🌸🍃🌸🍃
#سواد_زندگي
هرگز تسلیم نشوید
وقتی مشکلی رخ می دهد
وقتی جاده سربالایی است
وقتی پول کم و بدهی زیاد است
وقتی دلت می خواهد لبخند بزنی اما مجبوری که آه بکشی
وقتی تحت شرایط فشار و خفقان هستی
نفس بکش اما تسلیم نشو!
زندگی سرشار از فراز و نشیب است
ما میدانیم و لمسش میکنیم
بارها شکست میخوریم
و وقتی که باید تلاش کنیم دست از کار و تلاش بر میداریم
اگر پیشرفت، کند است هرگز تسلیم نشوید
موفقیت شاید در یک قدمی شما باشد
در مقابل شدیدترین ضربات به نبرد ادامه بدهید
در بدترین شرایط است که نباید تسلیم شوید
نبرد سخت تر = پیروزی شیرین تر
@DastaneRastan_ir
🌹
🔘 داستان کوتاه
چند وقت پیش در یک مهمانی، یکی از مهمانها پس از اتمام مکالمه تلفنی جنجالی که با همسرش داشت با چشمان خشمگینی رو به جمعیت گفت:
این زن من عقل نداره...
من هم نه گذاشتم و نه برداشتم و بهش گفتم:
اگه عقل داشت که زن تو نمی شد.
بحث بی عقل بودن زن ها، بحث بسیار تأمل برانگیزی است.
به عقیده من:
زن اگر عقل داشت باردار نمی شد و نه ماه فرزندی را با خود حمل نمی کرد.
او با این کار زیبایی اندام و چهره اش را زیر سوال می برد.
بعد از آن با شیر دادن به فرزندش، شیره جان خود را بطور رایگان به آنها می دهد.
زن اگر عقل داشت آشپزی نمی کرد،
هم وقت خودش را برای پختن غذا هدر نمی داد و هم بوی خوش عطرش را با بوی غذا تعویض نمی کرد.
زن اگر عقل داشت خود را قربانی رشد همسر و فرزندانش نمی کرد.
مشخص است که زن ها عقل ندارند.
اگر عقل داشتند که دنیا بهم می ریخت.
زن ها عشق دارند…
زن ها محبت دارند…
زن ها لطافت دارند…
به نظر من زن ها عقل که ندارند هیچ، آنها آدم هم نیستند،
زن ها فرشته اند…❤️
🌸🍃🌸🍃
#تبديل_سيئات_به_حسنات
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : چهار چیز سیئات را تبدیل به حسنات میکند :
«أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَکَانَ مِنْ قَرْنِهِ إلَی قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَها اللهُ حَسَناتٍ»
1️⃣ «الصِّدْقُ» راست گفتن. خدا از انسان راستگو خوشش میآید؛ چون خدا خودش مظهر صدق است، مظهر سلام است، مظهر امنیت است.
2️⃣ «وَالحَیاءُ» شرم. اگر کسی حیا داشته باشد خداوند گناهانش را میبخشد و سیئاتش را از بین میبرد و به جای آن حسناتش را مینویسد.
3️⃣ «وَحُسْنُالخُلْق» خوش اخلاقی. انسان دلش میسوزد برای کسانی که نمازشان، روزهشان، کمک کردنشان، دینشان خوب است؛ اما با زن و بچهشان خیلی بد اخلاقند و بد برخورد میکنند. این اخلاق بدشان به آن اعمال خوبشان لطمه ميزند،
4️⃣ «وَالشُّکر» شکر نعمات را به جا آوردن؛ یکی از مواردی که اصل جبران در آن است.
@ghiamat_ir
حکایت.......
✍🏻در زمان حضرت موسے(ع) پسر مغروری بود ڪه دختر ثروتمندی گرفته بود. عروس مخالف مادرشوهر خود بود.
پسر بہ اصرار عروس، مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفته بالای ڪوهے ببرد، تا مادر را گرگ بخورد.
مادر پیر خود را بالای ڪوه رساند، چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت.
بہ موسے(ع) ندا آمد برو در فلان ڪوه مهر مادر را نگاه ڪن.
مادر با چشمانی اشڪبار و دستانے لرزان، دست بہ دعا برداشت. و میگفت: خدایا! ای خالق هستے! من عمر خود را ڪردهام و برای مرگ حاضرم، فرزندم جوان است و تازهداماد، تو را بہ بزرگیات قسم میدهم، پسرم را در مسیر برگشت بہ خانهاش، از شر گرگ در امان دار. ڪه او تنهاست.
ندا آمد: ای موسے(ع)! مهر مادر را میبینے؟ با اینڪه جفا دیده ولی وفا میڪند.
بدان من نسبت بہ بندگانم از این پیرزن نسبت بہ پسرش مهربانترم.
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
...🌺
🌸🍃🌸🍃
یکی از شاهان جهود در صدد برآمد تا مسیحیت و مسیحیان را به طور کامل نابود کند. از اینرو آتشی عظیم فراهم ساخت و در کنار آن، بتی برنهاد و فرمان داد تا همگان بر آن بت، سجده آرند. هرکس که فرمان او را می نیوشد از کام آتش می جست و الا در آتش می خست. ماموران شاه بیدادگر، زنی عیسوی را همراه طفل خردسالش آوردند. زن از سجده بر آن بت، سر باز زد. برای آنکه مادر را به این امر تسلیم سازند، طفل را به کام آتش فرستادند. نزدیک بود که آن مادر برای نجات جگر گوشه اش بر بت سجده آرد که طفل در میان آتش بانگ آورد که: مادرا، دل قوی دار که آتش، اثری در من ندارد بلکه همچون آبی سرد است! وقتی که سایر عیسویان این سخن را شنیدند، پروانه وار خود را به آتش زدند و به درون آن جستند و در میان آتش دریافتند که گزندی به آنان نمی رسد. شاه نادان از سر خشم و غضب بر آتش، نهیب زد که چرا نمی سوزانی؟! ولی آتش پاسخ داد که من مامور خدا هستم نه تو! زمانی به من امر می کند بسوزان، بیدرنگ می سوزانم و زمانی هم امر می کند که سرد و سازگار باش، من نیز چنین می شوم. من در واقع سگ درگاه حق هستم. برای او پارس میکنم و برای او دم می جنبانم.
در این لحظه زبانه های بلند آتش به سوی شاه، دامن گشود و او و مامورانش را به کام خود در کشید.
مولانا در این حکایت مطابق مشرب اشعری عقیده دارد که طبایع اشیاء مستقیما مستند است به مشیت الهی. از اینرو اگر مقتضی ببیند طبع سوزندگی را از آتش می گیرد بی آنکه شعله آن خاموش شود. اما باید دقت داشت که مولانا نمی گوید معلول بدون علت یافت می شود، بل می گوید تخلف به معلول از علت امری جایز است یعنی گاه ممکن است که علت تامه موجود باشد. ولی معلول در پی آن حادث نشود. چنانکه وقتی شاه جبار دید که آتش ، مومنان مسیحی را نمی سوزاند. بر آتش نهیب زد که چرا نمی سوزانی؟! و آتش گفت من مطیع امر حقم. اگر بگوید بسوزان، می سوزانم. و اگر بگوید نسوزان نمی سوزانم.
#مثنوی_معنوی_مولانا
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
در شهری توریستی در گوشه ای
از دنیا درست هنگامی که همه در یک بدهکاری بسر میبرند و هر کدام بر مبنای اعتبارشان زندگی را گذران میکنند و پولی در بساط هیچکس نیست،
ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر میشود.
او وارد تنها هتلی که در این شهر ساحلی است میشود، اسکناس 100 یوروئی را روی پیشخوان هتل میگذارد و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا میرود.
صاحب هتل اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و در این فاصله میرود و بدهی خودش را به قصاب میپردازد.
قصاب اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و با عجله سراغ دامداری میرود و بدهی خود را به او میپردازد.
دامدار، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهیاش به تامین کننده خوراک دام که از او برای گوسفندانش یونجه و جو خرید کرده میدهد.
یونجه فروش برای پرداخت بدهی خود، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب به شهرداری میبرد و بابت عوارض ساخت و سازی که انجام داده به شهرداری میپردازد.
حسابدار شهرداری اسکناس را با شتاب به هتل میآورد. زیرا شهرداری به صاحب هتل بدهکار بود و هنگامی که چند کارمند و بازرس از پایتخت به شهرداری این شهر آمده بودند یک شب در این هتل اقامت کرده بودند.
حالا دوباره هتل دار اسکناس را روی پیشخوان خود دارد. در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمیگردد و اسکناس 100 یوروئی خود را برمیدارد و میگوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک میکند.
در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است. ولی به هر حال همه شهروندان در این هنگام به هم بدهی ندارند همه بدهی هایشان را پرداخته و تسویه حساب کرده اند و ...
این است تعریف ساده اقتصاد
به همین دلیل است که میگویند انباشتن ثروت مجاز نیست،
آن را باید به کار بگیری تا همه چرخ های اقتصاد به گردش درآید و همه اجتماع از گردش پول بهره ببرند...
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
سلطان عبدالحمید ناصرالدوله هنگام تصدی ایالت کرمان چندین سفر به بلوچستان میرود و در یکی از این مسافرتها چند تن از سرداران بلوچ از جمله سردار حسین خان را دستگیر و با غل و زنجیر روانه کرمان میکند. پسر خردسال سردار حسین خان نیز با پدر زندانی و در زیر یک غل بودند.
چند روز بعد فرزند سردار حسین خان در زندان به دیفتری مبتلا میشود. حسین خان هر چه التماس میکند که فرزند بیمار او را از زندان آزاد کنند ناصرالدوله قبول نمیکند.
سردار حسین خان به افضل الملک، پیشکار فرمانفرما متوسل میشود. افضل الملک نزد فرمانفرما میرود و وساطت میکند، اما باز هم نتیجهای نمیبخشد. سردار حسین خان حاضر میشود پانصد تومان از تجار کرمان قرض کرده و به فرمانفرما بدهد تا کودک بیمار او را آزاد کند، اما باز هم فرمانفرما نمیپذیرد.
افضل الملک به فرمانفرما میگوید: قربان آخر خدایی هست، پیغمبری هست، ستم است که پسری در کنار پدر در زندان بمیرد؟ اگر پدر گناهکار است، پسر که گناهی ندارد؟
فرمانفرما پاسخ میدهد:
چیزی نگو که من، نظم مملکت خود را به پانصد تومان رشوه سردار حسین خان نمیفروشم. پسر خردسال حسین خان در زندان در برابر چشمان اشکبار پدر جان میسپارد.
چند روز پس از این ماجرا یکی از پسرهای فرمانفرما به دیفتری دچار میشود. هرچه پزشکان برای مداوای او تلاش میکنند اثری نمیبخشد. به دستور فرمانفرما پانصد گوسفند در آن روزها پی در پی قربانی میکنند و به فقرا میبخشند اما نتیجه نمیدهد و فرزند فرمانفرما جان میدهد.
فرمانفرما در عزای پسر خود در نهایت اندوه بسر میبرد. در همین ایام روزی افضل الملک وارد اتاق فرمانفرما میشود. فرمانفرما به حالی پریشان به گریه افتاده و به صدایی بلند میگوید:
افضل الملک! باور کن که نه خدایی هست و نه پیغمبری! والا اگر من قابل ترحم نبودم و دعای من موثر نبوده لااقل به دعای فقرا و نذر و اطعام پانصد گوسفند میبایست فرزند من نجات مییافت.
افضل الملک در حالی که فرمانفرما را دلداری میدهد میگوید:
قربان این فرمایش را نفرمایید، چرا که هم خدایی هست و هم پیغمبری، اما میدانید که فرمانفرمای جهان نیز نظم مملکت خود را به پانصد گوسفند رشوهی شما نمیفروشد...
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌼🍃داستان آموزنده🍃🌼
🍃✨پاره آجر✨🍃
🌼✨روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گرانقیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی میگذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند✨🌾..
🌼✨پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت : “اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند، هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم✨🍃.”
🌸🍃مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.. برادر پسرک را روی صندلیاش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد✨🍂..
🌼🍃در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند✨🍂!
🌸🍃خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند؛ اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند✨🍃.
#با_ما_باشید_با_بهترینها
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
#سواد_زندگي
ساختن واژه ای به نام «فردا»
بزرگترین اشتباه انسان بود،
تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم
و با این واژه آشنایی نداشتیم،
خوب زندگی میکردیم.
تمامی احساساتمان،
غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم
انگار فهمیده تر بودیم، چون همیشه میترسیدیم شاید فردا نباشد.
از وقتی «فردا » را یاد گرفتیم،
همه چیز را گذاشتیم برای فردا.
از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا...
شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم....
«فردا»روزیست که داشته های امروزت را نداری.
پس امروز را زندگی کن.
فردایتان را شاد باشید ...
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
خداوند به یکی از پیامبران خویش وحی نمود که به مؤمنین بگو:
«لا تلبسوا لباس اعدائی و لا
تطمعوا مطاعم اعدائی و لا
تسکلوا مسالک اعدائی فتکونوا
اعدائی کماهم اعدائی»؛
لباس دشمنان مرا نپوشید، غذا های دشمنان مرا نخورید و روش های دشمنان مرا پیروی نکنید که اگر چنین کنید شما هم دشمنان من خواهید بود همچنان که آنان دشمنان من هستند.
تاثیر لباس در شخصیت انسان بسیار واضح است. تاثیر لباس اینقدر زیاد است که حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه در خطبه متقین، که صد و ده صفت مومنین را بیان می کند، می فرمایند دومین صفت، لباس آنهاست.
«فَالْمُتَّقُونَ … وَ مَلْبَسُهُمُ الاْقْتِصادُ»
لباس مستقیما روی شخصیت انسان تاثیر می گذارد.
شما اگر لباسی را بپوشید که برای یک انسان خوب، عالی و بزرگوار است تاثیر خودش را می گذارد.
همچنین اگر کسی لباسی بپوشد که برای فلان خواننده بدکاره آمریکایی است، بداند که رویش تاثیر می گذارد.
اندازه لباس هم تاثیرگذار است.
«من تشبه بقوم فهو منهم»؛ هر کس به قومی شباهت پیدا کند از آن قوم است.
چه دلش پاک باشد چه نباشد، کم کم به آن سمت گرایش پیدا می کند.
داستانک:
فرعون دلقکى داشت که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید. روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود، مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ، عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد.
پرسید: تو کیستى ؟ گفت : من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند براى دعوت فرعون به توحید آمده ام . دلقک از همانجا بازگشت ، لباسى شبیه لباس موسى پوشیده و عصایى هم به دست گرفت ، نزد فرعون آمد. از باب مسخره و استهزاء تقلید سخن گفتن حضرت موسى علیه السلام کرد.
آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد. هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ، آن مرد تقلیدگر را نجات داد. موسى عرض کرد:
پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ، با این که مرا اذیت کرد؟ خطاب رسید: اى موسى ! من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود، اگر چه بر خلاف آنها باشد.
#انوار_نعمانيه_ص٣٥٤
@DastaneRastan_ir
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
⁉️اگه نمازتو آخر وقت میخونی؟؟؟😔
⁉️و یا یا یا #حضورقلب نداری؟؟؟😢
⁉️ یا نماز #صبح هات همیشه قضا میشه؟؟
⁉️یا اگه میخوای از نماز لذت ببری ؟؟😍
👌جواب سوالت اینجاس 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/990838787C29c3441de7
⚫️ #فاطمیون_از_دست_ندید👆👆
🌸🍃🌸🍃
دو سوره در قرآن ،
با کلمه "وَيل" شروع شده ،
"ويل" يکي از شديدترين تهديدهاي قرآن است !
و آن دو آيه اينها هستند :
۞ وَيْلٌ لِّلْمٌطَفِّفِينَ ۞
وای بر کم فروشان ...
۞ وَيْلُ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزةٍ ۞
وای بر عيب جويانِ طعنه زننده ...
اولی در مورد مال مردم ؛
و دومی در مورد آبروی مردم !
#مراقب_هر_دو_باشيم .
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
در شهری توریستی در گوشه ای
از دنیا درست هنگامی که همه در یک بدهکاری بسر میبرند و هر کدام بر مبنای اعتبارشان زندگی را گذران میکنند و پولی در بساط هیچکس نیست،
ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر میشود.
او وارد تنها هتلی که در این شهر ساحلی است میشود، اسکناس 100 یوروئی را روی پیشخوان هتل میگذارد و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا میرود.
صاحب هتل اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و در این فاصله میرود و بدهی خودش را به قصاب میپردازد.
قصاب اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و با عجله سراغ دامداری میرود و بدهی خود را به او میپردازد.
دامدار، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهیاش به تامین کننده خوراک دام که از او برای گوسفندانش یونجه و جو خرید کرده میدهد.
یونجه فروش برای پرداخت بدهی خود، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب به شهرداری میبرد و بابت عوارض ساخت و سازی که انجام داده به شهرداری میپردازد.
حسابدار شهرداری اسکناس را با شتاب به هتل میآورد. زیرا شهرداری به صاحب هتل بدهکار بود و هنگامی که چند کارمند و بازرس از پایتخت به شهرداری این شهر آمده بودند یک شب در این هتل اقامت کرده بودند.
حالا دوباره هتل دار اسکناس را روی پیشخوان خود دارد. در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمیگردد و اسکناس 100 یوروئی خود را برمیدارد و میگوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک میکند.
در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است. ولی به هر حال همه شهروندان در این هنگام به هم بدهی ندارند همه بدهی هایشان را پرداخته و تسویه حساب کرده اند و ...
این است تعریف ساده اقتصاد
به همین دلیل است که میگویند انباشتن ثروت مجاز نیست،
آن را باید به کار بگیری تا همه چرخ های اقتصاد به گردش درآید و همه اجتماع از گردش پول بهره ببرند...
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
#قرآن_معجزه_هميشگي_پيامبر
قرآن شامل آياتی است که در مدت 23 سال بتدريج بر حضرت محمد (ص ) نازل شده است .
قرآن شامل 114سوره کوتاه و بلند و نزديک به 6300 آيه است .
همه سوره های قرآن با (بسم الله الرحمن الرحيم ) آغاز مي شود، جز سوره "برائة " يا "توبه ".
تنظيم آيات قرآن بر مبنايی است که شخص پيامبر اکرم (ص ) دستور فرموده است .
سوره هايی که در مکه نازل شده "مکي " و آنها که در مدينه نازل شده است "مدني " ناميده مي شود.
هر سوره ، نامی دارد که آن نام ، در متن سوره آمده است ،
مانند: نحل ، بقره ، علق و... به محض اين که يک سوره يا يک آيه يا چند آيه بر پيغمبر (ص ) نازل مي شد افراد مورد اعتمادی که به آنها "نويسندگان وحي " می گفتند، آيات را مي نوشتند.
معروفترين آنها عبارتند از: علی بن ابيطالب (ع ) - عبد الله بن مسعود - زيد بن ثابت - معاذ بن جبل - ابی بن کعب و...،
امتياز قرآن بر ديگر کتابهای آسمانی اينست که ، در قرآن کوچکترين تحريف و تغييری وارد نشده است .
قرآن معجزه باقيه و هميشگی پيامبر اکرم (ص ) است .
در چند جای قرآن بصراحت آمده است که اگر در قرآن شک و ترديد داريد چند سوره ، حتی يک سوره کوچک که سه آيه است ، مانند آن را بياورند که هرگز دشمنان اسلام به چنين کاری توفيق نيافته و نخواهند يافت .
قرآن فقط از جهت لفظ و فصاحت و شيوايی معجزه نيست ، بلکه از جهت معنی و دارا بودن احکام و نظامات استوار و قوانين ابدی نيز معجزه است - هر چه علم بشر پيشرفت کند و پرده از اسرار جهان برگرفته شود، رمز جاودانی اسلام و قرآن روشنتر خواهد شد .
قرآن تاکنون به بيش از صد زبان دنيا و به فارسی و انگليسی و فرانسوي ، چندين بار ترجمه شده است .
در قرآن بيش از همه چيز، به پرستش خدای واحد ، و صفات جلال و جمال خداوند ، و عظمت دستگاه آفرينش ، و سير در آفاق و عوالم طبيعی ، و مطالعه در احوال گذشتگان ، و قوانين و احکام عبادي ، اجتماعی و قضائی ، و روز رستاخيز(=قیامت) ، و سرگذشت انبيا بزرگ الهی ، و پند گرفتن از زندگانی اقوام گذشته توجه داده شده است .
برای اينکه بتوانيم به لطف ظاهر و باطن عميق قرآن پی ببريم ، بايد - در درجه اول - با زبان فصيح و بليغ قرآن آشنا شده و سپس با تامل و تفکّر در معنی و مفهوم آیات قرآنی به عظمت این کتاب آسمانی پی ببریم.
امام صادق (ع) :
پروردگارا ، تلاوتم را تلاوتی که در آن اندیشه نباشد قرار مده ، بلکه مرا آن گونه بدار که در آیات و احمکامش بیندیشم ، و قوانین آئین تو را بکار بندم.
قرآن راهنمايی است راستگو،
پايدار و خيرخواه .
@DastaneRastan_ir
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
💥فوررررررررررررررری⚡️
😍تخفیف ۲۵ درصدی شارژ ایرانسل و همراه اول😍
👌تنها با پرداخت ۷۵۰۰ از یک شارژ ۱۰ تومانی بهره ببرید
✅کاملا واقعی و مطمئن ✅
📌جهت درخواست به آیدی زیر مراجعه فرمایید👇
@hojat_08
نیت و عمل
"لقماﻥ ﺣﮑﯿﻢ،" ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ "ﻧﻤﺎﺯ" ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ...
"ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ" ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ، ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ...
ﺍﺭﺑﺎﺏ "ﺧﻮﺍﺏ" ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ!
"ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ" ﺍﺳﺖ!
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ؛
ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ "ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ" ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ.
ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ "ﭘﺎﺳﺦ" ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ!
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ "ﻃﻠﻮﻉ" ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ که؛ ﺍﯼ ﺑﯿﺨﺒﺮ!
ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯﮔﺮﺍﻥ "ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯼ!"
ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ "ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ" ﺩﺭ ﺣﺎﻝ "ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﺍﻧﺪ،" ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!
ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:
"ﺩﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﯿﺴﺖ!"
"ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ..."
ﺭﻭﺯ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺭﺑﺎﺏ "ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ" ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ.
ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ "ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ" ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ!
"ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ" ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ...
"ﻋﻠﺖ" ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ؛
ﻟﻘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ:
ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ "ﻧﯿﺖ ﺻﺎﻑ" ﺑﺎﺷﺪ،
"ﻋﻤﻞ" ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ!
ﻟﺬﺍ ﻣﻦ "ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ" ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!!!
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ ﻧﯿﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ...
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ!🌹
🌺✨✨🌺✨✨🌺✨✨🌺✨🌺
🌸🍃🌸🍃
#سواد_زندگي
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ خودت را با کسی مقایسه نکن...
آرامش میخواهی شکرگزار باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی کمک کن ؛ تو توانایی ! شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ ، هدف داشته باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ .
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش .
عاﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
@DastaneRastan_ir
@DastaneRastan_ir
📚 #داستان_کوتاه
دانشمندی آکواریومی را با دیواری شیشه ای به دو قسمت تقسیم کرد. در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت دیگر ماهی کوچک تری که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ تر بود. دانشمند به ماهی بزرگ تر هیچ غذایی نداد تا تنها غذایش همان ماهی دیگر درون آکواریم باشد. مطابق انتظار او برای خوردن ماهی کوچک تر بارها و بارها به طرفش حمله کرد، اما هر بار به دیواری نامرئی برخورد نمود. دیوار شیشه ای به راحتی او را از غذای محبوب و لذیذش جدا کرده بود. بالاخره بعد از مدتی، از حمله به ماهی کوچک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به طرف دیگر آکواریوم و خوردن ماهی کوچک تر کاری غیر ممکن است.
دانشمند شیشه ی وسط را برداشت، اما ماهی بزرگ تر هرگز به سمت ماهی کوچک حمله نکرد. او حتی به قسمت دیگر آکواریوم شنا نکرد. اما چرا؟!
دیوار شیشه ای دیگر وجود فیزیکی نداشت، اما ماهی بزرگ درون ذهنش دیواری شیشه ای ساخته بود. دیواری که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود. دیوار باور خودش. باورش به محدودیت...
❗️شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید هستید، اما بیش از آنچه باور دارید می توانید انجام دهید❗️
@DastaneRastan_ir
🍀 #تلنگر
روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری میگذشت تا به چراگاه برسد. گوساله ی بیفکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد.
روز بعد، سگی که از آن جا میگذشت، از همان مسیر که باز شده بود استفاده کرد و از جنگل گذشت مدتی بعد، چوپان گله ای ، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند.
مدتی بعد، انسانها هم از همین راه استفاده کردند می آمدند و میرفتند، به راست و چپ میپیچیدند، بالا میرفتند و پایین می آمدند، شکوه میکردند و آزار میدیدند و حق هم داشتند اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند.
مدتی بعد، آن کوره راه، خیابانی شد حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که میتوانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله اى گشوده بود.
سالها گذشت و آن خیابان، جاده ى اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود.
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسانها دوست دارند مانند کوران، راهی را که توسط یک گوساله باز شده، طی کنند، و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه..
@DastaneRastan_ir
@DastaneRastan_ir
📚 #داستان_کوتاه
دانشمندی آکواریومی را با دیواری شیشه ای به دو قسمت تقسیم کرد. در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت دیگر ماهی کوچک تری که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ تر بود. دانشمند به ماهی بزرگ تر هیچ غذایی نداد تا تنها غذایش همان ماهی دیگر درون آکواریم باشد. مطابق انتظار او برای خوردن ماهی کوچک تر بارها و بارها به طرفش حمله کرد، اما هر بار به دیواری نامرئی برخورد نمود. دیوار شیشه ای به راحتی او را از غذای محبوب و لذیذش جدا کرده بود. بالاخره بعد از مدتی، از حمله به ماهی کوچک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به طرف دیگر آکواریوم و خوردن ماهی کوچک تر کاری غیر ممکن است.
دانشمند شیشه ی وسط را برداشت، اما ماهی بزرگ تر هرگز به سمت ماهی کوچک حمله نکرد. او حتی به قسمت دیگر آکواریوم شنا نکرد. اما چرا؟!
دیوار شیشه ای دیگر وجود فیزیکی نداشت، اما ماهی بزرگ درون ذهنش دیواری شیشه ای ساخته بود. دیواری که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود. دیوار باور خودش. باورش به محدودیت...
❗️شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید هستید، اما بیش از آنچه باور دارید می توانید انجام دهید❗️
@DastaneRastan_ir
نیایش صبحگاهی
الهی دریافتی خود یاری و یادگاری،
معنی دعوی صادقانی،
فروزندهٔ نفسهای دوستانی
آرام دل غریبانی
چون در میان جانی،
از بیدلی میگویم که کُجایی
جان را زندگی میباید
تو آنی به خود و از خود ترجمانی،
به حق تو بر حودت که ما را در سایهٔ غرور ننشانی
و به عز وصال خود رسانی.
چشمم همی بخواهد دیدارت
گوشم همی بخواهد گفتارت
همت بلند کردند این هر دو
هر چند نیستند سزاوارت
خواجه_عبدالله_انصاری
درود بر شما یاران همراه
از خدا برایتان
یک روز زیبا و
سرشاراز موفقیت
همراه با دنیا دنیا آرامش
سبد سبد خیر و برکت
بغل بغل خوشبختی
و یک عمر سرافرازی خواهانم
روزتون زیبا و در پناه خدا
🌹♥️🌹
#مرحوم_شیخ_رجبعلی_خیاط
بطری وقتی پر است ومیخواهی خالی اش کنی، خمش میکنی ، هر چه خـم شود خالی تر میشود اگر کاملا رو به #زمین گرفته شود سریعتر خالی میشـود . دل آدم هـم همیـن طـور اسـت ، گـاهی وقت ها پر میشـود از غم ، از غصه ، از حرف ها و طعنه های دیگران
#قرآن میفرمایــد هرگاه دلــت پر شــد از غــم و غصــه ها ، خم شـو و به خاک بیفت . این نسخه ای اسـت که خداونــد بــرای پیامبــرش پیچیـده است:
ما قطعا میدانیم و اطلاع داریم، دلت میگیرد، به خاطـر حرف هایی که میزننــد . ســر به #سجده بگذار و خدا را تسبیح کن . سوره حجر آیه ۹۸