#از_او_بگوئیم
ما به وعدهی خود وفا کردیم، شما چه میکنید؟
📜ابوبصیر می گوید؛ به حضرت صادق عليه السلام عرض کردم:
🥂فلان مرد شراب می خورد و کارهای حرام انجام می دهد.
✳️حضرت فرمودند:
هنگامی که به کوفه برگشتی، به ديدن تو می آيد. به او بگو: جعفر بن محمد گفت: اين کارهايی که می کنی را ترک کن، من ضامن می شوم که خدا بهشت را به تو عنايت کند.
هنگامی که به کوفه برگشتم، او هم به همراه اشخاص ديگر به ديدن من آمد. او را نگهداشتم تا منزل خلوت شد و پيغام حضرت را به او رساندم.
او پذيرفت و دست از آن کارها کشيد.
⚡️آن گاه چند روزی بيشتر نگذشت که پيغام داد من بيمارم؛ پيش من بيا.
من به منزل او رفت و آمد کرده و او را مداوا می کردم تا هنگام مرگ او رسيد. موقع جان دادن، کنار بستر او بودم؛ حمله ی غشی به او دست داد و هنگامی که به هوش آمد گفت:
ابوبصير! مولای تو به وعدهی خود وفا کرد.
اين را گفت و از دنيا رفت، و چون سال آينده به حج رفتم، خدمت حضرت صادق عليهالسلام رسيدم و هنگامی که اجازه خواسته و وارد شدم، هنوز يک پايم در صحن خانه و پای ديگرم در دالان بود و پيش از آن که سخنی بگويم از داخل اتاق فرمودند:
ای ابوبصير! ما به وعدهيمان در بارهی رفيقت وفا کرديم!
📚بحارالانوار، ج 11، ص 146
🔸دوستداران امام زمان!
😞فرصت زیادی پیش رو نیست،
شاید فردا دیر باشد،
و چه بسا دقایقی دیگر نوبت ما برسد،
توبه کنیم و به آغوش حجت خدا بازگردیم،
این گونه امام زمان علیه السلام را خوشنود کردهایم....
حضرت صاحب الامر علیه السلام، همیشه به وعده ی خود در مورد مردمان و شیعیان وفا می کنند...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
..آری … من حسینم …
دوست رفیق غایبمان …
کسی که چهار روز غیبت کرده …
و بخاطر بی خبری از او … موأخذه شدیم …
😥شرمسارم …
خجالت زدهام …
حرفی ندارم …
که آنقدر بیتفاوت …
💧اشکهایم جاری شد …
بغض، تارهای گلویم را زیر و بم می کرد …
حرف زدن برایم سختتر از نفس کشیدن در آب بود!!!
به هر زحمتی بغض و اشکم را خوردم …
ادامه دادم …
ممنونم استاد که امروز …
بیدارمان کردی …
بیدار از یک حقیقت تلخ …
و یک خواب نه چندان شیرین!!!
بیدار شدیم تا بفهمیم …
⏳چقدر زمان گذشته؟!
یک روز!!!
نصف روز!!!
یا مثل اصحاب کهف!!!
که سیصد سال در خواب …
و وقتی بیدار شدند که …
دیگر سکهی آنها مال عهد دیگری بود …
عهد دقیانوس!!!
امروز بیدار شدیم …
😴 و نمیدانیم چقدر خوابیدیم!
چهار روز!!!؟
سیصد سال!!؟
بیشتر …!؟
آری خیلی بیشتر …
119٠ سال در خواب هستیم!!!
و کسی نبود که بر ما نهیب بزند!!!
کسی نگفت که اگر دوستمان محمّد چهار روز غایب است…
مهدی …
119٠ سال است که غایب است!!!
و کسی فریاد نزد …
که ...
😧 چطور از وی بی خبرید؟!
او که نه تنها دوست …
بلکه بهترین دوستمان …
بلکه پدر مهربانمان …
بلکه صاحب نفوسمان …
بلکه صاحب این زمانمان …
کسی ما را ملامت نکرد …
😓که خجالت نمیکشید …!؟
شبها راحت می خوابید …
و نمیدانید این غایب …
آیا به راحتی خوابیده است!؟
یا تا صبح به درگاه الاهی ندبه میکند …
🤲🏻 که خداوندا!
شیعیان ما از اضافهی طینت ما خلق شدند …
به خاطر ما …
به آبروی ما …
غفلت آنها را ببخش!
و چقدر نابرابر …
که ایشان به خاطر ما در زنجیر غیبت است…
امّا…
من راحت میخوابم!
و او نگران من بیدار …
خودشان گفته اند:
"اِنّا غَیر مُهملین لِمُراعاتکم"
محال است که هوایتان را نداشته باشیم …
و این بزرگترین غایب زندگیمان …
هرگز باعث نشد …
که استاد مارا ملامت کند …
به اندازهی چهار روز غیبت دوستمان!!!
🥺دیگر قدرت مقابله با بغض نبود…
مثل استاد …
مثل بچههای کلاس …
مثل تابلوی نستعلیق آخر کلاس …
که با بغض …
امّا مظلومانه….
نوشتهاش را فریاد می زد!!!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
آمد خدمت امام زمانش، با کمال ادب و حیا. امام هادی علیهالسّلام او را به گرمی پذیرفت و در کنار خویش نشاند؛ به حدّی که زانوی او به زانوی امام چسبید. عقایدش را به امامش عرضه کرد و جملهی "أَنت ولیُّنا حقّا" را که از امام هادی علیهالسّلام شنید، تا آسمان پرواز کرد و معلوم شد چه جایی در قلب امامش دارد.
عالِمی با تقوا بود و همه او را به صداقت و راستگویی و امانتداری میشناختند. امّا چیزی که او را شاخص کرده بود، روحیّهی امامشناسی و تبعیتش از امام زمانش بود. امام هادی علیهالسّلام به او فرمودند:
یا اباالقاسم! تو به حق ولیّ ما هستی... تو همان دینی را که پسندیدهی خداست، از ما گرفتهای... خداوند تو را با گفتار ثابت در دنیا و آخرت تثبیت کند!
📚 امالی صدوق
عرضهی عقاید به امام معصوم، از سنّتهای شیعی است.
تو هم میتوانی مثل عبدالعظیم حسنی عقایدت را به امام زمانت عرضه کنی! زیارت آل یاسین را بخوان و وقتی چند سلام اولیه را به امام زمانت دادی، به این تعابیر دقت کن!
اُشْــهِدُكَ یا مَوْلاىَ اَنّى اَشْهَـــدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّــا الله وَحْـدَهُ لا شَریكَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّـــداً عَبْدُهُ وَ رَســـوُلُهُ لا حَبیبَ اِلاّ هُوَ وَ اَهْلُهُ وَ اُشْهِدُكَ یا مَوْلاىَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرالْمُؤْمِنیــــنَ حُجَّتُهُ و............وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَـــقُّ وَ الْبَعْــثَ حَقُّ وَ اَنَّ الصِّراطَ حَقُّ وَ الْمِرْصــــادَ حَـــقُّ وَ الْمیـــــزانَ حَقُّ وَ الْحَشْـــرَ حَقُّ وَ الْحِسـابَ حَقُّ وَ الْجَنَّةَ وَ النّارَ حَقُّ وَ الْوَعْـــدَ وَ الْوَعــــیدَ بِهِــــما حَقُّ........
حالا با این کار و با به شهادت طلبیدن امام زمان علیهالسـّلام، ایشان نیز در قیامت بر تو گواه خواهند بود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
آن طور که من میخواهم بنویس!
غصهدار بود و دلواپس.
غصهدار حیرت مردم در موضوع غیبت،
عدهای اسیر شک و تردید،
عدهای در مسیر فساد عقیده.
خواب دید کنار خانهی خدا داشت طواف میکرد.
دور هفتم،
ایستاد کنار آن سنگ سیاه بهشتی.
دست میکشید و راز و نیاز میکرد،
همان وقت کعبهی آمالش را دید،
جلو آمد. سلام کرد و جواب شنید.
امام عصر علیه السلام از ضمیر غصهدارش خبر داشت. فرمود:
"چرا کتابی با موضوع غیبت نمینویسی؟ کتابی که تو را از این غصه نجات دهد"
گفت: «نوشتهام یَابنَ رسول الله»
فرمود: «آنها، به روشی که میخواهم نیستند.
"کتابی با موضوع غیبت بنویس. کتابی که غیبت انبیای الهی را بازگو کند"
از خواب که بیدار شد، گریه امانش نمیداد.
صبح همان شب، تألیف کتاب تازهاش را شروع کرد.
شیخ صدوق نامش را گذاشته بود: کَمالُ الدّین وَ تَمامُ النِّعمَه
📚 مقدمهی کتاب کمال الدین
چند نکته:
🔸تو هم غصهدار شیعیانی هستی که از امامشان دور افتادهاند؟ راستی غصههای تو چیست؟
🔸اگر برای امام زمان علیه السلام قدمی برداری، تو را از غصه نجات میدهد!! خدمت به امام زمان علیه السلام تو را از گرفتاریهای روزمره رها میکند! امتحان کن!
🔸آن طور که امام زمان علیه السلام دوست دارند زندگی کن!
🔸اگر دغدغهی مولایت را و یا شیعیان مولایت را داشته باشی، او نجاتت خواهد داد!
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❤️ #از_او_بگوئیم
پسرک چوب خط را برداشت.
محکم بر دیوار می کشید
و اشک هایش را با سر آستینش پاک می کرد
وگاهی لگدی به دیوار می کوبید
و محکم بر دیوار خطوط سر در گم را می کشید
و با لج بسیار گچ را پرتاب کرد.
باز گوشه ای نشست سرش را روی زانو گذاشت و از ته دل گریست.
او می دانست یتیم است.
می دانست پناهش را از دست داده است.
همه فریادهایش را بر سر روزگار می کشید و گله می کرد.
ولی من سالهاست که از معرفت امامم دور مانده ام ولی بر سر غفلتم فریاد نزدم.
من خودم، خودم را یتیم کردم،
ولی نبودن پدرم را احساس هم نکردم
تا شاید این روزها، که تلنگرش،
مرا از خواب بیدار کرد.
دیگر نمی خواهم،
نمی خواهم از پدرم دور باشم.
پدری که مرا می بیند...
و نگاهش هر لحظه بر روی سر من است.
دیگر نمی خواهم خودم،
خودم را یتیم کرده باشم...
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
بوی گِز پرهایش به مشام میرسید. اگر کمی جلوتر میرفت بالهایش هم میسوخت! اما سر را به پایین چرخاند و با همان عجله برگشت.
غوغای جمعیتی که تمام بلندیها را سیاه کرده بودند و صورتشان مثل شاطرها قرمز شده بود همراه با دود و زبانههای آتش در دره موج میزد و از دامن کوه بالا میآمد.
آسمان گرفت.
- چه میکنی؟ این آتش است! برای چه این قدر میروی و میآیی؟
- با منقار آب میآورم و بر آتش میریزم.
- میخواهی با یک منقار آب، یک کوه آتش را خاموش کنی؟!!
چشمان خیس گنجشک برقی زد و گفت: میدانم این آب برای این آتش کم است؛ میخواهم برای نجات ابراهیم بیشترین کاری که در توان دارم انجام دهم.
🌹 امروز حضرت حجت بن الحسن علیه السلام، پسر ابراهیم خلیل است؛ بیاییم برای فرج او بیشترین کاری کا در توان داریم انجام دهیم...
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
💠شاد کردن دل مومن و رفع غم از چهره او
☘️ در آموزه های اهل بیت علیهم السلام برای شاد کردن دل مومن آثار ، خواص و ثواب های عظیمی ذکر شده است. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام قضاء حاجت مومن را پر ثواب تر از به جای آوردن 10 طواف معرفی نموده اند. روشن است که عمده این آثار و ثواب ها مربوط به شاد کردن قلب مومن (شیعه) عادی است تا چه رسد به شاد کردن قلب امامان.
☘️ از سوی دیگر گاهی حزن و اندوه مومن به حدی می رسد که آثار آن در چهره اش هویدا می شود. علی القاعده شاد کردن دل مومن در این شرایط بسیار مطلوب تر و پر اثر تر خواهد بود.
☘️ یکی از خصوصیات امیر مومنان علیه السلام که در متون دعایی و زیارتی به تکرار به ما رسیده است این است که آن حضرت برطرف کننده گرفتاری و ناراحتی نمایان شده در چهره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بوده اند ("مفرج الکرب عن وجهه"، و یا عبارت "کاشف الکرب عن وجهه" در زیارت های امیرالمومنین علیه السلام در مفاتیح الجنان)
☘️ از مقامات خاص حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نیز بعد از مقام امام شناسی ایشان، می توان به همین مقام اشاره کرد که آن جناب برطرف کننده گرفتاری و ناراحتی نمایان شده در چهره حضرت سیدالشهداء علیه السلام بوده اند. خصوصا در روز پرگرفتاری عاشوراء! (یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین).
☘️ حال از خودمان سوال کنیم: ما برای بر طرف کردن گرفتاری و ناراحتی از چهره نازنین امام زمانمان چه کرده ایم!؟
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــــــ
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
🌨 صبح سردی بود. با حضرت موسی کاظم علیهالسّلام همراه بودم. غلامی سیاهروی، ما را دید و بدون این که ما را بشناسد، برایمان هیزم آورد و آتش روشن کرد و غذایمان داد. هنگام رفتن، امام به صاحب غلام فرمودند:
غلامت و زمینی که در آن کار میکند را فروشندهایی؟
مرد گفت:
💵 آری! غلام و زمین، هزار دینار!
امام، زمین را خرید و غلام را صدا زد و به او فرمودند:
از همین حالا آزادی و این زمین نیز مال خودت!
غلام هاج و واج نگاه کرد و گویا نمیشنید و نمیفهمید، امام چه میفرمایند.
امام که چنین دیدند، فرمودند:
چرا تعجب کردهای؟ مگر خداوند بزرگ در قرآن کریم نمیفرماید که خوبی را باید با خوبی پاسخ داد!
📚 داستانهای زندگانی امام کاظم علیهالسّلام
یا صاحبالزّمان!
افسوس که در این وانفسای غیبت، دستمان به شما نمیرسد که برایتان هیزم بیاوریم، آتش روشن کنیم و غذایی مهمانتان کنیم!
یا صاحبالزّمان!
غلامیتان و این که دلمان همیشه بند شما باشد، محبوب ماست!
زمین و آزادی کدام است؟ ما دنیا و آخرت را در همراهی شما میدانیم!
یا صاحبالزّمان!
هیچ نمیخواهیم مگر آزادی شما از غم غربت و دلشادیتان به مژدهی ظهور!
و هیچ نداریم مگر دستهایی که همیشه رو به آسمان است و قنوتی که مزیّن است به دعای بر فرجتان!
❤️و قلبی که انتظارتان را میکشد!
و این احسان ناقابل و کوچک ماست به ازای هزاران احسان که در حیات ما ارزانیمان داشتهایی!
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
⭕️هرگاه کارد به استخوانت رسید...
فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد.
ایشان متوسل به حضرات معصومین علیهم السلام میشود.
شب در عالم رؤیا ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را زیارت میکند.
حضرت فرمودند:
🔅و أما الحجه فإذا بلغ منک السیف للذبح و أومأ بیده إلی الحلق فاستغث به فإنه یغیثک و هو غیاث و کهف لمن استغاث فقل یا مولای یا صاحب الزمان أنا مستغیث بک.
اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید،به فرزندم استغاثه کن که او فریادرسی و پناهگاه هرکسی است که به او پناهنده شود و بگو:
♦️یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ الغَوثَ اَدرِکنی
(مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...).
ابوالوفا میگوید:
من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند.
وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان"
سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند:
اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...".
بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد.
📖بحارالانوار جلد53 ص323
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
⭕️هرگاه کارد به استخوانت رسید...
فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد.
ایشان متوسل به حضرات معصومین علیهم السلام میشود.
شب در عالم رؤیا ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را زیارت میکند.
حضرت فرمودند:
🔅و أما الحجه فإذا بلغ منک السیف للذبح و أومأ بیده إلی الحلق فاستغث به فإنه یغیثک و هو غیاث و کهف لمن استغاث فقل یا مولای یا صاحب الزمان أنا مستغیث بک.
اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید،به فرزندم استغاثه کن که او فریادرسی و پناهگاه هرکسی است که به او پناهنده شود و بگو:
♦️یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ الغَوثَ اَدرِکنی
(مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...).
ابوالوفا میگوید:
من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند.
وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان"
سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند:
اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...".
بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد.
📖بحارالانوار جلد53 ص323
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
آن طور که من میخواهم بنویس!
غصهدار بود و دلواپس.
غصهدار حیرت مردم در موضوع غیبت،
عدهای اسیر شک و تردید،
عدهای در مسیر فساد عقیده.
خواب دید کنار خانهی خدا داشت طواف میکرد.
دور هفتم،
ایستاد کنار آن سنگ سیاه بهشتی.
دست میکشید و راز و نیاز میکرد،
همان وقت کعبهی آمالش را دید،
جلو آمد. سلام کرد و جواب شنید.
امام عصر علیه السلام از ضمیر غصهدارش خبر داشت. فرمود:
"چرا کتابی با موضوع غیبت نمینویسی؟ کتابی که تو را از این غصه نجات دهد"
گفت: «نوشتهام یَابنَ رسول الله»
فرمود: «آنها، به روشی که میخواهم نیستند.
"کتابی با موضوع غیبت بنویس. کتابی که غیبت انبیای الهی را بازگو کند"
از خواب که بیدار شد، گریه امانش نمیداد.
صبح همان شب، تألیف کتاب تازهاش را شروع کرد.
شیخ صدوق نامش را گذاشته بود: کَمالُ الدّین وَ تَمامُ النِّعمَه
📚 مقدمهی کتاب کمال الدین
چند نکته:
🔸تو هم غصهدار شیعیانی هستی که از امامشان دور افتادهاند؟ راستی غصههای تو چیست؟
🔸اگر برای امام زمان علیه السلام قدمی برداری، تو را از غصه نجات میدهد!! خدمت به امام زمان علیه السلام تو را از گرفتاریهای روزمره رها میکند! امتحان کن!
🔸آن طور که امام زمان علیه السلام دوست دارند زندگی کن!
🔸اگر دغدغهی مولایت را و یا شیعیان مولایت را داشته باشی، او نجاتت خواهد داد!
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
ما به وعدهی خود وفا کردیم، شما چه میکنید؟
📜ابوبصیر می گوید؛ به حضرت صادق عليه السلام عرض کردم:
🥂فلان مرد شراب می خورد و کارهای حرام انجام می دهد.
✳️حضرت فرمودند:
هنگامی که به کوفه برگشتی، به ديدن تو می آيد. به او بگو: جعفر بن محمد گفت: اين کارهايی که می کنی را ترک کن، من ضامن می شوم که خدا بهشت را به تو عنايت کند.
هنگامی که به کوفه برگشتم، او هم به همراه اشخاص ديگر به ديدن من آمد. او را نگهداشتم تا منزل خلوت شد و پيغام حضرت را به او رساندم.
او پذيرفت و دست از آن کارها کشيد.
⚡️آن گاه چند روزی بيشتر نگذشت که پيغام داد من بيمارم؛ پيش من بيا.
من به منزل او رفت و آمد کرده و او را مداوا می کردم تا هنگام مرگ او رسيد. موقع جان دادن، کنار بستر او بودم؛ حمله ی غشی به او دست داد و هنگامی که به هوش آمد گفت:
ابوبصير! مولای تو به وعدهی خود وفا کرد.
اين را گفت و از دنيا رفت، و چون سال آينده به حج رفتم، خدمت حضرت صادق عليهالسلام رسيدم و هنگامی که اجازه خواسته و وارد شدم، هنوز يک پايم در صحن خانه و پای ديگرم در دالان بود و پيش از آن که سخنی بگويم از داخل اتاق فرمودند:
ای ابوبصير! ما به وعدهيمان در بارهی رفيقت وفا کرديم!
📚بحارالانوار، ج 11، ص 146
🔸دوستداران امام زمان!
😞فرصت زیادی پیش رو نیست،
شاید فردا دیر باشد،
و چه بسا دقایقی دیگر نوبت ما برسد،
توبه کنیم و به آغوش حجت خدا بازگردیم،
این گونه امام زمان علیه السلام را خوشنود کردهایم....
حضرت صاحب الامر علیه السلام، همیشه به وعده ی خود در مورد مردمان و شیعیان وفا می کنند...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
بوی گِز پرهایش به مشام میرسید. اگر کمی جلوتر میرفت بالهایش هم میسوخت! اما سر را به پایین چرخاند و با همان عجله برگشت.
غوغای جمعیتی که تمام بلندیها را سیاه کرده بودند و صورتشان مثل شاطرها قرمز شده بود همراه با دود و زبانههای آتش در دره موج میزد و از دامن کوه بالا میآمد.
آسمان گرفت.
- چه میکنی؟ این آتش است! برای چه این قدر میروی و میآیی؟
- با منقار آب میآورم و بر آتش میریزم.
- میخواهی با یک منقار آب، یک کوه آتش را خاموش کنی؟!!
چشمان خیس گنجشک برقی زد و گفت: میدانم این آب برای این آتش کم است؛ میخواهم برای نجات ابراهیم بیشترین کاری که در توان دارم انجام دهم.
🌹 امروز حضرت حجت بن الحسن علیه السلام، پسر ابراهیم خلیل است؛ بیاییم برای فرج او بیشترین کاری کا در توان داریم انجام دهیم...
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#از_او_بگوئیم
⭕️هرگاه کارد به استخوانت رسید...
فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد.
ایشان متوسل به حضرات معصومین علیهم السلام میشود.
شب در عالم رؤیا ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را زیارت میکند.
حضرت فرمودند:
🔅و أما الحجه فإذا بلغ منک السیف للذبح و أومأ بیده إلی الحلق فاستغث به فإنه یغیثک و هو غیاث و کهف لمن استغاث فقل یا مولای یا صاحب الزمان أنا مستغیث بک.
اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید،به فرزندم استغاثه کن که او فریادرسی و پناهگاه هرکسی است که به او پناهنده شود و بگو:
♦️یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ الغَوثَ اَدرِکنی
(مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...).
ابوالوفا میگوید:
من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند.
وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان"
سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند:
اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...".
بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد.
📖بحارالانوار جلد53 ص323
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•