فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مرگ نزدیک است ...!
🌺آیت الله مجتهدی تهرانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️فشار قبر ...!
🎙#استاد_دانشمند
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ ...
بگذار و بگذر
ببین و دل مبند
چشم بینداز و دل مباز
که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت ...
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد
که چشمهایتان ندیده،
نگذارید زبانتان چیزی را بگوید
که قلبتان باور نکرده... !
"صادقانه زندگی کنید"
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ماجرای جالب ازحضرت موسی نقل است که خداوند
به موسی نبی وحی کرد که پست ترین و نازلترین مخلوق الهی بر روی زمین را معرفی کند.حضرت موسی پس از تحقیق و تفحص بسیار در مورد هر موجود ضعیف و حقیری که در پیرامونش می دید، ناگاه سگی استخوانی، نحیف، گل آلود و مریض احوال مقابل چشمانش ظاهر شد، به نظرش رسید این سگ را در محضر خدا بعنوان پست ترین و حقیرترین موجود روی زمین معرفی کند.برای لحظاتی مصمم به این تصمیم بود که این سگ را با خود ببرد ولی بسیار مردد و دو دل بود و در نهایت از تصمیم خود منصرف شد.در همین اثنا از جانب خدا به او وحی شد که: ای موسی، به عزت و جلالم سوگند، اگر این سگ را بعنوان پست ترین و نازلترین موجود روی زمین نزد ما معرفی میکردی، نام تو را از دیوان انبیاء حذف میکردم
این ماجرا نمونه ای از فضای مثبت مباحث مرتبط با سگ در کتب ادیان الهی یا اسناد تاریخی پیامبران است.کما اینکه به گفته دکتر آزاد، استاد دانشگاه مشهد،در داستانهای انبیاء، پیامبری را نداریم مگر اینکه سگی در پیرامونش بوده باشد یا موضوعی مرتبط با سگ در زندگینامه پیامبری وجود نداشته باشد(در قالب فضایی مثبت)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
به ریشش چه کار داری؟!!
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط (ره) می گوید:
شبی وارد جلسه شدم، کمی دیر شده بود و شیخ مشغول مناجات بود.
چشمم که به افراد جلسه افتاد، یکی را دیدم که ریشش را تراشیده بود، در دل ناراحت شدم و پیش خود اعتراض کردم که چرا این شخص چنین کرده است. جناب شیخ که رو به قبله و پشت به من بود، ناگهان دعا را متوقف کرد و گفت:
به ریشش چه کار داری؟ ببین اعمالش چگونه است. شاید یک حسنی داشته باشد که تو نداری!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 ماجرای شهید ابراهیم هادی و دختر جوان
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 استاد مسعود عالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️محتاج دعای مادر ...!
🎙#استاد_رفیعی
قال رسول الله (ص) :
دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ کَدُعاءِ النَّبِیِّ لاُِمَّتِهِ .
پیامبر اکرم (ص) :
دعاى پدر و مادر براى فرزند ، مانند دعای پیامبر برای امّت خویش است .
📙مشکاة الأنوار ، ص ۲۸۲ .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 زندگی جاویدان
👆این کلیپ بارها و بارها ارزش دیدن دارد.
🍃مرگ وجود ندارد. وقتی در این سو مردم می گویند کسی مرده است، در آن سو گفته می شود کسی تولد یافته است. خورشیدی که در اینجا غروب می کند، در آن سو طلوع می کند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کراماتی از علامه طباطبایی
✔استاد بزرگوار علامه طباطبایی میفرمودند: «روزی در باغ بودم. ناگهان متوجه شدم همه کلاغهای روی درخت، یکپارچه « الله! الله! » می گویند»
و نیز می فرمود: «هنگامی که به «ذکر» مشغولم، مشاهده میکنم درختهای حیاط خانه هم با من ذکر میگویند.» ✔سیده نجمه السادات طباطبایی (دختر علامه) نقل میکردند: «زمانی در درکهٔ تهران بودیم که دیدم مرحوم پدر بر سجاده نماز، مشغول عبادت اند. همان لحظه به حیاط رفتم و مشاهده کردم که ایشان در حیاط قدم می زنند. باز به اتاق رفته و دیدم همان لحظه،سرگرم عبادت اند! تعجب کردم که چطور در یک لحظه ایشان در دو جا هستند! این مطلب را با مادرم در میان گذاشتم و مادر فرمود: «دخترم! مگر نمی دانی این دست از انسانها (اولیاء خدا) هنگامی که دست از عبادت می کشند، خداوند فرشته ای را به شکل آنان می آفریند تا به جای آنان عبادت کند؟!».
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
روزی هارون الرشید بهلول را خواست و او را به سمت نماینده ی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت: اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی میکند و یا کاسبی در امر خرید و فروش اجحاف میکند همان جا عدالت را اجرا کن و خطا کار را به کیفر برسان.
بهلول ناچار قبول کرد و یک دست لباس مخصوص مُحتسبان پوشید و به بازار رفت ...
🔸اول پیرمرد هیزم فروشی دید که هیزمهایش را برای فروش جلویش گذاشته که ناگهان جوانی سر رسید و یک تکه از هیزمها را قاپید و بسرعت دور شد. بهلول خواست داد بزند که بگیریدش که جوان با سر به زمین افتاد و تراشه ای از چوب به بدنش فرو رفت و خون بیرون جهید. بهلول با خود گفت: حقت بود.
🔸راه افتاد که برود، بقالی دید که ماست وزن میکند و با نوک انگشت کفه ترازو را فشار میدهد تا ماست کمتری بفروشد.
بهلول خواست بگوید چه میکنی؟ که ناگهان الاغی سررسید و سر به تغار ماست بقال کرد و بقال خواست الاغ را دور کند تنه الاغ تغار ماست را برگرداند و ماست بریخت و تغار شکست.
🔸بهلول جلوتر رفت و دکان پارچه فروشی را نگاه کرد که مرد بزاز مشغول زرع کردن پارچه بود و حین زرع کردن با انگشت نیم گز را فشار میدهد و با این کار مقداری از پارچه را به نفع خود نگه میدارد.
جلو رفت تا مچ بزاز را بگیرد و مجازاتش کند ولی با کمال تعجب دید موشی پرید داخل دخل بزاز و یک سکه به دهان گرفت بدون اینکه پارچه فروش متوجه شود به ته دکان رفت.
بهلول دیگر جلوتر نرفت و از همان دم برگشت و پیش هارون رفت و گفت: محتسب در بازار است و هیچ احتیاجی به من و دیگری نیست
خداوند متعال همیشه حاضر
و ناظر کارامون است
حواسمون باشه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌نتیجه حسن ظن به خداوند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•