✨﷽✨
✨شخصى نزد امام صادق رفت و گفت
من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه کنم؟
🌸امام صادق(ع) فرمودند:
زيارت عاشورا را زياد بخوان..
آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود: مگر
در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟
•{ اَللّهُمَّارْزُقْنیشَفاعَهَالْحُسَیْنِیَوْمَالْوُرُودِ }•
یعنی خدايا شفاعت حسين(ع)
را هنگام ورود به قبر روزى من کن...
#شب_زیارتی_اباعبدالله❣
#شب_جمعه
آدرس کانال در #پیام_رسان_ایتا
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
هدایت شده از کانال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
✍ هرگاه به هر
امامی سلام دهید
خــــــود آن امام جواب
ســـــــلام تان را میدهـــــد...❤️
ولی اگر کسی بگوید:
💚 “السلام علیک یا فاطمه الزهرا”💚
همهی امامان جواب میدهند …
میگویند: چه شده است که این
فرد نام مادرمان را برده است !؟
السلام علیکِ
یا فاطمهُ الزهراء(س)
تا ابد این نکته را انشا کنید
پای این طومار را امضا کنید
هر کجا ماندید در کل امور
رو به سوی حضرت زهرا کنید...
#یا_زهرا
https://eitaa.com/yaZahra1224
#مهر_و_مهتاب
#تکین_حمزه_لو
#قسمت_صد_و_دهم
صداي گلرخ بلند شد:مهتاب جون،آماده شدي؟با ضعف و سستی بلند شدم و در آینه نگاهی به خود انداختم.پیراهنی که براي عروسی سهیل به تنم اندازه بود،حالا انگار به چوب لباسی آویزان شده به تنم زار می زد. موهایم را روي شانه هایم رها کرده بودم.آرایش هم نتوانسته بود گودي زیر چشمانم را بپوشاند.روي هم رفته قیافه افسرده و بی رمقی داشتم،اما باید می رفتم.لیلا بهترین دوستم بود،براي عقدش نتوانسته بودم از رختخواب بلند شوم،اما حالا باید می رفتم.در اتاق را باز کردم،سهیل و گلرخ لباس پوشیده،منتظر من بودند.مادرم روي کاناپه دراز کشیده و دستش را روي چشمانش گذاشته بود.سهیل دلجویانه گفت:مامان شما هم بیایید،بهتون خوش می گذره...صداي خشک مادرم بلند شد:باید روحیه اش رو هم داشته باشم؟...این چشم سفید براي من حال و روزي نذاشته که پاشم بیام عروسی...بی اعتنا به حرف هاي مادرم از در بیرون آمدم و سوار ماشین سهیل شدم.چند لحظه بعد گلرخ و سهیل هم سوار شدند وحرکت کردیم.عروسی در یک هتل بزرگ و معروف برگزار می شد.سهیل به طرف اتوبان راه افتاد.چند لحظه اي سکوت حکم فرما شد،از پنجره به خیابان زل زده بودم.صداي سهیل مثل یک زمزمه بلند شد: - مهتاب تا کی میخواي با مامان لجبازي کنی؟ به زحمت گفتم:تا وقتی به خواسته ام برسم.- آخه خواسته تو چیه؟واقعا ارزش این همه رنج و زحمت رو داره...قاطعانه گفتم:ارزش این خواسته بیشتر از تمام این به قول تو رنج هاست.
گلرخ به آرامی گفت:مهتاب جون،این راهش نیست،داري خودتو از بین می بري،بشین منطقی با مامان صحبت کن،مطمئن باش نتیجه می گیري.با پوزخند گفتم:منطقی؟...منطق من با مامان،زمین تا آسمون فرق می کنه.اون نمی تونه هیچ نقطه مثبتی در حسین ببینه،من هم نمی تونم هیچ نقطه منفی در حسین پیدا کنم.چطور به نتیجه می رسیم؟ سهیل دوباره گفت: - مهتاب،به مامان و بابا حق بده که نگران آینده تو باشن،حسین پسر خیلی خوبیه،من هم قبول دارم،ولی مریضه،می دونی چی میخوام بگم...ممکنه خیلی کم بتونید با هم زندگی کنید،اون وقت تکلیف تو چیه؟ فوري گفتم:سهیل،عشق و محبت حدومرز نداره. باور کن من وقتی گفتم حتی اگه بدونم حسین فقط یک روز زنده است زنش می شم،راست گفتم.همین خود تو،یادت نیست سر گلرخ چقدر با مامان و بابا جرو بحث کردي؟...حالا چون تیپ خونه وزندگی و خانواده گلرخ مثل خود ما بود،مامان و بابا راضی شدند،ولی اگه گلرخ مثل ما نبود،چی؟فقط به خاطر اینکه طرز فکرش یا پول و موقعیت خانواده اش با ما فرق می کرد،ازش می گذشتی؟...هان؟سهیل جوابی نداد و بقیه راه در سکوت طی شد.سالن زنانه از مردانه جدا شده بود و من و گلرخ جلوي در از سهیل جدا شدیم.سالن غرق نور و روشنایی بود.میزهاي گرد با چند صندلی اطرافش،در گوشه و کنار سالن به چشم می خورد.
روي میزها انواع میوه و شیرینی در دیس هاي چینی و طلایی چیده شده بود.بی حال روي اولین صندلی خالی ولو شدم و گلرخ هم کنارم نشست.چند دقیقه به دور و برم خیره شدم.زنها غرق آرایش و ،با موهاي درست کرده و لباسهاي فاخر،مشغول صحبت کردن و برانداز یکدیگر بودند.ناگهان شادي را دیدم که برایم دست تکان می دهد.لباس مشکی وبلندي از جنس ابریشم به تن داشت.موهایش را روي شانه رها و آرایش اندکی هم کرده بود.قیافه اش خیلی با شادي دانشگاه فرق داشت.آمد و بعد از سلام و احوالپرسی با من وگلرخ کنار ما نشست و گفت:- تو چرا براي عقد نیامدي؟بدون اینکه منتظر جواب من باشد،ادامه داد:جات خالی بود!چه کادوهایی به این لیلا چسونه دادن...بعد با لبخند پوزش خواهانه اي به گلرخ که می خندید،زد و گفت:انقدر خوشگل شده که غیرممکنه بشناسیش.بی حال پرسیدم:لباسش قشنگه یا نه؟ شادي با آب و تاب شروع کرد:قشنگه؟محشره...مهرداد لباسش رو از امریکا آورده،می گن نزدیک دو میلیون تومن پولشه،ساعت رولکس تمام برلیان،سرویس طلاي چهار میلیونی،حلقه اش رو ندیدي!به قدري شیک و خوشگله که نگو!خودش می گفت سفارش کارتیه است.گلرخ مشتاق پرسید:چقدر شده؟شادي ابرویی بالا انداخت و گفت:یک میلیون و چهارصد تومن!با لبخندي بی رمق گفتم:دخترتو در یک ساعت مراسم عقد،تمام جیک و پوك لیلا رو در آوردي؟شادي خنده اي کرد و گفت:من ذاتا فضول هستم،اگه نفهمم دق می کنم.حالا اینو بهت بگم...بعد روي صندلی به جلو خم شد:فقط غذاش نفري بیست هزارتومن تموم شده...گلرخ با تعجب پرسید:راست میگی؟مگه منوش چیه؟شادي آب دهانی قورت داد و گفت:اینو دیگه نفهمیدم!سرم گیج می رفت و حرفهاي شادي برایم مهم نبود.چند دقیقه بعد جلوي در سالن شلوغ شد.شادي با هیجان گفت:لیلا آمد.
#کانال داستان و رمان مذهبی 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌷شیطان به رسول خدا(ص)گفت:
👈من طاقت دیدن شش خصلت را در انسانها ندارم ...
1... وقتی به هم میرسند سلام میکنند .
2... با هم مصافحه " رو بوسی " میکنند .
3... برای هر کاری انشاالله می گویند .
4... از گناه استغفار می کنند .
5... ابتدای شروع هر کاری بسم الله می گویند .
6... تا نام حضرت محمد ص را میشنوند صلوات میفرستند .
🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
20 راز خوشبختی در خانواده
1. خوشبختی خانه در خدا پرستی است.
2. عزت خانه در دوستی است.
3. ثروت خانه در شادی است.
4. زیبایی خانه در پاکیزگی است.
5. پاکی خانه در تقوا است.
6. نیاز خانه در معنویات است.
7. استحکام خانه در تربیت است.
8. گرمی خانه در محبت است.
9. صفای خانه درمحبت است.
10. پیشرفت خانه در قناعت است.
11. لذت خانه در سازگاری است.
12. سعادت خانه در امنیت است.
13. روشنایی خانه در آرامش است.
14. رفاه خانه در حرمت و تفاهم است.
15. ارزش خانه در اعتماد و اطمینان است.
16. سلامتی خانه در نظافت و پاکیزگی است.
17. صفت خانه در انصاف و گذشت است.
18. شرافت خانه در لقمه حلال است.
19. زینت خانه در ساده بودن است.
20. آسایش خانه در انجام وظیفه است.
❖
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🔵 کفارات گناه/ بهشت/حسنات(۱)
♦ #جزای_هر_کار_بدی، #بدی_است.
🌸قرآن می فرماید:
« مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ
هر کس کار بدی بکند، جزایش را خواهد دید».
📖 سوره نساء/123.
♦سیستم عالم دارای ساختار منظمی است و خداوند برای هر چیزی قدر و اندازهای قرار داده و طبق این اصل، #گناه یعنی خارج شدن از ساختار منظم عالم و مسیر طبیعی حرکت عالم. خروج از این مسیر طبیعی، آثار خاص خود را در پی خواهد داشت.
♦مثل اینکه شما مسواک نزنید، دندانتان خراب می شود.. این درد نتیجه طبیعی بیتوجهی به بهداشت دندان است. مریضی و درد در ذات این نظام خوابیده و جهنم و گناه و جزا در ذاتِ انحراف و فاصله گرفتن از دستورات خدا و نظام عدل الهی قرار داده شده است.
♦وقتی آیه «مَن یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ= هرکس عمل بدی بکند، جزایش را خواهد دید» نازل شد، شخصی پیش پیغمبر آمد و گفت: «جائَت قاصِمَۀُ الزَهر= آیه کمرشکنی آمد». «قاصم» یعنی در هم کوبنده و شکننده.
♦هر کس قرار باشد کار بد انجام دهد، جزایش را هم می بیند. ما خیلی کارهای بد،گناه و انحراف انجام می دهیم، اگر قرار باشد دامان ما را بگیرد، دیگر چیزی از ما نمی ماند.
🌸حضرت پاسخ دادند:
نه، اینطور نیست و برای این که او را آرام کند، فرمودند: آیا تو غمگین نمی شوی؟ آیا مریض نمی شوی؟ آیا مصیبتی بر تو وارد نمی شود؟ شخص جواب داد: بله یا رسول الله. من مریض می شوم، غمگین می شوم، مصیبت هم سراغم می آید.
🌸حضرت فرمود:
« فَذلِکَ مِما یُجزی بِه= این همان است که جزا داده می شود».
👤 #استاد_محمد_شجاعی
🌸 کانال داستان و رمان مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌸
🍃🌸
🌸🍃
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
عصر جمعه تابستانی🌸🍃
ڪنار خانواده 🌸🍃
حال خوشی دارد🌸🍃
عصرتون پراز🌸🍃
خاطرات شیرین🌸🍃
محفلتون پراز شادے🌸🍃
لحظه هاتون پراز 🌸🍃
احساس خوشبختی ☕️ 🍰😊🌸🍓
#عصرتون_بخیر 🌸🍃
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
هرچه خدا بخواهد،همان میشود...
🌹حضرت عیسی علیه السلام به منزل یکی از اصحاب خود می رفت. در راه که می رفت، به گیاهی رسید و گياه گفت: «من داروی درد دختر حاکم این شهر هستم.»
🌻حضرت عیسی مقداری از آن را در جیب خودش گذاشت و به منزل آن صحابي رفت.
♻️آنجا به حضرت عيسي گفتند که حاکم گفته: «دخترم مریض است و دکترها نتوانستهاند مداوایش کنند. اگر کسی دختر من را مداوا کند، هر چه بخواهد، به او میدهم.
🔆اگر شما از خدا بخواهید و خدا به او عافیت بدهد و از پادشاه بخواهید که به دین حق وارد بشود، بسیار عالی است.»
🌺 حضرت عیسی گفت: «برو به پادشاه بگو: من می آیم.»
🍀آنجا رفتند و حضرت عیسی علیه السلام گياهها را جوشاند و داد به او خورد و فردا و پس فردا هیچ اثری نشد.
✨حضرت عیسی از خجالت گذاشت و از شهر بیرون رفت. سال دیگر دوباره عبورش به آنجا افتاد و دید گیاه، همان را می گوید.
🌱خطاب به گیاه فرمود: «تو پارسال هم همین حرف را زدی و آبروی ما را کم و زیاد کردی. امسال دیگر چه مي گويي؟»
🌾 گیاه گفت: «چندین سال است خدا من را برای مداوای این درد خلق کرده است؛ لکن مأمور نبودم عمل بکنم. امسال مأمورم عمل بکنم...»
🔵اثر کردن هر دارو به دست او است. اگر دکتر می روی، برخدا توکل كن. دارو هم باید اجازه داشته باشد تا اثر کند. اگر این دارو اجازه نداشته باشد، اثر نمی کند.
✅لذا انسان سزاوار است همه وقت بگوید: خدا. مریض شدی، بگو: خدا؛ دکتر می روی، بگو: خدا؛ دارو را میخواهی به مریض بدهی، بگو: خدا؛ همه اش خدا...
📗کافي، ج 2 ، ص 529
📒حضرت آیت الله ناصری
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✍ چهل حدیث پزشکی از امام علی(ع)
#بخش_اول
🌺 1- آب :
از ایستاده آب خوردن در شب بپرهیزید که باعث دردی می شود که درمان نداشته باشد .
🌺 2- آب باران :
آب باران بنوشید که بدن را پاکیزه نموده و بیماری ها را دفع نماید .
🌺 3- آب سرد :
تطهیر با آب سرد بواسیر را قطع می کند .
🌺 4- آفتاب :
اگر خواستید در آفتاب بنشینید پشت به آن بنشینید , زیرا آفتاب بیماری درون را ظاهر می سازد .
🌺 5- آویشن :
آویشن پرزهای معده را تقویت کرده و سالم نگه می دارد .
🌺 6- ادرار:
بول کردن در حمام باعث فقر و پریشانی است .
🌺 7- اسپند :
ریشه ی اسپند شادی آور و در ساقه و برگ آن درمان هفتاد و دو بیماری وجود دارد .
🌺 8- اشک :
خوردن عدس دل را نازک می کند و اشک را جاری می سازد .
🌺 9- اعصاب :
خوردن به قلب را قوت بخشد و معده را پاکیزه نماید و اعصاب را خوانا سازد و ترس را از دل می زداید .
🌺 10- انار :
به کودکان خود انار دهید تا زودتر به سخن آیند .
🌺 11- انجیر :
خوردن انجیر انسدادها را نرم می کند و برای باد قولنج مفید است , در روز از آن بسیار ولی در شب اندک بخورید .
🌺 12- اندوه :
شستن لباس غم و اندوه را می زداید .
🌺 13- انگور :
انگور هم قاتق است و هم میوه و هم غذا و هم شیرینی است .
🌺 14- بادرنجبویه :
بادرنجبویه سده را می گشاید و اشتهای به غذا آورد و سل را برطرف سازد و به هضم غذا کمک کند .
🌺 15- بخور کردن :
بخور کردن موجب سلامتی سر ( از بیماری ) است و بدن را از درون پاک می کند و انواع بیماری سر را از بین می برد .
🌺 16- بدن :
حجامت بدن را سالم و خرد را استوار می سازد .
🌺 17- بلغم :
ریشه ی ترب بلغم را قطع و غذا را هضم نماید .
🌺 18- بنفشه :
حرارت تب را به بنفشه و آب خنک بشکنید که گرمای آن از گرمای جهنم است .
🌺 19- بوی دهان :
جویدن کندر دندان ها را محکم و بلغم را دفع می کند و بوی دهان را از بین می برد .
🌺 20- به :
خوردن به قلب ضعیف را تقویت می نماید و معده را پاک و دل را قوی و ترسو را شجاع و کودک در رحم را زیبا می سازد .
📔 نهج الطبایه
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662