eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆سه عمل مهم در اطراف بصره مردى فوت شد، كسى در تشييع جنازه او حاضر نگرديد، چون مردى كثيف و گناهكار، زنش چند نفر را پول داد جنازه او را برداشتند، پس از غسل و كفن احدى براى نماز او حاضر نشد. فقط در ميان راه زاهدى را ديدند كه انتظار جنازه را مى كشد، وقتى او را آوردند خود به نماز ايستاد و به ديگران هم سفارش شركت در آن را نمود همگى تعجب نمودند. از او جريان را پرسيدند؟ گفت : من در خواب ديدم كه به من گفته شد به فلان محل برو و بر جنازه اى كه فقط زنى همراه او است نماز بخوان كه آمرزيده است . زاهد از زن حالات شوهرش را پرسيد. زن گفت : شوهر من شبانه روز خود را با شرب خمر مى گذرانيد. زاهد پرسيد: عمل خوبى هم داشت ؟ زن گفت : آرى ، سه عمل انجام مى داد: يكى اين كه وقتى از مستى شراب هوشيار مى گشت ، گريه مى كرد و مى گفت : بارالها، كدام گوشه جهنم ، مرا جاى خواهى داد؟ دوم اين كه ، وقتى صبح مى شد لباس خود را عوض كرده ، غسل مى كرد، وضو مى ساخت و نماز مى خواند. و سوم اين كه خانه او هيچ گاه از دو يا سه نفر يتيم خالى نبود. آن قدر كه به يتيمان مهربان مى كرد، به بچه هايش خود نوازش نمى نمود. 📚برگزيده اى از داستانهاى اسلامى ، حاج عباس احمدى اديب ، ص 78، به نقل از كشكول بهائى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اثر زكات دادن جناب حاج مرادخان حسن شاهى ارسنجانى نقل كردند: در سالى كه بيشتر نواحى فارس به آفت ملخ مبتلا شده بود، به قوام الملك خبر دادند كه مزرعه هاى شما در نواحى فسا، تمام به واسطه ملخ از بين رفته است . قوام گفت : بايد خودم ببينم ، پس به اتفاق ايشان و مرحوم بنان الملك و چند نفر ديگر از شيراز حركت كرديم ، و چون به مزرعه هاى قوام رسيديم . ديديم تماما خوراك ملخ گرديده ، به طورى كه يك خوشه سالم نديديم ، همين طورى كه مى رفتيم و تماشا مى كرديم ، به قطعه زمينى رسيديم كه تقريبا وسط مزرعه بود ديديم محصول آن سالم و يك خوشه اش هم دست نخورده در حالى كه محصول زمين هاى چهار طرف آن به طور كلى از بين رفته بود. قوام پرسيد: اين جا كى بذر پاشيده و متعلق به كيست ؟ گفتند: متعلق به فلان شخصى كه در بازار فسا، پاره ورزى مى كند. گفت : مى خواهم او را ببينم . به من گفتند: او را بياور. رفتم او را ديدم و گفتم : آقاى قوام تو را طلبيده . گفت : من با آقاى قوام كارى ندارم ، اگر او به من كارى دارد، بيايد اين جا. هر طور بود با خواهش و التماس او را به نزد قوام آورديم . قوام از او پرسيد: فلان مزرعه ، بذرش از تو است ؟ و تو كاشته اى ؟ گفت : بله . قوام پرسيد: چه شده كه ملخى همه زراعت ها را خورده جز مال تو را؟ گفت : اولا: من مال كسى را نخورده ام تا ملخ مال مرا بخورد. ديگر آن كه من هميشه زكاة آن را سر خرمن خارج مى كنم و به مستضعفين مى رسانم ، و مابقى را به خانه ام مى برم . 📚داستانهاى شگفت ، ص 19-118 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨قوی باشیم، اما گستاخ نه ✨مهربان باشیم، اما ضعیف نه ✨جسور باشیم، اما زورگو نه ✨فروتن باشیم، اما ترسو نه ✨مغرور باشیم، اما خودبین نه ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆معامله با خدا سه روز گذشت در خانه على عليه السلام غذايى پيدا نشد، آن حضرت و فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) و حسنين عليه السلام گرسنه ماندند، فاطمه (س ) پيراهن خود را به على عليه السلام داد تا بفروشد، آن حضرت پيراهن را به شش ‍ درهم فروخت ، اتفاقا، فقيرى درخواست كرد، حضرت آن شش درهم را به فقير داد. پس از اين جريان ، جبرئيل امين بصورت مردى ناشناس سوار بر شترى در برابر على عليه السلام حاضر شد و عرض كرد: اين شتر را از من خريدارى كن . على عليه السلام فرمود: من پول قيمت اين شتر را ندارم تا خريدارى كنم . مرد ناشناس گفت : حاضرم شترم را بفروشى و پولش به عنوان نسيه بماند. على عليه السلام گفت : قيمت اين شتر چقدر است ؟ مرد ناشنانس گفت : صد درهم مى فروشم . حضرت على عليه السلام شتر را به همين قيمت خريد و افسار آن را گرفت و از مرد ناشناس جدا شد، هنگامى كه على عليه السلام بطرفى رهسپار مى شد با مرد عربى ، روبرو شد، و آن ميكائيل بود، كه به آن صورت درآمده بود. مرد عرب گفت : آيا شتر را حاضرى بفروشى ؟ على عليه السلام گفت : بلى . مرد عرب گفت : قيمت اين شتر چقدر است ؟ على عليه السلام گفت : صد درهم . مرد عرب آن شتر را از او خريد، و مبلغ صد و شصت درهم داد، على عليه السلام پول را گرفت ، و به سوى خانه رهسپار شد، نرسيده به خانه ، با فروشنده ، اولى ، كه جبرئيل به صورت مرد ناشناسى بود، ملاقات كرد. مرد ناشناس گفت : يا على ! شتر را فروختى ؟ على عليه السلام فرمود: بلى . مرد ناشناس گفت : پس حق مرا كه صد درهم بود و شتر را نسيه فروخته بودم عنايت كن . حضرت على عليه السلام صد درهم وى را داد، سپس با داشتن شصت درهم به سوى خانه آمد، و پول ها را به دامن فاطمه (س ) ريخت . فاطمه (س ) فرمود: اين درهم ها از كجا بدست آمده ؟ على عليه السلام فرمود: بوسيله شش درهم با خدا معامله كردم ، عوض آن خداوند شصت درهم به من عنايت فرمود. سپس آن حضرت عليه السلام به حضور مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد و جريان را عوض ‍ كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: فروشنده جبرئيل بود و مشترى و خريدار ميكائيل بود، شتر نيز مركب فاطمه (س ) در روز قيامت مى باشد، سپس فرمود: على جان ، سه چيز به تو عنايت شده كه ديگران از آن محرومند: از براى تو بانوئى است كه سرور زنان و بانوان اهل بهشت است ، و تو دو پسر دارى كه آقاى جوانان اهل بهشت مى باشند، و تو داماد سالار پيغمبران مى باشى ، خدا را سپاسگزارى كن . 📚برگزيده اى از داستانهاى اسلامى ، حاج عباس احمدى اديب ، ص 96، به نقل از كشكول بهائى . ✾📚 @Dastan 📚✾
📩 | خوشی ⚠️ اگر خواهان خوشی همیشگی هستی ... ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت آیت الله سید حسن طباطبایی قمی 🔹 سید حسن قمی‌، در سال‌ ۱۲۸۹ ش‌ در نجف‌ به‌ دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی در دروس محمد حسین غروی نائینی و علمای بزرگ شرکت کرد. پس‌ از چند سال همراه‌ پدر به‌ ایران آمده و در مشهد به ادامه تحصیل و تدریس پرداخت. پس‌ از واقعه مسجد گوهرشاد، همراه‌ پدر به‌ عراق رفت‌. سپس در ۱۳۲۰ ش‌ به‌ ایران‌ بازگشت و در مشهد سکونت‌ گزید. 🔸 در مشهد امامت‌ مسجد گوهرشاد را به‌ عهده‌ گرفت‌. در سال ۱۳۴۱ ش و به‌ دنبال‌ تصویب‌ لایحه انجمن‌ های ایالتی‌ و ولایتی‌، طی‌ تلگرافی‌ به‌ اسدالله علم‌، لایحه را موجب‌ انزجار مردم‌ و دولت‌ را ملزم‌ به‌ صرف‌ نظر کردن‌ از تمامی‌ مصوبات‌ خلاف‌ شرع‌ نمود. 🔻 وی در جلسه‌ ای‌ که‌ در منزل‌ آیت‌ الله میلانی‌ برای‌ بررسی‌ عواقب‌ لایحه‌ مذکور تشکیل‌ شده‌ بود، استاندار خراسان‌ را تهدید کرد که‌ در صورت‌ لغو نکردن‌ تصویب‌ نامه‌، مردم‌ را به‌ تحصن‌ در مسجد گوهرشاد دعوت‌ خواهد کرد. که رژیم‌ پهلوی‌ او را از مشهد به‌ زاهدان‌ و خاش‌ و بعد به کرج تبعید کرد. پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ او مجدداً در مشهد ساکن‌ شد. ▫️ منزل وی پیش از انقلاب، از پایگاه‌ های اصلی روحانیون مبارز و مخالفین دولت پهلوی در مشهد بود. پس از انقلاب، در دیدار با امام از برخی مسئولین و سیاست‌ های انقلاب گلایه کرد. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 آغاز نبرد بین توابین و لشکر شام 🔹 پس از عاشورا، برخی شیعیان که به خاطر یاری نرساندن به امام، پشیمان بودند، به این نتیجه رسیدند که این ننگ جز با انتقام از قاتلان پاک نمی‌ شود. چند ماه بعد حدود صد تن از شیعیان در خانه «سلیمان بن صرد خزاعی»، جمع شدند و به مشورت پرداختند. 🔸 اهداف توابین در دو جهت بود: «خونخواهی از قاتلان امام حسین ع»، «سپردن حکومت به خاندان پیامبر ص». تشکیل جلسات هفتگی توابین در سال ۶۱ قمری به صورت پنهانی در حضور سلیمان که فرمانده بود برگزار می‌ شد. آنان مخفیانه به تهیه نیرو و اسلحه پرداخته و مقدمات جنگ را آماده می‌کردند. 🔻 هرچند افراد زیادی وعده داده بودند که همراه وی می‌ شوند اما سرانجام چهار هزار نفر در نخیله، محل تجمع سپاه توابین، حضور یافتند. هنگامی که سپاه به کربلا رسید، از اسب‌ ها پیاده شدند و گریان خود را به قبر امام ع رسانده و اجتماع پرشوری را تشکیل دادند. ▫️سلیمان در روز کارزار به تبیین پیکار و سفارشات جنگی پرداخت و جانشینان خویش را معرفی کرد. در ۲۵ جمادی الاول، دو سپاه برابر یکدیگر قرار گرفتند و نبرد بین توابین و لشکر شام آغاز شد. پس از نبرد چهار روزه، بسیاری از توابین کشته شدند. ✾📚 @Dastan 📚✾
📡 برگزاری کارگاه به‌صورت آنلاین! 🎉 📌 بخاطر درخواست‌های شما، امکان حضور آنلاین در کارگاه تولیدمحتوایِ دینی آیه رو هم فراهم کردیم. 🥳🤩 📎 از طریق این لینک می‌تونین شرایط حضور به صورت آنلاین رو مطالعه و ثبت‌نام کنین. ✌🏻 🖥️ پژوهشگاه فضای‌‌مجازی (پردیس‌قم) @QomCsri بازوی خردمند سپهر‌ فناوری
📌 درگذشت آیت الله علی پهلوانی (سعادت‌پرور) 🔹 حاج شیخ علی سعادت‌ پرور، در سال ۱۳۰۵ در خانواده‌ ای مذهبی در تهران به دنیا آمد و در سنین کودکی به مکتب رفت. او مقدّمات علوم دینی را نزدِ آقا شیخ محمّدحسین زاهد و مرحوم آقا شیخ علی‌اکبر بُرهان[ از جمله شاگردان مرحوم آقا سیّد علی قاضی] فرا گرفت. 🔸 در سال ۱۳۲۳ برای ادامه‌ی تحصیل به قم مُشَرَّف گردید و ضمن فراگیری علوم حوزه نزدِ حضرات آیات‌ بروجردی، امام‌ خمینی و علّامه طباطبایی با شخصیّت معنوی حضرت علّامه طباطبایی بیشتر آشنا شد. 🔻 پس از اندک زمانی، گمشده‌ خود را در وجود علامه یافت. در سال ۱۳۳۱ رسماً در جرگه‌ شاگردان اخلاقی - عرفانی ایشان درآمد و به جلسات خصوصی آن عارف بزرگ راه یافت. از آن زمان تا رحلت علّامه، از محضر ایشان کسب فیض کرد. در زمان حیات علامه و با اجازه وی، به تربیت اخلاق سالکان راه حق همّت گماشت و تمام عمر شریف خود را صَرفِ این مهم کرد. ▫️ وی از همراهان مرحوم آیت‌ الله کاشانی و نیز حضرت امام‌ خمینی و از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا پایان عمر مدافع نهضت اسلامی بود و نیز از یاران و دوستان نزدیک مقام معظّم رهبری به شمار می‌آمد. برخی از آثار وی عبارت‌ اند از: «جلوه‌ی نور»، «فروغ شهادت»، «سرّ الاِسراء»، «جمال آفتاب» و ... . سرانجام در ۵ آذر ۱۳۸۳ در گذشت و در حرم حضرت معصومه س دفن شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت "سيدحسن ميرخانی" استاد خوشنويسی 🔹 سید حسن میرخانی معروف به سراج الکتّاب فرزند سید مرتضی حسینی برغائی، در سال ۱۲۹۱ شمسی در تهران به دنیا آمد. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، هنر خطاطی را نزد پدر و استادان برجسته خطاطی ایران فرا گرفت. 🔸 او در مدتی بسیار کوتاه، در خوشنویسی به درجه استادی رسید و سپس به تدریس پرداخت. استاد در نوشتن تمام انواع خط از قبیل نسخ، ثلث، تعلیق و شکسته و به ویژه خط نستعلیق، مهارتی بسیار داشت و در سرودن شعر نیز توانا بود. 🔻 این استاد بزرگ خوشنویسی، بیش از شصت جلد کتاب با خط خوش نوشت که خوشنویسی کلیات سعدی و دیوان حافظ و نیز دیوان اشعارش از آن جمله است. ▫️ایشان هم چنین در تأسیس انجمن خوشنویسی ایران نقش مهمی ایفا کرد. استاد سیدحسن میرخانی سرانجام در ۵ آذر سال ۱۳۶۹ ش در ۷۸ سالگی در تهران درگذشت. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب 📍قسمت هشتم 📚 عنوان: دفاع از مکتب اسلام با سازش در مقابل دشمنان امکان ندارد 📖 تفسیر سوره ممتحنه 🗓۱۳۶۱/۰۸/۰۷ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح شد. زندگی در میزند مهربانے ، شوق ، شادی پشت در منتظر است بازڪن پنجره را ڪه خداوند زشوق من و تو میخندد زندگی کوچه سبزیست، میان دل و دشت، که در ان عشق است و گذشت! زندگی مزرعه خوبیهاست، زندگی راه رسیدن به خداست .. 🌱سلام_ صبحتون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆 مخالفت با گدائى يكى از دوستان پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و از حضرتش چيزى خواست ، حضرت صلى الله عليه و آله از او پرسيد:آيا چيزى دارى ؟ آن مرد جواب گفت : من فقط يك ظرف براى آب خوردن دارم ، و يك قطعه پارچه دارم كه قسمتى از آن را به جاى لحاف ، روى خود مى اندازم و قسمت ديگر را روى زمين پهن مى كنم . پيغمبر صلى الله عليه و آله فرستاد تا ظرف آبخورى و پارچه را بياورند، آن گاه پرسيد: آيا كسى هست كه اين چيزها را بخرد؟ يك نفر پيدا شد و اين چيزها را به دو درهم خريد. پيغمبر صلى الله عليه و آله پس از انجام اين معامله با آن دوست يا صحابى خودش گفت : يك درهم را بگير و خوراكى بخر، درهم ديگر را بده طناب بخر و برو در بيابان هيزم جمع كن و بياور و در بازار بفروش . آن مرد صحابى همين كار را كرد و هفت روز گذشت ، نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : از آن روزى كه كار كردم تا امروز پانزده دينار، پس انداز كرده ام ، آن گاه مقدارى از اين مبلغ را داد و خانه اى خريد، و مبلغ ديگرى داد و مقدارى غذا خريد. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: ببين ، كداميك از اين دو عمل بهتر است ، و كداميك بدتر؟ و آن گاه فرمود: هيچ كس نانى بهتر از نانى كه با دستش به عمل آورده ، نخورده است . 📚داستانهاى شگفت انگيز از صدقه و فوايد آن، معصومه بيگم آزرمى ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهران نه، لبنان نه؛ تل‌آویو میدان نبرد است! رجزخوانی حماسی حدادیان در جدیدترین اثر خود، منتصرون جدیدترین اثر محمدحسین حدادیان با محتوایی صریح و شجاعانه علیه صهیونیست‌ها منتشر شد. این اثر پیامی روشن برای جهان مقاومت و آینده رژیم غاصب دارد ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 وضعیت فاجعه‌بار آوارگان فلسطینی در غزه 🔸با توجه به فرا رسیدن فصل سرما و بارش‌های شدید، آوارگان فلسطینی در نوار غزه در وضعیت فاجعه‌باری به سر می‌برند. @jaarchi_sistan 📣 کانال بزرگ استان سیستان‌وبلوچستان👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب 📍قسمت نهم 📚 عنوان: برائت از دشمنان یعنی جدایی قلبی، فکری و عملی از آنان 📖 تفسیر سوره ممتحنه 🗓۱۳۶۱/۰۸/۰۷ ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت آیت‌ الله محمدحسین غروی نائینی 🔹 محمدحسین غروی نائینی در ۲۷ ذیقعده ۱۲۷۶ در نائین متولد شد. تحصیلات خود را ابتدا در زادگاهش نایین گذراند و پس از آن به اصفهان رفت و در آنجا دروس عالی فقه، اصول، فلسفه و حکمت را گذراند . در سال ۱۳۰۳ ق راهی نجف اشرف شد و پس از مدتی به سامرا رفت . 🔸 پس از رحلت میرزای شیرازی به همراه سید اسماعیل صدر راهی کربلا شد. سپس در سال ۱۳۱۶ق راهی نجف شد و به تدریس علوم دینی پرداخت و در کنار آن در پای درس آخوند خراسانی حاضر شد. وی با مقام والای علمی، سیاسی و معنوی خویش، شاگردان فاضل و آگاهی را به عالم اسلام عرضه کرد که هر یک محور فکری و علمی در جامعه شدند. 🔻 گرایش سیاسی نائینی نزدیک به میرزای شیرازی و همچنین سید جمال‌ الدین اسدآبادی بود. وی از پیشگامان نهضت مشروطه به شمار می رود . در سال ۱۳۲۷ ق مشروطه خواهان حکومت را در دست گرفتند، لکن با دخالت اجانب، انقلاب از مسیر اصلی اش منحرف شد. او در جریان جنگ جهانی اول نیز از جمله روحانیونی بود که بر علیه انگلیس اعلام جهاد کردند. ▫️ وی از مراجع اهل قلم بود. یکی از مهم ترین کتب ایشان کتاب اخیر الذکر «تنبیه الامه و تنزیه الملّة» می باشد. ایشان از قائلین به ولایت مطلقه فقیه است که در این کتاب تمام مناصب و شؤون اعتباری امام معصوم را برای فقیه جامع الشرایط ثابت می داند. آیت الله نائینی در ۲۶ جمادی الاولی ۱۳۵۵ ق در ۷۸ سالگی درگذشت. ✾📚 @Dastan 📚✾
♦️دستگیری شیاد فضای مجازی توسط پلیس فتا 🔹شیاد فضای مجازی که طعمه‌اش دختران کم سن و سالی بودند که قصد خروج از کشور را داشتند توسط پلیس فتا پایتخت دستگیر شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 🎋 🌷آن‌ها همین‌طور که دوست نداشتند هموطنانشان در آن جنگ نابرابر کشته شوند، حتی دوست نداشتند عراقی‌ها کشته شوند. از دوستانشان شنیده‌ام که در عملیاتی عراقی‌‌ها کانالی کنده‌ و داخل آن را از قیر شل پر کرده‌ بودند، خیلی از رزمنده‌ها در آن کانال گرفتار و بعد هم شهید شدند و پیکرهایشان همانجا ماند. در میان آن‌ها جنازه‌های سربازان عراقی هم بود. 🌷بقیه افراد برای عبور از آن مسیر گاهی مجبور می‌شدند پایشان را روی پیکرهایی که آن‌جا بود بگذارند اما حمید برای عبور از آن‌جا حاضر نشده بود حتی پایش را روی جنازه عراقی‌ها بگذارد و بگذرد. چون معتقد بود آن‌ها هم مسلمان بودند و انجام آن کار اذیت‌اش می‌کرد. این فقط یک نمونه از اخلاق اوست. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید حمید باکری : همسر شهید ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اهتمام به امور فقرا سيد جواد عاملى ، فقيه معروف ، صاحب كتاب ((مفاتيح الكرامة )) شبى مشغول صرف شام بود كه صداى در را شنيد براى وى خبر آوردند كه پيشخدمت استادش سيد مهدى بحرالعلوم دم درب منتظر است ، وى وقتى كه فهميد پيشخدمت استادش منتظر است با عجله به طرف درب دويد. پيشخدمت گفت : استاد، شما را الان احضار كرده است ، شام جلو ايشان حاضر است اما دست به سفره نخواهند برد تا شما برويد، جاى معطلى نبود، سيد جواد بدون آن كه غذا را به آخر برساند با شتاب تمام به خانه سيد بحرالعلوم رفت . تا چشم استاد به سيد جواد افتاد، با خشم بى سابقه اى گفت : سيد جواد! ايشان غرق در عرق و شگفتى گرديد كه چه شده و چه حادثه اى اتفاق افتاده است تاكنون سابقه نداشته اين چنين مورد عتاب قرار گيرد، هرچه به مغزشان فشار آورد تا علت را بفهمد ممكن نشد، ناچار پرسيد ممكن است حضرت استاد بفرمايند: تقصير اينجانب چيست ؟ فرمودند: علت اين است كه هفت شبانه روز فلان شخص همسايه ات با عائله اش گندم و برنج گيرشان نيامد، در اين مدت از بقال سر كوچه نسيه گرفته و برده اند، امروز رفته است از بقال سركوچه نسيه بگيرد، قبل از آن كه افطار كنند، بقال گفته كه نسيه ها زياد شده ، او هم بعد از شنيدن اين جمله خجالت كشيده كه تقاضاى نسيه كند، دست خالى به خانه اش برگشته و امشب خويش و خانواده اش بى شام مانده اند. سيد جواد گفت : به خدا قسم من از اين جريان بى خبر بودم ، اگر مى دانستم ، به احوالش رسيدگى مى كردم . فرمود: همه داد و فرياد بر اين است كه تو چرا از احوال همسايه بى خبر مانده اى ؟ چرا هفت شبانه روز آن ها به اين وضع بگذرانند و تو متوجه نشوى ؟ و اگر با خبر بودى اقدام نمى كردى كه تو اصلا مسلمان نبودى . مى فرمائيد: چه كنم ؟ پيشخدمت من مجمعه اى از غذا را بر مى دارد و منزل آن مرد برويد دم درب ، پيشخدمت برگردد، تو درب را بزن ، و لذا خواهش كن كه امشب با هم غذا صرف كنيد، اين پول را هم بگير زير فرش يا حصير خانه اش بگذار و برگرد. من اين جا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردى و خبر آن مرد مؤ من را براى من بياورى . پيشخدمت سينى بزرگ غذا كه انواع غذاى مطبوع در آن بود برداشت ، و به همراه سيد جواد روانه شد، پس از رسيدن به منزل مورد نظر پيشخدمت مراجعت نمود و سيد جواد پس از در زدن و كسب اجازه وارد شد. صاحبخانه پس از شنيدن معذرت خواهى سيد جواد و خواهش او دست به سفره برد لقمه اى از غذا را خورد و غذا را مطبوع يافت ، حس كرد اين غذا دست پخت سيد جواد عرب نمى باشد، فوراً دست كشيد و گفت : اين غذا دست پخت عرب نيست . بنابراين از خانه شما نيامده ، تا نگوئى اين غذا از كجاست ، من دست به آن نخواهم زد، آن مرد درست حدس زده بود، غذا در خانه بحرالعلوم ترتيب داده شده بود، آن ها ايرانى الاصل و اهل بروجرد بودند، و غذا، غذاى عرب نبود. سيد جواد هرچه اصرار كرد كه غذا بخور، تو چه كار دارى كه اين غذا در خانه چه كسى ترتيب داده شده است ؟ آن مرد قبول نكرد و گفت : تا ماجرا را، نگويى دست به غذا دراز نخواهم كرد. سيد جواد چاره اى نديد كه ماجرا را از اول تا به آخر نقل كرد، آن مرد بعد از شنيدن ماجرا غذا را خورد، اما سخت در شگفت مانده بود، مى گفت : من راز خودم را به احدى نگفته ام ، از نزديكترين همسايگانم پنهان داشته ام ، سيد از كجا مطلع شده است ؟ 📚برگزيده اى از داستانهاى اسلامى ، حاج عباس احمدى اديب ، ص 96، به نقل از كشكول بهائى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆توفيق براى توبه نمودن از مرحوم اعتماد الواظين تهرانى (ره ) نقل نموده اند كه فرمود: در سالى كه نان در تهران به سختى بدست مى آمد، روزى ميرغضب باشى ناصرالدين شاه ، به طاق آب انبارى مى رسد و صداى ناله سگ هايى را مى شنود، پس از تحقيق مى بيند سگى زائيده و بچه هايش به او چسبيده و چون در اثر بى خوراكى پستان هايش شير ندارند و بچه هايش ناله و فرياد مى كنند. ميرغضب باشى سخت متاءثر شده از دكان نانوائى كه در نزديكى آن محل بود مقدارى نان مى خرد و جلويش مى اندازد، و همان جا مى ماند تا سگ مى خورد و بالاخره پستان هايش شير مى آورند و بچه هايش آرام مى گيرند و سرگرم خوردن شير از پستان هاى مادر مى شوند. ميرغضب مقدار خوراك يك ماه آن سگ را از آن نانوا مى خرد و نقدا پولش ‍ را مى دهد و مى گويد هر روز بايد شاگردت اين مقدار نان را به اين سگ ها برساند و اگر يك روز مسامحه شود از تو انتقام مى كشم . در آن اوقات با جمعى از رفقايش ميهمانى دوره داشتند، با اين تفضيل ، هر روز گردش مى رفتند و تفريح مى كردند، و براى شام در منزل يكى باهم صرف شام مى نمودند كه نوبت مير غضب باشى شد. زنى داشت كه تقريبا در وسط شهر تهران خانه اش بود و وسايل پذيرايى در خانه اش موجود بود، و زنى هم تازه گرفته بود كه در نزديك دروازه شهر منزلش بود. به زن قديمى خود پول مى دهد و مى گويد امشب فلان عدد مهمان دارم ، و براى صرف شام مى آئيم و بايد كاملا تدارك نمائى . زن قبول مى كند، و طرف عصر با رفقايش بيرون شهر رفته تفريح مى كردند، تصادفا تفريح آن روز طول كشيد و مقدار زيادى از شب گذشت ، هنگام مراجعت رفقايش مى گويند: دير شده ، سخت خسته شده ايم ، به همين دروازه كه منزل ديگر تو است مى آئيم . ميرغضب باشى مى گويد: اين جا خبرى نيست ، و در خانه وسط شهر كاملا تدارك شده و بايد آن جا برويم . بالاخره رفقا راضى نمى شوند و مى گويند: ما امشب را در اينجا مى مانيم . و به مختصر غذا قناعت مى كنيم و آن چه در آن خانه تدارك كرده اى براى فردا. ميرغضب باشى ناچار قبول كرد و مقدار نان و كباب مى خرد و آن ها مى خورند و همان جا مى خوابند. هنگام سحر، از صداى گريه بى اختيار ميرغضب باشى همه بيدار مى شوند و از سبب انقلاب و گريه اش مى پرسند. مى گويد در خواب امام چهارم عليه السلام را ديدم به من فرمود: احسانى كه به آن سگ كردى مورد قبول خداوند عالم شد، و خداوند در مقابل آن احسان امشب جان تو و رفقايت را از مرگ حفظ كرد، زيرا زن قديمى تو از غيظى كه به تو داشت سمى تدارك كرده در فلان محل از آشپزخانه گذاشته بود، تا داخل خوراك شما كند. فردا مى روى آن سم را برمى دارى و مبادا زن را اذيت كنى و اگر بخواهد او را به خوبى رها كن ، و اگر خواست با تو بماند نگه مى دارى و ديگر اين كه خداوند، توبه را توفيق تو نموده است و چهل روز ديگر به كربلا بر سر قبر پدرم حسين عليه السلام مشرف مى شوى . پس صبح به رفقا گفت : براى تحقيق صدق خوابم مى آئيد به خانه وسط شهر برويم ؟ با هم مى آيند، چون وارد مى شوند، زن تعرض مى كند كه چرا ديشب نيامدى ؟ اعتنا نمى كند و با رفقايش به آشپزخانه مى روند و به همان نشانه اى كه امام عليه السلام فرموده بود، سم را بر مى دارد و به زن مى گويد: ديشب تو چه خيالى درباره ما داشتى ؟ اگر دستور امام نمى بود از تو تلافى مى كردم . لكن به امر مولايم با تو احسان خواهم كرد، اگر مايلى در همين خانه باش ، مثل اين كه چنين كارى نكرده اى . و اگر ميل فراق دارى ، تو را طلاق مى دهم و هرچه بخواهى به تو مى دهم . زن مى بيند رسوا شده و ديگر نمى تواند با او زندگى نمايد، طلب طلاق مى كند، او هم با كمال خوشى طلاقش مى دهد و خوشنودش كرده و رهايش ‍ مى كند. از شغل خودش استعفا مى دهد و مورد قبول قرار مى گيرد، آن گاه مشغول توبه و اداء حقوق و مظالم مى گردد، و پس از چهل روز به كربلا مشرف مى شود و همان جا مى ماند تا به رحمت حق واصل مى گردد. 📚برگزيده اى از داستانهاى اسلامى ، حاج عباس احمدى اديب ، ص 19-17، به نقل از داستانهاى شگفت آيت الله دستغيب (ره ) ✾📚 @Dastan 📚✾
هر کسی عشق را با زبان خود بیان میکند... دارکوب، میکوبد نقاش، میکِشد قناری، میخواند دیکتاتور، میکُشد آهو، می دوَد نویسنده، مینویسد و اما خدا؛ میبخشد... عشق خداوند را برایتان آرزومندم💚 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀▪️إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ▪️🥀 🕊 نماهنگ سوزناک ﴿ بمون زهرا ﴾🍁🍂 تقـבیم بـہ زیباترین بهانـہ خلقت ؛ ماבر ساבات حضرت ؋ـاطمـہ زهرا (س) ˙·٠•❤️‍🩹 ▪️ اثر جدید گروه‌ سرود ضحی 🔖لینک نماهنگ نسخه تلویزیونی 👇 https://my.uupload.ir/dl/6E4Z2ynj ✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله العظمی بهجت (ره): بعضی از علما با سفارش به نماز اول وقت و یا نماز شب، زندگی آینده‌ی فرزندانشان را تأمین می‌کردند. ⬅️ در محضر بهجت، جلد اول، صفحه ۸۵ 🏷 ✾📚 @Dastan 📚✾