eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌼غفلت از نماز اول وقت ✍️لقمان حکیم نیمه شب برای نماز بیدار شد اربابش را صدا زد: برخیز که از قافله جا نمانی! ارباب خواب را ترجیح داد و گفت بخواب غلام خداوند کریم است! هنگام نماز صبح شد لقمان دوباره ارباب را بیدار کرد تا از قافله نمازگزاران باز نمانی. ولی ارباب باز هم همان پاسخ را به لقمان داد. خورشید داشت طلوع می کرد که لقمان دوباره به سراغ ارباب آمد که ای بی‌خبر از کاروان نمازگزاران جامانده‌ای برخیز که تمام هستی در حال سجود و تسبیح‌اند ولی تو را خواب غفلت ربوده است و ارباب پاسخ داد که دل باید صاف باشد به عمل نیست خدا کریم است و نیازی به عبادت ما ندارد. روز هنگام، ارباب کیسه‌ای گندم به لقمان داد تا بکارد و لقمان آن را بفروخت و مشتی تخم علف هرز بر زمین پاشید هنگام درو ارباب دید در باغ جز علف نیست! علت را از لقمان جویا شد لقمان گفت: ای ارباب از عمل شما چنان گمان کردم که اگر نیت صاف باشد عمل چندان مهم نیست لذا من گندم گرانبها را بر زمین نپاشیدم بلکه تخم علف هرز را به نیت گندم بذر کردم. چرا که خود گفتی: نیت و دل باید صاف باشد خداوند کریم است و به عمل ما نیاز ندارد. @Dastan1224
#معامله_با_خدا 🌷خدایا من این گناه را برای تو ترک میکنم🌷 می گوید:  «در ایّام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت،  با خود گفتم: «رجبعلی! می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن.  سپس به خداوند عرضه داشتم: ! من این را برای تو می کنم، 💠تو هم مرا برای خودت تربیت کن💠 آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخی او می شود؛ به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی برای او کشف می شود. 📚کیمیای محبت، محمدی ری شهری، دار الحدیث، چاپ سوم، ص79 @Dastan1224
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی یک خاطره واقعی !! چند وقت پیش از تهران ‌سوار اتوبوس شدیم بریم اهواز پیرزنی پشت سر راننده نشسته بود اول جاده قم پیرزن به راننده گُفت پسرم رسیدی بروجرد خبرم کن راننده هم گُفت باشه. رسیدیم قم، پیرزن پرسید نرسیدیم بروجرد؟ راننده گفت نه نزدیکی های اراک دوباره پرسید: نرسیدیم؟ راننده گفت یه ساعت دیگه می رسیم نرسیده به بروجرد پیرزنه رو خواب برد راننده هم یادش رفت بروجرد بیدارش کنه رسیدیم نزدیکی خرم آباد پیرزن از خواب بیدار شد گفت نرسیدیم بروجرد؟ راننده گفت: رسیدیم خیلی هم ازش رد شدیم. پیرزن خودشو زد به جیغ و داد و کولی بازی طوری که همه مسافران به ستوه اومدن. راننده هم اولین دوربرگردون دور زد سمت بروجرد، از بس پیرزن زبون به دهن نمی‌گرفت وُ دایم نِفرین می‌کرد مسافران هم هیچی نگفتن، خلاصه رسیدیم بروجرد! اول بروجرد راننده دور زد و به پیرزنه گفت ننه: رسیدیم با احتیاط پیاده شو پیرزن گفت: برا چی پیاده بشم کی گفته میخام اینجا پیاده بشم؟ من میخام برم اندیمشک،دکتر تو تهران بهم گفته هر وقت رسیدی بروجرد قرصات بخور حالا بی‌زحمت یه لیوان اَب بده قرصامو بخورم😂 @Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱 🔹️امام علي(ع): چشم‌نداشتن اسير را عزّت می‌بخشد و طمع امير را به خواری می‌کشاند. ⏳امروز یکشنبه ۱۳ آذر ماه ۱۴۰۱ ۹ جمادی الاول ۱۴۴۴ ۴ دسامبر ۲۰۲۲
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای یار سفر کرده اگر که ز تو دوریم حس می‌کنم انگار که نزدیک ظهوریم ای نور که کعبه شده دل تنگ اذانت مردان جهادند همه منتظرانت... ای بودم از نبودِ تو نابود می شوم می سوزم از فراقِ تو و دود می شوم آقا بیا و با دَمِ عیساییت ببین نابودم و زِ بودِ تو موجود می شوم
✨﷽✨ 🌼خوش رفتاری با مردم ✍مهربانی و خوش رفتاری با خلق خدا، زمینه ساز مهربانی و لطف خداوند نسبت به افزایش رزق و روزی انسان است. گام اول خوش رفتاری، آزار ندادن مردم است. از دیدگاه امام صادق(ع) یکی از عوامل افزایش رزق و روزی همین نکته است: «ترک آزار مردم و جار و جنجال، روزی را افزایش می‌دهد»(1) در گام بعدی، باید خوش رفتاری را به جای بدرفتاری و نیکی را به جای بدی نهاد. بخشی از پاداش مادی نیکی به مردم، رفع فقر از زندگی و زیاد شدن رزق آدمی است. امام باقر(ع) می‌فرماید: «البرو صدقه السر، ینقیان الفقر» نیکی به مردم و صدقه پنهانی فقر را از بین می‌برند.(2) 📚منابع: 1- توحید صدوق، ص460 2-بحارالانوار، جلد47 صفحه18 @Dastan1224
آیت الله سید رضا بهاء الدینی ره :  لذات روحانی نصیب زبان هرزه و چشم هرزه نمیشود . باید خود را اصلاح کرد . همه جا رفق و مدارا میتواند دگرگونی بوجود بیاورد .             برگرفته از کتاب: ستارگان سپهر سلوک ‎‎‌‌‎‎‌@Dastan1224
⭐️سفارش امیرالمومنین علی علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام: ❤️أحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ ✍️ دل خويش به موعظه زنده دار 📚نهج البلاغه/نامه 31 @Dastan1224
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 🌸 داستان پيامبر(ص) و شبان🌸 ☘️رزق وروزی به اندازه، از عنایات پروردگار ☘️ 🌹رسول خدا صلي الله عليه و آله با عده اي از بيابان عبور مي كردند. در اثناي راه به شترچراني رسيدند. حضرت كسي را فرستاد تا مقداري شير از او بگيرد. شترچران گفت: شيري كه در پستان شتران است براي صبحانه قبيله است و آنچه در ظرف دوشيده ام براي شام آنهاست. با اين بهانه به حضرت شير نداد. 💥پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله او را دعا كرد و گفت: خدايا! مال و فرزندان او را زياد كن! سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چراني رسيدند. پيامبر كسي را فرستاد از او شير بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشيد و با آن شيري كه در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پيامبر صلي الله عليه و آله ريخت و يك گوسفند نيز براي حضرت فرستاد و عرض كرد: - فعلا همين مقدار آماده است، اگر اجازه دهيد بيش از اين تهيه و تقديم كنم؟ 🌹رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره او نيز دعا كرده، گفت: خدايا! به اندازه نياز او روزي عنايت فرما! يكي از اصحاب عرض كرد: - يا رسول الله! آن كس كه به شما شير نداد درباره او دعايي نمودي كه همه ما آن دعا را دوست داريم و درباره كسي كه به شما شير داد دعايي فرمودي كه هيچ يك از ما آن دعا را دوست نداريم! 🌹رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مال كمی که نیاز زندگي را برطرف مي سازد، بهتر از ثروت بسياري است كه آدمي را غافل نمايد. 👌سپس اين دعا را نيز كردند: - خدايا به محمد و اولاد او به اندازه كافي روزي عنایت فرما! 📚بحارالانوار جلد ۲ @Dastan1224
🌹 کشاورز مخلصی بود که اسب پیری داشت و از آن در کشت و کار مزرعه خود استفاده میکرد. یک روز اسبِ کشاورز به سمت تپه‌ها فرار کرد. همسایه‌ها در خانه او جمع شدند و به خاطر بد شانسیش به همدردی با او پرداختند. کشاورز به آنها گفت: شاید این بدشانسی و به خاطر اعمال بدم بوده و شاید هم خیری در آن نهفته است، فقط خدا میداند. یک هفته بعد، اسب کشاورز با یک گله اسب وحشی از آن سوی تپه‌ها بازگشت. این بار مردم دهکده به او بابت خوش شانسیش تبریک گفتند. کشاورز گفت: شاید این خوش شانسی بوده و شاید بدشانسی، فقط خدا میداند. فردای آن روز وقتی پسر کشاورز در حال رام کردن اسب‌های وحشی بود از پشت یکی از اسب‌ها به زمین افتاد و پایش شکست. این بار وقتی همسایه‌ها برای عیادت پسر کشاورز آمدند، به او گفتند: چه آدم بد شانسی هستی. کشاورز باز هم جواب داد: شاید این بدشانسی و به خاطر اعمال بدمان بوده و شاید هم خیری در آن نهفته است، فقط خدا میداند. چند روز بعد سربازان ارتش به دهکده آمدند و همه جوانان را برای خدمت در جنگ با خود بردند، به جز پسر کشاورز که پایش شکسته بود. این بار مردم با خود گفتند: کشاورز راست میگوید، ما هم نمیدانیم شاید اینها خوش شانسی و خیری در آن نهفته است و شاید هم بدشانسی است؛ فقط خدا میداند. @Dastan1224
✍ شخصی از آیت الله بهجت درخواست دستوری فرمودند. آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند :«تا می‌توانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند. بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّ‌الناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند. و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّ‌الناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.» 📚 برگرفته از کتاب فریادگر توحید @Dastan1224