🌸🍃🌸🍃
هیچ زنی را به جهنم نمی برند ..
زیبایی..
عشق..
زندگی ..
که جایش در جهنم نیست ..
پشت پلک هر زنی بهشتی نامریی مخفی شده برای مردی نامعلوم..
زنان با یک چشم به هم زدنشان ..
جهنم را به هرج و مرج میکشانند ..
@DastaneRastan_ir
فرشته های عذاب..
مذاب های اهن ..
سرب های داغ ..
دریاچه ی شراب میشوند ...
..بهشت خدا تعطیل خواهد شد ...
حوریان ..
باغ های انگور ..
روی دستش باد خواهد کرد ..
نه ..
خدا هیچ زنی را به جهنم نمیفرستد...
به ما بپیوندید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
💠سنگتراش تنگ نظر:
روزي، سنگتراشي که از کار خود ناراضي بود و احساس حقارت ميکرد، از نزديکي خانه بازرگاني رد ميشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را ديد و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: اين بازرگان چقدر ثروتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. در يک لحظه، او تبديل به بازرگاني با جاه و جلال شد. تا مدتها فکر ميکرد که از همه قدرتمندتر است. تا اين که يک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او ديد که همه مردم به حاکم احترام ميگذارند حتي بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم يک حاکم بودم، آن وقت از همه قويتر ميشدم! در همان لحظه، او تبديل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالي که روي تخت رواني نشسته بود، مردم همه به او تعظيم ميکردند. احساس کرد که نور خورشيد او را ميآزارد و با خودش فکر کرد که خورشيد چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشيد باشد و تبديل به خورشيد شد و با تمام نيرو سعي کرد که به زمين بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتي ابري بزرگ و سياه آمد و جلوي تابش او را گرفت. پس با خود انديشيد که نيروي ابر از خورشيد بيشتر است، و تبديل به ابري بزرگ شد. کمي نگذشته بود که بادي آمد و او را به اين طرف و آن طرف هل داد. اين بار آرزو کرد که باد شود و تبديل به باد شد. ولي وقتي به نزديکي صخره سنگي رسيد، ديگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قويترين چيز در دنيا، صخره سنگي است و تبديل به سنگي بزرگ و عظيم شد. همانطور که با غرور ايستاده بود، ناگهان صدائي را شنيد و احساس کرد که دارد خرد ميشود. نگاهي به پايين انداخت و سنگتراشي را ديد که با چکش و قلم به جان او افتاده است!
به ما بپیوندید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@DastaneRastan_ir
دانش_های_قرآنی
🍃🌸🍀🍀🌸🍃
مراحل فراگیری قرآن کریم:
1⃣ استماع: گوش فرا دادن
خداوند متعال می فرمایند: ( وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ )
هنگامی که قرآن خوانده میشود، گوش فرا دهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت خدا شوید.
🍃🌸🍀🍀🌸🍃
2⃣ تلاوت:
( الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تلاوَتِهِ )
کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادهایم و آن را از روی دقّت و چنانچه باید میخوانند
🍃🌸🍀🍀🌸🍃
3⃣ حفظ:
( بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ )
بلکه آیات هویدا و روشنی است که در سینههای دانشوران (ثابت و استوار) است
🍃🌸🍀🍀🌸🍃
4⃣ تدبر:
( كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ )
کتاب پرخیر و برکتی است و آن را برای تو فرو فرستادهایم تا دربارهی آیههایش بیندیشند،
🍃🌸🍀🍀🌸🍃
5⃣ عمل کردن:
( الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ )
آن کسانی که به همهی سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند.
🍃🌸🍀🍀🌸🍃
روز جمعه بهار صلواته
نفستون رو خوشبو کنید
به ذکر
"صلوات بر محمد و آل محمد"
💛امام صادق(ع) :
✨ازشامگاه پنجشنبه و شب جمعه
فرشتگانی باقلمهایی
ازطلاولوحهایی از نقره
از آسمان به سوی زمین میآیند
وتا غروب روز جمعه
ثواب هیچ عملی را نمینویسند
به جزصلوات بر حضرت محمدوآل محمد💛
💛✨اللّهُمَّصَلِّعَلي
💛✨ مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
💛✨وَعَجِّلفَرَجَهُــم
ذکر روزجمعه صدصلوات
💕داستان کوتاه
"به کُرسی نشاندنِ حرف" از کجا آمده؟!
"رسم خواستگاری و بله بران" در گذشته ایجاب می کرد که پس از آن که میان خانواده های عروس و داماد درباره ی "مهریه" و دیگر "خرج های" ازدواج توافق به دست می آمد و پیشنهاد های پدر و مادر عروس سرانجام مورد پذیرش خانواده داماد قرار می گرفت و "قباله عقد" نیز نوشته می شد.
آن گاه عروس را بزک کرده بر یک "کرسی" که در آن زمان "جای نشستن مهتران و بزرگان" بود، می نشاندند ( در آن زمان از مبل و صندلی خبری نبود و کهتران نیز بر چهارپایه می نشستند) و او را در برابر تماشای دوشیزگان و بانوان محله و آبادی قرار می دادند.
"نشستن عروس بر کرسی" و نمایش او برای اهالی محل این معنی را داشت که پس خانواده عروس درخواست های خود را به خانواده داماد "قبولانده" و یا "تحمیل" نموده است که اکنون عروس خود را بر کرسی نشانده است.
* از این رو این اصطلاح اندک اندک دامنه ی معنایی گسترده تری یافت و مجازاً در مورد قبولاندن حرف و عقیده به کار رفت....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏫داروی قلب در چهار کار است:⏫
حتما ببینید...
🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
🌻 ذڪرهاے آرامش دهنده:
🌹براے هر ترسے : ᐸلا إلہ إلا الله>
🌻 براے هر غم واندوهے : ᐸماشاء الله>
🌹 براے هرنعمتے : ᐸالحمد لله>
🌻 براے هرآسایشے : ᐸ الشڪر لله>
🌹 براے هرچیزشگفت آورے : ᐸسبحان الله>
🌻 براے هرگناهے : ᐸأستغفر الله>
🌹 براے هرمصیبتے: ᐸإنا للہ و إنا إلیہ راجعون>
🌻 براے هرسختے ودشوارے : ᐸحسبی الله>
🌹 براے هرقضا وقدر : ᐸتوڪلت علے الله>
🌻 براے هرطاعت وگناهے(آمرزش گناهان،وسوسہ شیطان و..):
ᐸلاحول ولا قوه إلا باللہ العلے العظیم>
🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
🌸🍃🌸🍃
💎روزها گذشت و گنجشك با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : " می آید. من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در خود نگه می دارد. " و سرانجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست! "
گنجشك گفت : " لانه كوچكی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی كسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم، كجای دنیا را گرفته بود ؟ " و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.خدا گفت : " ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمین مار پر گشودی. " گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت : " و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی..." اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد...!
به ما بپیوندید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌸🍃🌸🍃
#آداب_سفر
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم با گروهى به مسافرت رفته بودند، در بين سفر فرمودند تا گوسفندى را ذبح كرده از آن غذا تهيه كنند.
يكى از آنها گفت : من ذبح كردن گوسفند را به عهده مى گيرم .
ديگرى گفت : پوست كندن آن را من انجام مى دهم .
سومى قطعه قطعه كردن او را پذيرفت .
و چهارمى پختن و آماده كردن آن را به عهده گرفت .
حضرت فرمودند: من هم هيزم جمع مى كنم .
عرض كردند: يا رسول الله ! اين كار را نيز ما انجام مى دهيم .
حضرت فرمودند: مى دانم كه شما مى توانيد اين كار را انجام دهيد ولى خداوند از كسى كه با رفقاى خويش همسفر بوده و براى خود امتيازى قايل شود، راضى نيست . سپس حضرت برخاست و به جمع آورى هيزم پرداخت.
⭐️آرى اين است اخلاق كريمه
به ما بپیوندید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌸🍃🌸🍃
#تماشای_باغ_همسایه
💎یک ضرب المثل عربی می گوید : « به ابله هزاران نعمت بده ، اما باز هم فقط مال تو را می خواهد .»
شروع می کنیم به کاشتن باغ زندگیمان ،
بعد به کنارمان نگاه می کنیم و می بینیم همسایه مان آنجاست و ما را می پاید .
از هر کاری ناتوان است ، اما دوست دارد ما را راهنمایی کند که چطور اعمال خود را درو کنیم ، افکارمان را بکاریم ، فتوحاتمان را آبیاری کنیم .
اگر به گفته های او توجه کنیم ، آخر کار می بینیم داریم برای او کار می کنیم و باغ زندگی ما می شود آنچه همسایه مان می خواهد .
سرانجام فراموش می کنیم زمینی را با عرق جبین کاشته ایم و با برکات بسیار بارور کرده ایم و
از یاد می بریم که هر وجب زمین ، رازهای خود را دارد و فقط دست صبور باغبان می تواند آن را رازگشایی کند .
دیگر توجه نمی کنیم به آفتاب ، به باران و به فصل ها ....... ،
چرا که فقط حواسمان به چشم هایی است که در همان نزدیکی مراقب ماست .
ابلهی که عشقش فضولی در باغ ماست ، هرگز باغ خود را نمی کارد .
برگرفته از کتاب چون رود جاری باش
از پائولو کوئلیو
به ما بپیوندید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
✨﷽✨
✍جراح آمریکایی و بینی آیت الله بهجت
💠یک از دوستان ما در آمریکا استاد دانشگاه
است ، در آنجا اینقدر از چشم برزخی و توانایی
های معنوی مرحوم آیت الله بهجت تعریف کردند
که آنها مشتاق دیدار با ایشان شدند ...
حضرت اقای بهجت گفتند زیاد نیایند حدودا
بیست نفر رسیدند خدمت آقا ، خیلی جالب است
ای کاش عکس های آن را به نمایش بگذارند
حضرت آقا چند جمله ای آنها را نصیحت کردند ،
یکی از این ها جراح بود در دل خودش گفت:
این عارفی که چشم برزخی دارد ای کاش میآمد
من بینی او را عمل میکردم... و در دلش میخندید
مجلس تمام شد و همه برای خداحافظی نزد
ایشان رفتند نوبت به این پزشک که رسید
حضرت آقا به مترجم گفتند: به ایشان بگویید
وقتی آنجا نشسته است دیگر در دلش به بینی
من نخندد ، این پزشک دق کرد و نشست...
📚نقل از آیت الله احدی از شاگردان معظم له
*****************
🌸🍃🌸🍃
🍒🍒
وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند..
باد باعث طراوتش میشود
آب باعث رشدش میشود
و آفتاب پختگی و کمال میبخشد
اما …
به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت،
آب باعث گندیدگی
باد باعث پلاسیدگی
و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود..
بنده بودن یعنی همین، یعنی بند به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود.
پول ، قدرت، شهرت، زیبایی…. تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.
به ما بپیوندید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
💫
بهترین همسر دنیا چه شکلی است؟
بهترین همسر دنیا شدن کار سختی نیست. شما هم بهترین همسر دنیا می شوید اگر این خصوصیات را داشته باشید :
1- بهترین همسر دنیا اشتباهات گذشته شما را فراموش می کند. یک شریک خوب، گذشته شما را نادیده می گیرد و دائم اشتباهاتی را که یادآوری آنها " هیچ نفعی " به حال رابطه تان ندارد ، بازگو نمی کند.
2- بهترین همسر دنیا مقایسه نمی کند. یک شریک زندگی مناسب " تفاوت انسان ها " را درک می کند و می داند که هر شخص نقاط ضعف و قوت خود را دارد. بنابراین شما را با افراد دیگر مقایسه نمی کند.
3- بهترین همسر دنیا به رابطه دوطرفه اعتقاد دارد. او باید بداند که یک رابطه سالم به تلاش هر دو طرف وابسته است و باید بین آنها تعادل برقرار باشد. رابطه های یک طرفه در نهایت به مشکل منجر خواهد شد.
4- بهترین همسر دنیا به تنهایی شما احترام می گذارد. هر فردی به تنهایی احتیاج دارد. شریک شما باید معنای حریم خصوصی را درک کند. افرادی که این قانون را رعایت نمی کنند ، پس از مدتی از هم خسته می شوند و در رابطه احساس خفقان می کنند. باز هم می گوییم، در هر چیزی تعادل لازم است، حتی با هم بودن.
🌸🍃🌸🍃
#خدا_اشتباه_نميكند
می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می ڪنید؟
گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟
پاسخ دادند: براے چه ندارد، براے رضاے خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روے آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالاے سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالاے در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا ڪردند و به باد ڪتڪ گرفتند ڪه زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می ڪنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید ڪه مسجد را براے خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند ڪه من مسجد را ساخته ام، خدا ڪه اشتباه نمی ڪند.
به ما بپیوندید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌸🍃🌸🍃
#امنيت
از تيمورلنگ سوال کردند كه:
چگونه امنيتی در كشور پهناور خود ايجاد نمودی كه وقتی زنی با طبقی از جواهرات طول كشور را طی میكند؛ كسی به او تعرضی نکرده و جسارتی نمیكند؟
در جواب، جمله كوتاه ولی با تاملی میگويد:
در هر شهری که دزدی ديدم، گردن داروغه را زدم!
💠 حرف حساب 👇👇
به ما بپیوندید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
#سخنان_ناب
" خاموش بودن" نصف حکمت است.
" تعقیب نکردن دیگران " ، نصف آرامش است.
" مداخله نکردن درکار دیگران " ، نصف ادب است.
من از دنیا فقط اینو دریافتم که :
اونیکه " قویتر بود "، کمتر زور میگفت...
اونیکه راحت تر میگفت " اشتباه کردم " اعتماد به نفسش بالاتر بود...
اونیکه " صداش " آرومتر بود ، حرفاش بانفوذتر بود...
اونیکه خودشو واقعأ " دوست داشت " ، بقیه رو واقعی تر دوست داشت...
اونیکه بیشتر " طنز " میگفت ،به زندگی جدی تر نگاه میکرد...
اونیکه به " تفاوت " بین انسانها واقف بود،بیشتر نقاط مشترک رو باهاشون پیدا میکرد.
به ما بپیوندید:
@DastaneRastan_ir
#قرآن
❣هنگامی که خداوند سبحانه و تعالی پیامبرش را در قرآن وصف میکند ؛
نه از جمالش
نه از شکلش
نه از مالش
و نه از اصل و نسب
او وصف و تعریف میکند...
بلکه از "اخــلاق" او تعریف میکند.😍
" و إنك لعلى خلق عظيم "
و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری!
🌹(سوره قلم/۴)🌹
"قيمت انسان به اخلاق اوست"...
💫💫💫💫💫💫💫
🕌🌴❤🌴❤🌴🕌
🌹بهترین دکترها در جهان:
1- قرآن کریم
2- خرما
3-خواب کافی درشب
4-هوای آزادوپاک
5-روزی نیم ساعت پیاده روی
6-خوردن غذای سالم وبه مقدار
7-نور آفتاب
8-عسل
9-سیاه دانه
1-نفس بکش بالااله الاالله
2-نفست راسرزنش کن بااستغفرالله
3-هنگام دردکشیدن بگوالحمدلله
4-هنگام تعجب بگوسبحان الله
5-هنگام خوشحالی صلوات بررسول الله
6-هنگام ناراحتی انالله واناالیه راجعون
7-سم چشمانت رابشکن به گفتن ماشاالله تبارک الله
8-شروع کن بابسم الله
9-خاتمه بده باالحمدلله
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
🌸🍃🌸🍃
#توهم_عشق
کاش میشد وقتی کسی را دوست داریم
همزمان باشد و
اوهم دوستمان داشته باشد،
از عشقش بگوید
از بودن بگوید
روزی هزار بار برایت یاد آوری کند که چقدر بودنت
و خواستنت حسِ خوبی ست..
اما ما گُم شدیم در عشق و خواستن های یک طرفه یمان
ما تَوهم عشق زدیم
کاش وقتی کسی را دوست داریم اوهم همزمان دوستمان داشته باشد
غیرِ این باشد به دیگری جان میدهد و از دیگریجان میگیرد...
#مائده_زمان
💠 حرف حساب 👇👇
🌸🍃🌸🍃
#داستان
مش ممد حسن نهال درختي را كاشت كه بار نمى داد. اهل ده گفتند:
- بار نمى ده مشدي
مش ممد توجه نكرد. خاك پاي درخت ريخت. باز گفتند:
- بار نمى ده. از ما گفتن
توجه نكرد، آبش داد. گفتند:
- به خرجت كه نمى ره. خود داني
و رفتند.
مش ممد هر روز مى آمد و نهال كوچك را آب مى داد. اهل ده بعد از مدتى ببين خودشان گفتند:
- نكنه بار بده؟ آبرومون مى ره.
نهال قد كشيد و تنه داد. بزرگ شد، اما از ميوه خبري نبود. مش ممد تمام درخت هاش را رها كرده بود اما اين يكى را ول كن نبود. صبح و شب به تيمار همين تك درخت مشغول بود. درخت بزرگ و بالغ شده بود اما بار نمى داد. اهل ده گفتند:
- نگفتيم بار نمى ده؟ نگفتيم وقتتو تلف مى كنى؟
درخت هاي ديگر مش ممد همگى خشك و پوك و كرمو شده بودند. اهل ده مى گفتند:
- خسرالدنيا و الاخره كه مى گن تويي. هر چي داشتى از بين بردي چسبيدي به اوني كه تو زرد از آب دراومده
مش ممد توجه نكرد. كود پاي درخت ريخت و خاك دورش را بيل برگردان كرد. آفتاب داشت غروب مى كرد. دهاتى ها رفتند. مش ممد سر بيلش را فرو كرد تو خاك. نشست و به درخت تكيه داد. درخت به حرف آمد:
- از اين همه حرف و نيش زبون خسته نشدي مش ممد؟
مش ممد چيزي نگفت. به غروب نگاه مى كرد. درخت گفت:
- منم كه بار ندادم. واسه چي عمرتو پاي من تلف كردي؟
مش ممد بلند شد. بيل را از زمين بيرون كشيد و به دوش گرفت. گفت:
- ولت كنم برم؟
درخت گفت:
- نه!
مش ممد گفت:
- واسه چى نه؟
درخت گفت:
- چون مى خوامت
مش ممد گفت:
- مى گم يكى ديگه آبت بده، خاكتو عوض كنه!
درخت گفت:
- مشكل من آب و خاك و كود نيست
مش ممد گفت:
- پس چته؟
درخت گفت:
- من به تو وابسته شدم. بري، رفتم.
مش ممد سر شست و سبابه اش را به هم نزديك كرد. نشان درخت داد و گفت:
- يه انقدم به دل بدبخت من فكر كن. روزي كه رفتم نهال بگيرم از پيشت رد مى شدم. لباسم گير كرد به خارت. اومدم جدا كنم، يكى از خارات رفت تو انگشتم. لباسمو جدا كردم. خارو از انگشتم بيرون كشيدم. شب رفتم خونه. لباس سوراخو آويزون كردم به باهوي در. رفتم تو جا. انگشتم مى سوخت. ديدم زخمت به دلم اثر كرده. به خودم گفتم مشدي، يه عمر برا ميوه درخت كاشتى، يه بار واسه دلت بكار. صبح برگشتم گرفتمت. من خودتو مى خوام. نه ميوه تو.
درخت شكوفه داد. ميوه داد، ناگهان، از تمام شاخه هاش ميوه آويزان شد. مش ممد گفت:
- غمزه واسه يكى ديگه بيا. من ديگه ميلي به ميوه ندارم.
درخت گفت:
- تو آفتاب سايه ى سرت مى شم. تو مهتاب صورتتو با برگام پولك پولك مى كنم
مش ممد گفت:
- لازم ندارم
درخت گفت:
- يه چي ازم بخواه
مش ممد گفت:
- چيزي احتياج ندارم
درخت گفت:
- آرزوهاتو برآورده مى كنم
مش ممد گفت:
- قبلا آرزو كشي كردم
درخت گفت:
- پس ديگه وقتشه
مش ممد گفت:
- آره. آخريشم بهت مى دم.
و همانجا جان داد و كود ِ درخت شد.
تا آن وقت نام درخت در سكوت ورد زبان و دل مش ممد بود. بعد از آن، نام مش ممد ورد دل درخت شد.
✍علیرضا روشن
🌸🍃🌸🍃
#تلنگر
ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد. گفت، خدا رو شکر فقیر نیستم.
مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت، خدا رو شکر دیوانه نیستم.
آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت، خدا رو شکر بیمار نیستم.
مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سرد خانه میبرند. گفت، خدا رو شکر زندهام.
فقط یک مرده نمیتواند از خدا تشکر کند. چرا امروز از خدا تشکر نمیکنیم که یک روز دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟
به دیگران هم این را میگویید تا بدانند خدا آنها را هم دوست دارد؟
زندگی:
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
1. بیمارستان
2. زندان
3. قبرستان
• در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
• در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
• در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد. زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
پس بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم.
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
ای ڪه دستت میرسد دستی بگیر....
💠خانواده ای فقیر هستن که حتی توانایی تهیه نان را هم ندارند ما درنظر داریم مبلغی جمع کنیم و بدستشان برسانیم
اگر شماهم مایلید در این امر خیر شرکت کنید به ایدی زیر پیام دهید↙️
🆔 @mokhles_28
#دستهاےخدروےزمین_باشید
#قصدماخیراست_لطفاتهمت_نزنید