#تجربه_نزدیک_به_مرگ
مرد راننده را دیدم که خیره شده بود به چهره زنی بسیار #بدحجاب که از عرض خیابان رد میشد. با یک نگاه از ازل تا ابد او را دیدم!
اسمش فرشید بود، اما به خاطر این هرزهگی ها زندگیاش را از دست خواهد داد. سال بعد از زنش جدا شد.
اما از آن طرف آن زن را دیدم که در محشر، به دنبال فرشید بود تا از او حلالیت بطلبد. حق الناس به گردنش بود.
او باعث شد که این فرشید و صدها مثل او از زندگی با همسرشان دلسرد شوند و کارشان به طلاق منجر شود. او به تمام این مردها بدهکار بود.
📚 برشی از کتاب شنود
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍مرد راننده را دیدم که خیره شده بود به چهره زنی بسیار #بدحجاب که از عرض خیابان رد میشد. با یک نگاه از ازل تا ابد او را دیدم!
اسمش فرشید بود، اما به خاطر این هرزهگی ها زندگیاش را از دست خواهد داد. سال بعد از زنش جدا شد.
اما از آن طرف آن زن را دیدم که در محشر، به دنبال فرشید بود تا از او حلالیت بطلبد. حق الناس به گردنش بود.
او باعث شد که این فرشید و صدها مثل او از زندگی با همسرشان دلسرد شوند و کارشان به طلاق منجر شود. او به تمام این مردها بدهکار بود.
📚 برشی از کتاب شنود
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍در آن سوی هستی، بستگان خود را دیدم!
من هر روز برای رسیدن به محل کار، مسیری را در اتوبان طی می کنم. همیشه ، اگر ببینم کسی منتظر است، حتما او را سوار می کنم.
یک روز هوا بارانی بود. پیرزنی با یک ساک پر از وسایل زیر باران مانده بود. با اینکه خطرناک بود اما ایستادم و او را سوار کردم.
ساک وسایل او گلی شده و صندلی را کثیف کرد، اما چیزی نگفتم. پیرزن تا به مقصد برسد مرتب برای اموات من دعا کرد و صلوات فرستاد.
بعد هم خواست کرایه بدهد که نگرفتم و گفتم: هر چه میخواهی بدهی برای اموات ما صلوات بفرست.
من در آن سوی هستی، بستگان و اموات خودم را دیدم. آنها از من به خاطر دعا های آن پیرزن و #صلوات هایی که برایشان فرستاد، حسابی تشکر کردند این را هم بگویم که صلوات، واقعا ذکر و دعای معجزه گری است.
آن قدر خیرات و برکات در این دعا نهفته است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم.
📚 کتاب سه دقیقه در قيامت
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
از همان روز بلوغ، تمام کارهای
من با جزئیات نوشته شده بود.
کوچک ترین کارها. حتى ذرهای
کـار خـوب و بد را دقیق نوشته
بودند و صرف نظر نکردهبودند.
تازه فهمیدم که «فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره» یعنی چه. هر چی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آن ها جدی نوشته بودند؛ در داخل این کتاب، در کنار هر کدام از کارهای روزانه من، چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره میشدیم،
مثلفیلم به نمایش در میآمد.
درست مثـل قسمت ویدئو در
موبایل هـای جدید، فـیلـم آن
مـاجـرا را مشاهده می کردیم.
آن هم فیلم سه بعدی با تمام
جـزئیات! یعنی در مواجـه بـا
دیگران حتی فکر افراد را هم
میدیدیم.
لذا نمیشد هیچ کدام از آن کارها را انکار کرد. غیر از کارها، حتی نیت های ما ثبت شده بود. آنها همه چیز را دقیق نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ (حسابـرسی اعـمـال) : خـوشحال بودم
که از کودکی، همیشه همراه پدرم در مسجد
و هیئت بودم.
همینطور که به صفحه اول (اعمال) نگاه می کردم و به اعمال خودم افتخار می کردم، یکدفعه دیدم، تمام اعمال خوبم در حال محو شدن است!
صفحه پر از اعمال خوب بود اما حالا تبدیل به کاغذ سفید شده بود! با عصبانیت به آقایی که پشت میز بود گفتم: چرا این ها محو شد. مگر من این کارهای خوب را انجام ندادم!؟
گفت: بله درست می گویی، اما همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی. اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ نکته دیگری که آنجا شاهد بودم،
انبوه کسانی بـود کـه زنـدگی دنیایی
خود را تباه کرده بودند،
آن هم فقط به خاطر دوری
از انجام دستورات خداوند!
جوان (مأمور الهی در برزخ) گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است، در درجه اول، زندگی دنیایی شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد.
مثلا به من گفتند: اگر آن رابطه پیامکی با نامحرم را ادامه میدادی، گناه بزرگی در نامه عملت ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت الشعاع قرار میداد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ (مأمور الهی در برزخ) گفت: «اگر علاقمند باشید و برای شما شهادت نوشته باشند هر نگاه حرامی که شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را به عقب می اندازد.»
خوب آن ایام را به خاطر دارم. اردوی خواهران برگزار شده بود. به من گفتند: شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی. اما مربیان خواهر، کار اردو را پیگیری می کنند، فقط برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نکن. من سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردو می رفتم و غذا را می کشیدم و روی میز میچیدم و با هیچ کس حرفی نمی زدم. شب اول، یکی از دخترانی که در اردو بود، دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است، خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم.
روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اینکه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب دیگری گفت و خندید و حرف هایی زد که... من هیچ عکس العملی نشان ندادم. خلاصه هربار که به این اردوگاه می آمدم، با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم. اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم.
🔸در بررسی اعمال، وقتی به این اردو رسیدیم، جوان پشت میز (مأمور الهی در برزخ) به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار میشدی، به جز آبرو، کار و حتی خانواده ات را از دست میدادی! برخی گناهان، اثر نامطلوب اینگونه در زندگی روزمره دارد...
📚 سه دقیقه در قیامت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹به هزار و صد نفر در زمینه حقالناس بدهکاری!!!
✍️ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود. اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم.
یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟ گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی: نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی!
وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و...
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹چرا سیگار کشیدی؟
✍ در روزگار جـوانی، با رفـقـا بـرای
تفریح به یک در نزدیکی شهر رفتیم.
کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان
را آماده کرد و با یک بسته سیگار بـه
سمت ما آمد.
سیگار ها را یکی یکی روشن کرد و بـه
دست رفقا می داد. من از سیگار نفرت
داشتم ولی بـرای ایـنـکـه انـگـشـت نمـا
نشوم سیگار را از دسـت آن آقا گرفتـم
و شروع به کشیدن کردم!
حالم خیلی بد شد. خیلی سرفه کردم. بعد از آن هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم. اما در آن وانفسا، این صحنه را به من نشان دادند و گفتند: تو که میدانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یکبار را کشیدی؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی.
همین باعث گرفتاری ام شد! در آنجا برخی افراد را دیدم که انسان های مذهبی و خوبی بودند اما به #حق_النفس اهمیت نداده بودند و بخاطر ضرر به بدن گرفتار بودند.
📚 سه دقیقه در قیامت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
(شیاطین در غالب) موجوداتی
مـثـل حشرات عظیم الجثه بـه
بیمارستان حـمـلـه کـرده بودند،
هیـچـکـس بـه غیر از من آن ها
را نمیدید.
کل محوطه بیمارستان پر شده بود. این حیوانات به هر بیماری که به حالت کما رفته بود و یا در حال مرگ بود حمله می کردند
🔸تا نگذارند لحظات آخر به یاد
خدا باشند. آنجا بود که فهمیدم
جـان دادن چـه ســخــت اسـت...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
همسایه ما مرد خوبی بود. کاسب بود
و مـثـل خیلی از مـردم، خانـواده دار و
صبح تا شب مشغول کار بود.
بـه نماز هم اهمیت می داد. امـا مشکلی
داشت. روی بدنش قوز داشت. خیلی از
این بابت اذیت می شد.
در جریان تجربه نزدیک به مرگ، او را مشاهده کردم. مدتی از فوت او می گذشت. بدنش سالم بود. پرسیدم چه خبر؟
گفت: زمانی که به این طرف آمدم، ملائک الهی به استقبال من آمدند و مرا به این بهشت برزخی آوردند. آنها به جای پرداختن به بررسی اعمال، از من معذرت خواهی کردند!
تعجب کردم، برای چه از
من عذرخواهی میکنند؟!
گفتند که شما در دنیا مشکل جسمی داشتی و درگیر گرفتاری و سختی بودی، از این بابت از شما عذر می خواهیم. خداوند متعال به همین دلیل، با رحمت خود با شما برخورد کرد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•