🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌼🍃هیچ جایِ جهان ، خانه ی پدریِ آدم نمی شود !
خانه ای که در نهایتِ سادگی و سنتی بودنش ، شادترین نقطه ی دنیاست
با پنجره هایی قدیمی که هنوز هم به سویِ بی خیالیِ محض ، گشوده می شوند ، دیوارهایِ آجریِ کهنه ای که هر آجرش ، صفحه ایست از خاطراتِ سالهایِ دور ،
و حیاطی که هر گوشه اش ، سکانسی از کودکی ات را تداعی می کند .
🌼🍃جایی که حتی آسمانش هم با آسمان هایِ دیگر ، فرق دارد ،
و زمینش ، همیشه سبز و شاعرانه است .
آدم ها نیاز دارند ، وقتی دلشان گرفت ، سری به خاطراتِ کودکیشان بزنند و با سادگی و اصالتِ دیرینه شان آشتی کنند ،
آدم ها نیاز دارند در هر سنی که باشند ، آخرهفته و تعطیلات را ، به خانه ی پدری شان بروند و میانِ آغوشِ پر مهرِ مادر ، از تمامِ غم ها فارغ شوند و با خیالِ راحت ، کودکی کنند .
🌼🍃کاش پدرها و مادرها همیشه باشند ،
و کاش خانه های پدری ، در این هیاهوی زمانه ، به دستانِ بی رحمِ فراموشی سپرده نشوند .
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
✨💝📖💝✨
⭕️ کیفیتِ عمل مهمه نه کمیّت.
خدا خودش "أَحْسَنُ الْخٰالِقِین" هست، از ما هم خواسته که کارهامون به نحو احسن باشه "أَحْسَنُ عَمَلاً"
📖 هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ... لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (هود/۷)
👈 او کسی است که آسمانها و زمین را آفرید... تا شما را بیازماید که کدامیک اعمال بهتری انجام میدهید.
❌ قرآن نمیگه "أَکثَرُ عَمَلاً"
✅ بلکه میگه "أَحْسَنُ عَمَلاً"
❌ کثرت، زیادی و کمیّتِ عمل مهم نیست،
✅ بلکه کیفیت و خوبیِ عمل مهمه.
☝️ عملِ کم انجام بدیم، ولی خوب انجام بدیم.
🔹 امام صادق (ع) فرمود:
"خداوند کثرت و زیادیِ عمل را نمیخواهد، بلکه درستیِ عمل را میخواهد، و درستیِ عمل به این است که با خدا ترسی و نیّتِ پاک توأم باشد."
🔹 سپس فرمود:
"نگهداریِ عمل از آلودگی به ریا و نیّتهای نادرست، مشکلتر از خودِ عمل است. عملِ خالص، عملی است که نخواهی هیچکس جز خدا، ترا بخاطر آن ستایش کند."
📚 تفسیر برهان، جلد ۲، صفحه ۲۰۷.
#معارف_قرآن
#اشتراک_حداکثری
🌺 *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
🌸🍃بامنتشر کردن با لینک کانال در ثواب آن شریک باشید 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری
🎙 حجت الاسلام قاسمی
🖥 بهترین دعا برای رفع گرفتاری ؛ حکایت خواب شخص گرفتار و عنایت امیرالمومنین علیه السلام
@ghiamat_ir
🌸🍃🌸🍃
#گذرعمر
ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
می ﺷﻮﺩ همۀ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟
ﮔﺮﺩﻭﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ.
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟
و ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ.
ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ.
ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ بالاخره ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ.
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ:
ﺯﺭﻧﮕﯽ، ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ؟
ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ :
ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ.
ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ.
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ.
ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ،
پس تا میتوانی برای آخرتت توشه ای جمع کن و ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ لحظه زندگیت ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ که عمر آدمی بسیار کوتاه است.
✍ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ
ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ ﺑﯿﻔﮕﻨﻨﺪ،
ﯾﻮﺳﻒ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ!
ﯾﻬﻮﺩﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ؟! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ...! ﯾﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ: ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ با ﻣﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻨﺪ، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ...! ﺍﯾﻨﮏ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﺴﻠﻂ ﮐﺮﺩ، ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ"ﻧﺒﺎﯾﺪ جز خدا ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺑﻨﺪﻩﺍﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﺮﺩ..."
ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟
🔸اَلَیْسَ اللهُ بِکافٍ عَبْدِه🔸
📚ﺳﻮﺭﻩ ﺯﻣﺮ، ﺁﯾﻪ۳۶
حکایت در باب چهار هندو است که در مسجد به نماز می ایستند. وقتی صدای موذن برمی آید یکی از آنها با آن که خود در نماز است می گوید: ای موذن بانگ کردی وقت هست.
هندوی دیگر در همان حال به وی می گوید: سخن گفتی و نمازت باطل است.
سومی به دومی می گوید: به او طعن نزن که نماز تو هم باطل است.
سپس هندوی چهارم می گوید: خدا را شکر که من مثل شما سه تن سخن نگفتم.
بدین گونه بالاخره نماز هر چهار تن تباه می شود!
در این حکایت هر کدام از این چهار هندو نمادی هستند از انسانهایی که به عیب خود کور می باشند و به عیب دیگران بینا و آگاه!
چار هندو در یکی مسجد شدند
بهر طاعت راکع و ساجد شدند
هر یکی بر نیتی تکبیر کرد
در نماز آمد بمسکینی و درد
مؤذن آمد از یکی لفظی بجست
کای مؤذن بانگ کردی وقت هست
گفت آن هندوی دیگر از نیاز
هی سخن گفتی و باطل شد نماز
آن سیم گفت آن دوم را ای عمو
چه زنی طعنه برو خود را بگو
آن چهارم گفت حمد الله که من
در نیفتادم بچه چون آن سه تن
پس نماز هر چهاران شد تباه
عیبگویان بیشتر گم کرده راه
🌸🍃🌸🍃
#نيايش_شبانه
خدا جان ؛
برای تمام شبهایی که به آدمهایت امید داشتم
و نا امیدم کردند و عجیب گریستم
مرا ببخش...
ببخش اگر حواسم پرت شد
و یادم نبود که جز بر تو امید بستن ابتدای نا امیدی و درد است...
خدا جان ؛
هر شب با لبهای ستارگانت مرا آرام ببوس...
که یادم بماند دل بردارم از
هر دلبری غیر از خودت...
#تـلنگـــر
بهـلول هــارون را در حــمام دید و
گفت: به من یک دینار بدهڪاری
طلب خود را مــےخــواهــم.
هــارون گفت: اجازه بده از حمــــام
خارج شوم منڪه اینجا عـریانم
و چــیزی ندارم بدهم بهلول گفت:
در روزقیامت هم اینچنین عریان
و بیچیز خــواهــــے بود!!
👌پس طلبدنیا را تا زندهای بده
ڪه حمـام آخـرت گـرم اســت و
دستـتخــالـی
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌼🍃حكيمى در بیابان به چوپانی رسید و گفت: چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟
🌼🍃چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام
حكيم گفت: خلاصه دانشها چیست؟
🌼🍃چوپان گفت: پنج چیز است:
❣ تا راست تمام نشده دروغ نگویم
❣ تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم
❣تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم.
❣ تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم.
❣ تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم
🌼🍃حكيم گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب علم و حکمت سیراب شده
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
داستان شب...
گنجشک با خدا قهر بود...
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت...
فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: «می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد… »
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست...
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و…
خدا لب به سخن گشود: «با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.......»
گنجشک گفت: «لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ » و سنگینی بغضی راه کلامش بست…
سکوتی در عرش طنین انداخت...
فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: «ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. » گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود. خدا گفت: «و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! » اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت...
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...
شبتون پراز نور خدا . . .
____🍃🌸🍃____
زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.
یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم می زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخری رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت اما داماد از جایش تکان نخورد او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟
همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد. فردا صبح یک ماشین بی ام و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود، که روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! ازطرف پدر زنت».
✅به کانال: داستان راستان - بپیوندید👇
@DastaneRastan_ir <---- ڪلیــڪ ڪنید
☆________☆_______☆_______☆
+آجی☺️
-جانم❤️
+ از این پروفایل چادریا میخای که همه فک میکنن خودتی🙈
-اوهوم از کجا بیارم😳
+اینجا منبعشه😅👇
http://eitaa.com/joinchat/3383820300C07b1b7de24
🌸🍃🌸🍃
بازرگانی بود ثروتمند کە کارش تجارت با اسب و شتر بود, از این شهر بە اون شهر برای تجارت سفر می کرد.
این بازرگان هرچی پیش می اومد میگفت اَلهُمّ اَجعَل خَیرا(خدایا بە خیر بگذران)
دوستان و همراهانش از این رفتار بازگان بە حیرت آمدە بودند و میگفتند مرد عجیبی است، ضرر میکنیم میگە خدایا بە خیر بگذران، دیر بە مقصد میرسیم میگە خدایا بە خیر بگذران، تابستان از شدت گرما داریم هلاک می شویم میگە خدایا بە خیر بگذران...
روزی برای تجارت راهی سفر شدند و در بین راه برای استراحت و غذا خوردن زیر سایەای نشستند، بازرگان خوابش برد.
دوستان بازرگان از این موقعیت استفادە کردند و شتر بازرگان را کە همەی پول و وسایل بازرگان پشت شتر بود بردند داخل غاری پنهان کردند تا ببیند وقتی بازرگان از خواب بیدار میشود این بار هم میگوید الهم_اجعل_خیرا... !!؟
بازرگان بیدار شد و دید شترش نیست همراهانش گفتند ما ندیدیم و خود را بە بی خبری زدند ولی بازرگان گفت الهم اجعل خیرا( خدا بە خیر بگذران)!
بعد این قضیە داشتند غذا میخوردند کە غارتگران یورش بردند و همەی اموالشان غارت کردند، جز آن شتری کە در غار پنهان کردە بودند! سبحان_اللە
همراهان بازرگان شاکر ایندفعە لب بە سخن باز کردند و گفتند نترس ما شترت را در غار پنهان کردیم و الان تو همەی اموالت را از ما داری و این حیلەی ما بود کە اموالت بە دست دزدان نیفتاد.
بازرگان در جواب گفت خیر اموالم و شترم را از خدا میدانم، یادتون نیست وقتی کە شترم گم شد فقط گفتم الهم اجعل خیرا(خدایا بخیر بگذران) و نە حرفی بە شما زدم و نە با شما دعوا کردم
و الان خدایا بە خیر گذراندە کە بەوسیلەی شما شترم را از شر دزدان در امان نگه داشت.
@DastaneRastan_ir
✨💝📖💝✨
⭕️ روز شرمندگی😔😔
☝️ قرآن میگه قیامت برای مجرمین، روز سرافکندگی و شرمندگی است:
📖 وَ لَوْ تَریٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نٰاکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنٰا أَبْصَرْنٰا وَ سَمِعْنٰا فَارْجِعْنٰا نَعْمَلْ صٰالِحاً إِنّٰا مُوقِنُونَ (سجده/۱۲)
👈 چه صحنه دلخراشی است. اگر ببینی مجرمان را، هنگامی که نزد پروردگارشان سرهای خود را به زیر افکندهاند، و میگویند: "پروردگارا! آنچه را وعده کرده بودی، دیدیم و شنیدیم، پس ما را به دنیا بازگردان، تا کار نیکو انجام دهیم، همانا ما به یقین رسیدیم."
👈 سرکشیِ امروز😊😀، سر افکندگیِ فردای قیامت رو در پیش داره...😔😩
👈 لذّتِ زودگذرِ گناهانِ امروز😊😀، خجالت و شرمساریِ فردایِ قیامت رو به همراه داره...😔😩
#تلنگر
🗣 قبل از اینکه تو قیامت، سرمون رو پائین بندازیم (نٰاکِسُوا رُؤُسِهِمْ) 😔 و بگیم خدایا غلط کردم،
همین الان، تو همین دنیا، تا فرصت داریم به خودمون بیائیم.
📢 اونچه که در قیامت سبب نجاتِ ماست، فقط #عمل_صالح هست، که جاش توی این دنیاست.
🗣 قبل از اینکه اونجا با التماس بگیم خدایا! منو برگردون دنیا تا #عمل_صالح انجام بدم (فَارْجِعْنٰا نَعْمَلْ صٰالِحاً)، همین الان بارِ خودمون رو با اعمال صالح ببندیم.
🗣 قبل از اینکه اونجا با التماس بگیم خدایا! من دیگه به #یقین رسیدم (إِنّٰا مُوقِنُونَ)، همین الان تا فرصت داریم روی باور و یقینمون کار کنیم.
☝️ چون منشاء گناهامون همینه:
"ما باور نداریم، هنوز یقین پیدا نکردیم که قیامتی در پیش داریم."
پس بسم الله...
#معارف_قرآن
#اشتراک_حداکثری
🌺 *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
🌸🍃بامنتشر کردن با لینک کانال در ثواب آن شریک باشید 🍃
🌸توصیه های برای دیابت :
🔹 استفاده برنج را به حداقل برسانید و در صورت امکان از وعده غذایی حذف کنید
🔅 جوشانده گزنه + برگ شنبلیله + برگ خرفه هر روز میل کنید
🔹 هفته ای چند مرتبه هفت عدد کلاه سبز بادمجان را در دو لیوان آب بجوشانید به یک لیوان که رسید صاف کنید و جوشانده آنرا میل کنید
🔅 از سویق جو میتوانید در غذا ها هم استفاده کنید
🔹حتما اول شب بخوابید، دیر خوابیدن سبب عدم تولید انسولین در بدن و عدم تنظیم قند خواهد شد
🌿 @tebbolkabir 🌱
🔵 راه هـای خـوب بـرای صـدقه ⇩
✅✨در كنار پنجره اتاق خوابت يك كاسه اب و يا غذا براي پرندگان بگذار و به اين كار عادت كن
✅✨در یک پاکت لباس قرار بده و به كارگري زحمت كش هديه كن
✅✨يك جعبه پس انداز در اتاقت بزار و هر بار که عصبانی شدی ، دلی شکستی، غیبتی کردی مقداری پول در اون بنداز و بعد از يك ماه اون رو باز كن و به نيازمندي بده و هر ماه این کار رو تكرار كن
✅✨بخشي از حقوقت را براي كفالت يتيم هزينه كن
✅✨چند عدد صندلي بخريد و در مسجد بگذاريد هركس بر آن نشست و نماز خواند برايتان اجر نوشته ميشود
✅✨اگر در حال زدن بنزين هستيد به كارگر پمپ بنزين باقي پول را ببخش
✅✨اگر مقداري آب در بطري شما به جا مانده آن را بر درخت كنار خيابان بده و نيت صدقه کن
✅✨بر قلب هر انسانی شادي وارد كن. با لبخند با سخن نيكو با كمكي كوچك و ...
✅✨خنده و سلام بر دل شکستگان کن و با آنان سخنان نيكو بگو. این نيز يك صدقه است.
✅✨هنگام خوابيدن هركس را كه به تو بدي كرده و يا غيبت و سخن چيني و يا ظلمي به تو كرده را ببخش.
✅✨در کارهای خیر پیشقدم شوید. و در این امورخیر، گذشتگان و رفتگان را نیز با نیت کردن، سهیم کنید.
✅✨این پست را با دوستانتان به اشتراک بذارید. شايد فردي به يكي از اين كارها عمل كرد و شما أجر برديد.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌸🍃🌸🍃
امام جواد (ع) فرمودند:
مَن کَثُرَ هَمُّهُ، سَقُمَ جَسَدُهُ.
هر کس که غم و اندوهش زیاد باشد، بدنش بیمار میشود.
موسوعة کلمات الامام الجواد (ع)، ص ۲۴۰.
#شرح_حدیث
امام جواد میفرماید که غم و غصه بدن رو از بین میبره...
و امروزه دانشمندان و پزشکان ثابت کردند که غم و غصه، بر جسمِ انسان اثراتِ ویرانگری داره:
انسان رو ضعیف و لاغر میکنه، و از غذا و خواب و استراحت میندازه.
حتّی گاهی، بعضی از بیماریهای لاعلاج مثل انواع سرطانها، نتیجهی استرسها و فشارهای روحی، غم و غصه زیاد، و حساسیّت است.
گذشته از این که غم و غصه، خوبه یا بد، و مفیده یا مضرّ، اصلاً آدم برای چی باید غصّه بخوره؟؟!
حوادثِ تلخِ گذشته، که جای غم و غصه نداره، چون گذشته رو نمیشه کاری کرد
برای حوادث آینده هم نباید غصّه خورد، چون معلوم نیست آینده قراره چه اتّفاقی بیفته.
حرف قرآن کریم هم همینه.
قرآن میفرماید: مومن اصلاً نباید ترس، یا غم و غصّهای داشته باشه:
ﺃَﻟَﺎ ﺇِنَّ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺀَ ﺍﻟﻠﻪِ ﻟَﺎ ﺧَﻮْﻑٌ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢْ ﻭَ ﻟَﺎ ﻫُﻢْ ﻳَﺤْﺰَﻧُﻮﻥَ (یونس/۶۲)
ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ که ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﻴﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﻧﻪ ﺗﺮﺳﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ!
"خوف و ترس"برای حوادث آینده است.
"حزن و اندوه"برای حوادث تلخ گذشته است.
قرآن میفرماید:
مومن نه خُوف داره، نه حُزن
ﻟَﺎ ﺧَﻮْﻑٌ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢْ ﻭَ ﻟَﺎ ﻫُﻢْ ﻳَﺤْﺰَﻧُﻮﻥ.
اگر کسی پاک و با ایمان زندگی کرده باشه، نه برای گذشتهاش حسرت میخوره، و نه ترسی از آینده داره.
خدا برای مومن، دلِ شاد میخواد، نه غم و غصه
@DastaneRastan_ir
💫
این سخنرانی کامرون هرولد بینظیره.
فرزندانمان را کارآفرین بار بیاوریم نه کارمند
سیستم آموزشی ما به بچه ها میگه برید وکیل و مهندس و دکتر بشید، تو خونه همه دنبال اینیم که بچه هامون درس بخونن و تحصیل کرده بشن و...
کجای این آموزش و تربیت به بچه ها یاد میده کارآفرین باشن؟
برای خودشون کسب و کار داشته باشن؟ شرکت تاسیس کنن و صاحب کار باشن؟ تجارت کنن و تاجر بشن؟ تقریبا هیچ جا...
کلا در حال آموزش به بچه هامون هستیم که توی زندگی اصلا ریسک نکنن و همیشه توی عافیت زندگی کنن. کارمند جاهای خوبی بشن و حقوق بگیر باشن!
پول تو جیبی دادن به بچه ها عادتیه که ذاتا بچه ها رو غیر مستقل و حقوق بگیر بار میاره. بچه ها رو منتظر پرداخت منظم بار میاره.
مواجب بگیر و این دقیقا مخالف روحیه کارآفرینیه. راه حل مناسب به نظر میرسه این باشه که پول تو جیبی بچه ها مشروط بشه به کمکی که به خونواده میکنن و ارزشی که برای خونواده ایجاد میکنن. یاد بگیرن که در صورت کمک به خونواده و انجام یک کار خلاقانه و خوب میتونن پول توجیبی های متغیر بگیرن.
هم خلاقیتشون پروش پیدا میکنه و هم حقوق بگیر و مواجب بگیر نمیشن.
هر شب براشون قصه نخونید. ۴ شب شما قصه بخونید و ۳ شب بخواید اونا برای شما قصه بگن. کارآفرین باید بتونه سناریو ایجاد کنه و دیگران رو تحت تاثیر قرار بده.
بچه ها رو تشویق کنید جلوی دوستاشون راجع به اسباب بازیهاشون و بازی هایی که بلدن سخنرانی کنن. بهشون یاد بدید که روی بقیه تاثیر بزارن و دوستاشون رو با خودشون همراه و هم نظر کنن.
اگه جایی مثلا توی رستورانی میرید و خدمات نامناسبی میگیرید به بچه ها یاد بدید که خدمات نامناسب رو تشخیص بدن و بتونن انتقاد کنن.
💢داستان بسیار زیبا وشنیدنی از حکیم بزرگ و زن هرزه دهکده
حکیم بزرگی به دهی سفرکرد، زنی که مجذوب او شده بود از او خواست تا مهمان او شود...
آن شخص پذیرفت و مهیای رفتن به خانه آن زن شد. کدخدای دهکده هراسان خود را رسانید و گفت: این زن هرزه است و بد نام!
به خانه او نروید، حکیم بزرگ لبخندی زد و به کدخدا گفت: یکی از دستانت را به من بده، کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دست او گذاشت،
آنگاه بزرگ گفت حالا کف بزن!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمی تواند بایک دست کف بزند.
بزرگمرد لبخندی زد و گفت: هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد مگر اینکه مردان دهکده نیز هرزه باشند…
بنابراین مردان و پول هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته اند.
برو و به جای نگرانی برای من، نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش..!
┅❅❈❅┅
➥ @DastaneRastan_ir