زبون و بیچاره میکنند و همه نشستهاید هی منتظرید که آمریکا برایتان کار بکند.
#کلام_امام
@Dastan1224