ای کاش می دانستیم....
🌺حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره)
🌙 #نماز_شب
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹از جوونا میپرسن حدس میزنید کی ازدواج میکنید؟
پسرا: با این اوضاع اقتصاد مگه دیوانم ازدواج کنم؟!
دخترا: ماهی ۶ میلیون هزینه لباسامه! شوهرم باید بتونه تامین کنه؛ حقوقشم باید بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون باشه!
+حالا مسئولین بهمون رحم نمیکنن، خودمون یکم رحم کنیم به هم😕
👈
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دختران_بی_حیا_ولی_چادری‼️
❇️ماجرای حجاب آمریکایی که در کشور بین دختران مذهبی باب شده است و #خطرناک_تر از بدحجابی است!
حجاب آمریکایی🔥🔥
👈 کمی
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تناقضات عجیب حسن اقا میری
واقعا وای بحال اون فردی که دینشو داره از این میگیره...
👈
@Dastan1224
#تلنگر
شیری گرسنه از میان تپههای کوهستان بیرون پرید و گاوی را از پای درآورد
سپس در حالی که… شکمی از عزا درمی آورد، هرازگاهی یکبار سرش را بالا می گرفت و مستانه نعره می کشید.
صیادی که در آن حوالی در جستجوی شکار بود، صدای نعره های مستانه شیر را شنید و پس از ردیابی با گلوله ای آن را از پای درآورد...
هنگامی که مست پیروزی هستیم بهتر است دهانمان را بسته نگه داریم
🔸غرور، منجلاب موفقیت است
موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت مقدمه گستاخی است!
@Dastan1224
📚خطر سلامتی و آسایش
آورده اند روزی حاکم شهر بغداد از بهلول پرسید: آیا دوست داری که همیشه سلامت و تن درست باشی؟ بهلول گفت: خیر زیرا اگر همیشه در آسایش به سر برم، آرزو و خواهش های نفسانی در من قوت می گیرد و در نتیجه، از یاد خدا غافل می مانم. خیر من در این است که در همین حال باشم و از پروردگار می خواهم تا گناهانم را بیامرزد و لطف و مرحتمش را از من دریغ نکند و آنچه را به آن سزاوارم به من عطا کند.»
(پیامبر اکرم(ص)می فرمایند:
وقتی دیدید خداوند فقر و مرض را بر بنده ای فرود آورد می خواهد او را تصفیه کند.)
@Dastan1224
هدایت شده از تبلیغات پر بازده هادی
🔴 کانال امام خامنه ای در ایتا تاسیس شد
به بزرگترین کانال عاشقان امام خامنه ای در ایتا بپوندید
من عاشق امام خامنه ای هستم
من عاشق امام خامنه ای هستم
من عاشق امام خامنه ای هستم
جهت عضویت کلیک کنید 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1242300433C4c0b687513
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کربلا رویامه علت اشکامه
👤 محمد حسین پویانفر
⏰ 🌷
@Dastan1224
☑️ پیش بینی آیةالله مولوی قندهاری
▪️پیشبینی شیخ ژولیده؛ شیخ فضلالله بر دار میشود و شیخ عبدالکریم مؤسس حوزه علمیه قم و فتنه اکبر ...
▪️آیتالله روح الله قرهی عضو مجلس خبرگان: یکبار مرحوم آیتالله بهجت فرمودند که آقای شیخ فضل الله نوری میگوید:
▪️من به مجلس میرزای بزرگ (میرزای شیرازی) رفته بودم و در آنجا بودم، دیدم شیخی ژولیده ای آمد، صاحب مجلس به احترام ایشان تمام قامت بلند شد. مجلس بحثی بود و هرکس پرسشی داشت و ایشان پاسخ می دادند.
▪️من یک سوال فقهی داشتم و به نزد این فرد رفتم تا سوال خود را بپرسم. تا سلام کردم گفت: سلام باباجان اسمت چیست؟ گفتم من فضلالله نوری هستم، گفت عجب، نکند تو همان شیخ شهید ما باشی که در تهران به دار آویخته میشوی؟ شیخ گفت من جا خوردم. حالم تغییر کرد و با خود گفتم من از طبرستان به نور آمدهام تا درس بخوانم و نهایتاً قصد کردهام اگر در نجف مردم، در قبرستان وادیالسلام دفن شوم و اگر بخواهم به ایران بروم به نور میروم و با تهران کاری ندارم.
▪️متحیر بودم که این فرد چه میگوید، دیدم یک شیخ یزدی نیز برای سوال فقهی آمد و سلام کرد و این فرد به او گفت: عمو اسمت چیست؟ گفت عبدالکریم حائری یزدی، گفت بهبه! آقای حائری مؤسس حوزه علمیه قم، و بلافاصله بعد از بنده ایشان هم متحیر شد که حوزه علمیه قم چیست؟ این فرد چه میگوید؟
▪️شیخ فضلالله نوری میگوید: دیگر این فرد را رها نکردم و تا جایی که آن آقا بعدها فرمودند خداوند به تو فرزندی میدهد که پای دار تو کف میزند و تو ناراحت میشوی. اما بعد میفرمایند تو ناراحت نباش و نباید از حب پدر بودن خود بکاهی. عوامالناس میگویند این فرد چگونه میتواند خوب باشد و ادعای اصلاح امت داشته باشد، در حالی که فرزندش مخالف است.
▪️بعدها، مرحوم حائری، حوزه علمیه را تاسیس نمود و مرحوم فضل الله نوری به همان کم و کیف به دار آویخته شدند...
☑️ پیشبینی آیتالله مولوی قندهاری از فتنههای آینده انقلاب
▪️آیت الله قرهی: شش ماه آخر عمر آیتالله مولوی قندهاری بود؛ ما نشسته بودیم و برای ما تعریف میکردند و میفرمودند فتنه هایی میآیند که من در آن زمان نیستم و شما باید سینههایتان را سپر این سید عظیمالشأن -اشاره به آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب کنید. گفتند ایشان سپهسالار امام زمان (عج) هستند. ایشان این سخنان را درحالی مطرح میکردند که از رهبر_انقلاب ۴۰ سال بزرگتر بودند.
▪️بارها مشاهده کرده بودم که علی رغم این فاصله سنی و کسالت جسمی که آیتالله قندهاری داشتند هربار که رهبر انقلاب به مشهد سفر میکردند این آیتالله قندهاری بودند که به ملاقات ایشان میرفتند. میگفتند ایشان که میآید سریع به من خبر دهید و به دیدن ایشان میرفتند. خیلی عجیب بود این مرد، همه چیز را میدانست. بعد فرمود من نیستم میبینید روز به روز به جمال و کمال این سید افزوده میشود و طوری میشود که مثل آقا سیدابوالحسن اصفهانی یکهتاز میشو
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کرامتهایی که یکی از رفقای شیخ رجبعلی خیاط از او دیده بود
🎙استاد عالی
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Dastan1224
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#امروز_در_اين_آيه_تدبر_مي_كنيم. 👇
به نام خدا
وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ
و صبر كن و صبر تو جز به [توفيق] خدا نيست
نحل/١٢٧
🌿🌿🌿🌿🌿
تیرهبختترین انسان کسی است که سودای فهم کلّ خلقت را در سر داشته باشد و به قول شاعر "به پژوهش در اعماق زمین بپردازد" و با دقّت در پی کشف اسرار ارواح دیگران باشد غافل از آنکه به روحِ خویش پرداختن و خادمِ وفادارش بودن، او را کفایت میکند.
مارکوس اورلیوس
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
@Dastan1224
🔷رفع تنگدستی
🍃آیت الله بهجت (ره): از آقا سید عبدالهادی شیرازی رحمه ا... که واقعاً عالم بزرگی بود، نقل کردهاند که فرمود:
در کوچکی بعد از فوت پدرم (میرزای بزرگ) تکفّل خانواده به عهدهی من بود.
میگوید: پدرم را در خواب دیدم.
از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی، حال شما چطور است؟ میگوید در جواب گفتم: خوب نیست.
فرمود: به بچهها و اهل خانه سفارش کنید که #نمازشان را اول وقت بخوانند، تنگدستی شما رفع میشود...
📚در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج۳، ص ۱۸۸.
#موعظه_بزرگان
#درس_اخلاق
#راهکارهای_معنوی
کمی
@Dastan1224
🔻حاجآقا #جاودان:
آقای #حقشناس مکرر به ما میفرمود که جایی برای روضه بروید که خلوت باشد.
@Dastan1224
العبدالصالح 🌺🌺
ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻃﺮﻓﺔُ ﺍﻟﻌﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺟﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﻭ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ.
👈@Dastan1224
#نعمت_اهل_بیت_را_مفت_از
#دست_ندهیم❗️
✅حضرت آیت الله بهجت قدس سره:
اهل مکه و مدینه هم نعمت ولایت و اهلبیت علیهمالسلام را داشتند، ولی در روایت آمده است که آنها از نعمت ولایت قدردانی نکردند، لذا به اعاجم منتقل گردید. خدا کند ما عجم هم نعمت مفت بهدستآمده، را مفت از دست ندهیم!
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۲۱۲
👈
@Dastan1224
.
حکایت
📚
مردي متوجه شد كه گوش همسرش سنگين شده و شنوائيش كم شده است. به نظرش رسيد كه همسرش بايد سمعك بگذارد ولي نميدانست اين موضوع را چگونه با او در ميان بگذارد. بدين خاطر، نزد دكتر خانوادگيشان رفت و مشكل را با او در ميان گذاشت.
دكتر گفت: «براي اين كه بتواني دقيقتر به من بگويي كه ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است آزمايش ساده اي وجود دارد. ابتدا در فاصله ٤ متري او بايست و با صداي معمولي مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد همين كار را در فاصله ٣ متري تكرار كن. بعد در ٢ متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب دهد. اين كار را انجام بده و جوابش را به من بگو.»
آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق تلويزيون نشسته بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ٤ متر است. بگذار امتحان كنم. سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد: «عزيزم شام چي داريم؟»
جوابي نشنيد. بعد بلند شد و يك متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسيد: «عزيزم شام چي داريم؟»
باز هم پاسخي نيامد. باز هم جلوتر رفت و از وسط هال كه تقريباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: «عزيزم شام چي داريم؟»
باز هم جوابي نشنيد . باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد. سوالش راتكرار كرد و باز هم جوابي نيامد.
اين بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: «عزيزم شام چي داريم؟»
زنش گفت: «مگه كري؟ براي پنجمين بار ميگم: خوراك مرغ !!!
@Dastan1224
#پندانه
🌼مراقب رخنه دیگران در روابط خانوادگیات باش
✍دوستی نقل میکرد که پدرِ بسیار بهانهگیر و بدخلق و بددهان و بداخلاقی داشتم. روزی پدرم در خانۀ من میهمان بود. خانواده همسرم هم بودند. همسرم برای او چای آورد و او شروع به ایراد گرفتن کرد که چرا چای کمرنگ آورده است.
ناراحت شد. قهر کرد و بعد از کلی فحش و ناسزا خواست که برود. دستش را بوسیدم و التماس کردم ببخشد، اما پدرم پیش همه سیلی محکمی بر گوشم زد و گفت: تو پسر من نیستی و... با این شرایط نتوانستم مانع رفتنش شوم.
پدرزنم که از این اتفاق زیاد هم ناراحت نبود، به من گفت: واقعا تحمل زیادی داری، با این پدر بداخلاق و بددهان چگونه میسازی؟اجازه ندادم حرفش را ادامه دهد و گفتم: اشک چشم شور است و نمک هم شور؛ اما اشک چشم چون از خود چشم تراوش میکند، هرگز چشم را نمیسوزاند!
فحش و ناسزا و سیلی پدرم که من شیرۀ جان او هستم هرگز مرا نسوزاند، اما این کلام تو مانند شوری نمک بود که از بیرون در چشم من ریختی!شرمنده شد و تا پایان میهمانی سکوت کرد. ما هرگز نباید اجازه دهیم دیگران بین ما و والدین و خواهر و برادرانمان رخنه و شکاف ایجاد کنند. باید هوشیار باشیم. هرگز بین دو سنگ آسیاب که روی هم میچرخند، انگشت فرو نکنیم.
@Dastan1224
#حضور_وغیاب_یکسان…❗️
💠✨آیت الله بهجت (ره):
چرا به این معرفت نرسیده ایم که هر حرفی می زنیم قبل از این که ما بشنویم به گوش امام زمان می رسد، اگر این مطلب را درک کردیم حضور و غیاب حضرت برای ما یکسان می شود
@Dastan1224
از حضرت #رضا علیهالسّلام پرسیدند:
مردی زن جوان دارد و در اثر مصیبتی که به وی وارد شده چند ماه بلکه یکسال است با همسر جوانش نزدیکی نکرده، البته قصد آزارش را هم نداشته و علت همان مصیبتزدگی بوده است؛ آیا در این کار گناهی است...؟
فرمود: آری، بعد از چهار ماه گناهکار است.
📚 تهذیبالاحکام
📚 ازدواج مکتب انسانسازی، ص ۱۶۰
👈
@Dastan1224
💼قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم !!💵
مردی ثروتمندی پسری عیاش داشت. هرچه پدر نصیحت می کرد که با این دوستان ناباب معاشرت مکن و دست از این ولخرجی ها بردار اینها عاشق پولت هستند، جوان جاهل قبول نمی کرد تا اینکه لحظه مرگ پدرفرا می رسد.
پسرش را خواسته و میگوید فرزند با تو وصیتی دارم، من ازدنیا می روم ولی درمطبخ (آشپزخانه) را قفل کردم و کلید آن را به تو می دهم، آنجا یک طناب از سقف آویزان است و هر وقت از زندگی ناامید شدی و راه به جایی نبردی برو و خودت را دار بزن.
پدراز دنیا می رود و پسر در معاشرت با دوستان ناباب و زنان آنقدرافراط می کند که بعد از مدتی تمام ماترک و ثروت بجا مانده به پایان میرسد.
کم کم دوستانش که وضع را چنین می بینند از دوراو پراکنده می شوند. پسر در بهت و حیرت فرومی رود و به یاد نصیحت های پدرمی افتد و پشیمان می شود اما سودی نداشت.
روزی در حالی که برای ناهار گرده نانی داشت کناری می نشیند تا سد جوع (رفع گرسنگی) کند، در همان لحظه کلاغی از آسمان به زیر آمده و نان را برداشته و میرود.
پسرناراحت و افسرده با شکم گرسنه به راه میافتد و در گذری دوستانش را میبیند که مشغول خنده و شوخی هستند. نزد آنها رفته سلام میکند و آنها به سردی جواب او را میدهند.
سرصحبت را باز می کند ومی گوید گرده نانی داشتم کلاغی آن را برداشت وحال آمدم که روزخود را با شما بگذرانم. رفقایش قاه قاه خندیدند و مسخره اش کردند.
پسر ناراحت و دلشکسته راهی منزل می شود و در راه به یاد حرف های پدرمی افتد کلید مطبخ را برداشته قفل آن را باز میکند و به درون میرود. چشمش به طناب داری میافتد که از سقف آویزان است.
چهارپایه ای آورده طناب را روی گردنش می اندازد و با لگدی چهارپایه را به کناری پرت میکند که در همان لحظه طناب از سقف کنده شده او با گچ و خاک به همراه کیسه ای کف زمین می افتد.
با تعجب کیسه را باز کرده درون آن پراز جواهر و سکه طلا میبنید. به روح پدر رحمت فرستاده و از فردای آن روز با لباسهای گرانقیمت در محل حاضر میشود و دوستانش همدیگر را خبر کرده و یکی یکی از راه میرسند و گردش را گرفته و شروع به چاپلوسی میکنند.
او هم وعده گرفته و آنها را برای صرف غذا به منزل دعوت کرده و از طرفی ده نفر گردن کلفت با چماق در گوشه ای پنهان میکند و وقتی همه آنها جمع میشوند به آنها میگوید:
دوستان بزغاله ای برای شما خریده بودم که ناگهان کلاغی از آسمان بزیر آمد و بزغاله را برداشت و فرار کرد. دوستان ضمن تائید حرف او دلداریش دادند که مهم نیست از این پیش آمدها میشود و امروز ناهار بازار را میخوریم که در این لحظه پسر فریاد میزند:
قرمساق ها، پدرسگ ها در روزگار فقر و محنت بشما گفتم نان مرا کلاغ برد به من خندیدید، حال چطور باور میکنید که کلاغ بزغاله ای را برده است؟
و چماق دارها را خبر می کند و آنها هجوم آورده کتک مفصلی به رفقایش می زنند و از آن روز به بعد طریق درست زندگی را پیش میگیرد.
✓
@Dastan1224
📖خاطره ای زیبا از دکتر حسابی
پرفسور حسابی میگفت: در دوره تحصیلاتم در آمریکا در یک کار گروهی با یک دختر
آمریکایی به نام "کاترینا و همینطور فیلیپ" که
نمیشناختمش همگروه شدم از کاترینا پرسیدم
فیلیپ رو میشناسی؟! کاترینا گفت: آره
همونپسر که موهای بلوندِ قشنگی داره و ردیف
نخست جلو میشینه...گفتم نمیدونم کیو میگی
گفت: همون پسرِ خوشتیپ که معمولا
پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه گفتم
بازم نفهمیدم منظورت کیه! گفت همون پسر که:
کیف و کفشش رو با هم ست میکنه! بازم
نفهمیدم منظورش کی بود. کاترینا تن صداشو
یکم آورد پایین و گفت: فیلیپ دیگه! همون پسر
«مهربونی که روی ویلچر میشینه...»
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر
قابل باوری رفتم تو فکر آدم چقدر باید نگاهش
به اطرافش مثبت باشه که بتونه از ویژگی
منفی چشمپوشی کنه. چقدر خوبه مثبت دیدن!
با خودم گفتم اگه که کاترینا از من«در مورد»
فیلیپ میپرسید چی میگفتم؟ حتما سریع
میگفتم همون معلوله دیگه! وقتی، نگاه کاترینا
رو "با نگاه خودم مقایسه کردم" خیلی خجالت کشیدم،
حالا ما با چه دیدگاهی به اطراف
نگاه میکنیم؟ مثبت یا منفی؟
✓
@Dastan1224
هدایت شده از تبلیغات پر بازده هادی
🔴#امام_زمان_زنده_است⁉️
علامه تهرانی میگفت این داستان را از زبان سیدعبدالکریم کشمیری شنیدیم:
ایشان میفرمود در #هند یه #مرتاضی بود که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، میگفت زندهس یا مرده و کجا دفنه،ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد.
آیت الله کشمیری گفت ازش درباره #امام_زمان علیه السلام پرسیدم. گفتم #محمد فرزند نرجس،دیدیم مرتاض بعدچند لحظه #لرزش شدیدی گرفت، و با #بهت و #حیرت گفت.......😱😱😱
♨️بقیه در کانال زیر بخوانید🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95
🌷 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید :
✍ اگر فضائل علی (علیه السلام) رو بگویی ، گناهان زبانت پاک میشود ، اگر بشنوی گناهان گوش هایت ، و اگر بخوانی از روی نوشته ، گناهان چشمانت ، پاک میشود.
☘ حالا این فضیلت امیرالمومنین (علیه السلام) را بخوانید و هم ارسال کنید تا در ثواب نشرش شریک باشید.
💐 شاهکار حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در پاسخ به سوال تکراری
جمعیت زیادی دور حضرت علی (علیه السلام) حلقه زده بودند ..
👌 مرد اول
– یا علی ! سؤالی دارم . علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی(علیه السلام) در پاسخ گفت: علم بهتر است ؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
👌 مرد دوم
– اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟
علم بهتر است یا ثروت ؟
حضرت علی علیه السلام فرمود: علم بهتر است؛
زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی . نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست.
👌 در همین حال سومین نفر وارد شد، یاعلی علم بهتراست یا ثروت
امام در پاسخش فرمود:
علم بهتر است ؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است ، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار !
👌 نفر چهارم
– یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی علیه السلام در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است ؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود ؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.
👌 نوبت پنجمین نفر بود.
یا علی علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی علیه السلام در پاسخ به او فرمودند : علم بهتر است ؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.
👌 نفر ششم
یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد
نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازه واردها دوخته میشد..
👌 در همین هنگام هفتمین نفر
– یا ابالحسن ! علم بهتر است یا ثروت ؟
امام فرمودند : علم بهتر است ؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
👌 در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است ؛ برای اینکه مال و ثروت فقط تا هنگام مرگ با صاحبش میماند ، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است .
همه از پاسخهای امام شگفت زده شده بودند که،
👌 نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی ! علم بهتر است یا ثروت ؟
امام فرمود : علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند ، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود .
👌 نفر دهم
– یا ابالحسن ! علم بهتر است یا ثروت ؟
علم بهتر است ؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند ، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند ، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع اند . فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان ، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند.
هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند ، صدای امام را شنیدند که میگفت : اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند ، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم .
📚 کشکول بحرانی ، ج۱ ، ص۲۷
👌 نشر این پیام صدقه جاریه است
@Dastan1224
📚 #داستان_کوتاه
🛎"زنگولهای بر گردن"
میگویند؛
"آقا محمد خان قاجار" علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک "روباه میتاخته،" بعد آن بیچاره را میگرفته و دور گردنش، "زنگولهای آویزان" میکرده و آخر رهایش میکرده.
تا اینجا ظاهراً مشکلی نیست.
البته که روباه بسار دَویده، وحشت کرده، اما زنده است؛ هم جانش را دارد، هم دُمش و هم پوستش.
"میماند آن زنگوله!"
از این به بعد روباه هر جا که برود زنگوله توی گردنش صدا میکند!
دیگر نمیتواند "شکار" کند، چون صدای زنگوله، شکار را فراری میدهد.
بنابراین «گرسنه» میماند.
صدای زنگوله، "جفتش" را هم فراری میدهد، پس «تنها» میماند.
از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را «آشفته» میکند، «آرامش» را از او میگیرد.!
"این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد.
فکر و خیال رهایش نمیکند!"
زنگولهای از "افکار منفی،" دور گردنش "قلاده"میکند.
بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است، ولی نیست.
برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آنها را با خودش میبرد،
آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای یک زنگوله!
✓
@Dastan1224
◈
✍ #سخــــن_بــــزرگان
🌷عــــلامه طباطبایی(ره):
جــدی تــرین مســئله در زندگی ما
#مــــــــرگ اسـت در حالی ڪه ما
بعنوان ڪم اهمـیت ترین موضوع
نـــگاه میڪنـــیم!
💯 #یاد_مـــــرگ
@Dastan1224
ما آمده ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم نه اینکه با هر قیمتی زندگی کنیم.
زندگی ما حکایت یخ فروشی است
که از او پرسیدند
فروختی؟
گفت: نخریدند، ولی تمام شد!
💐حضرت آیت الله بهجت
@Dastan1224
امام خمینی قدسسره:
🔸رأس همه خطاهایی که میکند حب نفس است. بالاترین گرفتاری ما همین گرفتاری حب نفس است، گرفتاری حب جاه است، گرفتاری حب شهرت است.
📚صحیفه امام/ ج 14 و 13
#امام_خمینی_ره
@Dastan1224
پدر شهید سامانلو:
زخمی در صورت سعید می دیدم که مدتها طول کشید تا خوب شود...
قضیه اش این بود که ظاهرا ناخودآگاه چشمش به نامحرمی بدون روسری در جایی می افتد...
آنقدر با دست در خلوت به صورت خود کوبیده بود که... چرا چشمانم در اختیارم نیست!!
@Dastan1224
💐🍃💐
💐🍃
💐
علامه حسن زاده آملی :
🐐اگر آدمى میخورد و میخوابد و شهوت به كار میبرد "بهيمه" (چهار پایان غیر درنده) است
🐅و اگر علاوه بر اين سه امر، ضرر و آسيب و آزار به خلق خدا دارد "سبع" (حیوانات شرور و درنده ) است.
👺و اگر میخورد و میخوابد و شهوت به كار میبرد و حيله و مكر و تزوير و خلاف و دروغ و از اين گونه امور با بندگان خدا دارد "شيطان" است.
🕊 و اگر میخورد و میخوابد و شهوت به كار میبرد ولى صفات سبعى و شيطانى ندارد يعنى مردم و خلق خدا از او آسوده اند، "ملك" است
🙍♂و اگر علاوه بر مقام ملكى بسوى معارف و ادراك حقايق عوالم وجود و سير در آنها و سير الى اللّه و في اللّه گرايش دارد انسان است.
🔹خلاصه اینکه بشر به پنج گونه تقسیم میشود : بهيمه، سبع، شيطان، فرشته و انسان .
حال هر کسی با مطالعه این جملات میتواند بفهمد که در باطن به چه صورت است. نیازی نیست انسان به نزد کسی برود که چشم برزخی دارد و از وی بخواهد باطن او را بگویند.
@Dastan1224
داستان شنیدنی و واقعی ابو علی سینا
در زمان های قدیم یک #دختر از روی اسب می افتد و لگنش از جایش درمیرود
#پدر_دختر هر حکیمی را به نزد دخترش میبرد دختر اجازه نمیدهد کسی دست به لگنش بزند
هر چه به دختر می گویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که می کنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمیگذارد کسی دست به او بزند
به ناچار دختر هر روز ضعیف تر وناتوانتر می شود
تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق سفارش می کند که به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا کنم
پدر دختر باخوشحالی زیاد قبول می کند و به طبیب یا همان حکیم میگوید شرط شما
@Dastan1224