🌷مفضل میگوید؛
به امام صادق(سلاماللهعليه) گفتم:
چرا الله تعالی، مو و ناخن را جوری نیافرید
که رشد نکند و نیازی به کوتاهی نداشته باشد؟
امام(سلاماللهعلیه) فرمودند:
در رشد و چیدن آنها نعمتهایی از خدا هست
که مردم آن را نمیدانند تا خدا را برای آن
حمد و سپاس گویند!
بِدان که دردها و امراضِ بدن به
خروج موها از منافذش و ناخنها از سر
انگشتان خارج میشود!
و به همین دلیل، انسان به نوره مالیدن
و کوتاهیِ موی سر و ناخن گرفتن
در هر هفته امر شده است
تا رشد آنها سریع باشد و با خروجشان،
دردها از بدن خارج شود؛
و اگر دراز و رها شوند و خروجشان کم شود،
درد و امراض در بدن باقی میماند و
باعث بیماری و دردمندی میگردند!🌿
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️التماس به قصاب ...!
🎙#استادرفیعی
قالَ رَسولُ اللّه ِ (ص) :
إنّ في الرِّفقِ الزِّيادَةَ والبَرَكَةَ ،
ومَن يُحرَمِ الرِّفقَ يُحرَمِ الخَيرَ .
پيامبر خدا (ص) :
همانا در ملايمت ، فزونى و بركت است و
كسى كه از ملايمت محروم باشد ،
از خير محروم شود .
📙الكافی : 2/119/7 .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
2.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرآن در اين زمينه به مسلمانان
هشدار ميدهد كه از گمانهای نفاق افكن،
بپرهيزند و زندگی خود و ديگران را
بر اساس ظن و گمان در معرض تيرگی و
هلاكت قرار ندهند:
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ
إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ﴾ "حجرات: ۱۲"
.«اى كسانى كه ايمان آورده ايد
از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه
پارهاى از گمانها گناه است».
در روايت اسلامي نيز پديده بدگمانی
و سوءظن بسيار مورد نكوهش و
مذمت قرار گرفته است ...
رسول الله (ص ) می فرمايد:
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ أَنَّ رسول الله قَالَ: إِيَّاكُمْ
وَالظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْحَدِيثِ.(البخاري).
از ابي هريره روايت است كه
رسول الله (ص) فرمودند:
از گمان (بد) پرهيز كنيد زيرا كه
گمان بد دروغ ترين سخن است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
موج های بلا را با دعا بر گردانید.
📚بجارالانوار ج ۹۳،ص ۲۸۹
🌺امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
صله رحم، بلا را برطرف و
حساب(قیامت) را آسان می کند.
📚کافی (ط _اسلامیه) ج ۲ ص۱۵۰
🌺امیرالمومنین امام على علیه السلام میفرمایند:
گفتگوی بدون ضرورت با زنان نامحرم،
سبب بلا و گرفتاری می شود و
دل ها را منحرف می سازد.
📚تحف العقول ص ۱۵۱
🌺امام مهدى (عج اللهتعالیفرجهالشریف) فرمودند:
أنا خاتِمُ الأوصِیاءِ ، بی یُدفَعُ البَلاءُ مِن أهلی و شیعَتی ؛
من وصىّ آخرینم؛ به وسیله من بلا از
خانواده و شیعیانم دفع میشود .
📚 الغیبه ، طوسى ، ص ۲۸۵
🌺امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
کسی که از خوف نزول یک بلا
پیش دستی کند و دعا نماید، خداوند
هرگز او را به آن بلا گرفتار نخواهد کرد.
📚وسائل الشیعه ج ۴،ص ۱۰۹۶
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
🔺سردار حاج حسبن کاجی می گوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🌷در وصیتنامه نوشته بود :
من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
🌷بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
📚برگرفته از کتاب:
خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
4.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣#کلیپ
آیة الکرسی پیام فرمانروایی خداوند بر جهان هستی و وسعت و گستردگی قدرت او و پیام تسلیم بندگان در برابر اراده و قدرت لایزال خداوند است،
خداوندی که لحظه ای از توجه بندگانش غافل نشده و ذره ای سستی و ضعف در او راه ندارد!
آیا باوجود داشتن چنین خدایی بازهم جایی برای غم، نگرانی و ترس هست؟!
باید بازگشتی دوباره به حقیقت خود داشته باشیم و ایمانمونو تقویت کنیم و همه چیو به خدا بسپاریم ، توانایی و نور هدایتشو باور کنیم و جلو بریم چرا که او زودتر از ما راه و برامون باز کرده تا ما به راحت ترین و سریع ترین شکل ممکن به خواسته هامون برسیم.
خدایا شکرت و ممنون که هر لحظه هوامو داری و مراقبمی🍃🍃🍃
خدایا شکرت، دوستت دارم 💚
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امام علی(ع)فرمودند: خداوند بندگاني دارد كه نعمت هاي خاصي را به آنها بخشيده تا بندگان ديگر از آن بهره گيرند
به همين دليل مادامي كه از نعمت ها به ديگران مي بخشند
خدا آن را در دستشان نگه مي دارد
اما هنگامي كه آن نعمت ها را از ديگران دريغ داشتند
از آن ها مي گيرد و آن را به گروه ديگر مي دهد ( كه اين شكرانه را انجام مي دهند)
📚حكمت ٤٢٥ نهج البلاغه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#حق_مادر👩👧👦
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «حق پدر این است که از او در طول زندگی اطاعت کنی و اما حق مادر را هرگز نمی توانی ادا کنی. حتی اگر به تعداد شن های بیابان و قطره های باران، روزها در خدمتش بایستی، تنها به جای زحمات طاقت فرسای دوران بارداری او نخواهد بود». شخصی به پیامبر از کج خلقی مادر شکایت کرد، حضرت فرمود: «او در آن نُه ماه که بار تو را تحمل می کرد و آن دو سال که تو را شیر داد و شب هایی که بیداری کشید و روزهایی که برای تو تحمل تشنگی کرد، کج خلق نبود». مرد گفت: من جزای زحماتش را پرداخته ام و او را دوبار بر دوش گرفته و به حج برده ام. حضرت فرمود: «حتی جزای یک ناله او را هنگام وضع حمل نپرداخته ای».
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️باید نگاهت کنه ...
🎙#استاد_هاشمی_نژاد
قالَ الصّادِقُ (ع) :
کلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُکاءِ مَکرُوهٌ سِوَی الْجَزَعُ وَ الْبُکاءُ عَلَی الحُسَینِ (ع) .
امام صادق(ع) :
هر نالیدن و گریه ای مکروه است ، مگر ناله و گریه بر حسین (علیه السلام) .
📙بحار الانوار ، ج 45 ، ص 313 .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سال ها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست و در انتظار آمدن خداوند نشست.
چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد. زن با شادمانی به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباس های مندرس و پاره اش پشت در ایستاده بود، کسی آنجا نبود! زن نگاهی غضب آلود به مرد گدا انداخت و با عصبانیت در را به روی او بست. دوباره به خانه رفت و دوباره به انتظار نشست.
ساعتی بعد باز صدای کوبیدن در کلبه به گوش رسید. زن با امیدواری بیشتری در را باز کرد. اما این بار هم فقط پسر بچه ای پشت در بود. پسرک لباس کهنه ای به تن داشت، بدن نحیفش از سرما می لرزید و رنگش از گرسنگی و خستگی سفید شده بود. صورتش سیاه و زخمی بود و امیدوارانه به زن نگاه می کرد. زن با دیدن او بیشتر از پیش عصبانی شد و در را محکم به چهار چوبش کوبید و دوباره منتظر خداوند شد.
خورشید غروب کرده بود که بار دیگر در خانه زن به صدا درآمد. زن پیش رفت و در را باز کرد. پیرزنی گوژپشت و خمیده که به کمک تکه چوبی روی پاهایش ایستاده بود، پشت در بود. پاهای پیرزن تحمل نگه داشتن بدن نحیفش را نداشت و دستانش از فرط پیری به لرزش درآمده بود. زن که از این همه انتظار خسته شده بود، این بار نیز در را به روی پیرزن بست.
شب هنگام زن دوباره با خداوند صحبت کرد و از او گلایه کرد که چرا به وعده اش عمل نکرده است؟
آنگاه ندایی به او پاسخ گفت: «من امروز سه بار به در خانه تو آمدم، اما تو مرا به خانه ات راه ندادی!»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•