eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.4هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
10 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌼حدیثی بسیار زیبا ازامام حسین(ع) ✍مردى خدمت امام حسين عليه السلام آمد وعرض كرد: من مردے گنهكارم و قدرت ترك گناه ندارم. مرا موعظه اى كن. سيدالشهدا عليه السلام فرمود: پنج كار انجام بده و هر چه مى خواهى گناه كن: 1⃣ رزق و روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه كن! 2⃣ از ولايت و قلمرو حكومت خدا بيرون برو، هر چه مى خواهى گناه كن! 3⃣ جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، هر چه مى خواهى گناه كن! 4⃣ وقتى فرشته مرگ (عزرائيل) براى قبض روح تو مى آيد، او را از خودت دور ساز، هر چه مى خواهى گناه ‌كن!!! 5⃣ وقتى مالك دوزخ تو راوارد جهنّم مى‌كند، اگر مى‌توانى وارد نشو، و هر چه مى خواهى گناه كن!!! 📚بحارالانوار ج۷۵ ص۱۲۶ @dastane_amozande
🔴 وابستگی به تعلقات دنیایی ✍وقتی نانوا خمیر نان سنگک را پهن می‌کند و درون تنور می‌گذارد را دیدی چه اتفاقی می‌افتد؟ خمیر به سنگ‌ها می‌چسبد اما نان هر چه پخته‌تر می‌شود، از سنگ‌ها جدا می‌شود!! حکایت آدم‌ها همین است ...سختی‌های دنیا، حرارت تنور است ... و این سختی‌هاست که انسان را پخته‌تر می‌کنند و هر چه انسان پخته‌تر می‌شود، سنگ کمتری به خود می‌گیرد. سنگ‌ها تعلقات دنیایی هستند ... ماشین من ... خانه من ... من ... من! آن‌ وقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگ‌ها را از آن جدا می‌کنند! خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می‌شود که به هیچ سنگی نمی‌چسبد! 🔺ما در زندگی به چه چسبیده‌ایم؟ 🔺سنگ ما کدام است؟ ‎ ‎ ‎ ‌ ‌@dastane_amozande
🍂 👈غمگین مباش اگر فقیر هستی ... غیر از تو‌کسانی هستند که به خاطر قرض در زندانند ... 👈اگر تو وسیله نقلیه نداری ... کسانی هستند که پا ندارند ... 👈اگر تو از دردهایت نالانی ... کسانی هستند که سالهاست از نبود خانواده ای خوب در رنج هستند .. 👈اگر تو فرزند یا کسی را از دست داده ای .. کسانی هستند که خانواده ای را کامل در یک حادثه از دست داده اند ....... درد دیگران را ببین تا درد خود را فراموش کنی.... @dastande_amozade
♥ــــ ... در آب و خاک ملک ما، دردی نمی دارد دوا اینجا طبیبان فارغند از زحمتِ بیمارها @madahi_nab59
🌺داستان دختر شاهزاده فراری و شهوتی کردن میرداماد طلبه جوان🌺 🍃شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.  🍃از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.  🍃صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... . محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.  🍃شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگران وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.  @dastane_amozande
امام علی(ع): 🌑 راضی باش به آنچه خداوند روزی ات فرموده،تا بی نیاز زندگی کنی. 🌑 و بدانید که شما همگان خانواده خداوندید و خدای سبحان، خانواده اش را تامین می کند. @dastane_amozande
همه چی درست میشه، شاید امروز نه ولی در نهایت میشه تا دندون دارید بخندید تا چشم دارید ببینید تا گوش دارید گوش کنید تا سالمید زندگی کنید یادت باشه دنیا منتظر هیچکس نمی‌مونه، پس به لبخند زدن ادامه بده، يه روزى زندگى از ناراحت كردنت خسته ميشه روزتون بخیر @dastane_amozande
🌺🍃الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﺸﺎﻳﺶ ﻭ ﺗﻨﮓ ﺩﺳﺘﻲ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺧﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ [ ﺧﻄﺎﻫﺎﻱِ ] ﻣﺮﺩم ﺩﺭ ﻣﻰ ﮔﺬﺭﻧﺪ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ‎ ‎ ‎ ‌ ‌@dastane_amozande
🤲نماز گامی برای توبه ... مردی از زنی درخواست کام جویی کرد . آن زن شوهرش را از خواسته نامشروع آن مرد آگاه کرد . شوهر به همسر عفیفه اش گفت : به او بگو : چهل روز پشت سر شوهرم نماز بخوان تا خواسته تو را اجابت کنم . آن مرد چند روزی نماز واجب خود را به شوهر آن زن اقتدا کرد و از برکت آن نماز به توبه واقعی موفق شد ، سپس کسی را نزد آن زن فرستاد که من توبه کرده ام . زن توبه آن مرد را به شوهرش خبر داد . 👤شوهر این آیه را خواند: « إِنَّ الصَّلاٰهَ تَنْهیٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ وَ الْمُنْکَرِ » (2). نماز آدمی را از فحشا و منکر باز می دارد 📙مستدرک الوسائل : 3 / 91 ، باب 29 ، حدیث 3095 . @dastane_amozande
آیت الله مجتبی تهرانی رحمة الله علیه می فرمایند سعی کنید در رکوع و سجود نمازتان یک صلوات هم به آن اضافه کنید تا نمازتان بوی ولایت بدهد نمازی که بوی ولایت ندهد چنگی به دل نمی‌زند! ‎ ‎ ‎ ‌@dastane_amozande
﷽❣ ❣﷽ هر صبح سلامٺ می ڪنم و این قلب پاره پاره و بی طپش با شمیم حیاٺ بخش پاسخٺ آرام می شود و جان می گیرد. دردهاے بی شمار من جز دم مسیحایی تو درمانی ندارد. تو بازخواهی آمد و از رنج و بیمارے افسانہ اے بیش نخواهد ماند... @Emamkhobiha🌹
💰به شخص ثروتمندی که در حال احتضار بود، شهادتین تلقین کردند. او در عوض گفتن تلقین، این شعر را می خواند: 💠یا رب قائله یوماً و قد تعبت - این الطریق الی حمام منجاب علت خواندن این شعر به جای کلمه شهادت آن بود که روزی زن عفیفه و خوش صورتی از منزل خود خارج شد که به حمام منجاب برود. او که راه حمام را پیدا نکرده و از راه رفتن خسته شده بود، این مرد را دید که بر آستانه دری نشسته، بنابراین از او پرسید که حمام منجاب کجاست. مرد به منزل خود اشاره کرد و گفت: حمام اینجاست. آن زن به خیال حمام، داخل خانه آن مرد شد. آن مرد به سرعت در را بر روی او بست و نسبت به زن، قصد سوء کرد. آن زن بیچاره، دانست که گرفتار شده و چاره ای جز آنکه با فکر و تدبیر، خود را از چنگ او خلاص کند، ندارد. زن به ناچار از خود تمایل نشان داد و گفت: چون بدنم کثیف و بد بوست می خواستم به حمام بروم، خوب است که مقداری عطر و بوی خوش برای من بگیری که من خود را برای تو خوش بو کنم و قدری هم غذا تهیه کنی که با هم بخوریم، زود هم برگرد که من مشتاق تو هستم. آن مرد چون اشتیاق زن را به خود دید، مطمئن شد و برای گرفتن عطر و غذا از خانه بیرون رفت. همین که آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت، زن نیز از منزل خارج شد و خود را خلاص کرد. وقتی مرد برگشت، زن را ندید و جز حسرت چیزی عایدش نشد و در حال احتضار در فکر آن افتاد و قصه آن روز را به صورت شعر در عوض کلمه شهادت می خواند 📙اخلاق اسلامی، ص 110 @dastane_amozande