فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بہ نام خدای سمیع وبصیر
✨خطاپوش بخشنده بی نظیر
🌸بہ نام خدای علیم وحکیم
✨رحیم وبسیط وشریف ونعیم
🌸بہ نام خداوند وجد و سرور
✨پدید آور عشق واحساس وشور
🌸بسم الله الرحمن الرحیم
✨الهی به امیدتو
@Benam_pedar_madar
✨﷽✨
✅داستان کوتاه
✍یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام
از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن. احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
💥گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند
📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص۱۱۱
@dastane_amozande
آیتالله حاجآقا #مرتضی_تهرانی رضواناللهتعالیعلیه: در روایات آمده است که «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَة»؛ دنیا چیست؟ غیرخدا دنیا است.
🔻دلی که پُر از محبت دنیا است، دیگر جایی برای امور معنوی ندارد.
🔶اول باید محبت دنیا را از دل خالی کرد تا برای مالکِ حقیقیاش، یعنی خداوند سبحان، جا باز شود.
@dastane_amozande
هنگامی که برادران یوسف می خواستند او را به چاه بیفکنند، وی خندید. برادرانش تعجب کردند و گفتند: برای چه می خندی؟
یوسف گفت:
فراموش نمی کنم روزی را که به شما برادران نیرومندم نظر افکندم و خوشحال شدم و گفتم:
کسی که این همه یار و یاور نیرومند دارد از حوادث سخت چه غمی خواهد داشت. روزی به بازوان شما دل بستم، اما اکنون در چنگال شما گرفتارم و به شما پناه می برم...
خدا شما را بر من مسلط ساخت تا بیاموزم که به غیر او حتی بر برادرانم تکیه نکنم....
📒هزار و یک حکایت اخلاقی
@dastane_amozande
#حدیث_روز
🕊پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله:
مَن حاوَلَ أمراً بِمَعصيَةِ اللّهِ كانَ أبعَدَ لَهُ مِمّا رَجا و أقرَبَ مِمّا اتَّقى
كسى كه با معصيت خدا به دنبال كارى باشد، از مطلوب خود دورتر و به آنچه از آن مى ترسيده است نزديكتر گردد.
📚بحارالأنوار جلد77 صفحه178
═══✼🍃🌹🍃✼══
@dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سه شنبه تون عالی
🌱خـدایـا امـروز
🌸برای تک تک دوستانم
🌱نعمتی عطافرما
🌸ازجنس معجزه
🌱تاخود وخانواده شان
🌸زیرسایه پرمهرت
🌱باخوشی اززندگی لذت ببرند
🌸سه شنبه تـون زیبـا و گـلبـارون
@Benam_pedar_madar
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#یک_داستان_یک_پند
🕌 در ایام جوانی با یک تور زیارتی به مشهد مقدس ثبتنام کردیم. در نیم روز گرم تابستان به مشهد رسیدیم. 4 نفر یک اتاق تقسیم شده بود.
🌴 اتاق ما چشمانداز خاصی نداشت و کمنور بود. یکی از دوستان بیتاب بود و اعتراض داشت و با مسئول تور درگیر شد تا بالاخره به آن اتاق بهتر نقل مکان کرد.
حقیر، در معیت استادی بودم که از لحظه ورود به اتاق آرام خواب رفت و پس از چرتی کوتاه با حقیر به زیارت مشرف شدیم.
در راه پرسیدم، استاد شما چرا اهمیتی به اتاق ندادید؟
تبسمی کرد و گفت: ما برای زیارت امام رضا ع آمدهایم یا زیارت اتاق؟
دوم اینکه مگر چند روز قرار است در این اتاق باشیم؟ چشمبه همزدنی این چند روز تمام میشود باید فکر کسب فیض باشیم نه کسب عیش.
✨🍀 گفت: دنیا هم مانند اتفاق امروز است، برخی که از آن دنیا غافل هستند (مانند زیارت امام رضا) و نمیدانند برای چه و کجا آمدهاند، عمر خود را به جای اصل، در فرع بیخودی، (دنبال نور گیر بودن یا نبودن اتاق) سپری میکنند و آرامش در این دنیا ندارند و دست خالی از این دنیا میروند. 🍀✨
@dastane_amozande
💎 یه بنده خدایی تعریف می کرد بچه که بودم، رفتم مسجد، سر نمازم با صدای بلند دعا کردم "خدایا یه دوچرخه به من بده" ریش سفید محل شنید،
گفت:
بچه جان، خدا که کارش دوچرخه دادن نیست، کار خدا لطف به بندگانشه، خصوصا بخشش گناهاشون، نه دوچرخه دادن.
صبح روز بعد رفتم یه دوچرخه دزدیدم و تو مسجد سر نمازم دعا کردم که خدایا منو بابت تمام گناهانم ببخش. ریش سفید شنید و
گفت:
آفرین پسرم، حالا شدی مسلمان خوب و خداپرست. از آن روز دیگه من راهمو پیدا کردم. الان هم یه گوشه مملکت دارم خدمت میکنم، اول اختلاس میکنم و بعد نماز و نذری و توبه....
@dastane_amozande
گفتم: با فرماندهتان کار دارم. گفت: الان ساعت ۱۱ است، ملاقاتی قبول نمیکند
رفتم پشت در اتاقش در زدم، گفت: کیه گفتم: مصطفی من هستم. گفت: بیا تو. سرش را از سجده بلند کرد، چشماش سرخ و خیس اشک بود و رنگش پریده بود. نگران شدم. گفتم: چه شده مصطفی؟ کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست. سرش را انداخت پایین. زُل زد به مهرش. دانههای تسبیحو یکییکی از لای انگشتاش رد می کرد. گفت: ساعت۱۱ تا ۱۲ هر روز را فقط برای خدا گذاشتم. بر میگردم کارهامو نگاه میکنم. از خودم میپرسم کارهایی که کردم، برای خدا بود یا برای دل خودم؟ (شهید ردانیپور)
@dastane_amozande
راه حلی برای گناه نکردن
جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزهاي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد...
به يكي از طلبههايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همهي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم.
عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بیآبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد
@dastane_amozande
✍امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
زماني بر مردم برسد كه در ميان آنان از قرآن جز خطوطش، و از اسلام جز اسمش باقي نماند. مساجدشان در آن زمان از نظر ساختمان آباد، و از نظر هدايت ويران است. ساكنان و آبادكنندگانش بدترين اهل زمينند، از آنان فتنه برخيزد و گناه در آنان لانه گيرد، آن كه از فتنه ها كناره گرفته او را به آن باز مي گردانند، و هركه از آن عقب مانده او را به سوي آن سوق مي دهند. خداوند پاك مي فرمايد: «به خود سوگند خورده ام كه فتنه اي در ميان آنان برانگيزم كه خردمند در آن سرگردان شود» و اين كار را هم انجام داده، و ما از خدا مي خواهيم كه از لغزش غفلت ما درگذرد.
📚نهج البلاغه،حکمت۳۶۹
@dastane_amozande
❄️امام صادق(ع)
زمانی که بین مردم
به #عدالت رفتار شود،
فقر از میان می رود.⭕️
کافی؛ 3:568
@dastane_amozande