#حکایت
⛔️ مقايسه ممنوع!
هی نشستیم و گذاشتیم ما را مقایسه کنند،
"از پسر عموت یاد بگیر!"
"پسر فلانی رو ببین چقدر موفقه!"
"نصف توئه، ببین به کجا رسیده!"
یا که بدتر،
خودمان، خودمان را مقایسه کردیم!
"چرا مثل فلانی توی فامیل درآمد ندارم؟"
"چرا مثل فلانی از زندگیم راضی نیستم؟"
"چرا مثل فلانی خونه و ماشین خوب ندارم؟"
"چرا مثل فلانی توی فلان دانشگاه دولتی قبول نشدم؟"
و هزار جور چرای مختلف و قیاس های اعصاب خرد کن دیگر که خودمان بریدیم و خودمان هم دوختیم!
نپرسیدیم فلانی که خودمان را با او مقایسه میکنیم،
واقعا تماما مثل و مانند ماست؟
زندگی را مثل ما گذرانده؟
مشکلاتش، دغدغه هایش، خوشی هایش، آرزوهایش، همگی با ما برابر بوده اند؟
فرصت هایش چطور؟
یا زحمتی که برای رسیدن به آن جایگاه کشیده؟
بدون در نظر گرفتن تمامی عوامل،
هیچوقت،
تکرار میکنم،
هیچوقت نمیشود و نباید دو چیز را مقایسه کرد،
آن هم دو آدم کاملا متفاوت!
تنها کسی که باید خودمان را با او مقایسه کنیم،
خودِ دیروزمان است!
تنها چیزی که باید مقایسه کنیم،
حال امروزمان با دیروز است!
باقی مقایسه ها را بخواهیم یا نه،
مردم خود به خود برایمان انجام میدهند،
حداقل خودمان به آنها دامن نزنیم!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دلخوشی های کوچک یعنی ذوق کودک از توصیف کفش جدیدش
یعنی یک لبخند در جواب نگاهت
یعنی جمع دوستانت
یعنی امروز تو زنده و سالم هستی
یعنی باز عقربه ساعت زندگی ات
برای ۲۴ ساعت دیگر به راه افتاده
دلخوشی کوچک یعنی
چراغ خانه هنوز روشن است
یعنی مادر می خندد
پدر حالش خوب است
زندگی
همین دلخوشی های کوچک است
به جزییات زندگی دقت می کنم
و از آنها لذت می برم
خدایا شکرت❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.
آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.
وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها را به داخل خانه کوچکش برد.
منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟
زن جواب داد: نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
در بعضی طوفانهای زندگی،
کم کم یاد میگیری که نباید
توقعی داشته باشی
مگر از خودت.
متوجه می شوی,
بعضی را هرچند نزدیک،
اما نباید باور کرد.
متوجه می شوی
روی بعضی هر چند صمیمی،
اما نباید حساب کرد.
میفهمی بعضی را هر چند آشنا،
اما نمی توان شناخت.
و این اصلاً تلخ نیست،
شکست نیست.
آگاه شدن نام دارد
ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، این آگاهی دردناک است
اما تلخ هرگز
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ
اى آدمى، چه چيز تو را به پروردگار كريمت مغرور كرده است؟
(انفطارآیه6)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
دو برادر بودن کت و شلوار میفروختن یکی احمد یکی محمود
احمد مسوول جذب مشتری بود محمود قیمت میداد و همیشه آخر مغازه مینشست مشتری که میومد احمد با زبان بازی جنس را نشون میداد و زمان قیمت از محمود میپرسید داداش قیمت چنده؟
محمود میپرسید کدوم یکی؟ احمد میگفت کت شلوار مشکی دگمه طلایی جلیقه دار.
محمود میگفت 820 تومان ولی احمد باز میپرسید چند؟ دوباره محمود بلندتر میگفت 820 تومن.
احمد به مشتری میگفت 520 تومن. مشتری که خودش قیمت 820 شنیده بود با عجله 520 میداد و میخرید همه فکر میکردن احمد کر است ولی حقیقت این بود که قیمت کت و شلوار در واقع 420 بوده ولی مردم به خیال یک خرید خوب زود میخریدن..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
مرد فقیری پسر کوچکی داشت . روزی به او گفت : پسرم امروز بیا با هم به باغی برویم و مقداری میوه دزدی کنیم . پسر خردسال با پدر به راه افتاد ولی از کار پدر راضی نبود ، اما نمی خواست با پدر مخالفت کند .
وقتی که پدر و پسر به باغ مورد نظر رسیدند ، پدر به کودکش گفت : تو اینجا باش و اگر کسی آمد زود بیا به من بگو که او در حال دزدی ما را نبیند . پسر در ظاهر مواظب بود و پدر مشغول چیدن میوه از درخت مردم ، لحظه ای بعد پسر به پدر گفت : یک نفر ما را می بیند ! پدر با ترس و عجله کنان از درخت به زیر آمد و گفت : کی ؟ کجاست پسرم ؟
پسر هوشیار گفت : همان خدای که از همه چیز آگاه است و همه چیز را می بیند . پدر از گفتار عمیق پسر شرمنده شد و بعد از آن جریان هیچگاه دزدی نکرد .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#پروفایل
#یاصاحب_الزمان_عج🌺🍃
امسال پر از خیر براے همہ باشد
عجل فرجش بر لب ما زمزمہ باشد
اے ڪاش ببینیم ڪه سال ۱۴۰۰
سال فرج منتقم فاطمہ باشد
#انشاالله
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍃🌸🍃
ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺳﯿﻢ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺮﻟﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩ.
ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ.
ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﯾﺎﺩﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ:
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ.
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻣﺮﺍ به دﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ.
ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﻤﯿﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ.
ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺩﺭ 70 ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ 317 ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ به ناﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﻢ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺑﻨﯿﺎﺩﻫﺎﯼ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺪ.
به قوﻝ ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ :
ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺜﻞ ﺭﺍ ﻫﺮ ﺟﺎﻧﻮﺭﯼ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟
گر نرفتی خانه اش تا زنده بود
خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟
گر نپرسی حال من تا زنده ام
گریه و زاری و نالیدن چه
سود؟
زنده رادرزندگی قدرش بدان
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه
سود؟
گر نکردی یاد من تا زنده ام
سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مـــادرم!
بی منت مهربونیاشو خرجم کرد:
بی منت عمرشو به پام ریخت:
بی منت قربون صدقم رفت:
بی منت آرزوهاشوباهام تقسیم کرد:
بی منت بهترینارو برام خواست:
بی منت جوونیشو به پام ریخت:
بی منت دوسم داره:
بی منت بهت میگم مادرم: عاشقتم💚
براى سلامتى تمام مادران ايران
زمين صلواتی هدیه کنید🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👌داستان کوتاه پند آموز
💭عارفی که 30 سال مرتب ذکر می گفت:
استغفر الله. مریدی به او گفت: چرا این همه
استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم.
💭جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک
الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره
آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال
شما نسوخته… گفتم: الحمدلله…
💭 پس من راضی شدم به اینکه دکان او سوخته
بشود و دکان من سوخته نشود بعد به خودم
گفتم: "اولاتهتم للمسلمین سری"
(تو غصه مسلمین در دلت نیست؟)
و من سی سال است که دارم استغفارِ آن
الحمدلله را میگویم"
چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم؟!
🌿 حدیثی از معصوم 🌿
🌹پیغمبر مکرم اسلام (ص) فرمودند:
"من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم"
«هر کس که صبح کند و همتش خدمت به
مسلمانان نباشد، او مسلمان نیست»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌹ادیسون به خانه بازگشت یادداشتی به مادرش داد، گفت :
🌸این را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند،
مادر در حالی که اشک در چشمان داشت برای
کودکش خواند:"فرزند شما یک نابغه است و این
مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود
بر عهده بگیرید"
🌸سالها گذشت مادرش درگذشت. روزی ادیسون
که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه
خانه خاطراتش را مرور میکرد برگه ای در میان
شکاف دیوار او را کنجکاو کرد آن را در آورده و
خواند، نوشته بود:کودک شما کودن است از فردا
او را به مدرسه راه نمی دهیم. ادیسون ساعتها
گریست و در خاطراتش نوشت:
"توماس ادیسون کودک کودنی بود
که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد."
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#اصطلاح_پدرت_را_در_می_آورم
شاه اسماعیل اول سرسلسله ی دودمان صفوی که در تاریخ ما به عنوان جوانی بی باک و دلیر، که بعد از مدت ها، نواحی مختلف ایران را باهم متحد کرد، اغلب به یاد آورده می شود ، اما شاه اسماعیل با وجود تمام خدماتی که انجام داد، بخش تاریکی نیز دارد که کمتر به آن توجه شده است.
شاه اسماعیل برای رسیدن به این اتحاد از هیچ جنایتی فروگذار نبود، چنانچه بعد از فتح تبریز نه تنها سلطان یعقوب آق قویونلو و خاندانش بلکه تمام کسانی که به او وفادار بودند از زن، مرد، کودک و حتی سگ های آنها را نیز از دم تیغ گذراند.
فهرست شکنجه های که در زمان شاه اسماعیل توسط قزلباش ها اجرا می شد بسیار طولانی است و گفتن آنها چیزی جز تشویش خاطر به دنبال نمی آورد، اما در اینجا به یکی از بی رحمانه ترین آنها که به صورت یک اصطلاح رایج در آمده است اشاره می کنیم.
از جمله شکنجه های روحی که شاه اسماعیل به مخالفان خود وارد می آورد، این بود که در مقابل چشمان محکوم بیچاره، جنازه پدرش را از خاک در آورده و آنرا به آتش می کشیدند،بعد هم محکوم را به هلاکت می رساندند، به نظر میرسد دو اصطلاح معروف"پدرت را در می آورم" و "پدرسوخته" از همین جا و این شکنجه خاص آمده باشد.
#سياست_واقتصادعصرصفوي_ص٣٧
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹پیامبر اکرم (ص) میفرمایند :
✅ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا
غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند،
كه شايد نجات يابد و منتظر دعای كسی است
كه به او دعا كند...
و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها
داخل قبور اموات ميشود.و اين مثل هديه است
كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند...
پس چون كسی از برای ميتی استغفاری
يا دعايی كرد، فرشتهای آن را بر طبقی ميگذارد
و از برای ميت ميبرد و ميگويد:
اين هديهای است كه فلان برادرت يا فلان
خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به
اين سبب شاد و خوشحال ميشود...
📚 منبع احیا،العلوم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🖇 مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. در شأن و منزلت بسم الله همین بس که به فرموده امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب سلام الله علیه، اسرار کلام خداوند در قرآن است و اسرار قرآن در سوره فاتحه و اسرار فاتحه در "بسم الله الرحمن الرحیم" نهفته است.
✿ هرچند زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد ولی شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. مرد روزی کیسه زری به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد. زن آن را گرفت و با گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" آن را در پارچه ای پیچید و با "بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن کیسه طلا را دزدید و از شدت عصبانیت آن به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد.
❗️ وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" مجددا در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد.
❗️ شوهرش خیلی تعجب کرد و از ماجرای خود گفت و سوال کرد که آن کیسه را چگونه مجددا به دست آورده است؟ زن هم توضیح داد که در شکم ماهی بوده است. مرد که متحول شده بود از رفتار خود پشیمان گشت و شکر الهی را به جا آورد و تا اخر عمر خود از جمله مومنین و متقین گردید.
📚مجموعه شهرحکایات
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
حضرت امام علی (ع) میفرمایند:
مَن جَهِلَ اغتَرَّ بنفسِهِ ، و كانَ يَومُهُ شَرّا مِن أمسِهِ
هر كه نادان باشد، فريب نفس خود را بخورد و امروزش بدتر از ديروزش باشد.
غررالحكم،ح 8744
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا خرمی روزگار...
#استوری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✍💎
وقتی دیدی یک روز صبح فرزندت خودش بیدار شد و بدون این که کسی به او بگوید وضو گرفت و در گوشه خلوتی نماز خواند، بدان که نماز فرزندت را گرفت، سجده شکر به جا بیاور.
مبادا از آن پس او را برای نماز خواندن تحریک کنی. جوانان این زمان، تحریک را دوست ندارند.
نمی خواهد آنها را خیلی امر به معروف و نهی از منکر کنید، آنها فطرتا در راه هستند. با اخلاق و صفات شایسته و با نیت خوب و دعای خیر در حق آنها کار کنید و آنها را به سمت کمالات ببرید. آنها را باید با نماز دوست کنید، نه اینکه فقط نمازخوان کنید.
کاربعضیها ،بی نماز کردن مردم است. آنها با امر و نهی زیاد و مردم آزاری ،جوانها را تارک الصلاة می کنند. مقدس مآب ها وافراد سخت گیر کارها راخرابتر میکنند.
✨[مرحوم حاج اسماعیل دولابی]
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•