eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.2هزار دنبال‌کننده
34.5هزار عکس
28.5هزار ویدیو
325 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
💚آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند : 💠شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. 💠بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم . دوستان چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟! 💠پرسيدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که ازگذشته‌ای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن... 💠وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم. 💠ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد. صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد. تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم.... 💠همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم. صدايی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من مي‌آمد. 💠هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند. نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور ! نوری چشم نواز و آرامش بخش. 💠ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟ 💠من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند. بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد. 💠و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبه‌اش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.
🌸🍃🌸🍃 💠حساب بانکی جادویی: تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار پول می گذاره. ولی دو تا شرط داره. یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی، وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگه ای منتقل کنی. هر روز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه. شرط بعدی اینه که بانک می تونه هر وقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد. حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟ او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا ... همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم ؛ "زمان". این حساب با ثانیه ها پر می شه. هر روز که از خواب بیدار می شیم، هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمی تونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. هر روز صبح جادو می شه و هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما می دن. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم. ازت تمنا می کنم. @DastaneRastan_ir
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌸🍃🌸🍃 یک آیۀ قرآن هست که نیمۀ اولش را همه شنیده‌اند: «اُدْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، جوابتان را می‌دهم.» و در ادامه می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين. کسانی که نسبت به عبادت من تکبر وزرند، به زودی با کمال ذلت و خواری داخل جهنم خواهند شد. خداوند ابتدا می‌فرماید: «اُدْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، من جوابتان را می‌دهم.» بعد بلافاصله می‌فرماید: «کسانی که تکبر کنند و درِ خانه من نیایند و از من چیزی نخواهند، اگر دیگران را عادی به جهنم می‌برم، آنها را به خاطر تکبرشان، با خواری و ذلّت به جهنم خواهم برد.» در واقع معنایش این است: «من خدای تو هستم که دارم به تو می‌گویم مرا صدا بزن تا جوابت را بدهم، آن‌وقت تو سرت را پایین انداخته‌ای و لال شده‌ای! یا اینکه اصلاً اعتنا نمی‌کنی و می‌روی؟» این نوع برخود، نشانۀ تکبر انسان نسبت به خداوند است. به مجلس ختم که می‌روی، وقتی بچه‌ای سینی خرما را جلوی شما می‌گیرد و می‌گوید «بفرمایید»، بی‌اعتنا از کنارش رد نمی‌شوی، چون بی‌ادبی محسوب می‌شود، هرچند طرف مقابل شما یک بچه است. اگر هم خرما نخواهی، برمی‌گردی می‌گویی: «خیلی ممنون. میل ندارم. تشکر.» بالاخره یک جوابی می‌دهی. حالا خداوند با آن عظمت و جلال، آمده جلوی شما و می‌فرماید: «از من چیزی بخواهید تا به شما بدهم!» اما تو سرت را پایین انداخته‌ای و بی‌اعتنا رد می‌شوی؟ خدا هم با کسی شوخی ندارد. می‌دانی چرا نمازی که تعقیبات نداشته باشد قبول نیست؟ چون خدا بعد از نماز به تو می‌فرماید: «بنده من نماز خواندی؟ از من حساب بردی؟ امر مرا اجرا کردی؟ احسنت! حالا تو یک دعای مستجاب پیش من داری، از من بخواه تا به تو بدهم.» بعد یک دفعه‌ای خدا نگاه می‌کند می‌بیند که بنده‌اش بدون اینکه چیزی بخواهد، دارد از سر سجاده بلند می‌شود میرود!! رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند در مورد کسی که بعد از نماز تعقیبات نمی‌خواند و از خدا چیزی نمی‌خواهد، به ملائکه‌اش چنین می‌فرماید: «ملائکه من، این بندۀ مرا نگاه کنید. امر مرا انجام داد ولی از من حاجتی نخواست. انگار از من بی‌نیاز است. نمازش را بگیرید و به صورتش بزنید» اصلاً بنده‌ای که به من نیاز ندارد، برای چه آمده امر مرا اجرا می‌کند؟ نکند با این کارش می‌خواهد بگوید «نه تو خدا هستی و نه من بندۀ تو هستم»؟! دعا نکردن و حاجت نخواستن در جایی که خداوند به ما فرموده است «اگر حاجتی بخواهید جوابتان را می‌دهم»، بی‌ادبی نسبت به پرودگار عالم است. بخشی از کتاب "چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟" اثر علیرضا پناهیان @DastaneRastan_ir
🔰🔰 در زمان حضرت صادق علیه السلام زن زانیه ای بود که هر وقت بچه ای از طریق نامشروع متولد می کرد، او را به تنوری می انداخت و می سوزاند! تا اینکه اجل آن زن رسید و او مرد، اقربا و خویشان او، زن را غسل و کفن کردند و برایش نماز خواندند و به خاکش سپردند.! ولی یک وقت متوجه شدند که زمین جنازه این زن بدکاره را قبول نکرده و پس از دفن قبر شکاف برداشت! آن عده که در جریان دفن این زن بدکاره شرکت داشتند، گمان کردند که شاید اشکال از زمین و خاک باشد، و بنابراین جنازه را بردند و در جای دیگر دفن کردند ولی دوباره صحنه ی قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد! مادرش متعجب شد و به محضر مقدس حضرت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: ای فرزند پیغمبر به فریادم برسید و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک و ملتجی به ایشان گردید.  حضرت امام صادق علیه السلام وقتی این قضیه را از زبان مادرش شنیدند و متوجه شدند که کار آن زن زنا کردن و سوزاندن بچه های حرامزاده بوده است، فرمودند: هیچ مخلوقی حق ندارد که مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن در آتش، فقط بدست خالق است! حکایت های واقعی و تکان دهنده ای که بیش از هر مطلب و موضوعی باید به آن اهمیت داد و از عاقبت چنین خطاهایی هراس داشته باشیم . مادر آن زن بدکار به امام علیه السلام عرض کرد: حالا چه کنم؟ حضرت فرمودند: مقداری از تربت جدم حضرت سیدالشهداء ابی عبدالله الحسین علیه السلام را همراه جنازه اش، در قبر بگذارید، زیرا تربت جدم امام حسین علیه السلام، مشکل گشای این امر است. مادر آن زن زانیه، مقداری تربت تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت و دیگر آن ماجرا تکرار نشد! منابع:  خاک بهشت ص ۱۱۹ به نقل از منتهی المطلب ج ۱، ص ۴۶۱، وسائل ج ۲، ص ۷۴۲، بحار ج ۸۲، ص ۴۵ – کرامات الحسینیة ج ۲، ص ۱۰۶ – خزینة الجواهر ص ۲۴۳ – وقایع الایام ص ۱۶۱ به نقل از تظلم الزهراء -علیهاالسلام – کبریت احمر ص ۳۴۷ و ص ۴۶۲. 💕
#حدیث_مهدوی ❣امام مهدی (عج) 💙کسی با ما،در رابطه با مقام ولایت و امامت مشاجره نمیکند مگر انکه ستمگر و معصیت کار باشد. 📓بحار الانوارج۵۳.ص۱۷۹
🌸🍃🌸🍃 پيامبر صلي الله عليه و آله: «بدانيد كه بهترين انسان ها كسانى هستند كه دير به خشم آيند و زود راضى شوند.» ٤٦٩ ﺷﺒﻲ ﻣﺎﺭ ﺑﺰﺭگي ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻛﺎﻥ ﻧﺠﺎﺭﻱ ﻣﻴﺸﻮﺩ؛ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﺎﺭ ﮔﺸﺘﻲ ﻣﻴﺰﺩ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺍﺭّﻩ ﮔﻴﺮ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻭ ﻛﻤﻲ ﺯﺧﻢ ﻣﻴﺸﻮﺩ. ﻣﺎﺭ ﺧﻴﻠﻲ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﺭّﻩ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻱ ﺩﻭﺭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻭ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺭّﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﮔﺶ ﺣﺘﻤﻲ ﺳﺖ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﻴﮕﯿﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺷﺪﻳﺪﺗﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﻨﺪ، پس ﺑﺪﻧﺶ را ﺩﻭﺭ ﺍﺭّﻩ ﭘﻴﭽﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﻲ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ. ﻧﺠﺎﺭ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺁﻣﺪ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﺭﻩ ﻻﺷﻪ ﻣﺎﺭﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺯﺧﻢ ﺁﻟﻮﺩ را ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ بی فکری ﻭ ﺧﺸﻢ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. اکثر ما ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﻴﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻧﺠﺎﻧﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻳﺮ ﺷﺪه… ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻛﻨﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎ؛ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ؛ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ؛ ﮔﻔﺘﺎﺭﻫﺎ؛ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﺩﻫﻴﻢ به ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻭ ﺑﺠﺎ ﭼﻮﻥ ﻫﺮکسی ﺍﺭﺯﺵ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺭﻭبه رﻭﻳﺶ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ كني… @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 برخی چیزها هست که زندگی های جدید در دنیای مدرن دیگر نمیگذارد باورشان کنیم. حتی احتمال نمی دهیم که شاید یک درصد درست باشند. یکی از این چیزها، احساس بی نیازی است. همیشه شنیده ایم که گذشتگانمان شادتر زندگی می کرده اند و راضی تر بوده اند؛ با اینکه شاید سالی یکبار حتی یک وعده برنج گیرشان نمی آمد بخورند. نان و چای می خوردند و عشق میکردند. نه احساس نیاز به بزرگ کردن خانه هایشان می کردند و نه به آپدیت کردن زندگی شان. اما چرا احساس شادی و رضایت داشتند؟ چون احساس نیاز نداشتند. همینکه اولی ترین نیازهایشان برآورده میشد شادترین لحظات را احساس می کردند و خودشان را خوشبخت ترین آدمهای زمین میشمردند. زندگی جدید مدام برای ما نیاز می تراشد. هیچوقت احساس نمیکنی نیازهایت تمام شده است. به هر چه میرسی، چیز دیگری هست که حسرت آن را بخوری و کامت تلخ بماند. احساس نیاز است که حرص و طمع و حسرت و حسادت و نارضایتی تولید میکند. وقتی مبنای ارزش هر چیز پول بشود، آرامش جای خودش را به آسایش می دهد. قوت و ضعف آدمها به داشتنهایشان میشود؛ نه میزان رشد انسانی شان و به قول قدیمی ها: آنان که غنی ترند، محتاج ترند @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 میدانيد آخرين زنگ زندگی تان کی ميخورد!؟ خدا ميداند، ولی... آن روز که آخرين زنگ دنيا میخورد، ديگر نه ميشود تقلب کرد و نه ميشود سر کسی کلاه گذاشت! آن روز تازه می فهميم که دنيا با همه بزرگی اش از يک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود؛ و آن روز تازه می فهميم که زندگی عجب سوال سختی بود! سوالی که بيش از يک بار نمی توان به آن پاسخ داد. خدا کند آن روز که آخرين زنگ دنيا ميخورد، روی تخته سياه قيامت، اسم ما را جزءِ خوب ها بنويسند ... خدا کند حواسمان بوده باشد که زنگ های تفريح آنقدر در حياط نمانده باشيم که ((حيات=زندگی)) را از ياد برده باشيم. خدا کند که دفتر زند گی مان را زيبا جلد کرده باشيم و سعی ما بر اين بوده باشد که نيکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنيم و بدانيم که دفتر دنيا، چک نويسی بيش نيست؛ چرا که ترسيم عشق حقيقی در دفتر ديگر است. @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 ابوحنیفه از جایی می‌ گذشت. کودکی را دید که پا در گل کرده است. به کودک گفت مراقب باش که در گل نیفتی. کودک گفت افتادن من چندان مهم نیست که اگر بیفتم، فقط خود را گلی و خاک‌ آلود خواهم کرد؛ اما تو خود را نگه دار که اگر پای تو بلغزد و بیفتی، مسلمانان نیز بلغزند و بیفتند و گناه همه بر توست. ابوحنیفه در شگفت شد و بگریست. @DastaneRastan_,ir
🌸🍃🌸🍃 آدم ها باید توی زندگیشان پای خیلی چیزها بایستند... پای حرف هایی که می زنند، قول هایی که می دهند، اشتباهاتی که می کنند، احساساتی که بروز می دهند، نگاه هایی که از عمق جان می کنند، دوستت دارم هایی که می گویند، زندگی هایی که می بخشند، و عشق هایی که نثار می کنند.... آدم ها باید توی زندگیشان پای انتخاب هایشان بایستند... زندگی مواجهه ی ابدی آدم هاست، با انتخاب هایشان... @DastaneRastanir
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
⁉️چگونه دست خط کودکان را بهتر کنیم؟ ✳️ همراه با روش های آموزشی ساده♻️ ✅نکات و فیـ🎬ـلم آموزش خط #رایگان ✍نحوه نوشتن حروف دندانه دار در خوشنويسي؟؟ 📌همگی در این کانال زیبا😊👇👇 http://eitaa.com/joinchat/81592335Ce6ce76b827
🌸🍃🌸🍃 زندگی پیكار نیست،بازی است زندگی، بازی بزرگ داد و ستد است. زیرا آنچه آدمی بكارد همان را درو خواهد كرد. هر آنچه از آدمی در سخن یا عمل آشكار شود یا بروز كند به خود او باز خواهد گشت و هر چه بدهد بازخواهد گرفت. اگر نفرت بورزد، نفرت به او باز خواهد آمد و اگر عشق ببخشد، عشق خواهد ستاند. اگر انتقاد كند، از او انتقاد خواهد شد. اگر دروغ بگوید به او دروغ خواهند گفت. اگر تقلب كند به او حقه خواهند زد و اگر فریب دهد فریبش خواهند داد. فقط آنچه را كه می خواهيد برداشت كنيد، بكاريد....... @DastaneRastan_ir
در زمان حضرت صادق (ع) زن زانیه ای بود که هروقت بچه ای از طریق نامشروع می زائید به تنوری می انداخت. و آنهارا می سوزاند، تا اینکه اجلش رسید و مُرد. اَقربای و خویشان او، زن را غسل و کفن کردند و نماز برایش خواندند و بخاکش سپردند، ولی یک وقت متوجه شدند زمین جنازه این زن بدکاره را قبول نمی کند و به بیرون انداخته آن عده که در جریان دفن این زن بدکاره شرکت داشتند احساس کردند شاید اشکال از زمین و خاک باشد، جنازه را در جای دیگر دفن کردند، دوباره صحنه قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد. مادرش متعجب شد آمد محضر مقدس آقا امام صادق آل محمد (ص) و گفت ای فرزند پیغمبر بفریادم برس... و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک و ملتجی به حضرت گردید، وجود مقدس آقا امام صادق (ع) وقتی جریان را از زبان مادرش شنید و متوجه شد کار آن زن زنا و سوزاندن بچه های حرامزاده بوده، فرمود هیچ مخلوقی حق ندارد مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط بدست خالق است. مادر آن زن بدرکاه به امام عرض کرد حالا چه کنم، حضرت فرمرد: مقداری از تربت جدّم آقا سید الشهداء ابی عبداللّه الحسین (ع) را همراه جنازه اش در قبر بگذارید زیرا تربت جدم حسین (ع) مشکل گشای همه امور است. مادر، زن زانیه مقداری تربت تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت دیگر تکرار نشد. 📚منبع:محدث قمی تربت-سفینه البحار شیخ عباس 🔰🔰🔰🔰
📜 ✍️ تا نفس به گلو برسد آنها را مى آمرزم ☀️حضرت آدم (علیه السلام) به حضرت حق عرضه داشت پروردگارا، را بر من سلطه دادى و او را چنین قدرتى است که هم چون خون در باطن من گردش نماید، در برابر این برنامه براى من چیزى قرار بده. 🔸به او خطاب شد این حقیقت را براى تو قرار مى دهم که اگر از ذریه ات کسى تصمیم بر گرفت، در پرونده اش نوشته نشود و اگر تصمیمش را به اجرا گذاشت، همان یک گناه در نامه عملش ثبت گردد و اگر فردى از ذریه ات تصمیم به کار نیکى گرفت، در نامه اش نوشته شود و اگر آن تصمیم را عملى کرد، در نامه اش ده برابر ثبت گردد. 🔹حضرت آدم (علیه السلام) عرضه داشت پروردگارا، اضافه کن. خطاب رسید اگر کسى از ذریه ات گناهى مرتکب شود، سپس از من طلب آمرزش نماید او را بیامرزم. عرضه داشت یا رب، بر من بیفزا. خطاب رسید براى آنان توبه قرار مى دهم و را بر آنها گسترده مى نمایم تا نفس به گلویشان برسد. عرضه داشت خداوندا، مرا کفایت کرد. 🍃🌸 ⭐️ @ghiamat_ir
#ذکرروز👆 ⚜﷽⚜ ❣ذكر روز شنبه يا رَبَّ العالَمين 🌸اي پروردگار جهانيان #نمازحاجت_روزشنبه #درجه_پیغمبران هرڪس روزشنبه این نمازرابخواندخدااورا دردرجه پیغمبران صالحین وشهداقراردهد [۴رڪعت ودرهررڪعت حمد،توحید،آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان
🌸🍃🌸🍃 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: حسین بن علی علیه السلام بیمار شد. حضرت فاطمه علیهاالسلام وی را به نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله برد و عرض کرد: ای رسول خدا! برای فرزندت دعا کن که خداوند او را شفا دهد. حضرت فرمود: ای دخترم! خداوندی که او را به تو بخشید، بر شفای او قادر است. در این هنگام جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت: ای محمّد! در همه ي سوره های قرآنی که خداوند متعال بر تو نازل فرموده است، حرف فاء وجود دارد به جز سوره حمد. حرف فاء همانا تباهی و آفت است. پس کاسه آبی طلب کن و چهل بار سوره حمد را بر آن بخوان و بر سر حسین بن علی علیه السلام بریز، که خداوند او را شفا خواهد داد. پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله چنین کرد و فرزندش به اذن خداوند عافیت یافت. ١٨٨_١٨٩ بر اساس روایت فوق، مرحوم شیخ ابراهیم کفعمی در مصباح از کتاب «الدُّروس» مرحوم شهید اوّل نقل می کند: «هرکس درد بر او شدّت گرفت، بر کاسه آب، چهل بار سوره حمد را بخواند و بر سرش بریزد.» ١٥١ @DastaneRastan _ir
🌸🍃🌸🍃 مردی به یکی از فرزندانش گفت: ای پسرم میدانی بهشت مجانی است و جهنم را باید با پول بخری؟ پسر گفت: چگونه پدر؟ پدر جواب داد: جهنم با پول است!!! کسی که قمار بازی میکند پول میدهد کسی که شراب میخورد پول میدهد کسی که به خاطر معصیت سفر میکند پول میدهد! کسی که نزول میده پول میدهد! و ای پسرم بهشت مجانی است چون: کسی که نماز میخواند، مجانی میخواند و کسی که روزه میگیرد، مجانی روزه میگیرد کسی که استغفار میکند ، مجانی آن کار را میکند کسی که چشمانش را از گناهان میپوشاند و از خدایش میترسد مجانی این کار را میکند!!! الان چه تصمیمی داری؟ آیا میخواهی پولهایت را خرج کنی تا به جهنم بروی و یا اینکه مجانی به بهشت بروی؟ عاقلانه فکر کن..... @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 « هيچ مؤمنى نيست كه میهمان را دوست بدارد؛ مگر آن كه چون از قبرش بر مى خيزد، چهره اش مانندِ قرصِ ماه مى درخشد. و اهلِ محشر مى نگرند و مى گويند: "این کسی جُز پیامبری مُرسل نیست." و فرشته ای می گوید: "این مؤمنی است که میهمان را دوست می دارد و او را گرامی می شمارد و راهی جُز رفتن به بهشت ندارد".» ٧٥ص٤٦١ @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 مسخره کردن ظاهر دیگران ، یعنی مسخره کردن خدا (نعوذبالله) به شخصی گفتند خیلی بدقیافه ای... آن شخص لبخندی زد و گفت : از نقش ایراد می‌گیری یا از نقاش ؟ یکی ازپیامدهای مسخره‌کردن دیگران فراموش کردن خداست. {هوَالَّذي يُصَوِّرُکُمْ فِي‌الْأَرْحامِ کَيْفَ يَشاءُ} اوست که شما را در رحم های مادران به هر گونه که بخواهد شکل میبخشد ٦ @DastaneRastan_ir
🌴 (قسمت اول) 💥شیخ زاهد عابد شمس الدین محمدبن قارون می گوید: در حله حاکمی بود که او را مرجان صغیر می گفتند، او مرد ناصبی و مخالف شیعه بود. روزی بعضی از مغرضین به او گفتند که ابوراجح حمامی که شیعه است، دائما بعضی از صحابه را لعن می کند. مرجان دستور داد تا او را حاضر کنند وقتی او حاضر شد دستور داد او را بزنند. ✨💫✨ مأمورین به قدری او را زدند که نزدیک به هلاکت رسید، تمام بدن او را مجروح کردند و آنقدر با چوب و تازیانه به صورتش زدند که دندانهای او ریخت و زبان او را بیرون آوردند و به سیمهای آهنی آن را بستند و بینی او را سوراخ کردند و ریسمانی از مو داخل سوراخ بینی او کردند و سر آن ریسمان را به دست مأموران دادند تا او را در کوچه های حله بگردانند و خلاصه بقدری او را اذیت کردند که به زمین افتاد و مشرف به هلاکت بود، خبر وضع او را به حاکم(مرجان) دادند آن ظالم دستور داد که او را بکشند. ✨💫✨ حاضرین گفتند او پیرمرد است و بقدری مجروح شده که خود به خود همین امشب خواهد مرد و آنها زیاد اصرار کردند که او را نکشد. فرزندانش جسد مجروح و بیهوش ابوراجح را به منزل بردند و تردیدی نداشتند که در همان شب تواهد مرد. ولی صبح وقتی که مردم به نزد او رفتند دیدند او ایستاده و مشغول نماز است! بدنش سالم و دندانهایش که ریخته بود دوباره درآمده و دندانهای سالم دارد و اثری از جراحتهایی که روز قبل بر او وارد شده دیده نمی شود... ادامه دارد (قسمت دوم) 💥مردم تعجب کردند، از او پرسیدند چه شد که آنهمه جراحت از بدن تو برطرف شدد. گفت: من در نیمه های شب، به حالی افتاده بودم که مرگ را در یک قدمی خود می دیدم، در دل از خدا طلب دادرسی و استغاثه کردم، از مولایم حضرت بقیة الله ارواحنافداه کمک خواستم، اتاق تاریک بود، ناگهان دیدم اتاق پر از نور شد، حضرت ولیعصر علیه السلام را دیدم که به اتاق من آمدند و دست مبارک خود را به روی من کشیدند و فرمودند از منزل بیرون برو و برای مخارج عیالت کاری کن، که خدا تو را عافیت عنایت فرموده است. و حالا می بینید که من بحمدلله صحیح و سالم شده ام. ✨💫✨ شیخ محمد بن قارون راوی این قضیه می گوید: به خدا قسم من دائما با ابوراجح در تماس بودم، او مردی لاغراندام و زردرنگ و بدصورت و کوسه ای بود. آن روز صبح با آن جمعی که به خانه او رفتند منهم بودم، او را بقدری سرحال و چاق و خوش صورت و ریش او بلند و صورت او سرخ دیدم که فوق العاده تعجب کردم و عجیبتر اینکه تا آخر عمر در همان قیافه بود مثل یک جوان بیست ساله و تغییر نکرد! ✨💫✨ وقتی قضیه او بین مردم پخش شد حاکم او را خواست و وقتی دید روز گذشته او را با آن حال دیده و امروز علاوه بر آنکه اثری از آن جراحت در وجودش نیست، بلکه در سیمای یک جوان سرحال آمده و حتی دندانهایش روییده است فوق‌العاده ترسید و از آن به بعد حتی در کاخش پشت به مقام حضرت ولیعصر علیه السلام که در حله بود نمی نشست و به شیعیان و اهل حله محبت و نیکی می کرد و پس از مدت کوتاهی مورد غضب واقع شد و به درک واصل گردید. 📗ملاقات با امام زمان ص ١۵٠ 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
🌸🍃🌸🍃 اعتراف به گناه در نزد پروردگار همان توبه است حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام: المُقِرُّ بِالذُّنوبِ تائبٌ. کسی که به گناهان خود اعتراف می‌کند، او دیگر توبه‌ کرده است. ١٠٦٥ نکته: منظور حضرت با توجه به دیگر روایات اقرار و اعتراف به گناه در نزد پروردگار است و نه در نزد بندگان خدا و اعتراف به گناه در نزد بنده نه تنها توبه نیست بلکه خود گناه است. @DastaneRastan_ir
"روزی چـــهارشــمع درخانه ای تاریک روشن بودند" اولین آنها که ایمان بود گفت:دراین دور و زمـــانه مردم دیگر چندان ایمان ندارند و با گفتن این جمله خاموش شد. شمع دومی که بخـــشش بود،گفت:دراین زمانه مردم دیگر به هـــم کـــمک نمی کنند و بخشش ازیاد مردم رفته است.و او هم خاموش شـــد. شمع سوم که زندگی بود،گفت: مردم ،دیگر به زندگی هم ایمان ندارند و با گفتن آن خاموش شد.درهمین هنگام پسرکی وارد اتاق شد و شمع چهارم رابرداشت و سه شمع دیگر را روشن کرد. سه شمع دیگر از چهارمین شمع پرسیدند تو چه هستی؟ گفت:من امیدم.وقتی انسانها همه درهارابه روی خود بسته می بینند من تمام چراغهای راهشان را روشن می کنم تا به راه زندگی خودادامه دهند... دوست خوب من :خوشبختی نگاه خداست ،آرزو دارم ،خداوند هرگز از تو چشم بر ندارد،و شعله شمع امیدت همواره روشن 🍁♡
📌 ☆قسمت اول☆ 💢اغلب مؤمنین شناخت عمیقی از «سوره یس» ندارند و از مناقب و فضائل و آثار دنیوی و اخروی آن غافل هستند. لذا در دام مشكلات، غم‌ها و غصه‌ها و كدورت‌ها گرفتار می مانند . اما در مجلس محبّت و مودّت مقرّبان درگاه خداوند ،از «سوره یس» سخن بسیار است . ♻️انسان با اندك توجّهی به بیانات پیامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) و بزرگان مكاشفه و سیر و سلوك، به این حقیقت پی می برد كه سوره یس از موقعیت ویژه و مرتبه‌ای بس بلند برخوردار است و‌اگر آدمی بتواند با آن فضایل و مناقب آشنا شود، خواهد توانست فواید كاملی را از آن خود سازد. ✨امامان (ع) برای این كه مؤمنان را از موقعیت ممتاز این سوره كه چونان قلّه‌ای پوشیده از فضایل است ،آگاه كنند، فرموده اند: «یس قلب قرآن است». موقعیت ممتاز و جایگاه برتر و منحصر به فرد بودن قلب در بدن انسان بر كسی پوشیده نیست. 📚منبع:مقاله محمد عبداللهیان پیرامون "سوره یس " ⭕️ڪپـی بـرداری بـدون ذڪر لینـڪ شراعا حــرام استــ⭕️
💠✨ 🌙 روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. 🏇 شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: 🌙 در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت، با پیک برود. 🌙 شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. ❗️پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: 🌙 ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی!!! 🌙 کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید، داستان چیست❓ 🌙 شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خرید و به من بدهکار است و من از این‌که او با دیدن من از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. 🌙 ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به‌جای گناه او شرمنده شدم. و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود، آبروی ما را بریزد. بلکه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم... 🌙 گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. ❖ کرم بین و لطف خداوندگار ❖ گنه بنده کرده است و او شرمسار ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈