✨﷽✨
✍دوستی نقل می کرد، پدر بسیار بهانه گیر بدعنق و بد دهن و بد اخلاقی داشتم.روزی در خانه من مهمان بود که خانواده همسرم هم بودند.
برای او همسرم چایی آورد و شروع به ایراد گرفتن کرد که چرا چایی کم رنگی آورده است؟ ناراحت شد.قهر کرد و بعد از کلی فحش و ناسزا خواست برود.دستش را بوسیدم و التماس کردم ببخشد . اما پدرم پیش همه سیلی محکمی بر گوشم زد و گفت: تو پسر من نیستی و ... با این شرایط مانع رفتن اش نتوانستم بشوم.
❗️پدر زنم که از این اتفاق زیاد هم ناراحت نبود، به من گفت: واقعا تحمل زیادی داری ، با این پدر بد اخلاق و بد دهن چگونه می سازی؟ اجازه ندادم حرف اش را ادامه دهد.گفتم: اشک چشم شور است و نمک هم شور. اما اشک چشم چون از خود چشم تراوش می کند، هرگز چشم را نمی سوزاند، فحش و ناسزا و سیلی پدرم که من شیره جان او هستم هرگز مرا نسوزاند اما این کلام تو مانند شوری نمک بود که از بیرون در چشم من ریختی!!! شرمنده شد و تا پایان مهمانی سکوت کرد.
آری، ما هرگز نباید اجازه دهیم دیگران بین ما و والدین و خواهر برادران مان رخنه کنند. و باید هوشیار باشیم هرگز در بین دو سنگ آسیاب که روی هم می چرخند، انگشت فرو
@Dastan1224
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍ در کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی آمده است، مردی برای گردش به کوهستانی در مصر رفته بود. مرد فلجی دید که در حال سجده و عبادت بود.
پرسید در بیابان چه میکنی؟ گفت: در شهر توان کار ندارم. جز عبادت نمیتوانم کاری کنم. پسری دارم هر روز از شهر غذای مرا میآورد. پرسید: برای چه شکر میکنی؟گفت: برای اینکه چشم دارم میبینم. میتواند ماری بفرستد مرا نیش بزند گرگی بفرستد مرا بخورد، من که توان حرکت ندارم....
مرد در کنار او بود که خبر رسید پسرت را گرگی درید. اشکی ریخت و نالهای کرد.گفت: ای دوست حاضر باش که من ساعاتی دیگر میمیرم. جنازه مرا خاک کن. پرسید: از کجا میدانی؟ گفت: پسرم تنها کفیل روزی من بود و محل مرا میدانست و برای من غذا و آب میآورد.
هیچ کار خدا بیحکمت نیست، اگر او جان پسرم را گرفت، میخواهد به من ثواب داغ مرگ فرزند جوان عطا کند. و تا من گرسنه نشدهام جان مرا خواهد گرفت. چون به قدری مهربان است که یقین دارم مرا گرسنه در این بیابان بعد از مرگ فرزندم رها نخواهد کرد. تا غروب کنارش بودم که دیدم همانطوری که میگفت: تا گرسنه نشده بود، از دنیا رفت.
✨🌱یقین کردم خداوند هیچ بندهای را بدون روزی نمیگذارد.🌱✨
@Dastan1224
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍ابوالحسن بوشنجی عارف نامداری بود. در بازار راه می رفت که مردی از پشت سر بر گردن او نواخت. متوجه شد که ابوالحسن است ، بسیار ناراحت شد و دست و پای او افتاد. ابوالحسن گفت: من همان لحظه که زدی حلالت کردم. آنچه تو زدی تو نبودی، من ساعتی پیش او را ( خدا) ندیدم و معصیت او کردم و تونیز مرا ندیدی و معصیت بر من کردی. اگر من ساعتی پیش او را (خدا) دیده و معصیت اش نکرده بودم، تو نیز مرا می دیدی و به اشتباه بر گردن من نمی زدی.
این داستان داستان زندگی ماست که غافلیم . حضرت علی (ع) می فرمایند:توقّوا الذّنوب، فما من بلية و لا نقص رزق الّا بذنب حتى الخدش و الكبوة و المصيبة. ... از گناه بپرهیزید که هر بلایی که سرشما می آید، و هیچ روزی تان کم نمی شود مگر به خاطر گناه تان است حتی خراشی که در پوست بیفتد یا افتادن از بلندی و مصیبت.
یک شب با یکی از دوستان اهل معرفت، سوار ماشین او در جاده در حرکت بودیم. به ناگاه سگی به جلوی ماشین پرید و نتوانست ماشین را کنترل کند و به سگ خورد. سپر ماشین از بین رفت. مدتی درنگ کردیم و بعد ادامه مسیر دادیم، گفتم: ناراحت نباش اتفاقی است که افتاده است و حیوان است و سگ، تقصیر تو چیست؟ آه سردی کشید و حقیقت زیبایی گفت: گفت: هیچ تصادفی ، تصادف و شانسی نیست. گیریم قبول کنیم اجل آن سگ رسیده بود و باید می مرد، و سرنوشت او زیر چرخ ماشینی ماندن ، امشب در جاده بود. حال سوالی که برای من باید پاسخ داده شود این است که، چرا من برای این امر شر و مصیبت انتخاب شدم؟ تو نمی دانی ولی خودم بهتر می دانم، اتفاق امشب ناشی از گناهی بود که من امروز انجام دادم و خودم می دانم چه بود!!!
@Dastan1224
#داستان 📜
📚بحارالانوار جلد ۲
✨انفاق نان جو
حسن و حسين عليهماالسلام مريض شدند. پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله با چند تن از ياران به عيادتشان آمدند. گفتند:
- يا علي! خوب بود نذري براي شفاي فرزندانت مي كردي.
علي عليه السلام و فاطمه عليهماالسلام نذر كردند، اگر عزيزان شفا يابند، سه روز روزه بگيرند. خود حسن و حسين عليهماالسلام و فضه كه خادمه آنها بود نيز نذر كردند كه سه روز روزه بگيرند. چيزي نگذشت كه خداوند به هر دو شفاي عنايت فرمود. روز اول را روزه گرفتند در حالي كه غذايي در خانه نداشتند. حضرت علي عليه السلام سه صاع (تقريبا سه كيلو) جو قرض كرد. حضرت زهرا عليهاالسلام يك قسمت آن را رد كرد. پنج عدد نان پخت. وقت غروب سفره انداختند و پنج نفر كنار سفره نشستند.
✅هنگام افطار سائلي بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اي خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله! من مستمندي از مستمندان مسلمين هستم. طعامي به من دهيد كه خداوند به شما از طعامهاي بهشتي عنايت كند.
🖇خاندان علي عليه السلام همگي غذاي خويش را به او دادند و تنها با آب افطار كردند و خوابيدند.
روز دوم را نيز روزه گرفتند. فاطمه عليهاالسلام پنج عدد نان جو آماده كرد و در سفره گذاشت.
✅موقع افطار يتيمي آمد و گفت: - سلام بر شما اي خاندان محمد صلي الله عليه و آله! من يتيمي مسلمانم، به من غذايي دهيد كه خداوند به شما از غذاي بهشتي مرحمت كند.
🖇همه سهم خود را به او دادند و باز با آب افطار كردند.
روز سوم را نيز روزه گرفتند. زهرا عليهاالسلام غذايي (نان جو) آماده كرد.
✅ هنگام افطار اسيري به در خانه آمد و كمك خواست. بار ديگر همه غذاي خويش را به اسير دادند و تنها با آب افطار كرده و گرسنه خوابيدند.
صبح كه شد علي عليه السلام دست حسن و حسين عليهماالسلام را گرفته و محضر پيامبر رسيدند. در حاليكه بچه ها از شدت گرسنگي مي لرزيدند. وقتي كه پيامبر صلي الله عليه و آله آنها را در چنان حالي ديد فرمود: يا علي! اين حالي را كه در شما مي بينم برايم بسيار ناگوار است. سپس برخاست و با آنان به سوي فاطمه عليهاالسلام حركت كردند. وقتي كه به خانه وارد شدند. ديدند فاطمه
عليهاالسلام در محراب عبادت ايستاده، در حالي كه از شدت گرسنگي بسيار ضعيف گشته و ديدگانش به گودي نشسته. رسول خدا صلي الله عليه و آله او را به آغوش كشيد و فرمود: از وضع شما به خدا پناه مي برم.
💥در اين وقت جبرئيل نازل گشت و گفت: اي رسول خدا! خداوند به داشتن چنين خانداني تو را تهنيت مي كند. آن گاه سوره (هل أتي) را بر او خواند.
@Dastan1224
✨﷽✨
🌸کرامات علما
👈 ذهن خوانی آیت الله سید علی قاضی (ره)
✍مرحوم آیت الله محمد تقی آملی ـ از شاگردان آن بزرگوار ـ میفرماید: من مدتها میدیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام مینشینند، با خود میگفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحهای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم تر هم هست که باید به آنها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمیترین رفیق خود از شاگردان استاد. مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش میرفتم، تا آن که از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم.
این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود میخواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتابهای علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتابها کشیده میشد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنا بر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم.
صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتاب ها هم هتک احترام است.» بی اختیار حول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیدهاید؟» فرمود: «از وادیالسلام فهمیدهام.»
📙 کتاب عطش(سیر و سلوک توحیدی آیت الله قاضی)
@Dastan1224
#داستانک
💎 حضرت موسی(ع) از محلی عبور میکرد، شخصی از بنی اسرائیل گفت:
یا موسی، من پیغامی دارم، آن را به خدا برسان.
به خدا بگو من هیچگاه به یاد تو نیستم، اما وضع دنیای من خیلی هم خوب است و هیچ مشکلی ندارم.
وقتی حضرت موسی(ع) به کوه طور رسیدند، به خاطر اینکه این پیغام حرف سنگینی بود آن را بیان نکردند.
اما خدای متعال به موسی فرمود:
موسی! پیغام بنده ما را بگو.
موسی عرض کرد: خدایا اینطور میگوید.
خدای متعال خطاب به موسی کرد و فرمود: به او بگو که تو به یک عذابی گرفتار هستی که خودت هم از آن غافلی و آن عذاب این است که شیرینی ذکر و یادم را از تو گرفتهام و از من بیگانه شدهای!
@Dastan1224
#پند
فرق چوب و عود با آتش معلوم می شود ؛
و خشم همچون آتش است ؛
چوب یا عود بودن آدمی به وقت خشم آشکار می شود .
@Dastan1224
🍁
۳ چیز است که اجازه ترک آن به احدی داده نشده:
«یکی وفای به عهده»
که اجازه نداری خلاف عهد کنی،
چه طرفت خوب باشد چه بد باید به عهدت وفا کنی
«دوم ادای امانت»
اگر کسی چیزی پیش تو به امانت گذاشته،
چه طرف خوب باشد و چه بد، باید امانت را بدهی.
«سوم خوبی کردن به پدر و مادر»
چه پدر و مادر خوب و چه پدر و مادر بد. باید به پدر و مادرت احسان کنی...
@Dastan1224
#نماز_شب_چه_لذتی_دارد❗️
حضرت آیت الله بهاالدینی(ره) :
یادم هست در سال ۱۳۶۵ شمسی که بیمار بودم و در اثر کسالت، ضعف شدیدی پیدا کردم، بر آن شدم که در آن شب تهجد را تعطیل کنم، چون توان آن را در خود نمی دیدم، اما در سحر همان شب حاج آقا روح الله خمینی را در خواب دیدم که می گوید:
«بلند شو و مشغول تهجد باش»
در آن شب به خاطر سخنان ایشان مشغول نماز شب شدم.
🌙
@Dastan1224
▪️ ذکر صالحین ▪️
بسمالله الرحمن الرحیم
✨ده اثر نماز✨
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
نماز ستون دین است و در آن ده خصلت است:
❶ زینت صورت و آبروی نمازگزار است؛
❷ نور و روشنی دل است؛
❸ باعث و سبب راحتی بدن است؛
❹ سبب نزول رحمت است؛
❺ چراغ آسمان است. جایی که نماز خوانده می شود برای آسمان ها مانند ستاره ای می درخشد.
❻ سبب سنگینی عمل در ترازوی اعمال است؛
❼ سبب خشنودی پروردگار است؛
❽ بهای بهشت است؛
❾ اُنس در قبر است؛
❿ حجاب و پرده ای از آتش جهنم است.
و کسی که نماز را به پا داشت دین را بپا داشت. و کسی که نماز را ترک کند دین را نابود کرد.
📚مواعظ العددیّه،ص 224
@Dastan1224
✨
✍آیتالله بهجت (ره) مکرر میفرمودند: «ذکری از امام سجاد علیهالسلام است که اگر گفته شود و تسبیح، بدون گفتن ذکر چرخانده شود برای گوینده ثواب گفتن ذکر خواهد بود و همچنین برای او مایۀ فرج و گشایش است».
امام سجاد علیهالسلام از پدران خود از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل میکند که حضرت هرگاه نماز صبح را به پایان میبرد با کسی سخن نمیگفت و تسبیح خود را به دست میگرفت و میفرمود: اللَّهُمَّ إِنِّي أَصْبَحْتُ أُسَبِّحُكَ وَ أُحَمِّدُكَ وَ أُهَلِّلُكَ وَ أُكَبِّرُكَ وَ أُمَجِّدُكَ بِعَدَدِ مَا أُدِيرُ بِهِ سُبْحَتِي؛ خدایا! همانا صبح میکنم درحالیکه تو را تسبیح میگویم و تو را تمجید میکنم و تو را ستایش میکنم و تو را تهلیل (لاالهالاالله گفتن) میگویم به عدد آنچه میچرخانم تسبیحم را.
💥سپس تسبیح را میگرداند، بدون آنکه تسبیح گوید و با دیگران صحبت میکرد. همینگونه بود تا وقتی به رختخواب میرفت، پس دوباره آن ذکر را تکرار میکرد و تسبیح را زیر سر خود میگذاشت.
📚 بهجتالدعا، ص ٣۵۵
@Dastan1224
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سه لطمه مخالفین به اهلبیت ع
#کلیپ_تصویری
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔
@Dastan1224