"صاحبدلی" روزی به "پسرش" گفت:
برویم زیر "درخت صنوبری" بنشینیم.
پسر در کنار پدر "راهی" شد.
پدر دست در "جیب" کرد و مقداری "سکه طلا" از جیب خود بیرون آورد و بر زمین نهاد.
گفت: پسرم می خواهی "نصیحتی" به تو دهم که عمری تو را کار آید یا این سکه ها را بدهم که "رفع مشکلی اساسی" از زندگی خود بکنی؟
پسر فکری کرد و گفت:
پدرم بر من "پند را بیاموز،" سکه ها را نمی خواهم، سکه برای رفع "یک مشکل" است ولی پند برای رفع مشکلاتی برای "تمام عمر."
پدرش گفت: سکه ها را بردار...
پسر پرسید: "پندی ندادی؟!"
پدر گفت:
وقتی تو "طالب پندی" و سکه را گذاشتی و پند را بر داشتی، یعنی می دانی سکه ها را کجا هزینه کنی.!
و این؛
"بزرگترین پند من برای تو بود."
پسرم بدان "خدا" نیز چنین است...
اگر "مال دنیا" را رها کنی و دنبال "پند و حکمت" باشی، دنیا خودش به تو "رو می کند."
ولی اگر "دنیا را بگیری" یقین کن،
"علم و حکمت" از تو "گریزان" خواهد شد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان_آموزنده👌
استادی صاحب اسم اعظم و قدرت الهیه بود؛ شاگردش اصرار داشت که آن را به او نیز یاد دهد اما استاد خودداری می ورزید و میگفت تو تحمل اسم اعظم را نداری!
شاگرد بسیار اصرار و التماس کرد؛
استاد برای آزمایش به او گفت: فردا صبح به دروازه شهر برو و آن چه دیدی برای من نقل کن.
شاگرد، صبح به دروازه شهر رفت؛ او پیرمرد ریش سفیدی را دید که باری از خار روی پشتش بود که به زحمت آن را برای فروش به شهر میبرد؛
در همین حال سربازی از او پرسید بار را چقدر می فروشی؟ پاسخ داد: ده درهم، سرباز پرسید: آیا به من پنج درهم میفروشی؟ جواب داد نه! سرباز با لگد، بارِ پیرمرد را بر زمین انداخت و به او ناسزا گفت و رفت.
شاگرد این صحنه را دید و به شدت خشمگین شد و با خود گفت این پیرمرد با جان کندن بار را به این جا آورده و سرباز به جای کمک کردن، بار او را به زمین انداخت و به او ناسزا هم گفت!
.
سپس به نزد استاد آمد و آن چه دیده بود برای استاد نقل کرد؛
استاد گفت: اگر اسم اعظم را میدانستی با آن سرباز چه میکردی؟
پاسخ داد به خدا سوگند او را به خرگوش تبدیل کرده و در بیابان رهایش میساختم!
استاد خندید و گفت آن پیرمرد استاد من بوده و من اسم اعظم را از او یاد گرفته ام! اگر اسم اعظم دست تو بیفتد روزی ده حیوان درست می کنی! تو هنوز لیاقت و ظرفیت آگاهی از آن را نداری؛
برو و خود را از صفات رذیله پاک کن که برای تو از هر چیزی بهتر است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
استانداری که بار شهروند را به خانه رساند
✍سلمان فارسی از صحابه ایرانی و مشهور پیامبر اکرم (ص) بود، او انسانی خردمند و طراح اصلی کندن خندق، در جنگ خندق بود که در اواخر عمر خود نیز استاندار مدائن شد.
روزی مردی از اهل شام که بار کاه با خود حمل میکرد، به مدائن رسید، نگاه خستهاش را به این طرف و آن طرف چرخاند شاید کسی را بیابد و به او کمک کند، وقتی سلمان را دید، او را نشناخت و گفت: های! این بار را بردار! سلمان دسته کاه را بلند کرد، بر سر گذاشت و به سمت خانه آن مرد به راه افتاد. در بین راه، مردم، سلمان را دیدند که بار کاه را بر روی سر گذاشته و برای آن مرد حمل میکند.کسی از میان مردم با تعجب و سرزنش به آن مرد گفت: هیچ میدانی این فرد که بار تو را بر دوش میکشد سلمان است؟!
رنگ از روی مرد پرید، بیدرنگ رفت تا بار را از سلمان بگیرد و در همان حال شروع به عذر خواهی کرد و گفت: ای مهربان، به خدا من تو را نشناختم، چرا چنین کاری کردی؟ و بار را در دست گرفت، اما سلمان بار را از بالای سر پایین نگذاشت و گفت: تا بار را به خانهات نرسانم، آن را بر زمین نخواهم گذاشت.
چو نیکی نمایدت گیتی خدای
تو با هرکسی نیز نیکی نمای
📚با اقتباس و ویراست از قصص الاخلاق
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌿🕊🌺
تا باران نباشد، رنگین کمانی نیست...
تا تلخی نباشد، شیرینی نیست...
تا غمی نباشد، لبخندی نیست..
تا مشکلات نباشند، آسایشی وجود نخواهد داشت...
🌼 پس همیشه به خاطر داشته باش:
هدف این نیست که هرگز اندوهگین نباشی، هرگز مشکلی نداشته باشی، هرگز تلخی را نچشیده باشی...
همین دشواریها هستند که از ما
انسانی نیرومندتر و شایستهتر میسازند،
و لذت و شادی را برای ما معنا میکنند...
و اگر در مسیر رود سنگی نباشد، صدای دلنشین رودخانه نیز وجود نخواهد داشت...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خدا وقتی نخواهد
عمر دنیا سر نخواهد شد
گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد!
و تا وقتی نخواهد
برگی از کاجی نمی افتد
و باغی از هجوم داس ها پرپر نخواهد شد!
خدا وقتی نخواهد
دانه ای کوچک تر از باران
گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد!
و کرم کوچکی
پروانه ای زیبا... و کوهی سخت
عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد!
خدا وقتی بخواهد ، می شود
وقتی نخواهد ، نه
گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد!
خدا وقتی بخواهد
غیر ممکن می شود ممکن؛
ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد!!!
#به_خدا_اعتماد_کنیم♥️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅داستان کوتاه
✍دوستی میگفت سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی دادند سخنران بعد خوشامدگویی از حاضرین که 50 نفر بودند خواست که با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آنرا در اطاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند سپس از آنها خواست در 5 دقیقه به اطاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورد من به همراه سایرین دیوانه وار به جستجو پرداختیم همدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود مهلت 5 دقیقه ای با 5 دقیقه اضافه هم به پایان رسید اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد این بار سخنران همه را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد هرکس بادکنکی را بردارد و آنرا به صاحبش بدهد
*بدین ترتیب کمتر از 5 دقیقه همه به بادکنک خود رسیدند سخنران ادامه داد این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما میافتد دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است با یک دست سعادت آنها را بدهید و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید.*
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
👌 داستان کوتاه پند آموز
💭 کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
💭 مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
💭 این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
امام علی علیه السلام:
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.
📚غررالحكم، ج2، ص52
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ما با گناه روح و قلب خود
را خراب کردهایم..؛
به حدی که دیگر عجائب
عالم را نمیبینیم..!
صدای تسبیح فرشتگان
را نمیشنویم..؛
عاشقانه از دوری خدا
اشک نمیریزیم..؛
و با غیر خدا سرگرم میشویم..!
#استادپناهیان
•• ↷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❁﷽❁
🌿#ڪݪام_شـھید💌
بدانید؛
نماز خوب انساݩ ࢪا از
فحشاء و منڪڕ دور میڪند،
نماز ࢪا باحضور قڵب اقامھ ڪنید.
#شهید_علی_رجبی♥️
•• ↷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅دلسوزی ملک الموت برای دو نفر
✍روزی رسول خدا (ص) نشسته بود ، عزرائیل به زیارت آن حضرت آمد ، پیامبر (ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسانها هستی ، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی رحم آمد؟
عزرائیل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:اولی روزی دریا طوفانی شد و امواج سهمگین دریا یک کشتی را در هم شکست، همه سرنشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت، او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند ، در این میان فرزند پسری از او متولد شد ، من مأمور شدم جان آن زن را قبض کنم ، دلم به حال آن پسر سوخت.
دومی هنگامی که شداد بن عاد ، سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بی نظیر خود پرداخت ، و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد، و خروارها طلا و گوهرهای دیگر برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل شد وقتی که خواست از آن دیدار کند، همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب بر زمین نهاد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را قبض کنم آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت از این رو که او عمری را به امید دیدار بهشتی که ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نیفتاده بود ، اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و گفت: ای محمد! خدایت سلام میرساند و میفرماید: به عظمت و جلالم سوگند که آن کودک همان شداد بن عاد بود، او را از دریای بی کران به لطف خود گرفتیم ، بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم ،
💥در عین حال کفران نعمت کرد ، و خودبینی و تکبر نمود ، و پرچم مخالفت با ما برافراشت ، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت ، تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت میدهیم ولی آنها را رها نمیکنیم
📚جوامع الحکایات ، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی ، صفحه 330
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌼🍃🌼🍃🌼🍃
✅حق مادر
✍حق مادر برتو آنست ڪه بدانے او حمل ڪردہ است تو را نہ ماہ طورے ڪہ هيچ ڪس حاضر نيست اين چنين ديگرے را حمل ڪند و بہ تو شيرہ جانش را خوراندہ است قسمے ڪہ هيچ ڪس ديگر حاضر نيست اينڪار را انجام دهد و با تمام وجود، با گوشش، چشمش، دستش، پايش، مويش، پوست بدنش و جميع اعضا و جوارحش تو را حمايت و مواظبت نمودہ است و اينڪار را از روے شوق و عشق انجام دادہ و رنج و درد و غم و گرفتارے دوران باردارے را بہ خاطر تو تحمل نمودہ است، تا وقتے ڪہ خداے متعال ترا از عالم رحم بہ عالم خارج انتقال داد.
پس اين مادر بود ڪہ حاضر بود گرسنہ بماند و تو سير باشے، برهنہ بماند و تو لباس داشتہ باشے، تشنہ بماند و تو سيراب باشے، در آفتاب بنشيند تا تو در سايہ او آرام استراحت ڪنے، ناراحتے را تحمل ڪند تا تو در نعمت و آسايش بہ زندگے ادامہ دادہ و رشد نمائے و در اثر نوازش او بہ خواب راحت و استراحت لذيذ دست يابے.
شڪم او خانہ تو و آغوش او گهوارہ تو و سينہ او سيراب ڪنندہ تو و خود او حافظ و نگهدارندہ تو بود؛ سردے و گرمے دنيا را تحمل ميكرد تا تو در آسايش و ناز و نعمت زندگے ڪنے.
پس شڪرگزار مادر باش بہ اندازہ اے ڪہ براے تو زحمت كشيدہ است؛ و نمے توانے از او قدردانے نمائے مگر بہ عنايت و توفيق خداوند متعال.
📚رساله حقوق امام سجاد(علیہ السلام)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
یه کسی خواب دید، ارواح مومنین دارن تند میرن طرف بهشت. ولی یه نفر میلنگه اون عقب!
بهش گفتن: فلانی چرا می لنگی...؟اونا تند میرن...
گفت: آخه اونا اولادهاشون براشون کار خیر کردن اینا تند دارن میرن، من بچم برام کار خیر نمیکنه!
گفت: بچت کجاست که من برم بهش بگم...
گفت: دم فلان دریا(رخت شوره)
آدرس گرفت و رفت وقتی از خواب بیدارشد رفت پیداش کرد و گفت:
فلانی بابات ازت دل تنگه، میگه کار خیر نمیکنی برام. من خوابشو دیدم اینجوریه...
عصبانی بود فرزند از وضعش..وضع مالیش خوب نبود ..
عصبانی بود دست کرد زیر اب دریا یه مشت آب ریخت و گفت: اینم خیر بابام!
✨خواب دید باباهه داره تند میره
_فلانی چی شد؟!!
_بچه ماهی از آب افتاده بود بیرون داشت میمرد، پسرم آب رو که ریخت افتاد رو این بچه ماهیه
اون بچه ماهیه پرید تو آب و زنده موند!
👌کارخیر خیلی موثره...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#دلـتنــــگۍ
🎒مَثـلاتوقَبـولڪَردۍ،ڪولِہبـٰارَمهَمبَستِم؛
مَثـلاالآنتـوۍِرآهِڪَربَـلآتهَستـم...!
تَـصَـورِشهَمقَشـنـگِ...[😇]
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
التماس دعا میگیم😔🙏
به اون کسایی که یواش یواش دارن
ساکشونو جمع میکنن
تا پیاده برن دست بوس آقا💚
سلام عاشق😔✋
التماس دعا، ما رو هم فراموش نکنید...😢
یه زمانی کسی میرفت کربلا خیلی تو چشم بود
ولی الان کسایی که جاموندن بیشتر تو چشمن
یا اباعبدالله(علیه السلام)....💚
پایم که جامانده....
دلم را میفرستم به زیارت ارباب...💚
انگار که قسمت نیست....
چشمانم کربلایی شوند....
امسال هم دلم راهی کربلا میشود....😔
درآن زمین که پناه تمام عالم بود
فقط برای من روسیاه جا کم بود؟؟؟
هان ای کسانیکه به
زیارت مولایمان شرفیاب می شوید::
از قول جاماندگان اربعین به مولایمان بگویید::
ای آقایی که قوانین عبور رادرمرزهابه هم میزنی
وقانون عاشقی راحاکم میکنی !
کنارپل صراط منتظر
کرمت می مانیم
تابیایی قوانین عبور
راکناربزنی وعاشقانت را
بی حساب عبوربدهی...😢🙏
از همه ی دوستانی که زائر کربلا هستن التماس دعا🙏
#اربعین_پای_پیاده_ڪــربــلا🕌
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردي نزد جوانمردی آمد و گفت : تبرکي ميخواهم.
جامه ات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردي بهره اي ببرم!!
جوانمرد گفت: جامه ي مرا بهايي نيست.
اما سوالي دارم؟ مرد گفت: بپرس.
جوانمرد گفت: اگر مردي چادر بر سر کند زن مي شود؟
مردگفت: نه
جوانمرد گفت اگر زني جامه مردانه بپوشد مرد مي شود؟
مرد گفت: نه.
جوانمرد گفت: پس در پي آن نباش که جامه اي از جوانمردان را در بر کني که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشي جوانمرد نخواهي شد .
زيرا جوانمردي به جان است نه به جامه.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺امام على (ع) :
✨رسول خدا (ص) مرا براى قضاوت به يمن فرستاد. عرض كردم:
اى رسول خدا! مرا كه هنوز جوانم و قضاوت نمى دانم مى فرستى؟
فرمود:
خداوند بزودى دل تو را هدايت خواهد كرد و زبانت را استوار.
هر گاه دو خصم در مقابل تو نشستند، از قضاوت كردن خوددارى كن مگر آن گاه كه همچنان كه به سخنان اوّلى گوش كرده اى سخنان نفر دوّم را نيز بشنوى؛ زيرا در اين صورت كار داورى براى تو روشن تر مى شود.
امام على (ع) فرمود: پس از اين رهنمود، من پيوسته درست قضاوت كردم يا [فرمود:] ديگر در هيچ قضاوتى دچار شك نشدم !
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣#کلیپ
آیة الکرسی پیام فرمانروایی خداوند بر جهان هستی و وسعت و گستردگی قدرت او و پیام تسلیم بندگان در برابر اراده و قدرت لایزال خداوند است،
خداوندی که لحظه ای از توجه بندگانش غافل نشده و ذره ای سستی و ضعف در او راه ندارد!
آیا باوجود داشتن چنین خدایی بازهم جایی برای غم، نگرانی و ترس هست؟!
باید بازگشتی دوباره به حقیقت خود داشته باشیم و ایمانمونو تقویت کنیم و همه چیو به خدا بسپاریم ، توانایی و نور هدایتشو باور کنیم و جلو بریم چرا که او زودتر از ما راه و برامون باز کرده تا ما به راحت ترین و سریع ترین شکل ممکن به خواسته هامون برسیم.
خدایا شکرت و ممنون که هر لحظه هوامو داری و مراقبمی🍃🍃🍃
خدایا شکرت، دوستت دارم 💚
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#حکایت_دیوانگان
از« ذوالنون» مصری روایت شده است که گفت : درهنگام سیاحت به شهری رسیدم و در حوالی آن کوشکی به نظرم آمد اراسته ودر زیر آن نهری جاری بود ، برلب آّن نهر نشستم و وضو می گرفتم نظرم به جمال زن جمیله ای افتاد که بر بام کوشک بود .
چون مرا د ید گفت : چون تورا از دور دیدم پنداستم د یوانه ای و چون وضو ی ترا د یدم گمان کردم تو مرد عالمی وچون پیش آمدی گفتم شاید عارفی، الحال مرا معلوم میشود نه دیوانه نه عالم ونه عارفی، چون اگر د یوانه بودی وضو نمی گرفتی واگر عام بود ی به جانب خانه نا محرم نمی آ مدی واگر عارف بودی به غیر خدای به جای دیگر نظر نمی کردی .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روی کمک بنده ی خدا حساب باز نکن
اگه چشم امیدت به غیر خدا باشه
که ضربه میخوری
جهان هستی از طریق
همون افرادی که بهشون
امید بستی بهت ثابت میکنه؛
که اگه به جز خدا به کسی
امید داشته باشی شکست میخوری !
اگه نیازمندی،
دستتو جلوی خدا دراز کن !
اگر محبت میخوای،
آغوشتو برای خدا باز کن !
خدا منتطر اینه بری سمتش ...
خدایی که به تو زندگی بخشیده
میتونه ثروت هم ببخشه
میتونه سلامتی هم ببخشه
میتونه ارامش هم ببخشه
بو سمت خدای خودت
بنده ی خدارو ول کن
بنده ی خدا خودش محتاجه !
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا در دستی است که
به یاری میگیری،
درقلبیست که
شاد میکنی،
درلبخندیست که
به لب مینشانی،
خدا درعطر خوش نانیست که
به دیگری میدهی،
درجشن و سروریست که
برای دیگران بپا میکنی،
آنجاست که
عهدمیبندی و عمل میکنی،
خدا؛ درتو،باتو، و برای توست...👌❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹خاطره🌹
خدمت استاد اخلاق آیت الله جاودان نشسته بودیم؛ صحبت در مورد صلوات و استغفار شد، ایشان فرمودند: صلوات مانند عسل است (شیرین و لذتبخش)؛ استغفار مانند دارو است و انسان مریض باید دارو مصرف کند تا خوب شود و امثال ما معمولا مریض هستیم.
در ادامه فرمودند: مشهد، خدمت آیت الله بهجت بودیم ایشان در جواب نامه ای که در مورد اختلاف زن و شوهری بود توصیه به استغفار میکردند و در همان حین شخصی نزد ایشان آمد و برای گشایش رزق درخواست ذکری کرد که ایشان در جواب به او نیز فرمودند زیاد استغفار کن.
🌹
پيامبر اكرم: «آيا شما را به (عامل) دردهايتان و (عامل) دوايتان آگاه نگردانم؟ (عامل) دردهایتان گناه است و (عامل) دوایتان استغفار است».
🌹
استغفارِ زياد و با توجه به خصوص در سه ماه رجب و شعبان و رمضان بسيار بسيار سفارش شده است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👹درخت عجیب و وحشتناک زقّوم چیست؟
«زقّوم» به گفته اهل لغت اسم گیاهى تلخ، بدبو و بد طعم است. هم چنین »راغب» در «مفردات» مى گوید: «زقّوم» هر نوع غذاى تنفرآمیز دوزخیان است. از سویی قرآن نیز در توصیف «زقوم» می فرماید: «آن درختى است که از قعر جهنم مى روید! و شکوفه آن مانند کله هاى شیاطین است!» این گونه تشبیه براى بیان نهایت زشتى و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزى که متنفر باشد در ذهن خود براى آن قیافه اى زشت و وحشتناک ترسیم مى کند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خونِ حاجقاسم کلید فتح قدس خواهد بود
و این کلید از آن جنس کلیدها نیست که نچرخد
خواهید دید..!
#حاج_حسینیکتا
•• ↷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حتما_ببینید
تأکید سهباره امام زمان (عج) به چه دعا و نمازی بود؟
🎙 گزیده سخنرانی حجت الاسلام #دهشت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•