✨ بوی حسین علیه السلام ✨
چند روز پيش داشتم به حرفاي يه بنده خدايي گوش ميدادم رسيد اينجا يه طوري شدم…
ميگفت: يه دوستي داشتيم، اهل مشارطه و مراقبه و محاسبه.
از اونا بوده كه خيلي رو كاراش حساس بوده ...
اين آقا تو همون جووني ميميره، شب اولي كه تو قبر گذاشتيمش ماهم گفتيم خب دوستمون بوده حق به گردنمون داره اين يه شبه كه سختترين شب هر آدميه بيايم وایسيم بالا قبرش و براش دعا بخونيم.
هر چي بلد بوديم رو كرديم، قرآن، كميل، زيارت عاشورا، توسل، دعاي جوشن كبير تا صبح وصل به دعاي ندبه و دعاي عهد و …
ساعت حدوداي ۲ نصفه شب يكي از بچه ها يهو از جاش بلند شد، مثه بيد مي لرزيد پرسيدم: محمد چيه؟ گفت: كسي اينجا بود؟ گفتم نه، ديديم داره گريه ميكنه گفت: همين الان يه لحظه تو خواب بيداري بودم، يه سيد بزرگوار اومد پيشم، تكونم داد گفت: اينجا چي كارميكني؟
گفتم: رفيقمون بوده از غروب آفتاب تا حالا پيششيم، گفت چرا خوابيدي؟
گفتم آقا يه لحظه خسته شدم خوابيدم .
گفت: خواب معنا نداره بلند شيد! نكير و منكر و آوردن بالا سرش ميخوان ازش سوال كنن بلند شيد يه كاري كنيد براش!!
تا اينو گفت بچه ها منقلب شدن شروع كردن به دعا خوندن و روضه خوندن.
منم تو اين لحظه رفتم بالا سرش، سرمو چسبوندم رو قبرش گفتم: السلام عليك يا اباعبدالله، آقاجون نوكرتيم يه عمر برات سينه زده گريه كرده نكنه اين لحظه هاي آخري دستشو رها كني نكنه تنهاش بذاري گذشت اون شب.
شب هفتش بازم يكي از همون بچه ها خوابشو ديد. گفت عليرضا چه خبر؟ شب اول قبر سخت بود؟
گفته بود خيلي سخت بود، نكير و منكر اومدن بالا سرم، هر چي ميگفتن، زبونم بند اومده بود هر چي گفتن من ربك؟ هيچي يادم نمي اومد، من نبيك؟ من امامك ؟ هيچي يادم نمي اومد.
يهو ديدم شما بالا قبرم نشستيد داريد روضه ميخونيد. گفتم من هيچي يادم نمياد اما فقط اينو ميدونم آقام حسينه!!… يهو ديدم، دارن ميگن:
رهاش کنیم بوی حسین میده.
چون در لحدم نكير و منكر ديدند
يك يك همه اعضای مرا بوئيدند
ديدند ز من بوی حسين مي آيد
از آمدن خويش خجل گرديدند
☀️@Dastan1224
هدایت شده از تبلیغات محرم🖤🖤
❗️درمان ریشه ای و بدون بازگشت با داروهای گیاهی❗️
🟢 بهبود دائمی چاقی ولاغری همراه با اصلاح مزاج
🟢بهبود مشکلات گوارشی ازجمله معده، یبوست و سندرم روده تحریک پذیر
✅جهت درمان و مشاوره رایگان روی لینک زیر بزنید و وارد کانال شوید✅
https://eitaa.com/joinchat/1928855928C8ca8417fab
❌برای مشاوره فرم زیر را تکمیل کنید👇👇
https://formafzar.com/form/txqzs
جهت ارتباط با درمانگر تترونتن میتوانید به آیدی و شماره زیر پیام دهید👇👇
@Shafagar
09052337883
💥تلنگر
هرگاه که نمازت
قضاشدونخواندی
دراین فڪر نباش که
وقت نماز خواندن نیافتی
بلکه!
فکرکن چه گناهی را
مرتکب شدی که خداوندنخواست
درمقابلش بایستی!
نماز راسبک نشماریم
☀️@Dastan1224
یه موتور گازی داشت 🏍
که هرروز صبح و عصر سوارش میشد
و باش میومد مدرسه و برمیگشت .
یه روز عصر ...
که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت❗️
رسید به چراغ قرمز .🚦
ترمز زد و ایستاد ‼️
یه نگاه به دور و برش کرد 👀
و موتور رو زد رو جک
و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣
الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳
اشهد ان لا اله الا الله ...👌
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂
و متلک مینداخت
و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳
که این مجید چش شُدِه⁉️
قاطی کرده چرا⁉️
خلاصه چراغ سبز شد🍃
و ماشینا راه افتادن🚗🚙
و رفتن .
آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟
چطور شد یهو؟؟!!
حالتون خُب بود که؟!!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت👀
و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود
که عروس توش بی حجاب نشسته بود
و آدمای دورش نگاهش میکردن .
من دیدم تو روز روشن ☀️
جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌.
به خودم گفتم چکار کنم
که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه .
دیدم این بهترین کاره !"👌
همین‼️✌️
برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین
☀️@Dastan1224
🔴برخورد با دزد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود!
بگیرش ... دزد ... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچه های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد!
تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو!
رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند.
بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می کنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد گریه می کرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را می دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم.
ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدارا شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد.
از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد.
راوی: عباس هادی
منبع: «سلام بر ابراهیم» زندگی و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی
☀️@Dastan1224
▪️یکی از مداحان تعریف میکرد
چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام …،
بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد …!
ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟
گفت الحمدلله جام خوبه
ارباب این باغ و قصر رو بهم داده
دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن.
گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟
گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ،
صدا زد آقا مشهدی علی
خوش آمدی ..
مشهدی علی توی کل عمرت 12 هزار و 427 تا برای ما چایی ریختی …
این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم …
میگفت دیدم مشت علی گریه کرد .
گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟
گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره
برای هر نفر شخصا” هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم …
☀️@Dastan1224
هدایت شده از تبلیغات محرم🖤🖤
🔰دلیل اصلی مشکلات آقایون رو میشناسید
https://digiform.ir/wba131e61
1⃣ زود انزالی
2⃣ عدم نعوظ /
3⃣ عفونت مجاری ادراری / واریکسل/پرستات
4️⃣ بی میلی جنسی
5️⃣ ناباروری
💥 ودیگر مشکلات جنسی آقایان 💥
🔰🔰🔰 آیدی ایتا 🔰🔰🔰
@dr_aghili_teb
🖲دریافت فرم الکترونیکی مشاوره رایگان 👇👇👇👇
https://digiform.ir/wba131e61
💞دعای مادر💞
از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند: این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟
گفت: شبی مادر از من آب خواست.
نگریستم، آب در خانه نبود.
کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم.
چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود.
هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم.
او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:
«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».
❗️اشاره به جلب رضایت مادر و تأثیر دعای او در حق فرزند، و این که جلب رضایت مادر، آدمی را به مقام های والای معنوی می رساند.
☀️@Dastan1224
جوانى خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت: «من مردى گناه کارم و نمى توانم خود را از انجام گناهان بازدارم، مرا نصیحتى فرما» امام حسین علیه السلام فرمود:
پنج کار را انجام بده و آن گاه هرچه مى خواهى، گناه کن. اول، روزى خدا را مخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم، از حکومت خدا بیرون برو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم، جایى را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم، وقتى عزراییل براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود بران و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم، زمانى که مالک دوزخ، تو را به سوى آتش مى برد، در آتش وارد مشو و هرچه مى خواهى گناه کن.
جوان اندکى فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت هاى طرح شده، چاره اى جز توبه نیافت.
☀️@Dastan1224
#امام_كاظم(علیه اسلام :
خداوند عزّ و جلّ ، از بنده پر خوابِ بي كار نفرت دارد.
پرخوابي هم يك نوع مريضي است كه مبتلا به آن نه تنها توفيق تحصيل #حضور_قلب پيدا نمي كند، بلكه #تارك_نماز هم مي شود.
پرخوابي و اعتياد به آن، جسم را بي حال مي كند و موجب ضعيف شدن اراده مي گردد و #اعتماد_به_نفس از آدمي سلب مي شود كه در نتيجه آدمي در مقابل معنويات عكس العمل منفي نشان مي دهد، چنين شخصي در نماز با حالت خواب آلود روبه رو مي شود و هنگام بيدار شدن از خواب، به #سختي بر مي خيزد و به علت اسارت خواب، با بي حالي #وضو مي گيرد و طوري صورت را مي شويد كه خواب از سرش نپرد و در هنگام نماز در فكر خواب است و با اتمام نماز دستِ و پا شكسته، به طرف رختخواب پرواز مي كند، چرا كه محبوبش #خواب است و نماز مزاحم باشد.
#پرخوابی
#روایت_حدیث
☀️@Dastan1224
هدایت شده از تبلیغات محرم🖤🖤
👈اگر درامدت زیر ۱۰۰ میلیون در ماه هست
👈اگر دنبال ایده های جدید برای درامدزایی هستید
👈اگر میخوای یه کاری رو شروع کنی ولی نمیدونی چه جوری و از کجا شروع کنی و سرمایه ای نداری
👈اگر دنبال کتابها و فیلمهایی انگیزشی و درامدزا هستی
این کانال رو بهت پیشنهاد میدم👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2050031973C50d2aef3d0
#امام_باقر(علیه السلام) فرمود:
#حضرت_موسی در مناجات به خداوند عرض کرد: خداوندا! به من توصیه و اندرزی کن
خداوند فرمود: ای موسی! من تو را سه مرتبه توصیه می کنم. موسی عرض کرد: خداوندا بفرما.
خداوند فرمود: تو را برای اطاعت از امر مادرت توصیه می کنم.
موسی عرض کرد: خداوندا! بفرما. خداوند فرمود: باز هم مادرت را توصیه می کنم.
موسی عرض کرد: خداوندا! توصیه سوم را بفرما. خداوند فرمود: پدرت را به تو، توصیه می کنم.
خداوند به موسی فرمود: ای موسی! آیا می دانی من چقدر به تو ترحم نموده ام؟ موسی گفت: تو از مادرم به من مهربان تری.
خداوند فرمود: موسی مادرت در اثر فضل من، بر تو ترحم می کرد. من بودم که او را بر تو مهربان ساختم و قلب او را پاک نمودم، تا او تو را پاک تربیت کند.
اي آدم! آنچه بين من و توست: از تو #دعا و از من #اجابت.
(الخصال)
#حکایت_روایت_حدیث
#خدای_بخشنده_مهربان
#پروفایل_مذهبی
☀️@Dastan1224