eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸﷽🌸 ✨ ✍ مـــــردی نـزد دانشمنــــدی از پــدرش شڪایت ڪرد . گفت پــــدرم مرا بسیار آزار می‌دهد. پیــر شده است و از مــن می‌خواهد یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر می‌گوید پنبه بڪار و خودش هم نمی‌داند دنبال چیست؟ مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته ڪرده است، بگو چه ڪنم؟ دانشمند گفت با او بساز گفت نمی‌توانم. ✍دانـشمنــــــد پـرسیـــد: آیا فــــرزنــــد ڪوچڪی در خانه داری؟ گفت بلی. گفت اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را می‌زنی؟ گفت: نه، چون اقتضای سن اوست. آیا او را نصیحت می‌ڪنی؟ گفت نه چون مغزش نمی‌رود و... ✍گفـــت می‌دانـــی چــرا با فــــرزنــدت چنین برخورد می‌ڪنی؟ گفت نه. گفت: چون تو دوران ڪودڪی را طی ڪرده‌ای و می‌دانی ڪودڪی چیست ،اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نڪرده‌ای ، هرگز نمی‌توانی اقتضای یڪ پیر را بفهمی!!! ✍در پـــــیـری انــــســان زود رنـــــــج می‌شــود، گوشه‌گیر می‌شود، عصبی می‌شود. احساس ناتوانی می‌ڪند و... پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست. 💟http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💠 🔸برترين دو دينار! 🔅 رضا علیه السلام: مردی، دو دينار، نزد (ص) آورد و گفت: ای پيامبر خدا! می خواهم اين دو دينار را در راه خدا (جهاد) بپردازم. ▫️فرمود: «آيا والدين تو، يا يکی از آن دو، زنده اند؟». گفت: آری. ▫️فرمود: «برو و اين دو دينار را خرج والدينت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». مرد، باز گشت و چنين کرد. سپس دو دينار ديگر آورد و گفت: آن کار را کردم و اينک اين دو دينار را می خواهم در راه خدا بدهم. ▫️فرمود: «آيا فرزندی داری؟». گفت: آری. ▫️فرمود: «برو و آنها را خرج فرزندت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». مرد، باز گشت و چنين کرد. پس دگر بار، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند و می خواهم آنها را در راه خداوند، انفاق کنم. ▫️فرمود: «آيا همسر داری؟». گفت: آری. ▫️فرمود: «آنها را خرج همسرت کن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان نمايی». مرد، بر گشت و چنين کرد. پس باز، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا انفاق کنم. ▫️فرمود: «آيا خدمتکاری داری؟». گفت: آری. ▫️فرمود: «آنها را خرج خدمتکارت بکن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی». مرد چنان کرد. آن گاه دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا بدهم. ▫️فرمود: «بده، و بدان که اين دو دينار، برترين دو دينار تو نيست [؛ بلکه ثواب آن دينارهای قبلی، از ثواب اينها بيشتر است] ». 📚 دانشنامه قرآن و حديث ج 3 ص 534. http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🙈 مثل خدا باش👌😊 مثل خدا باش ، خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن! مثل خدا باش ، با مظلومان و درمانده گان دوستی کن… مثل خدا باش ، عیب و زشتی دیگران را فاش نکن… مثل خدا باش ، در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن… مثل خدا باش ، بدون توقع و چشمداشت نیکی کن… مثل خدا باش ، بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن… مثل خدا باش ، با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن… مثل خدا باش ، اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش... مثل خدا باش ، برای اطرافیانت دلسوزی کن... مثل خدا باش ، مهربان تر از همه... مثل خدا باش چون خدا از روح خودش در تو دمید و تو رو اشرف مخلوقات نامید ... 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍃🍂...داستـــــان هـاے پنـــد آمـ👌ــوز...🍃🍂 🌸✨فردی هنگام راه رفتن پایش به سکه ای خورد. تاریک بود، فکر کرد طلاست. کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند. دید 2 ریالی است. بعد دید کاغذی که آتش زده، هزار تومانی بوده. گفت: چی را برای چی آتش زدم. و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست که چیزهای با ارزش را برای چیزهای بی ارزش آتش می زنیم و خودمان هم خبر نداریم. آرامش امروزمان را فدای چشم و هم چشمی ها و مقایسه کردن های خود می کنیم و سلامتی امروزمان را با استرسها و نگرانی های بی مورد به خطر می اندازیم✨ 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃 🍃🌺 🌺 ملانصر الدین و روز بارانی روزی باران شدیدی می بارید. ملا پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه می کرد. در همین حین همسایه اش را دید که داشت به سرعت از کوچه می گذشت. ملا داد زد: آهای فلانی! کجا با این عجله؟ همسایه جواب داد: مگر نمی بینی چه بارانی دارد می بارد؟ ملا گفت: مردک خجالت نمی کشی از رحمت الهی فرار می کنی؟ همسایه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت. چند روزی گذشت و بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسایه ملا پنجره را باز کرده بود و داشت بیرون را تماشا می کرد که یکدفعه چشمش به ملا افتاد که قبایش را روی سر کشیده است و دارد به سمت خانه می دود. فریاد زد: آهای ملا! مگر حرفت یادت رفته؟ تو چرا از رحمت خداوند فرار می کنی؟ ملانصرالدین گفت: مرد حسابی، من دارم می دوم که کمتر نعمت خدا را زیر پایم لگد کنم. 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 🌺 🍃🌺 🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
...پلاسكو ريخت ، هشتگ زديم : ايران تسليت.درست هم بود سانچي آتش گرفت ، نوشتيم: ايران تسليت. بجا هم بود زلزله كرمانشاه ، نوشتيم ايران تسليت. بایدهم می نوشتیم . هواپيماي اي تي آر سقوط كرد، نوشتيم ايران تسليت. باید هم چنین میکردیم اما يازده تا از جوون هاي بسيجي و پاسدار اين مملكت كه صالح ترين بودن براي امنيت و پاسداري از كشور شهيد شدن، هشتگ نزديم ... ''ايران تسليت'' ◾چه فرقی هست بین اون یازده نفری که برای وطن تو زمین فوتبال میجنگن و اون یازده نفری که برای دفاع از وطن ، وسط میدون میجنگن و شهید میشن؟ برا اولی اون همه هیاهو و برا دومی این همه سکوت؟!!!! ...اینوگفتم تا کمتر زیر دین شهیدان مریوان باشیم. بخدا تاابد شرمنده تونیم شهدا... درسته ماازتون غافلیم، ولی به اون خدایی که درپیمانش جان دادید،شما ازما غافل نباشید... 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
رزق معنوی 💰💰 🌷پدر آیت‌الله زنجانی نقل کردند از حاج آقای نخودکی سوال کردیم میشه علم کیمیا رو به ما یاد بدی! گفت میخواه یه چیزی بهتون یاد بدم که قدرتش از علم کیمیا هم بالا تر باشه. گفتیم بله حاج آقا به مافرمودند: بعد هرنماز اینها را بخونید: 🌹اول تسبیحات حضرت زهرا 🌹دوم آیت الکرسی تاوهوالعلیُ العظیم 🌹سوم 3 تا قل هو الله 🌹چهارم 3 تا صلوات 🌹پنجم آخر آیه 2 سوره طلاق از من یتق الله و آیه 3 🌺🌺وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا.🌺🌺۳ مرتبه سپس فرمود: هرچه من دارم از عمل کردن به این 5 مورد بعد از هر نماز دارم. 🌹🌹یکی از عوامل تحکیم دوستی و رفاقت هدیه دادن به دوستانه .🌹🌹 این هدیه معنوی مبارکتون باشه ان شاءالله همگی بخونیم و بهش عمل کنیم. . http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 •┈••✾🍃🍃✾••┈•
داستـــــــان زیبا 👌در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره " 🍃اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند... 🌿و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره! انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید. 🍃تا اینجا داستان را داشته باشید! ✍در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام "آیت الله نجفی" از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است🌿 بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند.🙏 🍃خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت....🙏 🌿حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولا حسین همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم. 🍂وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند! 🍂کنجکاو شد و به سمت آنها رفت... پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟ یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است! 🍃تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست.... مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟! 🍃حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟ همه گفتند: نه! مگه کیه این؟ حاجی گفت: این همون اصغر آواره است. 🍂مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟! و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی.... گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت سوار اتوبوس که شدم دیدم.... وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد... ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (ع)، اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود ، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید... چه کنم؟! 🍁خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم. .. آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟ گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم.😔.. 🍂خلاصه حرمت نگه داشت و رفت... اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (ع) برات جبران کنه،🙏 حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛ 🌾خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند... این نمکدان حسیــ💕ــن جنس عجیبی دارد❣ هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد😭😭 "یا حسین ياحسین 👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃 🍃🌺 🌺    علی - عليهالسلام - هنگامی كه به سوی كوفه میآمد ، وارد شهر انبار شد كه مردمش ايرانی بودند.كدخدايان و كشاورزان ايرانی خرسند بودند كه خليفه محبوبشان از شهر آنها عبور میكند ، به استقبالش شتافتند ، هنگامی كه مركب علی به راه افتاد،آنها در جلو مركب علی ( ع ) شروع كردند به دويدن . علی(ع) آنها را طلبيد و پرسيد :«چرا میدويد ، اين چه كاری است كه میكنيد ؟!»     - اين يك نوعی احترام است كه ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود میكنيم . اين سنت و يك نوع ادبی است كه در ميان ما معمول بوده است .     - اينكار شمارا در دنيا به رنج میاندازد ، و در آخرت به شقاوت میكشاند . هميشه از اين گونه كارها كه شما را پست و خوار میكند خودداری كنيد . بعلاوه اين كارها چه فايدهای به حال آن افراد دارد ؟ 📚نهج البلاغه.کلمات قصار.شماره ی37 👇👇 🌺 🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
💖●🌸●🍂💖●🌸●🍂 📕📙 ☘●حكايت● ☘ 📝در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!! به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت:این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند. شیخ بهائی گفت:کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش اینهمه عظمت را ندارد. ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد. میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد. این است "رسم رفاقت..."👌🌹 در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" هم باشیم...♥️ 📕📙 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 💖●🌸●🍂💖●🌸●🍂
یا ابا صالح المهدی ادرکنی. 🌕💔🌕یا 🌕💔🌕رب 🌕💔🌕الحسین 🌕💔🌕بحق 🌕💔🌕الحسینِ 🌕💔🌕اشف 🌕💔🌕الصدر 🌕💔🌕الحسین 🌕💔🌕بظهور 🌕💔🌕الحجه 🌕💔🌕اللهم 🌕💔🌕عجل 🌕💔🌕لولیک 🌕💔🌕الفرج 🌕💔🌕والعافیه 🌕💔🌕والنصر ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج 👇👇👇👇👇👇🌹 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
داستـــــــان زیبا 👌در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره " 🍃اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند... 🌿و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره! انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید. 🍃تا اینجا داستان را داشته باشید! ✍در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام "آیت الله نجفی" از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است🌿 بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند. 🍃خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت.... 🌿حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولا حسین همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم. 🍂وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند! 🍂کنجکاو شد و به سمت آنها رفت... پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟ یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است! 🍃تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست.... مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟! 🍃حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟ همه گفتند: نه! مگه کیه این؟ حاجی گفت: این همون اصغر آواره است. 🍂مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟! و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی.... گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت سوار اتوبوس که شدم دیدم.... وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد... ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (ع)، اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود ، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید... چه کنم؟! 🍁خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم. .. آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟ گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم.😔.. 🍂خلاصه حرمت نگه داشت و رفت... اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (ع) برات جبران کنه، حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛ 🌾خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند... این نمکدان حسیــ💕ــن جنس عجیبی دارد❣ هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد😭😭 "یا حسین ياحسین 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💠کدهاي بسيار خوب از قرآن: ❤اگه فرزند صالح ميخواي: رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ 💙 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 💛اگه ميترسي قلبت گمراه بشه: رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 🌷اگه ميخواي شهيد از دنيا بري: رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ 🍁 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ ☝اگه غم و غصه ي بزرگي داري: حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ 🍃 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 🌸 اگه ميخواي خودت و فرزندانت پايبند نماز باشيد: رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ 🍀 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 💓اگه ميخواي همسر و فرزندانت بهت وفادار باشن: رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا 🌺 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 💝 اگه خونه ي خوب ميخواي: رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِين ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 👌 اگه ميخواي شيطان ازت دور باشه: رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ 💚 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 💢اگه از عذاب جهنم ميترسي: رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا 💦 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 🌻اگه ميترسي خدا اعمالت رو قبول نکنه: رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ 🍂 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 😔👆اگه ناراحتي: إنما أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه 🍃 ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ ☺☝دوستان و عزيزانت رو از اين دعاهاي قرآني مطلع کن ▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓ 💚در پناه قرآن باشيد💚 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌓 💞خـــــدایا در این شب زیـــــبای تابستانی خانواده و عزیزانم را عاشقانه به تو میـــــسپارم. #پناهـشان باش آغوشی امن تر از تو ســـراغ ندارم. ✨ #شـبـتون‌مــهدوۍ✨ #کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇👇👇👇👇👇❤ 💟 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
هدایت شده از کانال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸🍃💙🍃🌸🍃💙🍃🌸 ❤  می‌وزد عاشقانه امشب باد در مهیج ترین شب میلاد جبرئیل آمد و به اهل زمین مژدهٔ وصل دلبری را داد قرعهٔ "مهربان ترین آقا" از همین ابتدا به او افتاد به همین علت است در حرمش هر دل از غصه می شود آزاد همزمان با ورود در هر صحن دل ویرانه می شود آباد کعبه شد قبلهٔ مسلمانان قبلهٔ کعبه : "پنجره فولاد" از هم اینک مدار گردش ماه روزی یک بار ، دور گوهرشاد ❤ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی بنِ موسی الرضا ❤به حق امام رضا (ع)حاجتتون روا ❤روزتون امام رضایی، التــــماس دعــــا 👇👇  http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a 🌸🍃💙🍃🌸🍃💙🍃🌸
ماجرای «ضامن آهو» بودن امام رضا(ع) چیست؟ آنچه در ذیل می‌آید حکایتی کهن است که عالم ممتاز، شیخ صدوق(۳۱۱ه.ق-۳۸۱ه.ق) آن را نقل کرده، که به احتمال بسیار ضامن آهو بودن امام رضا از آنجا نشأت گرفته است. و اینک حکایت: ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی می‌گوید: روزی برای شکار به بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم، یوز همچنان دنبال آهو می‌دوید تا به ناچار آهو را به پای دیواری کشانید، و آهو آنجا ایستاد. یوز هم روبرویش ایستاد ولی به او نزدیک نمی‌شد، هرچه کوشش کردیم که یوز به آهو نزدیک شود یوز از جایش نمی جَست و از خود تکان نمی‌خورد، ولی هر گاه که آهو از جای خود(همان کنار دیوار) دور می‌شد یوز هم او را دنبال می‌کرد اما همین که به دیوار پناه می‌برد یوز بازمی‌گشت تا آنکه آهو به سوراخ مانندی در دیوار آن مزار داخل شد، من وارد مزار حضرت رضا(علیه السلام) شدم و از ابو نصر مُقری(ظاهراً قاری قبر مطهر امام رضا(ع)بوده است) پرسیدم که آهویی که همین حالا وارد مزار شد کو؟ گفت ندیدمش، همان لحظه به جایی که آهو داخلش شده بود وارد شدم و پشگل‌های آهو و رد پیشابش(=ادرار) را دیدم ولی خود آهو را نه!. پس از آن پس با خودم عهد کردم که زائران حضرتش را نیازارم و با خوشی با آنها رفتار کنم. از آن پس هرگاه مشکلی برایم پیش می آمد به این«مشهد» روی می آوردم و حاجت خویش را می خواستم خداوند حاجت مرا برآورده می فرمود... و هیچ گاه از خداوند تعالی در آنجا حاجتی نخواستم مگر آنکه آن را مستجاب می‌کرد و این چیزی است که از برکات این مشهد-که سلام خدا بر ساکنش باد-بر من آشکار شد. منبع: عیون اخبار الرضا؛ شیخ صَدوق؛ به نقل از مقاله استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی در کتاب حاصل اوقات؛ ص ۴۵۸-۴۵۷. ─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅─ داستان و رمان مذهبی 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
👌حکایت بسیار زیباااا 🍃🌸یک کشیش، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی‌ خانمان با لباس‌های ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزار نفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا می رود... خودش ماجرا را این طور تعریف می کند: 🌸🍃 نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم، به خیلی ها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از این همه جمعیت جواب سلام من را دادند... به خیلی ها گفتم، گرسنه هستم اما هیچ کس حاضر نشد یک دلار به من کمک کند... سپس وقتی رفتم در ردیف جلو بنشینم، انتظامات کلیسا از من خواست که از آن جا بلند شوم و به عقب برگردم... به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید را اعلام می کند، تمام کلیسا شروع به کف زدن می کنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همین قیافه به جلوی کلیسا دعوت می شود... مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند، عده ای هم گریه می کنند و این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل آغاز می کند:🌸🍃 گرسنه بودم، غذا دادید... تشنه بودم، آب دادید... مریض بودم به عیادتم آمدید... خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند... خدا به دنبال جمعیت نیست، خدا به دنبال دستیست که کمک می کند، قلبی که محبت می کند، چشمی که برای دیگران نگران است و پایی که برای ناتوانان برداشته می شود.🌸🍃 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌟لبخند پيامبر صلي الله عليه و آله روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، به طرف آسمان نگاه مي كرد، تبسمي نمود. شخصي به حضرت گفت: يا رسول الله ما ديديم به سوي آسمان نگاه كردي و لبخندي بر لبانت نقش بست، علت آن چه بود؟ رسول خدا فرمود: - آري! به آسمان نگاه مي كردم، ديدم دو فرشته به زمين آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزي بنده با ايماني را كه هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول مي شد، بنويسند؛ ولي او را در محل نماز خود نيافتند. او در بستر بيماري افتاده بود. فرشتگان به سوي آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض كردند: ما طبق معمول براي نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ايمان به محل نماز او رفتيم. ولي او را در محل نمازش نيافتيم، زيرا در بستر بيماري آرميده بود. خداوند به آن فرشتگان فرمود: تا او در بستر بيماري است، پاداشي را كه هر روز براي او هنگامي كه در محل نماز و عبادتش بود، مي نوشتيد، بنويسيد. بر من است كه پاداش اعمال نيك او را تا آن هنگام كه در بستر بيماري است، برايش در نظر بگيرم. 📚بحار الانوار،ج22،ص83 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 امام رضا علیه السلام اگر می‌تراود زِ لبها علی اگر نعره دارم سراپا علی ندارد دلم قبله الا علی که دیدم خدا را فقط با علی خدا عالی است و مُعَلیٰ علی بگو بعدِ بسمه تعالیٰ علی اگر کوچه‌ی ما چراغانی است اگر سقفِ این شهر بارانی است اگر زُلفِ ما در پریشانی است اگر حالِ ما باز طوفانی است که ایران تمامش خراسانی است که ما خاک هستیم بالا علی اگر روزگاریست حالم بَد است اگر لحظه‌هایم پریشان شده است گره‌ها سراغم اگر آمده است اگر غم به امروز ما سر زده است علاجش فقط دیدن مشهد است بخوان زیرِ ایوان طلا یا علی بهشت است و نور است در این فضا که سوءُالقَضا گشت حُسنُ القَضا سراپا پُرم از دَمی جان فزا چه امشب چه فردا چه روزِ جزا علی ابن موسی الرضا المرتضیٰ مرا کافی اینجا و آنجا علی فقیری که اینجا به زحمت رسید زیارت نخوانده به عزت رسید سلامی نکرده سلامت رسید دعایی نگفت و اجابت رسید عنایت رسید و عنایت رسید فقیر تو بود و شد آقا علی حرم پُر شده از کبوتر رضا ولی ما کلاغیم و بی پَر رضا به ما حق بده پشتِ این در رضا نداریم ما جای دیگر رضا گرفته حرم بویِ مادر رضا نداریم جز تو به_زهرا_علی شبی آمدم مثلِ بیچاره‌ها نشستم کمی پیشِ فواره‌ها گره خورده بودم چو آواره‌ها اسیرِ قفس‌ها و دیواره‌ها که ناگاه با بانگِ نقاره‌ها براتِ مرا کرد امضا علی چه بی منت اینجا دوا می‌دهند نجف را در این صحنها می‌دهند بگو کاظمین و... تو را می‌دهند مدینه و یا سامرا می‌دهند و پایینِ پا کربلا میدهند امیری حسینٌ و مولا علی اگر مُرده‌ام باز جانم دهید اگر خواب هستم تکانم دهید مریضم حرم را نشانم دهید من از آنِ مولایم آنم دهید کمی در حرم استخوانم دهید مرا جای دیگر مبادا علی... چه می‌چسبد اینجا جوابت دهند و جا گوشه‌ی انقلابت دهند در آن صحن باشی و آبت دهند سرت رویِ زانو و خوابت دهند و در خواب هم آفتابت دهند چه می‌چسبد آری به رویا علی اگر چشم اینجا به امید توست سرِ سالِ ما هم شبِ عیدِ توست در این سینه‌ها نورِ توحیدِ توست فقط روشناییِ خورشید توست و این روضه‌ها گیرِ تاییدِ توست بخوان تا مُحَرم تو ما را علی منم روبرویت علیک‌السلام پُر از آرزویت علیک‌السلام من و گفت و گویت علیک‌السلام تو و اشک رویت علیک‌السلام به یاد عمویت علیک‌السلام تو هم داده‌ای دل به سقا علی     بخوان روضه‌ها را به اِبنِ الشَبیب زِ تیری مَهیب و زِ شَیبُ الخَضیب زِ آهی غریب و زِ خَدِالتَریب زِ اَمَن‌یُجیبِ یتیمی غریب بگو وا حسن وا حسینا علی 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
یاضامن آهو🙏 صبح محشرهرکسی دنبال یاری میدود یارماباشداگر،شاه خراسان بهتر است حرف مااین است که آن آهوی نیشابور گفت گاه مدیونت شدن،ازدادن جان است تولد امام مهربانیها پیشاپیش مبارک http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
کم کم زندگى به روال عادى باز مى گشت. حسین به سر کارش برگشته بود و من هم مشغول درس خواندن بودم. على و سحر، از چند هفته بعد از آمدن على به مسافرت رفته بودند. سفر ایران گردى! و فقط من و حسین مى دانستیم که چرا على با آن عجله مى خواست به همراه همسرش جاى جاى ایران را بگردد. اواسط ترم بود که خبرى، همۀ مان را شوکه کرد. درس کلاس ساعت اول تمام شده بود، بچه ها متفرق مى شدند. من و لیلا و شادى، ساعت بعد هم کلاس داشتیم،افتان و خیزان وسایلمان را جمع کردیم و به طبقه بالا که قرار بود درس هوش مصنوعى در آن برگزار شود، رفتیم. درست سر جایمان ننشسته بودیم که فرانک در را با شدت باز کرد. هر سه ترسان نگاهش کردیم. شادى با حرص گفت: بمیرى با این در باز کردنت!اما با دیدن چشمان به خون نشستۀ فرانک، خشکمان زد. لیلا فورى پرسید:- چى شده فرانک؟ فرانک همانطور اشک ریزان دهان باز کرد و آوار بر سرمان خراب شد:- آیدا خودکشى کرده... چند لحظه اى ساکت و گیج به فرانک که روى صندلى افتاده بود و داشت هق هق مى کرد، خیره ماندیم. اولین نفرى که به خود آمد، شادى بود. از جا بلند شد و به طرف فرانک رفت:- چرا چرت و پرت مى گى؟ فرانک بریده بریده گفت: صبح رفتم دنبالش با هم بیاییم دانشگاه، خونه شون قیامت بود. اول فکر کردم روضه دارن،چون همه مشکى پوشیده بودند. بعد که جلو رفتم، مادرشو دیدم که تمام صورتشو کنده بود و با دیدن من، از حال رفت.فهمیدم که روضه و این حرفها در کار نیست. از زنى که چشمانش از شدت گریه ورم کرده بود، پرسیدم: چى شده؟ بهم گفت که پریشب آیدا قرص خورده و صبح دیگه بلند نشده، صبح زود برادرش وقتى براى نماز صبح صداش مى کنه وجوابى نمى شنوه متوجه جریان مى شه و فامیل رو خبر مى کنه، همه داشتن مى رفتن پزشکى قانونى، نمى دونین با چه حالى آمدم تا خبرتون کنم. بیایید ما هم بریم، هنوز وقت هست. آنچه مى شنیدم باور کردنى نبود. همانطور به فرانک زل زده بودم که صداى گریه و جیغ لیلا بلند شد. شادى هم درسکوت اشک مى ریخت. بغض در گلویم گره خورده بود و راه تنفس را برایم بسته بود. همانطور که به طرف در مى رفتم،فریاد کشیدم: اى خدا! و بغضم شکست. در طول راه همه ساکت بودیم و فقط اشک مى ریختیم، وقتى رسیدیم، آیدا را شسته بودند و داشتند برایش نماز مى خواندند. انگار در خواب راه مى رفتم. ایستادم و نگاه کردم. به برآمدگى سفیدى که تکه اى شال ترمه رویش انداخته بودند و زمانى دختر جوان و زیبایى بود. به رویایى که مى رفت تا در دل خاك، مدفون شود. به خوابى که تعبیر نشده، تمام شده بود. نماز تمام شد و ضجه و فریاد زنى کوتاه قامت و فربه به هوا بلند شد: - واى نو عروسم، واى پارة تنم، واى واى! جوانم، دختر گلم! اشک هایم در اختیارم نبود. به صورت زن خیره شدم، جاى ناخن در گونه هایش به خون نشسته بود. صداى شادى ازکنارم بلند شد: لیلا داره مى میره، بیا برگردیم.برگشتم و به صورت رنگ پریده لیلا زل زدم. زنى جلو آمد و با لهجه غلیظ آذرى گفت: - ببریدش، زن آبستن گناه داره...بى حرف، لیلا را از جا بلند کردیم و دوباره برگشتیم. جلوى در خانه به شادى گفتم: - عصر بریم خونه شون؟ شادى ناله کرد: حتما! - تو آدرس دارى؟شادى بغضش را فرو خورد: شماره فرانک رو دارم، ازش مى گیرم و میام دنبالت. بعدازظهر وقتى شادى دنبالم آمد، در حال حرف زدن با حسین بودم. همانطور که گوشى تلفن دستم بود، در را براى شادى باز کردم و اشاره کردم بنشیند. بعد به حسین گفتم: - عزیزم، ممکنه وقتى برگردى، من خونه نباشم. زنگ زدم که نگران نباشى.صداى مهربانش بلند شد: کجا مى رى عروسک؟ با صداى گرفته اى گفتم: یکى از دوستاى دانشگاهى ام فوت کرده، باید برم مجلس ختم...صداى نگران حسین گوشم را پر کرد: واى! کى؟ - تو نمى شناسى... آیدا... - آیدا خان احمدى؟ با تعجب گفتم: تو از کجا مى شناسى؟ صدایش پر از اندوه شد: خوب من براى شما تمرین حل مى کردم... 👇👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴 ❤️سخنی که پیامبر(ص) درباره ظهور مهدی(عج) به حضرت زهرا(س) فرمود: على بن هلال از پدرش روایت نموده که گفت در بیماری پیامبر(ص)، حضورش شرفیاب شدم، دیدم فاطمه (س) در بالین پدرش نشسته و اشک مى‌ریزد چون صداى گریه اش بلند شد، پیامبر سر برداشت و فرمود: فاطمه جان! چرا گریه مى‌کنى؟ عرض کرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود؟ فرمود: عزیزم، مگر نمى‌دانى که خداوند به اهل زمین نگاه کرد و پدرت را از میان آنان برگزید، سپس نظر کرد و شوهرت را انتخاب کرد، و به من وحى فرمود که تو را به او تزویج کنم؟ دخترم! ما اهل بیتى هستیم که خداوند عزوجل هفت فضیلت به ما عطا فرموده که به هیچ کس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن این که: من خاتم پیامبران نزد خدا و بهترین آنها و محبوبترین بندگان مى‌باشم و با این امتیازات پدر تو مى‌باشم، جانشین من بهترین جانشینان پیغمبران و محبوبترین آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهید ما بهترین شهداء و محبوبترین آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى‌باشد، جعفربن ابیطالب که با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى‌کند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است، در سبط این امت که حسن و حسین دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى‌باشند از ماست، و به خدا قسم که پدرشان افضل از آنهاست. یا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا کبیر یرحم صغیراً و لا صغیر یوقر کبیراً فیبعث الله عند ذلک منهما من یفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً یوم بالدین فى آخر الزمان کما قمت به فى آخر الزمان و یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً . اى فاطمه ! به خداوندى که مرا به راستى برانگیخته، مهدى این امت نیز از ایشان مى باشد، موقعى که دنیا هرج و مرج شود و آشوبها پدید آید و راهها مسدود گردد و اموال یکدیگر را به غارت برند، نه بزرگتر به کوچکتر رحم کند و نه کوچکتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند کسى را برانگیزد که قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشاید و اساس دین را در آخر الزمان استوار سازد، چنان که من در آخر الزمان پایدار گردم و زمین را پراز عدل نماید چنان که از ظلم پر شده باشد… . 📗 کشف الغمه،۵ – اربعین حدیث فى المهدى ذکر المهدى و نعوته و حقیقة مخرجه 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌸﷽🌸 ✨ ✍ مـــــردی نـزد دانشمنــــدی از پــدرش شڪایت ڪرد . گفت پــــدرم مرا بسیار آزار می‌دهد. پیــر شده است و از مــن می‌خواهد یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر می‌گوید پنبه بڪار و خودش هم نمی‌داند دنبال چیست؟ مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته ڪرده است، بگو چه ڪنم؟ دانشمند گفت با او بساز گفت نمی‌توانم. ✍دانـشمنــــــد پـرسیـــد: آیا فــــرزنــــد ڪوچڪی در خانه داری؟ گفت بلی. گفت اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را می‌زنی؟ گفت: نه، چون اقتضای سن اوست. آیا او را نصیحت می‌ڪنی؟ گفت نه چون مغزش نمی‌رود و... ✍گفـــت می‌دانـــی چــرا با فــــرزنــدت چنین برخورد می‌ڪنی؟ گفت نه. گفت: چون تو دوران ڪودڪی را طی ڪرده‌ای و می‌دانی ڪودڪی چیست ،اما چون به سن پیری نرسیده‌ای و تجربه‌اش نڪرده‌ای ، هرگز نمی‌توانی اقتضای یڪ پیر را بفهمی!!! ✍در پـــــیـری انــــســان زود رنـــــــج می‌شــود، گوشه‌گیر می‌شود، عصبی می‌شود. احساس ناتوانی می‌ڪند و... پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست. 🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
🌸دلتنگ حرم ...🌸: ♥️««بهترین زیبایی های خلقت»»♥️ 👷 زیباترین کلام:بسم الله... 👷زیباترین تکیه گاه:خدا 👷زیباترین دین:اسلام 👷زیباترین خانه:کعبه 👷زیباترین بانگ:تکبیر 👷زیباترین آواز:اذان 👷زیباترین ستون:نماز 👷زیباترین معجزه:قرآن 👷زیباترین سوره:حمد 👷زیباترین قلب:یاسین 👷زیباترین عروس:الرحمن 👷زیباترین محافظ:آیةالکرسی 👷زیباترین عمل:عبادت 👷زیباترین زیارت:خانه خدا 👷زیباترین منزل:بهشت 👷زیباترین مهاجر:هاجر 👷زیباترین صابر:ایوب(ع) 👷زیباترین معمار:ابراهیم(ع) 👷زیباترین قربانی:اسماعیل(ع) 👷زیباترین مولود:عیسی(ع) 👷زیباترین جوان:یوسف(ع) 👷زیباترین انسان:پیامبراسلام 👷زیباترین پارسا:علی(ع) 👷زیباترین مادر:زهرا(س) 👷زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع) 👷زیباترین شهید:امام حسین(ع) 👷زیباترین ساجد:امام سجاد(ع) 👷زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع) 👷زیباترین استاد:امام صادق(ع) 👷زیباترین زندانی:امام کاظم(ع) 👷زیباترین غریب:امام رضا(ع) 👷زیباترین فرزند:امام جواد(ع) 👷زیباترین راهنما:امام هادی(ع) 👷زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع) 👷زیباترین منتقم:امام زمان(عج) 👷زیباترین عمو:حضرت عباس(ع) 👷زیباترین عمه:حضرت زینب(ع) 👷زیباترین سرباز:علی اکبر(ع) 👷زیباترین غنچه:علی اصغر(ع) 👷زیباترین شب سال:شب قدر 👷زیباترین سفر: حج 👷زیباترین محل تولد:کعبه 👷زیباترین لباس: احرام 👷زیباترین ندا: فطرت 👷زیباترین سرانجام: شهادت 👷زیباترین جنگ: نفس عماره 👷زیباترین ناله: نیایش 👷زیباترین اشک: اشک از توبه 👷زیباترین حرف: حق 👷زیباترین حق: گذشت 👷زیباترین رحمت: باران 👷زیباترین سرمایه: زمان 👷زیباترین لحظه: پیروزی 👷زیباترین کلمه: محبت 👷زیباترین یادگاری: نیکی 👷زیباترین عهد: وفا 👷زیباترین دوست: کتاب 👷زیباترین کتاب: قرآن 👷زیباترین زینت: ادب 👷زیباترین روزهفته: جمعه 👷زیباترین خاک: تربت کربلا 👷زیباترین ابزار: قلم 👷زیباترین روزسال: مبعث 👷 زیباترین بیابان: عرفات 👷 زیباترین مزار: شش گوشه 👷زیباترین شعار: صلوات 👷زیباترین قبرستان: بقیع 👷زیباترین زمین: کربلا 👷زیباترین آرزو: فرج مهدی زیباترین پایان: التماس دعا 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍃🌺🌺🌺🍃 🌹پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: اى على ۶۰۰هزار گوسفند مى خواهى یا ۶۰۰ هزار دینار یا ۶۰۰ هزار جمله؟ عرض کرد: اى رسول خدا! ششصد هزار جمله. پیامبر ص فرمود آن ۶۰۰ هزار جمله را در شش جمله جمع خلاصه میکنم. ۱ـ هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات میپردازند، تو به کامل کردن واجبات بپرداز یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ. ۲ـ هرگاه دیدی مردم سرگرم دنیایند، تو سرگرم آخرت شو و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَةِ. ۳ـ و هرگاه دیدی مردم به عیبهای دیگران میپردازند، تو به عییبهای خودت بپرداز؛ و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ. ۴ـ و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا میپردازند، تو به زینت دادن آخرت بپرداز؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَةِ. ۵ـ و هرگاه دیدی مردم به زیادی عمل میپردازند، تو به خالص کردن عمل بپرداز و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَةِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَةِ العَمَلِ. ۶ـ و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسل میشوند تو به خالق متوسل شو و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ. ☘ میزان الحکمه ج۳ص۲۴۰۳ 🍃 🌺🍃 🍃🌺🍃 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌺🍃جانم امام رضا🍃🌺 چه خبر در حرم ضامن آهو شده است صحن ها بیشتر از بیش چه خوشبو شده است طرف پنجره فولاد هیاهو شده است باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است مادری گریه کنان ذکر رضا می گیرد دست و پای فلجی باز شفا می گیرد با شفا از تو، چه زیبا شده بیمار شدن به تو وابسته شدن با تو گرفتار شدن کار من هست فقط گرمی بازار شدن گر چه در باور من نیست خریدار شدن یوسفم باش، بدون تو کجا برگردم؟ من برایت دو سه تا بیت کلاف آوردم تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی قول دادی به همه پس به خدا می آیی هر که یک بار بیاید تو سه جا می آیی 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
》 بخونین قشنگه 🌔چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام🌔 🌗—تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند 🌗—تنها امامی که از هیچ بانویی شیر نخوردند و تغذیه ی ایشان تنها توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته است 🌗—تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند 🌗—تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسیدند 🌗—تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند. 🌗—تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند( علی اکبر علیه السلام و علی اصغر علیه السلام ) 🌗— تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارند 🌗— تنها امامی که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد!! اما همچنان پابرجاست 🌗— تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شدند 🌗— تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد. 🌗—تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدن به شهادت رسیدند 🌗—تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند. 🌗— تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند. 🌗—تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیست 🌗—تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد 🌗—تنها امامی که دعا تحت قبه ی ایشان به اجابت می رسد 🌗—تنها امامی که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند! 🌗—تنها امامی که سرعت و وسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر است 🌗—تنها امامی که یک در بهشت به نام اوست: باب الحسین خدایا به خون امام حسین ع قسمت میدهم هر کس این را کپی کرد غم دلش رو رفع کن و حاجت دلش را براورده کن. آمین اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ هر چقدر به امام حسین ع ارادت دارید کپی کنید.... ميخواهیم تا آخر شب هزاران نفر به امام حسين سلام بدهند خودم شروع ميکنم : اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین. به اندازه ارادتت ارسال کن اکرکه شما دوست عزیز دوست داشتی این 👇👇لینک کانال بیا به ما بپیوند 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✍حـڪـایـتــے زیـ🎀ـبـا 🔷✨شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. 🔶✨تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟ 🔷✨تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بی فایده بود. تاجر فهمید که برای پول امده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. 🔶✨آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ 🔷✨تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! 👈در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است. 💟 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💖داسـتـان های مـادرخــوبــے هـا💖 ✍ چـهارعمل مهم قبل از خــواب 🌺🍃حضرت فاطمه زهرا(س) می فرماید: در حالی که بستر خود را پهن کرده بودم، رسول خدا(ص) بر من وارد شد و فرمود: ای فاطمه، سر به بستر خواب مگذار مگر این که چهار عمل را انجام دهی: ➊✨قرآن را ختم کن ➋✨پیامبران را شفیع خود قرار بده، ➌✨اهل ایمان را از خویش راضی گردان ➍✨ ویک حج و عمره انجام بده. 🌸🍃پدرم این چهار دستور را داد و مشغول نماز شد. من هم در حالی که انجام این چهار کار را مشکل می دیدم، به فکر فرو رفتم و صبر کردم که نماز پدرم تمام شود و برای انجام آن اعمال راهنمایی بگیرم. وقتی نماز حضرتش به پایان رسید، عرض کردم: ای رسول خد، چهار دستور به من دادی که برای انجام آن در این وقت کم توانایی ندارم. آن حضرت لبخندی زد و بعد فرمود: ➊✨اگر (قل هو الله احد) را سه مرتبه بخوانی، مثل این است که یک ختم قرآن انجام داده ای; ➋✨و اگر بر من و پیامبران قبل از من صلوات بفرستی، همه ما روز قیامت شفیعان تو هستیم; ➌✨و اگر برای اهل ایمان از خداوند آمرزش بخواهی، همه آنان از تو رضایت مند خواهند شد; ➍✨و اگر بگویی:سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر، مانند این است که حج و عمره انجام داده ای. 📚مـنـابع: مجله معارف اسلامی شماره 49 به نقل از: فاطمةالزهرا بهجة قلب المصطفی، ص304 🔴بزرگترین و تخصصی ترین کانال مرجع ❥حضرت زهرا«س» ❥ ↪️ http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
✍حـڪـایـتــے زیـ🎀ـبـا 🔷✨شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. 🔶✨تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟ 🔷✨تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بی فایده بود. تاجر فهمید که برای پول امده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. 🔶✨آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ 🔷✨تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! 👈در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است. _زهرا _س 💟 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a