eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆شفاعت كودك در قيامت انس بن مالك حكايت كند: 🍁مردى از انصار هرگاه به ملاقات وديدار حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله مى آمد، فرزند خويش را نيز به همراه خود مى آورد. پس از گذشت مدّتى ، فرزند آن شخص (45) فوت كرد وپدر اين موضوع را از آن حضرت پنهان داشت ، تا آن كه روزى به محضر مبارك پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، وارد شد؛ حضرت جوياى فرزند او شد؟ ديگران گفتند: فرزندش از دنيا رفته است و او داغدار مى باشد. 🍁بعد از اين كه آن شخص از حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، رفت ؛ به اصحاب خود فرمود: آيا مايل هستيد كه برويم و او را سر سلامتى وتسليت گوئيم ؟ دوستان پذيرفتند و به همراه آن حضرت حركت كردند. 🍁همين كه حضرت وارد منزل شد و مشاهده نمود كه پدر فرزند، بسيار محزون و غمگين است ، به او و تمام افراد خانواده تسليت فرمود. 🍁و پس از تسليتِ پيامبر خدا و همراهان ، پدر اظهار داشت : يا رسول اللّه ! او اميد و آرزوى من بود كه در پيرى كمك و يار و غمخوار من باشد. 🍁حضرت فرمود: آيا تو شادمان نمى گردى ، آن گاه كه فرزندت را در قيامت جلوى خود ببينى و به او بگويند: داخل بهشت برو. 🍁فرزندت بگويد: پروردگارا! من پدر و مادرم را مى خواهم و آن قدر به محضر ربوبى حقّ التماس كند تا آن كه خداوند شفاعت فرزند كوچك و بى گناه را در حقّ پدر و مادر مى پذيرد و با يكديگر وارد بهشت مى شويد؟! همراهان گفتند: يا رسول اللّه ! اين بشارت تنها مخصوص اين شخص است ، يا براى عموم مسلمان ها است ؟ 🍁حضرت فرمود: اين بشارت و نويد براى تمام بندگان مؤ من به خداوند متعال مى باشد.  📚مستدرك الوسائل : ج 2، ص 393، ح 20 و ديگر احاديث دنباله اش ✾📚 @Dastan 📚✾
♨️♨️ترور توسّط جيره خواران مزدور 🍂معاويه براى ولايت عهدى فرزندش يزيد؛ و گرفتن بيعت از مردم ، امام حسن مجتبى عليه السلام را در برابر سياست شوم خود، همچون سدّى محكم مى دانست . 🍂به همين جهت دسيسه اى را براى ترور آن حضرت تنظيم كرد، تا توسّط مزدورانى چون عمرو بن حريث ، اشعث بن قيس ، حجر بن حارث ، شيث بن ربعى و... امام مجتبى عليه السلام غافل گير و ترور گردد. 🍂و به آنان گفت : هر يك از شما او را ترور نمايد كه كشته شود دويست هزار درهم و فرماندهى يكى از لشكرها را به او واگذار مى نمايم ؛ و همچنين يكى از دخترانم را نيز در اختيارش قرار مى دهم . 🍂و چون گزارش چنين توطئه اى به حضرت رسيد، بعد از آن براى آمدن به مسجد و اقامه نماز، زره و كلاه خُود مى پوشيد و مسائل احتياطى و أ منيّتى را رعايت مى نمود. 🍂وليكن آن دشمنان و مخالفان دين ، از مكر خويش دست برنداشته و در اءثناء نماز سر مبارك حضرت را مخفيانه هدف تير قرار دادند، ولى تيرشان به خطا رفت و اءثرى نكرد. 🍂و روزى ديگر با خنجرى مسموم بر آن حضرت حمله بردند؛ در اين حمله بدن عزيز امام مجتبى عليه السلام مجروح گرديد. 🍂و پس از آن كه حضرت را به منزل آوردند، حضرت در جمع اصحاب كه آن منافقين مزدور نيز حضور داشتند، چنين فرمود: 🍂همانا معاويه به آنچه وعده داده است وفا نمى كند؛ و جوائزى را كه براى كشتن و ترور من تعيين كرده است ، پرداخت نخواهد كرد. 🍂سپس حضرت افزود: من مطمئن هستم كه اگر تسليم معاويه شوم ، باز هم او بهانه اى ديگر خواهد گرفت و مانع از عمل كردن به دين جدّم خواهد شد. 🍂و من مى بينم كه در آينده اى نزديك فرزندان شما مزدوران ، در خانه بنى اميّه از گرسنگى و تشنگى گدائى نمايند و آن ها دست ردّ بر سينه آن ها گزارند؛ و نااميدشان كنند. 🍂و در پايان فرمايش خود فرمود: زود باشد كه ستمگران جزاى اعمال و كردار خود را دريابند.(1) ⚡️⚡️همچنين آورده اند: 🍂پس از آن كه اميرالمؤ منين امام علىّ عليه السلام به شهادت رسيد؛ و مسلمان ها با - فرزند بزرگوار آن حضرت - امام حسن مجتبى عليه السلام بيعت كردند. 🍂و چون معاويه از اين جريان آگاه شد، يك نفر را به نام حمير به شهر كوفه فرستاد تا جاسوس معاويه باشد و ضمن ايجاد تفرقه و جوّسازى ، مردم را بر عليه حضرت مجتبى عليه السلام شورانده و تحريك نمايد. 🍂همچنين شخصى را به همين منظور نيز به شهر بصره فرستاد. 🍂چون امام مجتبى عليه السلام از دسيسه معاويه آگاه شد، دستور داد تا حميرى را از شهر كوفه اخراج كرده و سپس او را در خارج شهر كوفه گردن زنند. 🍂و پس از آن دوّمين خراب كار معاويه را كه از طايفه بنى سليم بود، نيز دستور داد تا از شهر بصره اخراج نمايند؛ و او را پس از آن كه اخراج كردند در بيرون شهر بصره محكوم به اعدام ؛ و گردن زنند. . 📚1-بحارالا نوار: ج 44، ص 33، ح 1. 2-بحار الا نوار: ج 44، ص 45، به نقل از ارشاد شيخ مفيد. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌اهمیت مبارزه با نفس 🔰آیت الله حق شناس ره درباره مبارزه با نفس می فرمودند: باید نفس اماره را با بیداری شب و نماز اول وقت کنترل کنید. 🔰شصت مرتبه هم که در مبارزه نفس شکست خوردی، باید بلند شوی و بگویی من پیروزم! 🔰مهم قاطعیت و تصمیم اول شماست. خداوند متعال در نهایت، شما را یاری می کند، ان شاءالله 🔰امیر مؤمنان علیه السلام میفرمایند: با هوای نفس تان مبارزه کنید تا زندگی تان خُرم شود ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ديدار از مريض بهشتى 🍃حضرت اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام حكايت نمايند: 🍃روزى ابوذر غفارى دچار تَب و لرز شديدى شده بود، من به محضر مبارك رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمدم وگفتم : يا رسول اللّه ! ابوذر غفارى مبتلا به مرض سختى شده است . 🍃حضرت فرمود: با يكديگر به عيادت و ديدار او مى رويم ، پس من به همراه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله حركت كردم و چون وارد منزل ابوذر غفارى شديم ، كنار بستر او نشستيم . 🍃پس از آن پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به ابوذر كرد و فرمود: در چه وضعيّتى هستى ؟ 🍃ابوذر عرض كرد: يا رسول اللّه ! در تب شديد و حالتى كه مشاهده مى فرمائى به سر مى برم . 🍃حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: اى ابوذر! گويا تو را در يكى از باغات بهشت مى بينم . 🍃و سپس افزود: تو غرق در امور دنيوى و مادّى گشته بودى و با اين عارضه و ناراحتى كه بر تو وارد شده است ، خداوند متعال لغزش ها و خطاهاى تو را مورد مغفرت قرار داد؛ پس اى ابوذر! تو را بر اين رحمت و مغفرت بشارت باد. (1) 🍃حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در حديثى ديگر فرمود: بسيار تعجّب مى كنم از آن مؤ منى كه براى مريضى خود، جزع و ناراحتى مى كند؛ چنانچه انسان مؤ من ، موقعيّت خود را در پيشگاه خداوند بداند، همانا دوست دارد كه هميشه مريض باشد تا مرگ ، او را دريابد و به ملاقات خداوند مهربان برود. 2 📚1-مستدرك الوسائل : ج 2، ص ، 57 ح 22، بحارالا نوار: ج 81، ص 188، ح 2-مستدرك الوسائل : ج 2، ص 56، ح 19 بحار الا نوار: ج 81، ص 210،ح25 ✾📚 @Dastan 📚✾
حقیقت این است که؛ برتری نسبت به دیگران "هیچ ارزشی ندارد" ارزش حقیقی آنجاست که بتوانی از "گذشته خود" بهتر باشی... 🌙 ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ❣❣ مولای مهربانم تو بیا! بیا برای پریشانی زینب، بیا برای بی‌پناهی رقیه، بیا برای چشم‌انتظاری سکینه! بیا که فقط با آمدن تو، غم از دل عزیزان حسین (ع) خواهد رفت! ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🦋بيابانگردان دانشمند بيابانگردى، رسول (ص) را گفت:  يا رسول الله!حساب خلق كه كند فردا؟   گفت: حق تعالى.  گفت: اين حساب، خود كند يا به ديگران واگذارد و آنان از بنده حساب كشند؟  رسول (ص) گفت:  خود كند . اعرابى بخنديد . رسول (ص) گفت: (( بخنديدى اى‏ اعرابى!))  گفت: آرى، كه كريم چون دست يابد عفو كند، و چون حساب كشد، سخت نگيرد.  رسول (ص) گفت: راست گفتى، كه هيچ كريم نيست از خداى تعالى كريم‏تر.  پس گفت:  اين اعرابى، فقيه است .  تو مگو ما را بدان شه بار نيست - - با كريمان، كارها دشوار نيست  📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆توجیه بدی‌ها ⚡️امام صادق علیه‌السلام شنید که مردی شهرت به تقوی پیدا کرده است. روزی آن مرد را مشاهده کرد که جمع زیادی از عوام مردم اطراف او را گرفته بودند. ⚡️پس آن مرد از مردم کناره گرفت و تنها به راهی حرکت کرد؛ امام علیه‌السلام ناظر کارهای او بود. ⚡️پس از زمانی کوتاه امام علیه‌السلام دیدند او جلو یک دکان نانوایی ایستاد و دو نان مخفیانه برداشت و به راه افتاد. پس از چند قدمی از دکان میوه‌فروشی دو عدد انار برداشت و به راهش ادامه داد. ⚡️پس از پیمودن مسافتی نزد مرد مریضی رفت و نان‌ها و انارها را به وی داد و به مقصد خود خواست برود، امام علیه‌السلام خود را به آن مرد رساند و فرمود: امروز از تو عمل شگفت‌انگیزی دیدم و آنچه را دیده بود برایش نقل کرد! ⚡️آن مرد گفت: گمان می‌کنم تو امام صادق علیه‌السلام هستی؟ فرمود: آری، گفت: «باآنکه فرزند پیامبری، افسوس که چیزی نمی‌دانی؟» فرمود: «چه جهلی از من دیده‌ای؟» گفت: مگر نمی‌دانی خداوند در قرآن فرموده: ⚡️«هر که کار نیکی انجام دهد ده حسنه دارد و هر که گناهی کند جز یک گناه برایش ننویسند».(1) ⚡️ازاین‌جهت به حساب من دو نان و دو انار دزدیده‌ام، مجموعاً چهار گناه محسوب می‌شود و آن‌ها را در راه خدا داده‌ام می‌شود چهل حسنه. چهار گناه را از چهل حسنه کم کنند سی‌وشش حسنه برایم باقی می‌ماند و تو از این حساب‌ها نمی‌دانی! ⚡️امام فرمود: خدا مرگ دهد مگر این آیه از قرآن را نشنیدی که می‌فرماید: «خدا از پرهیزگاران قبول اعمال کند»؟!*تو چهار گناه کردی و مال مردم را دزدیدی و چهار گناه دیگر کردی که بدون اجازه به دیگران دادی، پست هشت گناه نمودی و هیچ حسنه‌ای هم نداری. ⚡️بعد حضرت به اصحابش فرمود: «این‌گونه تفسیرها و توجیه‌هاست که اینان هم خودشان و هم دیگران را گمراه می‌سازند.»(2) 📚سوره‌ی انعام، آیه‌ی 160 نمونه معارف، ج 4، ص 275 -وسائل الشیعه، ج 2، ص 57 ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋 💥💥💥سیره‌ی زینت عبادت‌کنندگان 🌳روایت شده که چون شب فرامی‌رسید و چشم‌ها به خواب می‌رفت، امام زین‌العابدین علیه‌السلام آنچه را از خوراکی در خانه زیاد می‌آمد، در کیسه‌ای کرده بر دوش می‌گرفت و به خانه‌های فقرا می‌برد و فقرا در خانه‌ها به انتظار بودند و به هم بشارت می‌دادند و می‌گفتند: 🌳«صاحب ابنان (کیسه) رسید.» امام، صد خانواده از فقرای مدینه را کفالت می‌نمود و دوست می‌داشت که یتیمان و کوران و مساکینی که برای معیشت خود تدبیری ندارند بر طعام آن حضرت حاضر شوند. آن بزرگوار با دست خویش به ایشان اطعام مرحمت می‌فرمود و هرکدام که صاحب عیال بودند، برای آن‌ها نیز طعام روانه می‌فرمود و هیچ طعامی میل نمی‌فرمود مگر آن‌که مثل آن را تصدّق می‌فرمود. 📚منتهی الآمال، ج 2، ص 7 ✾📚 @Dastan 📚✾
باور دنیای شما همان قدر بزرگ یا کوچک است که باور دارید. می توانید دنیایتان را براساس عقاید و باورهای محدود کننده برپا کنید و مدام به دنبال دلیل و برهانی بر ادعایتان باشید. بر عکس، می توانید دنیایتان را بر پایه ی فراوانی و نعمت بسازید، در نتیجه فراوانی و نعمت دریافت کنید. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !! 🌷وقتی به سقز رسیدیم، صدای خواندن دعای کمیل ما را به سمت خود کشید. کسی که دعا می‌خواند، در بین دعا خاطره‌ای از آن منطقه تعریف کرد و گفت: «کوموله‌ها ده نفر از سربازهای ارتش را اسیر کردند و گفتند: ما به شرطی گروگان‌ها را پس می‌دهیم که یک پاسدار به ما بدهید. یکی از برادران سپاه داوطلب شد و گفت: من حاضرم بروم. برادران دیگر اعتراض کردند و گفتند: ما هم می‌خواهیم برویم. قرعه‌کشی شد و قرعه به نام همان داوطلب اولی درآمد. او رفت و ما.... 🌷و ما با دوربین نگاه می‌کردیم. منافقین آن پاسدار را گرفتند و به غیر از یک سرباز، نه اسیر را آزاد کردند. با چشمانمان دیدیم که اول لباس فرم آن سپاهی را سالم درآوردند و بعد مثل وحشی‌ها با چاقو بر سر او ریختند و هر کدام تکه‌ای از بدنش را کندند. هر کسی این منظره را با دوربین نگاه می‌کرد، حالش بد می‌شد. بعد کوموله‌ها بدن تکه‌تکه شده را داخل پلاستیک گذاشتند و لباس سپاه را رویش قرار دادند و به آن سرباز گفتند: این هم پاسدار شما، حالا برو.» : جانباز سرافراز سعید بلوری از رزمنده گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 📚 کتاب "روزهای جنگی سعید" ❌️❌️ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!! ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینطورشیعه‌بودن به‌درد نمیخورد!! ‼️ خاطره عجیب حجت‌الاسلام راجی از یک فرد هیئتی! ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅 🔆علی عابد در زندان 🌼در میان فرزندان امام حسن مجتبی علیه‌السلام که منصور دوانیقی آن‌ها را زندانی کرد و در زندان فوت شد، یکی «علی عابد» (علی بن حسن مثلث) بود که از نظر عبادت و یاد خدا و صبر ممتاز بود. 🌻هنگامی‌که منصور، سادات و بنی الحسن را در زندان حبس کرد، به‌قدری زندان تاریک بود که روز و شب معلوم نمی‌شد مگر به‌واسطه‌ی اذکار و مستحبّاتِ همین علی عابد بود، زیرا چنان مرتّب و متوالی بود که دخول وقت نمازها را می‌فهمیدند. 🌼یک روز «عبدالله بن حسن مثنی» از سختی زندان و سنگین بودن زنجیر بی‌اندازه ناراحت شده و به علی عابد گفت: «ابتلاء و گرفتاری ما را می‌بینی، از خدا نمی‌خواهی ما را از این بلا نجات دهد؟» 🌻علی عابد کمی مکث کرد و آنگاه فرمود: عمو جان برای ما در بهشت درجه‌ای است که به آن نمی‌رسیم مگر صبر به این بلاها و یا شدیدتر از این‌ها؛ و برای منصور جایگاهی است در جهنّم که به آن نمی‌رسد مگر آنچه درباره ما روا می‌دارد. 🌼اگر بر این گرفتاری و شداید صبر کنیم، به‌زودی راحت خواهیم شد، چون مرگ ما نزدیک شده است. اگر میل داری، برای نجات خود دعا می‌کنیم، لکن منصور به آن مرتبه‌ای که در جهنّم دارد، نخواهد رسید؛ عبدالله گفت: صبر می‌کنیم. 🌻سه روز نگذشت که علی عابد در حال سجده از دنیا رفت. عبدالله گمان کرد که در خواب است، گفت: پسر برادرم را بیدار کنید، همین‌که او را حرکت دادند دیدند بیدار نمی‌شود و فهمیدند از دنیا رفته است. 📚پند تاریخ، ج 2، ص 172 -مقتل خوارزمی، ج 2، ص 108 ✾📚 @Dastan 📚✾
☀️🌳☀️🌳☀️🌳☀️🌳☀️🌳 🔆بر درب خانه‌ی برادر 🪴امام باقر علیه‌السلام فرمود: یکی از فرشتگان از درب خانه‌ای عبور می‌کرد، مردی را دید که درب آن خانه ایستاده است. از وی پرسش نمود: چرا در اینجا ایستاده‌ای؟ آن شخص گفت: در این خانه برادری دارم می‌خواهم بروم سلام کنم. 🪴فرشته سؤال کرد: «آیا از خویشاوندان تو است یا آن‌که به وی نیازمندی و می‌خواهی عرض حاجت کنی؟» 🪴گفت: «هیچ‌یک از این‌ها نیست، جز آن‌که بین ما حرمت برادری اسلامی است و تازه کردن عهد و سلام کردن من بروی در راه خشنودی خداست.» 🪴فرشته گفت: من فرستاده خدایم به‌سوی تو؛ خدایت درود می‌فرستد و می‌فرماید: 🪴ای بنده من تو به دیدار من آمدی و مرا اراده کردی، اینک به پاداش حفظ حقوق برادری و نگاه داشتن حرمت برادری اسلامی، بهشت را بر تو واجب نمودم و از خشم و آتش خود، تو را دور ساختم. 📚نمونه معارف، ج 1، ص 81 -جامع الاخبار، ص 118 ✾📚 @Dastan 📚✾
پیام‌رسان خدا آیت الله جوادی آملی 🔹 این‌ چنین نیست كه انسان نتواند سلام خدا را تلقّی كند، انسان به جایی می‌ رسد كه می ‌تواند سلام خدا را به دیگری برساند! ما به سیدالشهداء چه می‌گوییم؟ می‌ گوییم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه» این سلام خودمان است؛ گاهی هم می گوییم: «عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ الله»؛ این كم مقام نیست، به حضرت عرض می‌كنیم من آمدم سلام خدا را به شما عرض كنم! خب چه كسی ما را به اینجا رسانده؟ چطور شده كه ما این لیاقت را پیدا كردیم كه سلام خدا را بخواهیم به سیدالشهداء برسانیم؟ در اینجا باید تامل کرد!!! 🔹 پس مؤمن این قدر را دارد و این دستور هست كه اگر خودش را نبیند و در حوزه نورانیت اهل بیت وارد بشود، سلام خدا را تلقّی می ‌كند (یك) و به پیشگاه سالار شهیدان تقدیم می ‌كند (دو): «عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهار» و این مقام آن چقدر والا و شیرین است. ✾📚 @Dastan 📚✾
از بزرگ فکر کردن نترس عظمت خودت را بشناس به اندازه بزرگی خودت رویاهایت را انتخاب کن نترس پیش برو موفق می شوی ✾📚 @Dastan 📚✾
خدایا صمیمی‌تر ازهمیشہ سر بر آستان ملڪوتیت میگذارم ودر دل دعا میڪنم و ازتو میخواهم ڪہ آرامش،برڪت وسلامتی رابرای خودم، همہ‌ی مردم، عزیزان،دوستانم وخانوادہ‌ام ارزانی داری 🌙شب بخیر🌙 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅 ✨✨ابوسعيد خراسانى حكايت كند: 💫روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟ 💫امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به ديگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحيح مى باشد. وقتى علّت آن را جويا شدند؟ 💫حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زيارت و ملاقات با من آمده است ، سفرش مباح مى باشد؛ ولى ديگرى چون به عنوان زيارت و ديدار سلطان حركت نموده ، سفرش معصيت است . 📚تهذيب شيخ طوسى : ج 4، ص 220، ح 17. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خبر از غيب و خريد كفن ❄️علىّ بن احمد وشّاء - كه يكى از اءهالى كوفه و از دوستان و مواليان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است - حكايت كند: ❄️روزى به قصد خراسان عازم مسافرت شدم و چون بار سفر بستم ، دخترم حُلّه اى آورد و گفت : اين پارچه را در خراسان بفروش و با پول آن انگشتر فيروزه اى برايم خريدارى نما. پس آن حُلّه را گرفتم و در ميان لباس ها و ديگر وسائل خود قرار دادم و حركت كردم ، وقتى به شهر مرو رسيدم در يكى از ❄️مسافرخانه ها اتاقى گرفتم و ساكن شدم . هنوز خستگى راه از بدنم بيرون نرفته بود كه دو نفر نزد من آمدند و اظهار داشتند: ما از طرف حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام آمده ايم ، چون يكى از دوستان ما فوت كرده و از دنيا رفته است ، براى كفن او نياز به حُلّه اى داريم كه شما همراه آورده اى ؟ ❄️و من به جهت خستگى راه آن را فراموش كرده بودم ، لذا گفتم : من چنين پارچه و حُلّه اى همراه ندارم و آن ها رفتند؛ ولى پس از لحظاتى بازگشتند و گفتند: امام و مولاى ما، حضرت رضا عليه السلام سلام رسانيد و فرمود: حُلّه مورد نظر ما همراه تو است ، كه دخترت آن را به تو داده تا برايش ‍ بفروشى و انگشتر فيروزه اى تهيّه نمائى ؛ و تو آن را در فلان بسته ، كنار ديگر لباس هايت قرار داده اى . ❄️پس آن را از ميان وسائل خود خارج گردان و تحويل ما بده ؛ و اين هم قيمت آن حُلّه است ، كه آورده ايم . ❄️پس پول ها را گرفتم و آن حُلّه را بيرون آوردم و تحويل آن ها دادم ، آن گاه با خود گفتم : بايد مسائل خود را از آن حضرت سؤ ال نمايم و سؤ ال هاى خود را روى كاغذى نوشتم و فرداى آن روز، جلوى درب منزل حضرت رفتم كه با جمعيّت انبوهى مواجه شدم و ممكن نبود كه بتوانم از ميان آن جمعيّت وارد منزل حضرت شوم . ❄️در نزديكى منزل حضرت رضا عليه السلام كنارى ايستادم و با خود مى انديشيدم كه چگونه و از چه راهى مى توانم وارد شوم و نوشته خود را تحويل دهم تا جواب آن ها را مرقوم فرمايد؟ ❄️در همين فكر و انديشه بودم ، كه ناگهان شخصى كه ظاهرا خدمت گذار امام رضا عليه السلام بود نزديك من آمد و اظهار داشت : اى علىّ بن احمد! اين جواب مسائلى كه مى خواستى سؤ ال كنى . ❄️وقتى نوشته را دريافت كردم ، ديدم جواب يكايك سؤ ال هايم مى باشد كه جواب آن ها را برايم ارسال نموده بود، بدون آن كه آن ها را تحويل داده باشم ، حضرت از آنها اطّلاع داشته است . 📚مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 341، كشف الغمّة : ج 2، ص 102، الثّاقب فى المناقب : ص 479، ح 406. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆آرایشگر و امام رضا علیه السلام 🥀هنگامیکه امام رضا علیه السلام به سمت مرو میآمدند بعد از نیشابور کاروانسرایی رسیدند و کاروان متوقف شد. 🥀بر اساس دستور مأمون، ماموران اجازه ارتباط گیری مردم با امام را نمی‌دادند تا اینکه پیرمردی عاشق امام رضا ـ علیه‌السلام ـ شغل و هنر خود را بهانه کرد تا امام زمان خویش را ببیند. او به بهانه اصلاح و آرایش سر و صورت امام رضا ـ علیه‌السلام ـ خود را به حضرت رساند و توفیق دیدار امام زمانش را به دست آورد و امام رخصت دادند و مشغول کار شد. پیرمرد هنگام آرایش موهای امام، از اشتیاق دیدن آن حضرت صحبت میکرد که یک لحظه فکر کرد: 🥀 ای کاش از امام تقاضای اجرت کند‌‌‌ تا این فکر به ذهنش رسید، در همان لحظه امام رضا ـ علیه‌السلام ـ با اشاره به سنگی که به‌وسیله آن قیچی خود را تیز میکرد آن را تبدیل به طلا کردند. 🥀این پیرمرد بامعرفت به امام عرض کرد: ای امام رئوف، من اجرت دنیوی نمی‌خواهم من صباحی بیش زنده نیستم؛ چرا که عمر خود را گذرانده‌ام ؛ من پیراهنی از شما میخواهم که با آن نماز خوانده‌اید و عبادت خدا را کرده‌اید تا کفنم باشد و خداوند به‌واسطه آن عذاب و فشار قبر را از من بردارد. 🥀امام رضا ـ علیهالسالم ـ دستور دادند که یکی از لباس‌هایشان را به پیرمرد بدهند، در این لحظه پیرمرد به ذهنش رسید تا درخواست دیگری داشته باشد پس گفت: ای مولی! من از سکرات موت می‌ترسم و بزرگواری کنید و لحظه مرگ در کنار من باشید که امام پذیرفتند. 🥀پیرمرد با خوشحالی لباس و وسایل سلمانی خود را بدون نگاه به سنگ طلا برداشت و خداحافظی کرد. آن حضرت فرمودند: سنگ طلایت را بردار ما آنچه را که دادیم پس نمیگیریم. 🥀(این خاندان، خاندان کرم هستند تا کسی را راضی نکنند دست از بخشش و کرم برنمیدارند مخصوصاً که لقب رضا ـ علیه‌السلام ـ را خداوند متعال به ایشان عنایت فرموده است.) 🥀روزی اطرافیان امام دیدند حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ فرمودند: »لبیک لبیک لبیک« و بعد از آن هرچه به دنبال آن حضرت گشتند ایشان را نیافتند تا اینکه آن حضرت آمد و ماجرای این پیرمرد سلمانی را تعریف کردند و فرمودند اکنون لحظه جان دادن او بود. من هم بر بالینش حاضر شدم تا به آسانی جان داد. 📚همای سعادت، همائی واعظ، ص ۱۱ ✾📚 @Dastan 📚✾
مداحی_آنلاین_آثار_زیارت_امام_رضا_حجت_الاسلام_مومنی.mp3
3.5M
🏴 (ع) ♨️آثار زیارت امام رضا(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام ‌ ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
♨️در راه برگشت صدای اذان آمد احمد گفت "کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟" ⚡️گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم وهمانجا نماز می خوانیم" ✔️از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم!!!! 🌺 دوست دارم نمازم با نمازامام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در همان وقت به سوی خدا برود"️ شادی روح مطهرشان صلوات ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌ماجرای طلسم شیخ بهایی در ساخت حرم امام رضا علیه السلام 🔰حجت الاسلام عالی ✾📚 @Dastan 📚✾
▪️روزی که حضرت آدم(ع)برای امام حسین (ع)گریست... ✨✨هنگام سیر حضرت آدم (ع) در زمین ٬ گذر آن حضرت به زمین کربلا افتاد . ناگهان نا خود آگاه سینه اش به تنگ آمد و غمناک شد چون به قتلگاه امام حسین (ع) رسید پایش لغزید و خون از پایش جاری گردید. پس سرش را بسوی آسمان بلند کرد و خدمت خداوند متعال عرض کرد : ✨✨« پروردگارا ! آیا من مرتکب گناه دیگری۱ شده ام که اینک مرا به کیفر می رسانی ؟ » خداوند فرمود : « ای آدم ! گناهی تازه ای نکرده ای بلکه در این سرزمین فرزند تو حسین (ع) به ظلم و ستم کشته می شود و خون تو نیز به خاطر همدردی و موافقت با او به زمین ریخته شد . » ✨✨ حضرت آدم (ع) فرمود : « قاتل او کیست ؟ » خداوند فرمود : « قاتلش ٬ یزید که مورد لعن اهل آسمانها و زمین است می باشد.» در این هنگام حضرت آدم (ع) به حضرت جبرئیل گفت : « حالا چه کار بکنم ؟ » جبرئیل گفت : « بر یزید لعنت بفرست . » پس حضرت آدم (ع) چهار مرتبه بر یزید لعنت فرستاد . ۱- گناه حضرت آدم (ع) ترک اولی بوده است . 📚بحارالانوار ٬ ج ۴۴ حسین بن علی (ع) ✾📚 @Dastan 📚✾