فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همین که نیت کنید برای غدیر کاری انجام بدید، خود این نیت ثواب داره...
👤حجتالاسلام میرزامحمدی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خودمان تکرار کنیم...✨🤍
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🔴 اشعار تکاندهنده امام هادی(ع) در بزم شاهانه خلیفه عباسی
🌹 سالروز ولادت حضرت امام علی النقی الهادی(ع) مبارک باد!
🔹متوکل یک شب بیخبر و بدون سابقه، عدهای از دژخیمان خود را فرستاد به خانه امام هادی علیه السلام که خانهاش را تفتیش و خود امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده مشغول میگساری بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و امام را به حضور متوکل بردند.
🔹وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میگساری بود. دستور داد که امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار».
🔹متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده». فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم». متوکل گفت: «چارهای نیست، حتما باید شعر بخوانی».
🔹امام شروع کرد به خواندن اشعاری که مضمونش این است:
👈 «قلههای بلند را برای خود منزلگاه کردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی میکردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد».
👈 «آخرالامر از دامن آن قلههای منیع و از داخل آن حصنهای محکم و مستحکم به داخل گودالهای قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند!».
👈 «در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنهها و شکوه و جلالها؟».
👈 «کجا رفت آن چهرههای پرورده نعمتها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پردههای الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه میداشت؟».
👈 «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهرههای نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرمهای زمین شد که بر روی آنها حرکت میکنند!».
👈 «زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها که خورنده همه چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شدهاند!».
🔹نشئه شراب از سر میگساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جاری شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو برای مدتی کوتاه، از یک قلب پرقساوت بزداید.
📝 استاد مطهری، داستان راستان، ج1، ص107-103 (با تلخیص)
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣مومن با چه آزموده می شود درآخرالزمان⁉️
🌱استاد_رائفی_پور
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠شیخ طوسی در کتاب امالی، از سهلبن یعقوب نقل کرده است که به #امام_هادی علیهالسلام عرض کردم: در بیشتر روزها موانعی هست که نمیگذارد آدمی به دنبال مقصود خود برود
مرا راهنمایی بفرمایید که چگونه می توانم از آن خطرات احتمالی اجتناب کنم و خود را در حرض و امان قرار دهم زیرا گاهی ضرورت و ناچاری مرا وادار می کند که در آن روزها به دنبال خواسته هایم بروم.
📣امام علیه السلام فرمود ای سهل: #ولایت ما برای #شیعیان ما حافظ و نگهدارنده ای است که اگر در قعر دریاهای عمیق فرو روند، و یا در دشت بی آب و علف و بیابانهای خطرناک بین جانواران درنده و گرگهای وحشی، و دشمنان آدمی و پری قرار بگیرند، هر آینه از خوف و خطر آنها ایمن می باشند،
◀️پس به خدا اعتماد کن و ولایت و دوستی خود را به ائمۀ طاهرین خالص گردان و به هرکجا که خواهی رو کن و به دنبال هر مقصدی که داری برو .
📌امالی طوسی ج۱ص ۲۷۶، بحارالانوار ج۹۲ص ۱
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚حکایت کوزه خیاط
💠در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود. وقتی کسی می مرد و او را به گورستان می بردند از جلوی دکان خیاط می گذشتند. یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت. هر وقت از جلوی دکانش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد. کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟ خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند. روزها گذشت و خیاط هم مرد. یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت. از یکی از همسایگان پرسید: «خیاط کجاست؟»
همسایه به او گفت: «خیاط هم در کوزه افتاد.»
و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلائی دچار می شود که پیش از آن درباره حرف می زده، می گویند: «خیاط در کوزه افتاد.»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دو یادگار ماندگار امام هادی علیه السلام
🔹دو گنجینه ارزشمند زیارت جامعه کبیره (شناسنامه اهل بیت (ع)) و زیارت غدیریه ، از امام هادی علیه السلام
👤حجت الاسلام رفیعی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 ارتباط با نامحرم!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🔴از اموری که پیامبر اکرم(ص) از آن بیزار بودند
✍به قدری پيغمبر اکرم(ص) از اين جلال و حشمتها تنفر داشت که سراسر زندگی او پر از اين قضيه است. اگر يک جا میخواست راه بيفتد، چنانچه عدهای میخواستند پشت سرش حرکت کنند اجازه نمیداد.
اگر سواره بود و يک پياده میخواست با او بيايد میفرمود برادر! يکی از اين کارها را بايد انتخاب کنی: يا تو جلو برو و من از پشت سرت میآيم، يا من میروم تو بعد بيا. يا احياناً اگر ممکن بود که دو نفری سوار بشوند میفرمود: بيا دو نفری با هم سوار میشويم؛ من سواره باشم تو پياده؟! اينجور در نمیآيد. محال بود اجازه بدهد او سواره حرکت کند و يک نفر پياده.
در مجلس که مینشست ميگفت به شکل حلقه بنشينيم که مجلس ما بالا و پايين نداشته باشد. اگر من در صدر مجلس بنشينم و شما در اطراف، شما میشويد جزء جلال و دبدبه من، و من چنين چيزی را نمیخواهم. پيغمبر(ص) تا زنده بود از اين اصل تجاوز نکرد.
📚 شهید مطهری، سیری در سیره نبوی، ص98
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•