🌸🍃🌸🍃
#دروغگويي
در همه ادیان الهی دروغ یکی از گناهان به شمار میرود وارتعاش بدی دارد زمانی که سخنی را راست نمیگوییم عالم هستی کاملا متوجه است
واز همان را به ما می دهد یعنی اگر ما دروغ بگوییم دروغ خواهیم شنید زیرا ارتعاشش را دادیم وباید از همان نیز دریافت کنیم
برای همین خداوندبه خاطر وارد نیامدن زیان به خودمان دروغ را گناه شمرده است چرا که هر آدمی از دروغ شنیدن آزرده می شود
واعتماد به اشخاص از میان می رود پس اگرنمی خواهید دروغ بشنوید دروغ نگویید وصداقت رادر خودتان پرورش دهید..
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#قصه_شصت_و_ششم:
#تاریخ_جادوگری:
5⃣ #قسمت_پنجم:
🔱 #طبیبانِ_شیطان:
✍کاهنان شیطان پرست بابلی از هر حربه ای برای مسلط ساختن شیاطین بر مردم استفاده می کردند و در این راه حتی علم را نیز به خدمت گرفته بودند.ایشان به بهانه درمان بیماران با انواع اوراد و طلسم های مخوف مردم را مجبور به انجام مناسک شیطانی می ساختند.
🧿از نظر ایشان بر اثر گنـاهی که مریض مرتکب می شود،شـیطان به جسم او راه یافته و او را بیمار می سازد.به همین جهت، پایه معالجه بر خواندن عزایم و اوراد و سـحر و جادو استوار می شد.
اگر داروهای پزشکی به کار میرفت،برای آن نبود که تن بیمار را پاك کند، بلکه برای آن بود که شـیطان بترسد و از تن بیمار بیرون رود.آنها در ترفندی هوشمندانه به بیمار های خود می گفتند معـده بیمار قوی تر از معـده ی شـیطانی است که در تن او منزل گزیده است؛و بیمار باید موادی را مصرف کند که شیطان را مسموم کرده و فراری دهد.
⚗دارو ها عبارت بودند از:مخلوطی از گوشت خام وگوشت افعی؛خاك اره ای که با شـراب یا روغن آمیخته باشـد غـذای فاسـدشده، گرد اسـتخوان، و پیه، که با بول و پلیـدي آدمی و دیگر جانوران مخلوط شـده باشد. گاهی، به جای این«معالجه باکثافات»، به بیمار شـیر و عسل وکره و گیاهان خوشـبو می دادند، و قصدشان آن بودکه شـیطانی را که در تن بیمار است تسـکین دهند و راضی نگاه دارد.حدود هشـتصد لوح پزشـکی از طب بابلی برجا مانده است.
ویل دورانت،جلد1،ص305
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#نيايش_شبانه
خداوندا
تو را ستایش میکنم
زیرا وقتی در تنگنا بودم و تو را طلبیدم فریاد برآوردم و از تو کمک خواستم
تو به دادم رسیدی
خدایا
رحمت و محبت تو دائمی است
آنانی که به تو امیدوارند
هرگز سرافکنده نخواهند شد
خداوندا
راه خود را به من نشان بده
راستی خود را به من تعلیم بده
و مرا هدایت فرما
زیرا تو تنها مدد کننده من هستی
و من همیشه به تو امیدوارم.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#سواد_زندگي
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ خودت را با کسی مقایسه نکن...
آرامش میخواهی شکرگزار باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی کمک کن ؛ تو توانایی ! شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ ، هدف داشته باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ .
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش .
عاﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!!
من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم
بُهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
جرعهای از دریا
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#قصه_های_زندگانی_امام_زمان(عج)
ستیغ عشق و رهایی
در زمانهای گذشته در شهر حله، مردی زندگی میکرد که نامش «اسماعیل هرقلی» بود.
در روزگار جوانی زخم بزرگی در ران چپ اسماعیل پدیدار شد. زخم بسیار عمیق و دردناک بود و چرک و خون زیادی از آن بیرون میآمد.
این مشکل اسماعیل را از تاب و توان انداخته و از پا در آورده بود. سرانجام اسماعیل هرقلی بر آن شد که به دیدار دانشمند بزرگ زمان خود برود که «سیدبنطاووس» نام داشت و از علمای گرانقدر شیعه بود و با او در این زمینه مشورت کند. برای همین راهیِ خانهی سیدبنطاووس شد. همین که سید احوال او را پرسید، پاسخ شنید که:
-این زخم عجیب، بسیار ناراحتم کرده است و مرا به ستوه آورده! دارم از بین میروم! نمیدانم چه کار کنم؟!
سید که با دیدن حال و روز و شنیدن درد و رنج اسماعیل، به شدت ناراحت شده بود اسماعیل را راهنمایی کرد که نزد پزشکان و جراحان معروف شهر حله برود. آنان هم وقتی زخم پای وی را دیدند، باهم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند چون آن زخم، درست روی یکی از رگهای بزرگ پا قرار دارد، اگر بخواهند پای اسماعیل را جراحی کنند، ممکن است آن رگ قطع شده و منجر به مرگ وی شود.
آنها اعلام کردند که نمیتوانند دست به چنین کار خطرناکی بزنند.
سیدبنطاووس که دید از پزشکان شهر حله کاری ساخته نیست و از سویی اسماعیل سخت در فشار است و از شدت درد به خود میپیچد، او را دلداری داد و گفت:
-نگران نباش! باهم به بغداد میرویم. آن شهر پزشکان و جراحان برجسته و توانمندی دارد.
به امید خدا، آنها میتوانند راه حلی پیدا کرده و دردت را علاج کنند! همین حالا برو کارهایت را انجام بده و مقدمات سفر را آماده کن تا فردا به یاری خدا راه بیافتیم.
اسماعیل همراه سیدبنطاووس به شهر بغداد سفر کرد. در آنجا هم شورای پزشکی برای تشخیص و معالجهی بیماری وی تشکیل شد.
آنان تلاش زیادی کردند شاید بتوانند زخم عمیق و دردناک اسماعیل را از میان ببرند.
ولی متاسفانه آنها هم به جایی نرسیدند و تنها همان نتیجهای را که جراحان حله گفته بودند تکرار کردند!
اسماعیل که بیصبرانه به بهبودی خویش میاندیشید، هنگامی که فهمید کاری از پزشکان ساخته نیست بسیار ناامید و اندوهگین شد!
او فکر میکرد که از این پس باید پیش همسر و فرزندانش، شرمگین باشد، چون آن درد عجیب و بیماری شگفت انگیز توان انجام هر کاری را از وی گرفته بود.
سیدبنطاووس، اما با دلی پر امید و با لحنی اطمینان بخش به اسماعیل هرقلی گفت:
-فرزندم! ناراحت نباش و ناامید نشو. مسلمان راستین هرگز از درگاه خدای خویش ناامید نمیشود. هر گرهی به ارادهی خدای یگانه گشوده میشود. اوست که در سختیها به درماندگان مدد میرساند و اوست که همهی دردهای بی درمان را مداوا میکند.
پروردگار یکتا بر انجام هر کاری تواناست.
همچنین کردگار مهربان ما، رهبران گرانقدری را برایمان فرستاده است که آنان نیز هرگاه چیزی از او بخواهند و دعا کنند خداوند خواستههایشان را برآورده میسازد. تو نیز، هماکنون به درگاه خداوند روی بیاور و درمان خویش را از او بخواه.
اسماعیل با شنیدن این سخنان، ناگهان تکانی خورد و گفت:
-استاد! پس من به سامرا میروم! به زیارت دو امام بزرگوارمان، حضرت علی النقی(ع) و حضرت حسن عسکری(ع)، که درود همگان نثار پیشگاه آن دو ستارهی فروزان باد.
آری به آنجا میروم تا از وجود امامان معصوممان استمداد بطلبم و با توسل به آن برگزیدگان خدا، اگر لایق باشم، سلامت خویش را باز یابم.
اسماعیل پس از وداع با سیدبنطاووس راهیِ سامرا شد. او شب را در حرم دو امام گرانقدر شیعیان به صبح رسانید. سپیده که دمید، خود را به کنار دجله رسانید تا غسل زیارت کند و بار دیگر به زیارت امامان خویش بشتابد و خواستههای خود را بیان کند.
در همین هنگام اسماعیل دید که چهار سوار از دور میآیند. با خودش گفت: «حتما اینان از بزرگان عرب هستند. آنگاه خویش را به کناری کشید تا آنها به آسانی از آنجا بگذرند.»
سوارها نزدیکتر که شدند، اسماعیل دید آنها، چند جوان و یک پیرمرد هستند که شمشیری بر کمر و نیزهای در دست دارند و عظمت و نور و بزرگی در سیمایشان موج میزند.
سوارها باز هم به اسماعیل نزدیک شدند.....
🔰ادامه این ماجرا جمعه آینده ...
برگی از کتاب امام زمان (عج)، صفحه ۸۱،۸۲،۸۳،۸۴،۸۵
@DastaneRastan
همه با هم دعای فرج بخوانیم:
إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ.
یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ.
یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.
@DastaneRastan
1612069240-107571-760.mp3
3.62M
جهت تعجیل در فرج امام مهدی صاحب الزمان (عج) همه باهم دعای #فرج میخوانیم
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت
این یعنی "ایمان...
كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت
اين يعنى "اعتماد...
هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فرداكوك ميكنيم
اين يعنى "اميد...
برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا"را آرزو ميکنم…!
@DastaneRastan
ابوطالب سلام الله.mp3
6.35M
منبر صوتی:
عظمت حضرت ابوطالب سلام الله علیه
حجت الاسلام ظهیری
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقا" به خدا عشق می ورزید.
روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید:
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیب می کند دوست داشته باشی؟
آهنگر، سر به زیر آورد و گفت:
وقتی می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید.
اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود. اگر نه، آن را کنار می گذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که
خدایا! مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار!
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#قصه_شصت_و_ششم:
#تاریخ_جادوگری:
6⃣ #قسمت_ششم:
🌟 #نجوم_یا_جادوگری؟!
✍ #ویل_دورانت می گوید:
علم نجوم علم مختص به بابلیان بود و در تمام عالم قدیم به آن اشتهار داشتند.در این مورد نیز باید گفت که سحر و جادو و منشاء پیدایش این علم بوده است بابلیان از آن جهت در ستارگان مطالعه نمیکردند که نقش هایی برای خط سیر کاروان ها و کشتیها رسم کنند بلکه بیشتر مطالعات نجومی برای آن بود که از آینده مردم و سرنوشت ایشان آگاه شوند.1
💫این همان علم نجومیست که در دین اسلام حرام اعلام شده است و با نجوم به معنای امروزی خود متفاوت است. امیرالمومنین در سخنی اعجاب انگیز یازده قرن پیش از ویل دورات،تفاوت این دو علم را مشخص کرده و از پشت پرده نجومی که ریشه در جادوگری دارد سخن می گوید.ایشان در پاسخ به فردی که بر اساس مشاهده وضعیت ستارگان او را از رفتن به جنگ #نهروان بر حزر می داشت می فرمایند: «آیا تصور میکنى به ساعتى راهنمایى مینمایى که هر کس در آن ساعت حرکت کند زیان و ضرر از او دور میشود؟و بر حذر می دارى از ساعتى که هر کس در آن حرکت نماید زیان و ضرر وى را احاطه میکند؟آنکس که تو را در این گفتار تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده،و به گمان خود از طلب یارى خدا در به دست آوردن مطلوب و دفع مکروه بینیاز شده.بنابر گفتار تو سزاوار است،کسى که به گفته تو عمل میکند تو را ستایش بداند نه خدا را؛ زیرا به خیال تو،آن که او را به ساعتى راهنمایى کرده که در آن منفعت برده و از زیان در امان مانده، تویى».
⭐️سپس رو به مردم کرده و می فرمایند:اى مردم،از آموختن علم نجوم بپرهیزید مگر به عنوان ابزارى براى جهت یابى در خشکى یا دریا؛ زیرا نتیجه آموختن نجوم کهانت و پیشگویى است،و منجم چون کاهن،و کاهن همانند ساحر،و ساحر همچون کافر است،و کافر در جهنّم است. به نام خدا حرکت کنید.2
📚منابع:
1)ویل دورانت،جلد1،ص301
2)شریف الرضی، محمد بن حسین،نهج البلاغة،محقق،صبحی صالح،خطبه79، ص 105،قم،هجرت،چاپ اول،1414ق
@DastaneRastan