✅شکایت از مشکلات
✍مفضل میگوید: محضر حضرت امام صادق علیه السلام رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام به کنیز دستور دادند کیسه ای که چهارصد درهم در آن بود، به من دادند و فرمودند: "با این پول زندگیت را سامان بده."
عرض کردم: فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنی! امام صادق علیه السلام فرمودند: "بسیار خوب دعا هم میکنم." و در آخر فرمودند: "مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود برای مردم پرهیز کن!" اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار میشوی. بنابراین برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو!
📚بحار ج۴۷ص۳۴
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#یا_صاحب_الزمان_عج🌹
💔شما زائر هر روز و شب کرب و بلايی
🍁عمريست عزادار يل عهد و وفايی
💔مشک از غم دست و علم چشم ببارد
🍁برگرد که تو منتقم آل عبايی
🌹تعجیل درفرج #8 صلوات🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#وقایع_آخرالزمان
🛑 #دجال در اربعین..!
⚠️ هشدار برای زوار اربعین حسینی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد،
عزیز میشود ...
*یک لحظه آفتاب در هوای سرد ،
غنیمت میشود ...
*خدا در مواقع سختی ها ،
تنها پناه میشود ...
*یک قطره نور در دریای تاریکی ،
همۀ دنیا میشود …
*یک عزیز وقتی که از دست رفت ،
همه کس میشود …
*پاییز وقتی که تمام شد ،
به نظر قشنگ و قشنگتر میشود...
*و ما همیشه دیر متوجه میشویم!*
" قدر داشتههایمان را بدانیم…
چرا که خیلی زود، دیر میشود ..."
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚حکایتی خواندنی
آورده اند که کفندزدی در بستر مرگ افتاده بود. پسر خویش را فراخواند. پسر به نزد پدر رفت گفت: «ای پدر امرت چیست؟»
پدر گفت: «پسرم من تمام عمر به کفندزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی به دنبالم بود. اکنون که در بستر مرگم و فرشته مرگ را نزدیک حس میکنم، بار این نفرین بیش از پیش بر دوشم سنگینی میکند. از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند.»
پسر گفت: «ای پدر چنان کنم که میخواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم.»
پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد. از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق میدزدید و چوبی در شکم آن مردگان فرو مینمود و از آن پس خلایق میگفتند: «صد رحمت به کفن دزد اولی که فقط میدزدید و چنین بر مردگان ما روا نمیداشت.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌼داستان کوتاه "خصوصیات ذاتی"
✍روزی در دُر گرانبهای پادشاه لکه سیاهی مشاهده شد هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کند تا مرد فقیری گفت من میدانم چرا دُر سیاه شده، پس مرد فقیر را پیش پادشاه بردند او به پادشاه گفت در دُر گرانبهای شما کرمی هست که دارد از آن میخورد پادشاه به او خندید و گفت ای مردک مگر میشود در دُر کرم زندگی کند ولی مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت اگر نبود گردنت را میزنم و مرد بیچاره پذیرفت وقتی دُر را شکافتند دیدند کرمی زیر قسمت سیاهی رنگ وجود دارد پادشاه از دانایی مرد فقیر خوشش آمد و دستور داد اورا در گوشه ای از آشپزخانه جا دهند و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند.
روز بعد پادشاه سوا بر اسب شد و رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست، مرد فقیر گفت بهترین در تند دویدن هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه گفت چه ایرادی فقیر گفت در اوج دویدن اگر هم باشد وقتی رودخانه را دید به درون رودخانه میپرد پادشاه باورش نشد و برای امتحان اسب و صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت که اسب سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد.
روز بعد خواست تا او را بیاورند، وقتی نزد پادشاه آمد پادشاه از او سوال کرد ای مرد دیگر چه میدانی مرد که به شدت میترسید با ترس گفت میدانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت و پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم چون من و شاه بیبهره از داشتن بچه بودیم و از به تخت نشستن برادرزادههای شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم و بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد.
پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست ولی این مرتبه برای چگونگی پی بردن به این وقایع بود و به مرد فقر گفت چطور آن دُر و اسب و شاهزاده نبودن مرا فهمیدی مرد فقیر گفت دُر را از آنجایی که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود را فهمیدم و اسب را چون پاهایش پشمی بود و کُرک داشتند فهمیدم که این اسب در زمان کُره ای چون اسب ها و گاومیشها یک جا چرا میکردن با گاومیشی اُنس گرفته و از شیر گاومیش خورده بود و به همین خاطر از آب خوشش میآید سپس پادشاه گفت اصالت مرا چگونه فهمیدی، مرد فقیر گفت موضوع اسب و دُر که برایت مهم بودند را گفته بودم ولی تو دو شب مرا در گوشه ای از آشپزخانه جا دادی و پاداشی به من ندادی و این کار دور از کرامت یک شاهزاده بود و من هم فهمیدم تو شاهزاده نیستی.
"آری اکثر خصایص ذاتی است
یعنی در خون طرف باید باشد."
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💎#قرآن_زندگی
هنگامی که تکه ای شیشه می شکند
صدایش به سرعت محو می گردد اما
خرده های آن، اطرافیانش را زخمی
می گرداند...
سخن نیش دار هم اینگونه است،
سریع پایان می یابد اما درد قلب
برای مدتی طولانی باقی می ماند..!!
بنابراین جز حرف خیر چیزی بر زبان نیاور.
توصیه های نه گانه در سوره حجرات
برای تعامل با مردم:
1. فَتَبَيَّنُوا تحقیق کنید.
2. فَأَصْلِحُوا صلح برقرار سازید.
3. وَأَقْسِطُوا عدالت بکار برید.
4. لَا يَسْخَرْ استهزاء نکند.
5. وَلَا تَلْمِزُوا طعنه نزنید.
6. وَلَا تَنَابَزُوا عیبجوئی نکنید.
7. اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّن از بسیاری
از گمانها بپرهیزید.
8. وَلَا تَجَسَّسُوا و جاسوسی و پرده
دری نکنید.
9. وَلَا يَغْتَبْ غیبت ننماید.
این موارد را به دقت رعایت نما و در طول عمر خود، آنها را عملی ساز،
درست است که نمی توانی همه را
خوشبخت نمایی اما می توانی کسی
را نیازاری.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅چرا باید هر سال به پیاده روی #اربعین بریم؟
🔷 اول اینکه ما باید نگاهمون رو به این پیاده روی تغییر بدیم.
🌎 پیاده روی اربعین یه مسافرت تفریحی نیست، بلکه یه تجمع بزرگ از دوست داران اباعبدالله هست برای "نمایش قدرت جهانی شیعه"
و هرچقدر این همایش بزرگ، باشکوه تر برگزار بشه، #اقتدار_شیعه و قدرتش بیشتر خواهد شد و دل های بیشتری به سمت حقیقت جذب میشه.
✅ نکته بعد اینکه همونطور که انسان هفته ای چند بار حموم میره و یا خونش رو جارو میکنه، لازمه که انسان مومن، هر سال با سختی های پیاده روی اربعین روح خودش رو جلا بده.
این حرف خنده داریه که کسی بگه من یه ماه پیش حموم رفتم کافیه دیگه! چرا اصرار میکنید که بازم برم؟!
حالا بعضیا میگن یه بار رفتی اربعین کافیه! پولش رو بده به فقرا!
⭕️ نه عزیز من. هر چیزی جای خودش رو داره. کسی نمیگه من یه بار رفتم حموم از این به بعد هزینه صابون و شامپو رو بدم به فقرا!
ضمن اینکه اگه آدم بخواد به فقرا کمک کنه باید یه لطافت روحی داشته باشه و ازخودگذشتگی رو یاد گرفته باشه
🌷 و چه جایی بهتر از اربعین برای تمرین عملی از خودگذشتگی؟
اونجایی که میبینی طرف تمام زندگیش رو برداشته آورده برای پذیرایی از زائرین حسین علیه السلام
🌷 اونجایی که روی پات می افته و کفشات رو تمیز میکنه و تو آب میشی از خجالت...
🌺 پیاده روی اربعین زیبا ترین تمرین بزرگ شدن هست...
آیا هیچ انسان عاقلی این هدیه بزرگ الهی رو به خاطر تفکرات بچگانه رها میکنه؟
✅ و اینکه بیشترین زائرین اباعبدالله همون فقرایی هستن که برخی ها برای فریب مردم دم از کمک بهشون میزنند...
و در آخر اینکه طبق روایات از نشانه های #مومن اینه که هر سال #اربعین بره کربلا....
🌷 ان شالله امسال همگی کربلایی خواهیم شد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹#داستان_آموزنده
در آغاز بعثت که دعوت همگانی پیامبر اکرم تازه شروع شده بود، در هنگام مراسم حج، مشرکان برای بزرگداشت و تقدیس بتهای خود در مراسم شرکت کرده بودند.
آنان هنگامی که پیامبر را دیدند که با عبارت «قولوا لا إله إلا اللّه تفلحوا؛ یعنی: بگویید خدایی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوید»؛ رسالت خود را به همگان ابلاغ میکند، آن حضرت را سنگ باران کردند، به نحوی که سرتا پای پیامبر اکرم هدف سنگهای مشرکان قرار گرفت و خون از بدن مبارکش جریان یافت.
امیرالمؤمنین و حضرت خدیجه را از ماجرا آگاه کردند و آن دو بزرگوار در کنار بدن خون آلود پیامبر حاضر شدند و به مداوا پرداختند. در روایت آمده است: فرشتهای نزد حضرت آند به پیامبر عرض کرد: این کوههایی که مکه را در میان گرفته به فرمان من هستند، چنانچه بخواهی کوهها را به یکدیگر نزدیک کنم [تا اهل مکه را در میان خود بفشارند و از بین ببرند]. پیامبر اکرم نپذیرفت و فرمود:
إنمّا بعثت رحمةً، ربّ اهد امتی فإنهم لا یعلمون؛(۱) همانا من برای رحمت مبعوث شدم (نه نقمت و عذاب)، خداوندا، قوم مرا هدایت فرما که نادانند.
📙(بحارالأنوار، ج۱۷ص۲۷۶)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🔰🌺🔰🌺🔰🌺
🔰🌺🔰
🌺🔰
✔️ از دنیا آنچه داری، مالکش باش نه مملوکش.
🔻عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی🔻
🔸مالک دنیا باشید نه مملوک آن. بعد از موت، خداوند انسان را مالک آسمان و زمین میکند. انسان قبل از موت مملوک است.
🔸مالک صاحب اختیار است و اختیار خودش و ملکش دست خودش است و با ملکش هر کار که بخواهد، میکند. امّا مملوک اختیارش دست مالک است. مالک دنیا با مملوک دنیا خیلی فرق دارد.
🔸از دنیا آنچه داری، مالکش باش نه مملوکش. تنها مملوک خدا و اولیائش باش که آنها هم به تو عزّت میبخشند. مگذار دنیا به عزّت و اختیارت لطمه بزند و تو را در خدمت خود در آورد. (در حدیث قدسی آمده است که خدا میفرماید: خَلَقتُ الاَشیاءَ کُلَّها ِلاَجلِکَ وَ خَلَقتُکَ ِلاَجلی: همهی چیزها را به خاطر تو آفریدم و تو را به خاطر خودم آفریدم.) مملوک دنیا بودن، دین مستقلی است و انسان را از طاعت و عبادت و بندگی خدا باز میدارد.
🔺مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب🔺
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔹 در محضر حاج اسماعیل دولابی (ره)
✨ می گویند: پسری در خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود. همه اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همه درها هم بسته است.
وقتی پدر شلاق را بالا برد پسر دید کجا فرار کند راه فراری ندارد. خودش را به سینه پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی ریخت است به سوی خدا فرار کنید. (وَ فِرُّوا الی الله مِنَ اللهِ)؛ نهج البلاغه، خطبه ٢۴. هر کجا متوحش شدید راه فرار، به سوی خداست. همه عالم سینه اولیای خداست. خود را به سینه آن ها بچسبانید. همه عذابها برطرف میشود. چقدر زیباست. مصداق این را در کلمات ائمه علیه السلام می بینیم.
📙کتاب طوبای محبت، جلد اول، صفحه١٨٠
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" خدایا کنارم نگذار "
" الهی آن ده که آن به "
(خواجه عبدالله انصاری)
آهنگری با وجود رنج های متعدد به
خدا عشق می ورزید.
روزی کسی از او پرسید:
چگونه می توانی خدایی را که این همه رنج نصیبت کرده دوست داشته باشی؟
آهنگر گفت:
"وقتی تکه آهنی را در کوره قرار میدهم و آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا وسیله ای بسازم؛
اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم که مفید خواهد بود ؛اگرنه آن را کنار می گذارم."
همین باعث شده که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که پروردگارا ! مرا در کوره های رنج قرار بده ؛ ولی کنار نگذار...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•