✨﷽✨
« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم، زیرا اگر بینا می بودم، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
ثروتمند زاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقيرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت :صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگين است. مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك، درست شده، اين كجا و آن كجا؟
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
میگویند در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت!
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ي سکه ي مردی غافل را می دزدد!
هنگامیکه به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر ان نوشته است:
خدایا به برکت این دعا، سکه هاي مرا حفاظت بفرما..
اندکی اندیشه کرد، سپس کیسه رابه صاحبش باز گرداند!
دوستانش وی را سرزنش کردند که چرا این همه ی پول را از دست داد.
دزد کیسه در پاسخ گفت:
صاحب کیسه باور داشت که دعا، دارایی وی را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است.
من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او.
اگر کیسه وی را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست میشد. آنگاه من دزد باورهای او هم بودم، و این دور از انصاف است !
و اینروزها دراین سرزمین عدهاي هم دزد خزانه مردمند و هم دزد باورهایشان… چونکه به نام دین دزدی می کنند… برای همین است که عدهاي از دین زده شدهاند و فکر میکنند که این کاری که اینها میکنند تعالیم دین است.
+ مسئول عزیز اگر می بری سکه ها را ببر نه باورها را .
. کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت، دید که بهلول، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هر چه سعی می کنم، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمی رسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد.»
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
در حکايت شیخ کتک خور نگاهی به این حکايت میندازیم در ادامه میتوانید با حکایت جالب و خواندنی شیخ کتک خور تالاب را دنبال نمایید.
مرحوم شیخ_جعفر_کاشف_الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بوده است، در حدّى که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کرده اند که فرموده بود: اگر تمام کتابهاى فقهى شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه ام دارم، همه ی را بیرون مى دهم تا دوباره بنویسند. مرجع هم شده بود.
اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در منزل بداخلاقى مى کند، ولى خیلى هم خبر از حکايت نداشتند. این قدر در مقام جستوجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى، این فقیه عالى قدر گاهى که به داخل منزل مى رود، همسرش حسابى وی را کتک مى زند.
یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا ما داستانى شنیده ایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مى زند؟!
فرمود : بله، عرب است، نیرومند هم هست، قوى البنیه هم هست، گاهى که عصبانى مى شود، حسابى مرا مى زند. من هم زورم به او نمى رسد.
گفتند: وی را طلاق بدهید.گفت: نمى دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند.گفت: اینکار را هم اجازه نمى دهم.گفتند: چرا؟
گفت: این زن دراین منزل براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون مى آیم ودر صحن امیر المومنین مى ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز مى خوانند، مردم در مقابل من تعظیم مى کنند؛
گاهى در مقابل این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى دارد، همان وقت مى آیم در منزل کتک مى خورم، هوایم بیرون مى رود! این چوب_الهى است، این باید باشد
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
حكيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى كرد: عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمى توان بر ملك و دولت اعتماد كرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودى است، يا دزد همه آن را ببرد و يا صاحب پول، اندك اندك آن را بخورد، ولى هنر چشمه زاينده و دولت پاينده است، اگر هنرمند تهيدست گردد، غمى نيست زيرا هنرش در ذاتش باقى است و خود آن دولت و مايه ثروت است، او هر جا رود از او قدرشناسى كنند، و او را در صدر مجلس جا دهند، ولى آدم بى هنر، با دريوزگى و سختى لقمه نانى به دست آورد.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
نادانى مى خواست به الاغى سخن گفتن بياموزد، گفتار را به الاغ تلقين مى كرد و به خيال خود مى خواست سخن گفتن را به الاغ ياد بدهد.
حكيمى او را ديد و به او گفت : اى احمق ! بيهوده كوشش نكن و تا سرزنشگران تو را مورد سرزنش قرار نداده اند اين خيال باطل را از سرت بيرون كن، زيرا الاغ از تو سخن نمى آموزد، ولى تو مى توانى خاموشى را از الاغ و ساير چارپايان بياموزى
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مى رود يك پند بياموز! پدر خردمند چوپان گفت: به مردم نيكى كن، ولى به اندازه، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر نمايد.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
درخت تا درخت است، حیات دارد، زنده و سبز است، هم به حال خودش سودمند است، هم به حال دیگران …
اما همین درخت وقتی که بریده میشود دیگر چوب میشود،
چوب که شد هر اتفاقی دیگه سود و نفعی به حال خودش ندارد، منفعتش را دیگران میبرند،
ابزار دست دیگران میشود، از آن دستهی چاقو و داس میسازند،
دستهی بیل و کلنگ و تبر میسازند،
نردبان میسازند پا میگذارند رویش میروند بالا، به حال دیگران مفید است
اما به حال خودش نه، رشد و تعالی هم ندارد که هیچ، روز به روز هم پوسیده تر میشود، خوب هم که استفاده کردند
آتشش میزنند و هیزم میشود،
آدمی هم همینطور هست، در نگاه قرآن کریم همهی ما درخت هستیم، آدمی هم اگر روزی ارتباطش را با خدا قطع کند
، بریده خواهد شد، وقتی بریده شدند، مثل چوب میشوند،
آنها هیچ سود و منفعتی به حال خودشان ندارند،بلکه برده غیر خواهند شد
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
گويند ابوحامد محمد غزالى آن چه را فرا مى گرفت در دفترها مى نوشت. وقتى (زمانی) با كاروانى در سفر بود و نوشته ها را يك جا بسته با خود برداشت … در راه گرفتار راهزنان شدند.
غزالى رو به آنان كرد و به التماس گفت:اين بسته را از من نگيريد، ديگر هر چه دارم از آن شما.دزدان را طمع زيادت شد، آن را گشودند و جز دفترهاى نوشته چيزى نيافتند.دزدى پرسيد كه اين ها چيست؟
چون غزالى وى را به آن ها آگاهى داد، دزد راهزن گفت:علمى را كه دزد ببرد، به چه كار آيد!اين سخن دزد، در غزالى اثرى عميق گذاشت و گفت:پندى به از اين از كسى نشنيدم و ديگر در پى آن شد كه علم را در دفتر جان بنگارد
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
حکایت مرد عتیقه فروش و رعیت
حکایت جالب از اینکه دیگران را خر فرض نکنیم…
مجله تالاب: عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه اي نفیس و قدیمی دارد که در گوشه اي افتاده و گربه در ان آب می خورد، دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت می شود و قیمت گرانی بر ان می نهد، لذا گفت: عمو جان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری ان رابه من بفروشی؟
رعیت گفت چند میخری؟ گفت: یک درهم
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی!
رعیت گفت: قربان من با این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام. کاسه فروشی نیست، عتیقه است…
*دیگران را احمق فرض نکنیم
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
ملا نصرالدین با دوستی صحبت میکرد. خوب ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتادهای؟ ملا نصرالدین پاسخ داد: فکر کردهام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن پر حرارت و زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بیخبر بود. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی دربارهی آسمان داشت، اما زیبا نبود. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کردهای ازدواج کنم.
پس چرا با او ازدواج نکردی؟ آه، رفیق! متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی میگشت!
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
مردی سگش را در خانه می گذارد تا از طفل شیر خوارش مواظبت کند
و خودش برای شکار بیرون رفت
و زمانی که برگشت، سگش را دید که در جلو خانه ایستاده و پارس میکند
و پنجه هایش خون آلود است.
مرد با تفنگش به سوی سگ شلیک کرد، او را کشت و با سرعت وارد خانه شد تا باقی مانده ی فرزندش را ببیند.
زمانی که وارد شد دید که گرگی غرق در خون غلتیده و فرزندش بدون هیچ آسیبی سالم است.
قبل از اینکه عکس العملی نشان دهید به حرف های طرف مقابل گوش كنيد
تا به دلیل قضاوت اشتباه تا آخر عمر گریان نباشید...
تا قاضی خداست قضاوت ممنوع...
کانال داستان وپند
☀️@Dastan1224
✨﷽✨
#پندانه
✅عمری را که همچون دقایق میگذرد غنیمت شمار
✍پدر پیری در حال احتضار و در بستر بیماری فرزندش را نصیحتی کرد. پدر گفت: پسرم! هرگز منتظر هیچ دستی در هیچجای این دنیا مباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن، چراکه همه رهگذرند.
پسرم! زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی است که بتواند بهراحتی سری سخت را بشکند. پس مراقب حرفهایت باش.
فرزندم! به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بیاعتنا باش؛ آنها جایشان همانجاست، دقیقا پشت سرت، و هرگز نمیتوانند از تو جلوتر بیفتند. پس نسبت به آنان گذشت داشته باش.
پسرم! سن من 80 سال است ولی مانند هشت دقیقه گذشت و دارد به پایان میرسد؛ پس در این دقیقههای کوتاه زندگی، هرگز کسی را از خودت ناراحت نکن و مرنجان!
پسر عزیزم! قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشتههایت را پیش خدا شکوه و گلایه کنی، نظری به پایین بینداز و از داشتههایت شاکر باش!
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
🔴 جود و بخشش کریم اهل بیت (علیه السلام)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
شخصی خدمت امام مجتبی(علیه السلام) رسید و عرض کرد: ای فرزند امیر مؤمنان! تو را به خدایی که به شما نعمت فراوان داده، به فریاد من برس که دشمنی ستمکار دارم که نه حرمت پیران را پاس می دارد و نه به خردی صغیران ترحم می کند.
حضرت که تکیه داده بودند، با شنیدن این سخن، برخاستند و نشستند و فرمودند:
«کیست این دشمن تا داد تو را از او بگیرم؟»
عرض کرد: دشمن من، فقر و پریشان حالی است.
حضرت اندکی سر به زیر افکندند و سپس سر برداشتند و به خدمتکار خود فرمودند:
«آنچه مال نزد تو موجود است، بیاور»
او نیز پنج هزار درهم آورد و به آن مرد داد و امام در پایان فرمود: «تو را به خدا سوگند می دهم که هرگاه بار دیگر این دشمن به تو حمله ور گردید و ستم ورزید، او را نزد من بیاور تا او را از تو دور گردانم»
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
🔴 حرف زدن با امام زمان علیه السلام
🔵 مرحوم آیت الله میلانی میفرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه روزش شب شود و شباش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند.
🔹آیت الله بهجت می فرمود:
بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است. او نزدیک است، درد و دلها را میشنود با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.
🔸در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامهای نوشت از یکی از شهرهای دور نامهای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟
🌹حضرت در جواب ایشان نوشتند:
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک»
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو.
ما از شما دور نیستیم.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
✅سبک زندگی قرآنی :
🍂شاکر باشید.🍂
🔸إِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً.
(انسان/۳)
⚡️ما راه را به انسان نشان دادیم. و او یا راه را می گیرد و طی می کند، که در این صورت شاکر است.
و یا از بیراهه می رود، که در این صورت بسیار ناسپاس است.
✅مثل این است که گفته شود :
برای رسیدن به فلان مقصد، برایتان راهی مناسب و هموار ایجاد کرده ایم.
مردمی که از این راه استفاده کنند، قدردان این نعمتند.
و آنها که این راه را رها کرده و از بیراهه بروند، بسیار قدرنشناسند.
📣پس با حرکت در صراط مستقیم الهی و عمل به دستورات دین، قدردان و شکرگزار این نعمت بزرگ باشیم.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
#پندانه
کمکم داریم نزدیک میشیم به ماه محرم
استوری بعضی بچه هیئتیا رو باز میکنی
همه دارن تمرین خودکشی میکنن برا محرم.
بعد میبینی آخر ماه صفر هم میزنه:
(شرمندم که زندهام)..😐!
ما باید خودمون آماده عیدغدیر کنیم فعلا
که خود امام حسین سفارش کرده
بعدش
چه فایده داره محرم خودتو بکشی تو
روضه ها و هیئتا...
تموم که شد
همون آش و همون کاسه...
مگه فقط به سینه زنیه؟؟
مگه فقط به مداحی گوش دادنه؟؟
مگه به سه متر ریش بلند کردنه؟؟
مگه به پست و استوری گذاشتنه
خودتو میکشی که اربعین پای پیاده
بری تا حرم اونوقت زورت میاد
پاشی نماز صبتو بخونی،
یا چرا
موقع قرآن تو هیئت میشه بیرون میری و مداحی شروع میشه میای
چجوریاس؟؟
حالا این فقط یه نمونشه...
داریم اشتباه میزنیم دین این نیست
دینداری این نیست ولی خوش به حال
اونایی که خالصن خوش به آخرتشون
این دنیا که با تموم خوبیا و
بدیاش میگذره، ولی ماهاییم که باید درست ازش استفاده کنیم.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
امیرالمؤمنینعلیۧٔﷺ:
اگرسهچیزرادرزندگیتاناصلاحکنید،خداوند
سهچیزدیگررابرایشمااصلاحمیکند.
¹.باطنترا،اصلاحکن.
خداوندظاهرترا،اصلاحمیکند
وخوبیاتراسرزبانهامیاندازد.
².رابطهاتراباخدا،اصلاحکن.
خداوندرابطهاترابامردماصلاحمیکند
وباعثاحترامخلقبهتومیشود .
³.آخرتترا،اصلاحکن.
خداوندامردنیایتورا،اصلاحمیکند.
📚خصالشیخصدوق
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
🖇 #داستان🌿
💧قتیل_العبرات🥀
🔳 گریه رسول خداﷺ در سوگ سیدالشهداء
▪️پیامبر اکرمﷺ بارها بر فرزندشان امام حسینﷺ گریستند و این خبر را به مردم دادند .
▪️در روایتی وارد شده است که حسین بن علیﷺ درحالیکه بر رسول خداﷺ وحی نازل شده بود، وارد شد و از کمر او بالا رفت و بر پشت او بازی نمود .
▪️جبرئیل به حضرت عرض کرد:
" ای محمدﷺ! همانا زود است که امتت بعد از تو فتنه کنند و این فرزندت را به قتل رسانند."
▪️آنگاه دست دراز کرد و مشتی از تربت را به او داد و گفت:
"در این سرزمین است که فرزندت کشته خواهد شد، سرزمینی که اسم آن "طف" است"
▪️چون جبرئیل رفت، رسول خداﷺ درحالیکه آن تربت در دستش بود بر اصحابش وارد شد…
▪️حضرت شروع به گریه کرد؛ عرض کردند:
"چه چیز شمارا به گریه درآورده، ای رسول خدا ؟! "
🖤پیامبرﷺ فرمود:
«جبرئیل مرا خبر داد که همانا فرزندم حسینﷺبعد از من در طف کشته خواهد شد.»
مهمنیستکہقبلاچهگناهیکردے
اینمهمہکہخودتوازاوننجاتبدے،
توبہکنۍودیگہسمتشنرے!
اونوقتهکہمیشےعزیزدُردونہخداوامام زمان..!
هنوزمدیرنشده...
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
دعواشدھبود...
آقاامیرالمومنینﷺرسید؛
گفت:آقا؎قصابولشڪنبزاربرھ
گفت:بھتوربطۍندارھ
گفت:ولشڪنبزاربرھ
دوبارھگفت:بھتوربطۍندارھ
دستشوبردبالا،محڪمگذاشتتوصورت
علی«؏»؛آقاسرشوانداختپایینرفت..
مردمریختنگفتنفهمید؎ڪیوزد؎؟!
گفت:نھفضولۍمیڪردزدمش
گفتن:زد؎توگوشعلۍﷺخلیفھمسلمین!
ساتوربرداشت،دستشوقطعڪرد..!
گفت:دستۍڪھبخورھتوصورتعلۍ«؏»
دیگھمالمننیست..💔(:
دستۍڪھبخورھتوصورتامامزمانم
نباشھبهترھ!
امامزمانﷻفرمود:هرموقعگناھمیڪنۍ
یھسیلۍتـوصورتمنمیزنۍ!!💔
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
پيامبر از ناكثين و قاسطين و مارقين ميگويد
اميرالمؤ منين (عليه السلام) ميفرمايد: روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به من فرمود: اي علي (عليه السلام) به زودي با عهد شكنان، گمراهان و خارج شدگان از دين جنگ خواهي كرد. عرض كردم يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ناكثين (پيمان شكنان) كيانند؟ فرمود: طلحه و زبير و (عايشه) كه در حجاز با تو بيعت ميكنند و در عراق پيمان ميشكنند و هر گاه اين كار را كردند با آن ها
[صفحه 463]
جنگ كن. زيرا در قتال و جهاد با آنها پاكيزگي براي اهل زمين است. عرض كردم يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قاسطين (گمراهان) كيانند؟ فرمود: معاويه و يارانش، عرض كردم: آنها كه از دين بيرون ميروند (مارقين) كيايند؟ فرمود: ياران ذي الثديه [735] (پستاندار) و آنها هستند كه از دين بيرون ميروند همانطور كه تير از كمان خارج ميشود پس آنها را بكش چون در كشتار آنان گشايش و فرج براي اهل زمين و عذابي فوري بر آنها و ذخيره اي (ثوابي) براي تو در قيامت در نزد خداست … يا علي (عليه السلام) تو پيمان مرا رعايت كرده و بر طريقه من كارزار ميكني و امت من با تو مخالفت خواهند كرد
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
ميثم تمار صاحب سر امام
ميثم فرزند يحيي بود و از صاحبان سر علي (عليه السلام) بود كه علم تفسير قرآن را نزد علي (عليه السلام) فرا گرفته بود و از معارفي كه آن حضرت به او ياد داده بود كتابي هم تدوين كرده بود، يك بار امام علي (عليه السلام) به جاي ميثم در مغازه خرمافروشي وي ايستاد و او را به دنبال كاري فرستاد و تا بازگشت او خود در مغاره ماند، يك مشتري باري خريد خرما به علي (عليه السلام) مراجعه كرد حضرت فرمود: پول را بگذار و خرما را بردار …
وقتي ميثم برگشت و از اين معامله با خبر شد ديد كه پولهاي آن شخص د تقلبي است و به حضرت قضيه را گفت. علي (عليه السلام) فرمود: او هم خرما را تلخ خواهد يافت، ميثم در همين گفتگو با علي (عليه السلام) بود كه مشتري خرما را آورد و گفت: اين خرماها تلخ است …
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
وصيتي از امام علي
اميرالمؤ منين علي (عليه السلام) در وصيتي به فرزند خود محمد حنفيه فرمود: اي پسر، از خودبيني و بد خلقي و كم صبري دوري كن، كه اگر اين سه خصلت را داشته باشي هيچ رفيقي با تو مدارا و دوستي نخواهد كرد و همواره مردم از تو كناره خواهند گرفت خود را به اظهار دوستي وادار كن و بر زحمات خود، خويشتن را شكيبا ساز … و از دست دادن دين و آبروي خود درباره هر كس كه باشد بخل بورز كه دين و دنيايت سالم تر خواهد بود.
کانال داستان و پند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
رفتگر محله چهرهاش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفت و سلام داد و فهمید شهردار شهر است!
قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود. به او مرخصی نمیدادند. میگفتند جایگزین ندارند. رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار شهر یعنی همون آقا مهدی باکری.
خلاصه دیدند
آقا مهدی خودش جای رفتگر آمده سر کار.
#شهید_مهدی_باکری
کانال داستان وپند
☀@Dastan1224
✨﷽✨
#تلنگرانه
استادقراںٔتۍمیگفتن :
یهروز #شیطان ڪهازمسںٔله #توبه آگاه
میشه
میرهبهاصحابشمیگه:مااینهمہبندهرو
فریبمیدیم .
اما #خدا راهتوبهروبراشقرارداده،
پسماچهڪنیم؟!
یڪۍازیاراشبهشمیگهبھشاِلقاڪنیمڪه
براۍتوبههنوززوده؛جوونه؛وحالاحالاها
وقتدارهتوبهڪنه ..
اینجوريتوبهروبرآش
عقبمیندازیمتآمرگشفرابرسھ ..
- دیرنشهرفیق!'🚶🏿♂
کانال داستان وپند
☀@Dastan1224