#یک_سوال_یک_پاسخ
⁉️غیبت امام زمان علیه السلام به چه معناست؟ آیا ایشان در بیابانها و دور از شهرها زندگی میکنند؟ آیا به آسمان رفته اند و بعد از ظهور میآیند؟
📜پاسخ:
🔖واژه غیبت در زبان عربی بر خلاف فارسی، در برابر واژه «ظهور» به معنای «دیده و شناخته شدن» قرار میگیرد نه «حضور»!
🔖در روایات شیعه، غیبت حضرت مهدی علیه السلام به غیبت حضرت یوسف علیه السلام نسبت به برادرانش تشبیه شده است.
برادران حضرت یوسف علیه السلام ایشان را میدیدند اما نمیشناختند. در مقابل، حضرت یوسف علیه السلام تک تک آن ها را می شناخت.
🔖از امام صادق علیه السلام روایت است که امام زمان علیه السلام در بازارهایمان عبور میکنند و در فرش و بساطمان قدم میگذارند. مردم ایشان را میبینند؛ ولی نمیشناسند.
🗞«یرونه و لایعرفونه» (كمال الدين و تمام النعمة / ج2 / ص351)
«يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَه» (علل الشرائع/ ج1/ ص244)🌷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#باران
...
باران ببارد...
سیل بهراه افتد...
خشکسالی شود...
صاعقه بزند...
بیماری و ویرانی برسد...
چون طبیب تویی...
چون آخر راه ختم به تو میشود...
عشاق تو در اوج ویرانی، آرام و آبادند!
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
﷽
❀
#امام_علی_ع
خداوند برای ظهور
مهدی٬ یارانی از
ملتهای مختلف و
مکانهای دور٬
گردهم می آورد.
📚سلیم ابن قیس۲/۷۷۰
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 در آخرالزمان چه کسانی هلاک میشوند و چه کسانی اهل نجات خواهند بود؟
هَلَكَ أَصْحَابُ اَلْمَحَاضِيرِ وَ نَجَا اَلْمُقَرَّبُونَ.
🌕 امام باقر علیه السلام فرمودند:
اصحاب محاضير (اسبان تندرو؛ یعنی کسانی که در مورد ظهور شتاب میکنند، صبر ندارند) هلاک میشوند؛
و مقرّبون (کسانی که فرج را نزديک مىشمارند و بدون تزلزل و شتاب انتظار آن روز را میکشند) نجات مییابند.
📗الغيبة (للنعمانی)، ب ۱۱، ح ۱٠
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC2c9lRokNNyGkwGsSfPmQwuIRSStZOAACUhAAAnDpKVJUMa3S5NMs9DME.mp3
5.57M
🔴 دوران سخت غیبت امام زمان ارواحنافداه
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 بیا بهار به پا کن؛ بهار یعنی تو ...
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
﷽
❀
#امام_مهدے_عج
اگر شیعیانمان بہ
اندازه لیوان آبی
تشنہ ما بودند ،
ظهور میکردیم‼️
📚شیفتگان مهدے ج۱ ص۱۵۵
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 ورود امام مهدی به مکّه در شکل و شمایل چوپان
⭕️ مطابق با روایات، سفیانی بعد از خروج و شش ماه جنگیدن و تسلط بر سرزمینهای پنجگانهٔ شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنّسرین، قدرتش در منطقه تثبیت و بر تخت پادشاهی مینشیند! آنگاه که سفیانی از حضور امام در مدینه و ظهور ایشان باخبر میشود (با خبر شدن سفیانی از نزدیک شدن زمان ظهور، به این دلیل است که امام مهدی علیه السلام اندکی پیش از ظهور، به صورت نیمه علنی و محدود، فعالیتهایی دارند؛ عوامل اطلاعاتی و جاسوسی سفیانی نیز از حضور نیمه علنی امام در میان مردم با خبر میشوند؛ به همین دلیل سفیانی) بعد از اطلاع از مکان حضرت، به قصد دستگیری و کشتن آن جناب، سپاهی مجهز به مدینه گسیل میدارد؛ و سه شبانه روز تمام در آنجا قتل و غارت میکنند، منبر پیغمبر صلی ﷲ علیه و آله را میشکنند و... در این زمان، حضرت برای حفظ جانش و در استتار کامل -در لباس چوپانی- از مدینه به مکّه میروند؛ به فرماندهٔ سپاه سفیانی گزارش میرسد که مهدی به سمت مکّه رفته است... و با حرکت امام به سوی مکّه، وی نیز سپاه خود را به جانب مکّه میفرستد. امّا لشکر اعزامی سفیانی وقتی به بیابانی به نام بیداء -بین مکّه و مدینه- میرسند با فریاد حضرت جبرئیل و به اذن ﷲ عزّوجلّ، به زمین فرو میروند و به جز سه نفر همگی هلاک میشوند..!
🌕 امام صادق علیه السلام در این زمینه میفرمایند: ...به خدا سوگند ای مفضل! گویا او(حضرت مهدی علیه السلام) را میبینم که وارد شهر مکّه شده، در حالی که لباس پیغمبر صلی ﷲ علیه و آله را پوشیده و عمامه زردی بر سر گذاشته است، نعلین وصله شدهٔ پیغمبر را به پا کرده، عصای آن حضرت را به دست گرفته، چند بُز لاغر را جلو انداخته و بدین گونه به طرف خانه خدا میرود، بدون آنکه کسی او را بشناسد، و به سن جوانی آشکار میگردد...
عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ اَلصَّادِقَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ... وَ اَللَّهِ يَا مُفَضَّلُ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ دَخَلَ مَكَّةَ وَ عَلَيْهِ بُرْدَةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى رَأْسِهِ عِمَامَةٌ صَفْرَاءُ وَ فِي رِجْلَيْهِ نَعْلاَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْمَخْصُوفَةُ وَ فِي يَدِهِ هِرَاوَتُهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَسُوقُ بَيْنَ يَدَيْهِ عِنَازاً عِجَافاً حَتَّى يَصِلَ بِهَا نَحْوَ اَلْبَيْتِ لَيْسَ ثَمَّ أَحَدٌ يَعْرِفُهُ وَ يَظْهَرُ وَ هُوَ شَابٌّ...
📗بحارالأنوار، ج 53، ص 7
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
پيامبر خدا (ص) فرمودند
وقتى روز قيامت فرا رسد، خداوند به گروهى از امتم بال میدهد تا با آنها از آرامگاهشان به سمت بهشت پرواز كنند، در آنجا خوش و مرفّه و هر طورى كه بخواهند به سر مى برند، فرشتگان به آنها میگويند:
🍃آيا شما حساب را دیدید؟
جواب مىدهند؛ ما حسابى نديديم.
🍃آيا در پل صراط مجازات شديد؟
جواب مىدهند: ما پل صراطى نديديم.
🍃سپس مىگويند: آيا جهنّم را ديديد؟
مى گويند: ما چيزى نديديم.
🍃آنگاه فرشتگان مىگويند: شما از امّت كدام پيامبريد؟
جواب مىدهند: از امّت حضرت محمّد(ص).
🍃فرشتگان مى گويند شما را به خدا سوگند، بگوييد؛ كار شما در دنيا چه بود؟
مىگويند: ما دو خصلت داشتيم كه خداوند به خاطر آن اين مقام را با لطف و رحمت خود مرحمت كرد.
🍃مىپرسند: آن دو خصلت چه بودند؟
🍃در خلوت از خدا شرم مى كرديم مرتكب گناه شويم
🍃 ديگر آن كه هر چه خداوند روزى ما كرده بود راضى بوديم.
فرشتگان مىگويند، اين مقام زيبنده شماست.
📚مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•••
وَ قَالَ علی(ع) ؛
چــون سختـے به نهایت رسد ، فـــرج و
گشـایش خـواهد بود و چون حلقه هاى
بلا و رنج تنگ گردد، آسودگى فرا رسد.
|ما که مردیم ، بیا ، پس تو کجایی آقا|
#نهجالبلاغه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
『💙͜͡🌿』
به تو
وابَسته شُدَن
خانه خَرابے داردحسین...
#اینخانهخرابیرا بهدو دنیا نمیدهم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC2dtlRomhQNQkadmq6ay8JXyNNd8OZQACegUAAlM3wFO32oG2TalthTME.mp3
4.26M
▫️در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
👌 داستان تشرف مرحوم علی فریدة الاسلام به محضر مقدّس امام عصر「ع」 در محراب نماز.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈کلیپ اجساد پیدا شده قوم عاد
#حتما_ببینید
باز هم یک معجزه دیگر از قرآن!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹#داستان_آموزنده
مردی در کوهستان سفر میکرد که سنگ گران قیمتی را در رودخانهای پیدا کرد.
روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.
آن مرد کیف خود را باز کرد تا غذایش را با مسافر شریک شود.
مسافرِ گرسنه، سنگ قیمتی را در آن کیف دید و بسیار از آن خوشش آمد و پس از کمی درنگ از آن مرد خواست که آن را به او بدهد!
آن مرد بدون درنگ، سنگ را به او داد و از یکدیگر خداحافظی کردند.
مسافر از این که شانس به او رو کرده بود بسیار شادمان شد و از خوشحالى سر از پا نمىشناخت.
او مىدانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مىتواند راحت زندگى کند.
بعد از چند روز مسافر برای پیدا کردن آن مرد به راه افتاد؛ بالاخره او را یافت و سنگ را به پس داد و گفت:
خیلى فکر کردم! میدانم این سنگ چقدر با ارزش است،
ولی آن را به تو پس مىدهم با این امید که چیزى را به من دهی که از آن ارزشمندتر است!
آن مرد گفت چه چیزی؟!
مسافر گفت اگر مىتوانى، چیزی را به من بده که باعث شد چنان قدرتمند شوی که راحت از این سنگ دل بکنی و آن را به من ببخشی.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 مکالمه شیطان با پیامبر اکرم (ص)
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🎙 سخنران: حجت الاسلام رفیعی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان_حسینی
👌بسیار زیبا_حتما بخوانید
🌾حاج محمد مرزوق حائری نوحه خوانی است که نزدیک به 130 سال پیش توسط هیئت بزاز از عراق به ایران میآید. برای بار اول هیئت بزاز از او درخواست میکند تا به ایران بیاید اما او قبول نمیکند. برای بار دوم او به درخواست هیئت بنیفاطمه برای مهاجرت به ایران پاسخ مثبت میدهد. خود او میگوید که در خواب امام حسین (علیه السلام) را میبیند که به او میفرماید: هرجا که باشی با ما در ارتباط هستی اما ما یک سری شیعیان در ایران داریم که بهتر است به آنجا بروی. در نتیجه حاج مرزوق درحدود سال 1270 به ایران میآید. او پدر نوحهخوانی معاصر در ایران است و بسیاری از آداب و رسومهایی که اکنون در هیئتها انجام میشود منتسب به ایشان است.
🌾سینه زنی تهرانی های قدیم تا قبل از نقل مکان مرحوم حاج مرزوق حائری از کربلا به تهران، اینگونه بود که اصطلاحا سه ضرب و بی وقفه سینه می زدند. بدین ترتیب اساسا « دم سرپا » و « زمینه خوانی »، در تهران رایج نبود. مرحوم حاج مرزوق بنیانگذار سینه زنی سنتی در تهران بوده است. اوج تکامل این سبک، در دوره مرحوم شاه حسین و مرحوم ناظم شکل گرفت. ایشان از بنیانگذاران سنت “چهارپایه” در شب های مسلمیه حرم عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)بودند.
حاج مرزوق، یکی از سوختگان وادی سیدالشهدا علیه السلام بود که عمری را در مقامات عالیه توسل و گریه به سر برده و مس گونه هایش به مدد کیمیای سرشک حسینی به طلای ناب مبدل گشته بود.
🌾هنگامی که فرزند مرحوم حاج مرزوق از دنیا رفت، خبر مرگ فرزند را در مجلس روضهخوانی امام حسین (علیه السلام) به او دادند، اما او به جای قطع روضهخوانی به ادامه آن پرداخت و این را مهمتر دانست. حاج مرزوق، وقتی به خانه برگشت فرزند مرحوم خود را در دست گرفته و از امام حسین(علیه السلام) خواست که به حرمتش، فرزندش را به او بازگرداند که در همان لحظه فرزند او با عنایات خاص سالار شهیدان چشم باز کرده و به زندگی برگشت.
🌾یک روز حاج مرزوق به یکی از دوستانش، به نام سیدحسن پیغام می دهد، که بیا حاج مرزوق با شما کار دارد، آن موقع حاج مرزوق در بستر بیماری بود.سیدحسن می گوید: رفتم دیدم به هم ریخته فرمود: من آخر عمرم است سید حسن! می خواهم یه رازی را با شما در میان بگذارم، دیروز مادرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدم، در تب داشتم می سوختم، تو بیداری دیدم نه خواب.
گفت: تشنگی بر من غالب شد. سه تا دختر داشتم؛ راضیه، مرضیه و فاطمه. دختر اول را صدا زدم، راضیه مقداری آب به من بده، دیدم یک بانوی مجلله با روبند سبز پدیدار شد، حیا کردم، آب نخواستم. دختر دومم را صدا زدم: مرضیه! دوباره دیدم بی بی بلند شد آمد طرف من. دختر سومم را صدا زدم: فاطمه؛ بار سوم که شد خانم فرمود: حاج مرزوق سه بار من را صدا کردی؟ چی می خواهی ؟ گفتم بی بی جان! من حیا کردم حرف بزنم، فرمود: حاج مرزوق عمری نوکری کردی، حالا وقتش است ما جواب بدهیم، سرم را پایین انداختم،
🌾فرمود: تشنه هستی؟، از زیر چادر ظرف آبی بیرون آورد، نوشیدم، به گوارایی این آب، تا حالا نخورده بودم، طبق عادت بچگی، گفتم: صلّی الله علیک یا ابا عبدالله…، دیدم صدای گریه ی بی بی بلند شد، فرمود: حاج مرزوق! دلم گرفته برایم روضه بخوان، گفتم خانم، دکترها منعم کردند از روضه خواندن، ولی چون شما می فرمایید چشم. چه روضه ای بخوانم؟ فرمود: روضه ی علی اصغرِ حسین را بخوان …
🌾کربلایی احمد (میرزاحسینعلی تهرانی) و جناب شیخ رجبعلی خیاط در خصوص ویژگی های اخلاقی حاج مرزوق نکات بسیاری را بازگو کرده اند.
یکی از اهل معنا در خصوص برزخ ایشان می فرمود: حاج مرزوق را در جوار آقا بزرگ تهرانی دفن کردند. یکی از مؤمنان در عالم رویا آقا بزرگ را مشاهده می کند و به وی می گوید: چقدر خوب است که حاجی مرزوق را نزد شما دفن کرده اند! آقا بزرگ در پاسخ می فرماید: این گونه هم که فکر می کنی، نیست. به محض آنکه حاج مرزوق را اینجا دفن کردند، آقا امام حسین علیه السلام او را برداشتند و با خود بردند.
✍️منبع:جام و عقیق
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☀️ حضرت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) به حضرت به عزرائیل (ع) فرمودند :
☘ آیا امتم سختی مرگ را درک خواهد کرد. فرشته عرض کرد: بله .اشک از چهره مبارک خاتم الانبیا جاری شد.
🌺 خداوند متعال فرمودند : ای محمد(ص) اگر امت تو بعد از هر نماز #آیت_الکرسی را بخواند، وقت مرگ یک پایش در دنیا و پای دیگرش در بهشت خواهد بود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آیه های عذابهای جهنم 😳😞
#حق_الناس
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بد اخلاقی در خانواده باعث فشار قبر می شود!!!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارذکرطلایی برای رفع گرفتاریهای زندگی ‼️
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👳♂شیخ بهایی و پیر مرد پینه دوز
شیخ بهایى روزى از بازار اصفهان می گذشت، در یک گوشه دور افتاده بازار توى یک مغازه کوچک و رنگ و روز رفته که نور باریکى از سقف آن به داخل دکان مىتابید و در و دیوارش را روشن مىساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد که بیش از 90 سال از عمرش می گذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول کوبیدن به تخت بود .
شیخ بهایى با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید : تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به کار کردن نباشى!؟
پیر مرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت. شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى که داشت آن را تبدیل به طلا کرد و بعد زیر نورى که از سقف به روى پیشخوان می تابید جلو پینه دوز گذاشت. مشته فولادى سنگین وزن که در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلولو خاصى پیدا کرد .
شیخ بهایى بعد از این کار به سرعت عازم خروج از مغازه شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت :
پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا کردم آن را بازار طلا فروشها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى به سر ببر.
شیخ بهایى هنوز قدم از دکان بیرون نگذارده بود که ناگهان صدایى او را برجاى نگاه داشت.
این صداى پیرمرد بود که می گفت :
اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا کردى من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم!
شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است دانست که آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بى سواد از اولیالله و مردان خدا بوده و علم و دانشش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد.
روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینه دوز را بوسید و عذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد.
از آن به بعد هر گاه از جلو دکان پیرمرد رد مىشد، سرى به علامت احترام خم کرده و با شرمندگى می گذشت!
شاه نعمت الله ولى چه خوب گفته است :
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد دل به گوشه چشمى دوا کنیم
منبع : سایت تبیان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج گروه دعاشون اجابت نمیشه ...!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•