✨﷽✨
🖇 جوانی می گفت :
روزی با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت.
✿ از هم جداشدیم.
شب به تخت خوابم رفتم.
اندوه بسیار قلب و فکرم را فرا گرفته بود...
مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم...
〽️ روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم.
〽️ در آن نوشتم:
شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است.
آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟
◇ به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست...
❗️ پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی.
ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام داده ام،
وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم.
اشک از چشمانم سرازیر شد...
❗️ مواظب قلب همدیگه باشیم !!
از یه جایی به بعد... دیگه بزرگ نمیشیم؛ پیر میشیم
از یه جایی به بعد... دیگه خسته نمیشیم؛ می بُرّیم
از یه جایی به بعد... دیگه تکراری نیستیم؛ زیادی هستیم...!!
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
🌼اشاره به حکمت نهفته در ناخن
✍امام صادق علیه السلام خطاب به مفضّل بن عمر: ای مفضّل! در این بیندیش که چرا ناخن ها در سرْانگشت ها واقع شده اند؟ جز برای آن که از انگشت ها حفاظت کنند و در انجام دادن کارها یاری دهند؟
💢 مفضّل مىگويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: چه مىشد اگر خداوند موهای بدن و ناخن ها را چنان مىآفريد كه رشد نکنند تا آدمى به اصلاح و كوتاه كردن نيازمند نباشد.؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال در اين كار، نعمت هايى نهاده كه آدمى از آن ها آگاه نيست تا سپاس گويد.
آگاه باش! دردهاى بدن با خروج مو از منافذ بدن و با خروج ناخن از سر انگشتان خارج مىگردد؛ از اين رو به انسان فرمان داده شده كه هر هفته با مو تراشيدن و كوتاه كردن ناخن ها به اين كار اقدام كند. اين كار باعث مىشود كه مو و ناخن با شتاب بيشترى برويند و دردها و بيماری ها را سريع تر خارج كنند. اگر شخص چنين نكند، رشد آن ها كوتاه و اندک مىشود، در نتيجه، دردها در بدن می ماند و بيماری هاى مختلف پديد مىآيد.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
چرا به امام حسن(ع)، کریم اهل بیت گفته میشه؟
✍ امام مجتبی(ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.
📚منتهی الآمال ج1، ص 417
روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.
📚منتهی الآمال، پیشین، ص 418.
هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا میرفتند و آنها را به منزل دعوت میکردند و به آنها غذا و لباس میدادند.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
🌼جایگاه شیعیان در قیامت
پيامبر اكرم (ص) فرمودند:
يا علی روز قيامت گروهی از قبرهای خود بيرون ميشوند كه لباسشان نور است و بر ناقه هايی از نور سوار ميباشند كه لجامهای آن ناقهها از ياقوت سرخ است و فرشتگان، آنان را به سوی محشر حركت میدهند،
پس علی (ع) گفت:
تبارك اللّه، اين قوم چقدر در پيشگاه خداوند گرامی هستند!
رسول خدا (ص) فرمود:
يا علی آنان شيعيان و دوستداران تو میباشند، كه تو را به دوستی من دوست دارند و مرا به دوستی خداوند دوست ميدارند،
آنان در روز قيامت كامياب و رستگارند.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
🖇 حجاب ....!
✿ یه روز یه خانم مثل هر روز بعد ازکلی آرایش کنار آینه ،پوشش نامناسب راهی خیابونای شهرشد. همینطوری که داشت می رفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش را جلب کرد:خواهرم حجابت
خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن
نگاه کرد،دید یه جوون ریشوئه
ازهمونا که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار
به دوستش گفت باید حال اینو بگیرم،وگرنه خوابم نمیبره. تصمیم گرفت مسیرش و به سمت اون آقا کج کنه ویه چیزی بگه دلش خنک شه
〽️ وقتی مقابل پسر رسیدچشماشو تا آخر باز کرد و دندوناشو روی هم فشار داد وگفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با اون ریشای مسخره ات، بعدشم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن ، پسر سرشو رو به آسمون بلند کردو گفت: خدایا این کم رو ازمن قبول کن
💭 پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زدو به یک بار حمله کردو به زور اورا به سمت ماشینش کشید. دختر شروع کرد به داد و فریاد، اما اینار کسی جلو نیومد، اینبار با صدای بلند التماس کرد، اماهمه تماشاچی بودن ، هیچکس ازاونایی که تو خیابون بهش متلک می انداختن وزیباییشو ستایش می کردن 'حاضر نبودن جونشو به خطر بندازن
💭 دیگه داشت نا امید می شد دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه، آهای بی غیرت ولش کن، مگه خودت ناموس نداری ، وقتی بهشون رسید ،سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو.و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد
❗️ دختر درحالی که هنوز شوکه بود و دست وپاش می لرزید یکدفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید جوون ریشو از همونا که پیرهن روی شلوار میندازن و ازهمونا که ب نظرش افراطی بودن افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خون و ناخوادآگاه یاد دیروز افتاد
❗️ وقتی خواستن به زور سوارش کنن همون کسی ازجونش گذشت که توی خیابون بهش گفت:خواهرم حجابت!!!!!
•کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
🔴 پيامبراكرم(ص) به حضرت على(ع)فرمود:
اى على(ع) جبرئيل به من گفت: آرزو داشتم
بخاطر انجام هفت كار از جنس بشر باشم تا
بتوانم آنها را انجام دهم.
❶⇦در نماز جماعت شركت كردن.
❷⇦همنشينى با علما.
❸⇦اصلاح و آشتى برقرار كردن بين دو نفر كه
با هم قهر هستند.
❹⇦محبت و نوازش نمودن نسبت به يتيمان.
❺⇦عيادت مريض نمودن.
❻⇦تشييع جنازه كردن.
❼⇦در موسم حجّ به حاجيان در مكه آب دادن.
بعد پيامبراكرم(ص) به على(ع) مى فرمايد:
يا على در انجام اين امور جدّى و كوشا باش.
📚کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
حق الناس
.
آیت الله نجابت نقل می کند : " وقتی که بنده مشرف شدم خدمت آسید علی آقای قاضی، فرمودند :
(( هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی . ))
خدمت ایشان عرض کردم : « مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند ، یکی خوب درس نمی خواند . بنده ایشان را تنبیه کردم . اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت . در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم . » می فرمودند : « هیچ راهی نداری ، باید پیدایش کنی . » گفتم : « آدرس ندارم . » گفتند : « باید پیدا کنی . »
آقای قاضی فرمودند : « هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت ، باب قرب ، باب معرفت باز شدنی نیست . یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است . و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است . »
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
﷽
👈از خـــــدا خواستن "شجاعت" است
اگر بدهد رحمت است ؛
اگر ندهد حکمت است...
👈از خلق خــــدا خواستن " ذلت " است
اگر بدهد منت است ؛
اگر ندهد خفت است ...
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
یک دعای کوتاه برای ارتباط عاطفی بهتر با امام زمان
🔵 یکی از بزرگان سفارش نمودند هر وقت احساس کردید از #امام_زمان دور شدید و دلتون برای امام تنگ نیست و اون عاطفه و مهربانی لازم نسبت به امام زمان را ندارید این دعای کوتاه رو بخونید بخصوص توی قنوت نمازهاتون :
🔴 لَیِّن قَلبی لِوَلِیِّ اَمرِک 🔵
خدایا قلبم را برای ولی امرت نرم و مطیع گردان
📚 فرازی از دعای معرفت در زمان غیبت
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
✅دليل باز ماندن دهان و چشم مرده چيست؟
در آیه قرآن می خوانیم :
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ؛
براى هر قوم و جمعيّتى، زمان و سرآمد (معيّنى) است . هنگامى كه سرآمد آن ها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخير مى كنند، و نه بر آن پيشى مى گيرند.»
از معصوم (ع) سؤال كردند که بعضى از اموات و مردگان را مى بينيم چشم آن ها باز است و بعضى بر هم و بسته است. كدام يك علامت سعادت و شقاوت است؟
حضرت فرمود: آن كه چشمش باز است، موقعى كه مرگ آمد، چشمش باز بود. مهلت نداشت كه چشمش را بر هم گذارد.
آن كه چشمش بر هم و بسته است، موقعى كه مرگ آمد، چشمش بر هم بود. مهلت نداشت چشم را باز كند.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
امام رضا علیه السلام فرمود:
کسی که به پدر ومادرش احترام نگذارد و شکر زحمات آنها را بجا نیاورد چنین کسی شکر پروردگار متعال را بجا نیاورده است.
در قرآن هم پروردگار متعال فرموده:
((ان الشکر لی ولوالدیک))
شکر من را و شکر والدین خود را بجا بیار.
یعنی این دو شکر به هم گره خوردند واو عاطفه خبر از این میدهد که بدون شکر والدین شکر خدا محقق نمی شود.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
﷽
گلایه امام زمان(عج) از شیعیان😭
مرحوم آیت الله مجتهدی:
یک روز در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان به شدت گریه می کنند. وقتی علت را از ایشان سؤال کردم، فرمودند: «یک لحظه امام زمان (عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره کرده و فرمودند: آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز سریع می روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است! و من از گلایه حضرت به گریه افتادم».😢😢
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
سه دعای مستجاب
🌹🌹امام صادق عليه السلام:
سه دعاست كه از درگاه خداوند متعال رد نمى شود: دعاى پدر براى فرزندش، هر گاه كه به او نيكى كند، و نفرينش در حقّ او، آن گاه كه از او نافرمانى نمايد؛ نفرين ستم ديده در حقّ كسى كه به او ستم كرده است، و دعايش براى كسى كه انتقام او را از ستمگرى گرفته است؛ و دعاى مرد مؤمن براى برادر مؤمنش كه به خاطر ما به او كمك [مالى] كرده است و نفرينش درباره وى، هر گاه بتواند به او كمك [مالى ]كند و برادرش به آن كمك نياز شديد داشته باشد و وى كمكش نكند
📚 بحارالأنوار، ج۷۴، ص۳۶۹
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✍استاد پناهیان :
💠برای علاقه مند شدن به خدا چه کنیم؟
برای اینکه بتوانیم دل را از علاقه به خدا پر کنیم؛ اول باید دل را از علاقه به خیلی چیزا خالی کنیم. دل کندن از دنیا سخت است، ولی پس از آن دل بستن به خدا خیلی آسان است... تا دل بریدن از دنیا را شروع کنی ؛ خدا هم دلبری را آغاز می کند ...
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
#پندانه
✍ مسئله را درست بشناس
🔹هنگامی که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان را به فضا آغاز کرد با مشکل کوچکی روبهرو شد.
🔸آنها دریافتند که خودکارهای موجود، در فضای بدون جاذبه کار نمیکند. جوهر خودکار بهسمت پایین جریان پیدا نمیکند و روی سطح کاغذ نمیریزد.
🔹برای حل مشکل 12میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در ماهیت بدون جاذبه مینوشت. زیر آب کار میکرد و روی هر سطحی حتی کریستال مینوشت و از دمای زیر صفر تا 300 درجه سانتیگراد کار میکرد!
🔸اما رقیب آنها در آن زمان راهحل سادهتری برای این مشکل ارائه کرد؛ آنها از مداد استفاده کردند. چون مسئله اصلی، نوشتن بود، نه ننوشتن خودکار در فضا
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
جوانانعزیزیکهدرهئیتهای حسینی ع زحمت میکشند این داستان را با دقت بخوانند
داستان)جایگاه ویژه پدر
مرحوم آیتالله سیدمحمدموسوی نجفی، عالم متقی وامامجماعت حرم امیرالمؤمنین ع میفرمود:
یکی از محبین و شیعیان مخلص اهلبیت ع پدر پیری داشت و درخدمت بهاو حتی از تروخشک کردن او هم کوتاهی نمیکرد
هیچوقت اورا تنها نمیگذاشت، بهجز شبهای چهارشنبه که بهقصد دیدار با امام زمان ع به مسجد سهله میرفت و فقط درآن شب، به واسطه اعمال آن مسجد، ازخدمت به پدر معذور بود؛اما پس ازمدتی دیگربه مسجد سهله نرفت
ازاوپرسیدم:چرارفتن بهمسجد سهله راترک کردی؟
گفت: ۴۰ شبِ چهارشنبه بهآنجا رفتم، شب چهارشنبه چهلم رفتنم تانزدیک غروب به تأخیر افتاد
به تنها راه افتادم کمکم مهتاب، مقداری از تاریکی شب را به روشنایی تبدیل کرده بود که شخص عربی را دیدم که بر اسبی سوار است و به طرف من میآید
به من که رسید،بازبان عربی پرسید: کجامیروی؟
گفتم:مسجد سهله
گفت:چیزی برای خوردن داری؟
گفتم:نه
فرمود:دستت را در جیبت کن
دستمرادر جیبم کردم،مقداری کشمش یافتم
بعد۳ مرتبه فرمود:
اُوصیکَ بِالعَودِ
عربهایبیاباننشین،به پدر پیر، عَود میگفتند
(یعنی،سفارشمیکنم تورابهپدر پیرت)
وبعدناگهان آن عرب خوشسیما و مهربان از نظرم ناپدید شد
فهمیدم که ایشان حضرت مهدی بودند
و دانستم که آن حضرت به ترک خدمت پدرم، حتی درشب چهارشنبه راضی نیستند
ازاینرو،دیگربه مسجد سهله نمیروم...
📚منتهیآلامال،ج ۲،ص۶۸۳
🌸امامعلی ع:
حقّ پدر بر فرزند این است که فرزند در هر امری جز معصیت خدا از او اطاعت کند
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
#پندانه
♦️یکی ازشیعیان ساکن آمریکا نقل میکرد، دهه اول محرم مراسم روضه گرفته بودیم، شب اول یه سیاهپوستی ازسرکنجکاوی اومده بود تو جلسه، یکی از بچهها هم براش ترجمه میکرد روضه خوان چی میگه، فردا شب دیدیم باچندتا سیاه پوست دیگه اومدن، پس فردا تعدادشون بیشتر شد.
🔸همین جوری تعداد سیاهپوستها زیاد شد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم در نظر بگیریم. شب آخر ۱۵۰تا سیاهپوست گفتن ما میخوایم مسلمون بشیم! پرسیدم: چیشده مگه؟ همشون نگاه کردن به اونی که شب اول اومده بود.
📌ازش پرسیدم چیشده؟ گفت: شب اول که اومدم یه تیکه از روضه جون، غلام سیاه اباعبدالله رو خوندین، همونی که اباعبدالله مثل پسرخودش سرشو گذاشت رو پاهای خودش، بلند بلند براش گریه کرد؛ همون شب رفتم به این سیاه پوستا گفتم بیاید یه دینی و یه آقایی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
.✨﷽✨
گلایهٔ امام زمان (عج) از دوستانشان
حضرت آیتالله بهجت میفرمود:
آقایی که زیاد به مسجد جمکران میرود میگفت: آقا (عج) را در مسجد جمکران دیدم. به من فرمودند: به دلسوختگان ما بگو برای ما دعا کنند. و یک مرتبه از نظرم غایب شد.
ولی افسوس که همه برای برآوردهشدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران میروند، و نمیدانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد، که برای تعجیل فرج او دعا کنند. چنان که به آن آقا (شیخ ابراهیم حائری در حال اعتکاف در مسجد کوفه) فرموده بودند: اینها که به اینجا آمدهاند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، مال، ادای دین؛ ولی هیچکس در فکر من نیست.
آری! او هزار سال است که زندانی است. لذا هر کس که برای حاجتی به مکان مقدسی مانند مسجد جمکران میرود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطهٔ فیض، یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
✍ چه کشکی؟ چه پشمی؟
🔹چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید.
🔸از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید.
🔹باد شاخهای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف میبرد. دید نزدیک است كه بیفتد و دست و پایش بشكند.
🔸مستاصل شد و صورتش را رو به بالا کرد و گفت:
ای خدا، گلهام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.
🔹قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قویتری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت.
🔸گفت:
ای خدا راضی نمیشوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو میدهم و نصفی هم برای خودم.
🔹قدری پایینتر آمد. وقتی كه نزدیک تنه درخت رسید، گفت:
ای خدا نصف گله را چطور نگهداری میكنی؟ آنها را خودم نگهداری میكنم در عوض كشک و پشم نصف گله را به تو میدهم.
🔸وقتی كمی پایینتر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم كه بیمزد نمیشود. كشكش مال تو، پشمش مال من بهعنوان دستمزد.
🔹وقتی باقی تنه را سُر خورد و پایش به زمین رسید، نگاهی به آسمان کرد و گفت:
چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یک غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.
🔸در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده؟
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
🔅#پندانه
✍ انتخاب با خودت است؛ افسرده یا شاد؟
🔹دوستی داشتم که همیشه شاد و خندان بود. او را غمگین و ناراحت ندیده بودم، حتی هنگامی که رو به موت رفته بود.
🔸از او پرسیدم:
شما همیشه باعث شگفتی ما هستید. چه دلیلی باعث شد این لحظههای آخر بخندی؟
🔹چنین گفت:
«روزگاری من هم مثل شما بودم. تا اینکه در دوره نوجوانی برای انتخاب کاری، مردی بسیار شاد و خوشرو را زیر درختی دیدم که بدون هیچ دلیلی شاد بود.
🔸هیچکس در اطرافش نبود و هیچ اتفاق خندهداری هم نیفتاده بود و همچنان میخندید. علتش را جویا شدم. در جواب گفت روزی متوجه این موضوع شدهام که این ناراحتی و غم انتخاب خود من است.»
🔹از آن روز به بعد هر روز قبل از برخاستن از خواب از خودم این سوال را میکنم که امروز میخواهی از ته دلت بخندی و دنیا را زیبا ببینی یا مثل ایام قدیم، افسرده باشی و ماتمزده بنشینی؟
🔸و خب معلوم است که همیشه شادی را انتخاب میکنم.
🔹وقتی میبینم کسی لبخند بر لب دارد، میفهمم که او در هوشیاری زندگی میکند.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
داستان کوتاه
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را به تصویر بکشد.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند، آن تابلو ها، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در چمن می دویدند، رنگین کمان در آسمان، پرنده و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد...
اولی، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود، در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد، اما کوهها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود، آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند.
این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.
اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است، بعد توضیح داد:
آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما می گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224