#عارفانه🕊
برای نزدیک شدن به خداوند
باید قلبی نرم چون مخمل داشته باشی...
هر انسانی در طول زندگیاش
به شکلی رقّتِ قلب را میآموزد...
دچار حادثه یا بیماری صعبالعلاجی میشود،
درد جدایی میکشد،
یا مال و اموالش را از دست میدهد...
همه فرصتی مییابیم
تا سختیِ قلبمان را نرم کنیم.
اما بعضیها حکمت این حوادث را میفهمند...
و قلبشان را برای نزدیک شدن
به خداوند رقیق میکنند
و برخی متاسفانه بعد از این امتحان..
خشنتر شده و با دلی چون سنگ،
از آن بیرون میآیند!
📗 #ملت_عشق
✍ #الیف_شافاک
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊
زمانی دو مسافر به نزديك شيخ ابوسعيد درآمدند و سوال كردند كه ما را صوفیگری آموز...
شيخ پشت به ستونی، باز نهاده بود، سه بار دست بر ستون زد و هيچ سخن نگفت!
مسافران از پيش شيخ بيرون رفتند.
يكی از آن دو به ديگری كه عاقل تر بود پرسيد؛ كه شيخ چه كرد؟!
گفت: آن چه بايست!
شيخ در سه حركت كه بر ستون زد معلوم شد؛ و آن، اين است كه:
خاموش باش
و راست باش
و باركش باش
#ابوسعید_ابوالخیر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊
روزی حضرت مولانا از راه بازار به خانه بازمیگشت که عابری ناشناس گستاخانه از او پرسید:
«صراف عالم معنی، محمد برتر بود یا بایزید بسطامی؟»
مولانا با لحنی آکنده از خشم جواب داد:
«محمد (ص) سر حلقهٔ انبیاست، بایزید بسطام را با او چه نسبت؟»
درویش تاجرنما بانگ برداشت:
پس چرا آن یک "سبحانک ماعرفناک" گفت و این یک "سبحانی ما اعظم شأنی" به زبان راند؟
مولانا فرو ماند و گفت: درویش، تو خود بگوی.
گفت: اختلاف در ظرفیت است که محمد را گنجایش بیکران بود، هر چه از شراب معرفت در جام او میریختند، همچنان خمار بود و جامی دیگر طلب میکرد. اما بایزید به جامی مست شد و نعره برآورد: شگفتا که مرا چه مقام و منزلتی است! سبحانی ما اعظم شانی!
پی نوشت: درویشی که در لباس شخص تاجرنما ظاهر شده بود حضرت شمس تبریزی بود.
#شمس_تبریزی
#مولانا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊
✨حدیث معروف قدسی:
« من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقه و من عشقه قتله و من قتله فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته»
(خداوند فرمود): هر کس مرا طلب کند، مرا می یابد و هر که مرا بیابد، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم، او را می کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد، من خودم دیه او هستم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊
او بی نیاز است،
تو نیاز ببر...
که بی نیاز،
نیاز دوست دارد...
#شمس_تبريزی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
2.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای غم!
اگر مو شوی
پیش منَت بار نیست...
#استادالهیقمشهای🎤
#عارفانه🕊 🌱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊
هنگامی كه شیطان به خداوند گفت:
من از چهار طرف (جلو، پشت، راست و چپ) انسان را گرفتار و گمراه میكنم.
فرشتگان پرسیدند:
شیطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است، پس چگونه انسان نجات مییابد؟
خداوند فرمود: راه بالا و پایین باز است
راه بالا: نیایش
و راه پایین: سجده
بنابراین، كسی كه دستی به سوی خدا بلند كند یا سری بر آستان او بساید میتواند شیطان را طرد كند.
🔹بنده ی من!
سوگند به حق خودم
دوستدار تو هستم،
پس سوگند به حق من بر تو،
مرا دوست بدار...
(حدیث قدسی)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عارفانه🕊
✨محبوبم!
چه زیباست رسم تو...
بالا میروم
وقتی برای تو
خود را به خاک میزنم...
و میگویم و میگویم:
از ناچیزی خود و غنی بودن تو
بخل خود و دست و دلبازی تو
ضعف خود و قدرت تو
بیچیزی خود و عظمت تو
جهل خود و علم تو...
و در نهایت...【 تَوَکَّلتُ عَلَی الله 】
#حسخوبنیایش💖
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊
اگر کسی
به این باور برسد
که غیر از "خدا "
به کسی احتیاج ندارد
خداوند هم او را
به غیر خودش
محتاج نخواهد کرد...
#شمستبریزی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊
همه دلتنگی دنیا،
از دل نهادن بر این عالم است.
هر دمی که آزاد باشی از این جهان
و خود را غریب دانی،
و در هر رنگی که بنگری
و هر مزه ای که بچشی،
دانی که با او نمانی
و جای دیگر می روی،
دلتنگ نباشی...
📗 #مناقبالعارفین
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊 #نیونیزار💌
نی، گیاهیست خودرو که در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب میروید.
در برخی مناطق، مثل شاهرود و دامغان، در یک روز خاص، بعد از اذان مغرب، آتش را در انبوه نیزار رها میکنند و نیزار را میسوزانند. این سوختن تا سحر ادامه میابد.
در دل شب، به هنگام سوختن نیزار، صداهایی عجیب و اسرار آمیز به گوش میرسد. تا سحر غوغایی برپاست...
دمادم صبح و قبل از طلوع آفتاب، به نیزار سوخته میروند.
بعضی از نی ها نسوختهاند و در آتش سرخ شده یا به قولی پخته شده اند.
نی های سرخ شده را جمع آوری میکنند و از بین آنها، جدا سازی آغاز میشود.
برخی از نیها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند به درد ساز نی اصیل میخورند و برخی به درد فلوت و نی لبک و دوسازه و قشمه و...
آن دسته از نیها که ساز شدهاند، زمانی که نواخته میشوند، اسرار سوختن را بیان میکنند:
بشنو از نی، چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
در عرفان، یکی از معانی نِی؛ نه است، نیی، نیستی، هيچ...
در حقیقت نی، نماد انسان فارغ از خود است، دلباختهی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی... خود را پایینتر از همه میانگارد، ولی در عین حال، به درک اشرف مخلوقات رسیده و میداند که معشوق از او تعهد گرفته:
" الست بربکم، قالو بلی..."
اما منیّت خود را نابود ساخته و از من و تویی، دو گانگی و چند گانگی، وحدت ساخته و جز او را نمی بیند:
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت آتش؛ بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم
زانکه میگفتی نی ام، با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود میساختی هر نو بهار؟
آن نی که سرخ شده و پختهست و کوتاه، ولی فریاد ساز ندارد، چطور ؟
آن نی، قلم میشود:
می گوید و میخروشد و آگاه میکند و گاهی مینالد؛
ولی بی صدا...
خاموش...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•