🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
ﻧﻤﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﮏ ﭘﺎﺵ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ!!!
ﻋﺠﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻣﻮﺧﺘﯿﻢ !
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﮊﻥ ﻣﺎﻥ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼً ﺷﺨﺼﯿﺘﻤﺎﻥ
ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﮑﺎﻫﯿﻢ ﺑﺮ ﺩﺭﺩ ﺍﻭ ﻣﯽ
ﺍﻓﺰﺍﯾﯿﻢ!!!
ﮔﺎﻫﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﻓﻘﻂ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﻭ ﻫﻤﺪﺭﺩﯼ ﺍﺳﺖ !
ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ! ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ
ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ...
ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﻧﺴﺎﺯ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﮑﺎﺭﻫﺎﯼ ﻧﺸﺪﻧﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻧﮕﻮ . ﮔﺮﻩ ﮐﻮﺭ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐﻮﺭﺗﺮ ﻧﮑﻦ ...
ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﭙﺮﺱ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻓﺴﻮﺳﻬﺎ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﯿﻔﺰﺍ ...
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﺩ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎﻥ !
ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺣﮑﻢ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﺠﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻭ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺍﯾﯽ، ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ...
ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻣﺮﺍﻗﺒﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ... ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ
🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃﷽🍃🌸
۞ یڪـــآیــهقـــــرآن ۞
✍️آیه 170سوره مبارکه اعراف
❇️ ترجمه👈🏻ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﺘﺎﺏ(ﺍﻟﻬﻲ)ﺗَﻤﺴُّﻚ ﺟﻮﻳﻨﺪ، ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺑﺮﺍﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﮔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺒﺎﻩ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ
💠ﺁﻣﻮﺯﻩ ﻫﺎ ﻭ ﭘﻴﺎم ﻫﺎ:
١.ﺍﺻﻠﺎﺡ ﮔﺮﻱ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺗﻤﺴّﻚ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﻟﻬﻲ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻱ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻴﺴّﺮ ﺍﺳﺖ.
٢.ﺗﻤﺴّﻚ ﺑﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ.
٣.ﺍﺻﻠﺎﺡ ﮔﺮ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻛﻨﺪ.
🍃🌸۰🍃🌸🍃َ
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍ هر کسیکه به مقام قرب الهی رسیده است، با یک عمل آن درب بر روی او گشوده شده و معمولا با اتفاقی همراه بوده است.
مانند دوری از یک موقعیت گناه، یا یک بخشش، یا یک صبر و... که به آن تغییر مبدا میل میگویند؛ که امری آسمانی است.
مثال: کسیکه میداند، کبوتر بازی بد است، ولی نمیتواند این کار را رها کند، در لحظهای کار نیکی میکند که مقبول خدا میافتد و خدا مبدا میل او را عوض میکند و در یک روز از کبوتر متنفر میشود و آن را رها میکند. طوری که امروز به کار دیروز خود میخندد.
یکی از اساتید اخلاق حقیر که از اولیاالله بود پرده از راز زندگی خود برداشت. گفت: روزی در ایام جوانی از کوچهای رد میشدم، جوانی را دیدم که با حالتی آشفته به من رسید و یقه مرا گرفت؛ و بر سینهی من کوبید و فحش داد و گریه کرد. فهمیدم دلش از جایی پر است. سکوت کردم تا مشت خوردم و فحش شنیدم. بعد فهمیدم، چند جوان به او توهین کرده و او را زده بودند٬ از دست آنها فرار کرده و چون دلش پر بود، به من حمله کرد و ته دلش را به من خالی کرد. بهخاطر خدا صبر و سکوت کردم تا خالی شد و رفت. از آن روز به مقام صبر عظیمی دست یافتم که هرچه به من توفیق شد٬ از اتفاق آن روز بود.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅پدر و مادرت را نگاه کن. نگاه کردن به جمال مادرت خودش عبادته
✍فرمان مادر را ببر، ببین که چه بر سر تو خواهد آمد. هرچه مادرت سخت گیر تر باشد فرمانش را ببر ... اگر مادرت تند باشد فرمان بردن از او اثرش بیشتر است. فرمان مادر ِ خوش اخلاق را که همه می برند. اگر به غریبه هم بگوید اینجا بیا، خواهد گفت خانم چه می گویید، چشم. کارش را رها می کند و بار او را بر میدارد و یا راه او را باز می کند.
اگر مادر و پدر تندی دارید تا فرمان او را بردید آن وقت می فهمید چه کرده اید. خداوند متعال نشانت خواهد داد که ببین چه کرده ای، کار بزرگان را انجام دادی، با ما رفیق و انیس و مونس شدی ...
📚حاج محمد اسماعیل دولابی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❤️شبها نخواب تا اینکه یک ختم قرآن کرده باشی!
👈 روزی رسول خدا "ص" به امام علی "ع" فرمودند: یا علی پنج کلمه از علم برای تو بگویم یا پنج هزار دینار پول به تو بدهم❓
حضرت علی "ع" به پیامبر خدا عرض کردند:
اگر پنج کلمه علمی به من یاد بدهید بهتر از کل دنیاست.
رسول خدا فرمودند:
- شبها نخواب تا اینکه یک ختم قرآن را خوانده باشی
- شبها نخواب تا اینکه هزار دینار صدقه بدهی
- شبها نخواب تا اینکه یک بنده بخری و آزاد کنی
- شبها نخواب تا اینکه خودت را از آتش آزاد کنی
- شبها نخواب تا اینکه هزار رکعت نماز بخوانی
امام علی "ع" عرض کردند: یا رسول الله مگر در یک شبانه روز میشود همه این کارها را انجام داد
پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند:
🌸🍃شبها قبل ازخواب سوره توحید، معوذتین (سوره ناس و فلق)، سوره حمد و آیه اول تا آیه پنجم سوره بقره را بخوان که اگر بخوانی یک ختم قرآن کردهای.
🌸🍃اگر بر من و اهل بیت من ده مرتبه صلوات بفرستی؛ مثل اینکه هزار دینار صدقه دادی.
🌸🍃اگر این عبارت را ده مرتبه بگویی انگار که یک بنده خریده ای و آزاد نموده ای:
« واِذا قَرَأتَ لا اله إلا الله وحدَهُ لاشریک له, له المُلک و له الحَمد یُحیی و یُمیت و هو حیٌ لا یموت بِیَدهِ الخَیر و هو علی کل شیٍ قدیر»
🌸🍃اگر موقع خوابیدن ده مرتبه بگویی (لا حول ولا قوه إلا بالله العلی العظیم) مثل اینکه خودت را از آتش آزاد کرده ای.
🌸🍃و اگر این ذکر را ده مرتبه بگویی
«یفعل الله ما یشاء به بقدرته و یَحکُم ما یرید به بعزته» یعنی خداوند هر چه بخواهد به قدرت خودش انجام میدهد و به هر چه اراده کند حکم می کند، مثل این است که هزار رکعت نماز خواندهای .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرگ به معنای وفات و نوعی تولد است
وقتی شما وارد برزخ میشوید، مثل لحظهای است که از رحمِ مادر وارد عالمی بینهایت زیباتر و کاملتر و بزرگ تر به نام دنیا میشود
ما موجود دائمی هستیم و برای ما نابودی وجود ندارد
این که قرآن نزدیک به ۸۰ بار تذکر میدهد که شما جاودانه هستید، یعنی تا خدا وجود دارد، شما هم هستید و مرگ به معنی نابودی وجود ندارد
اگر اینگونه فکر کنیم که مرگ نابودی است، آن وقت زندگی بعد از دنیا را زندگی نمیدانیم. وقتی هم وارد عالم برزخ میشویم، اصلاً یادمان نمیآید که چقدر در دنیا بودیم
برای همین است که وقتی از افراد در قیامت سوال میکنند که چقدر در دنیا بودید؟
میگویند که یک روز یا نصف روز در آنجا بودیم:
« لَبِسنا یَومً اَو بَعضٍ= یک روز یا بخشی از یک روز»
بخش اصلی زندگی ما بعد از وفات است. مثل جنین که بخش اصلی زندگیاش در دنیاست. آدم متوهم زندگی را فقط در دنیا معنا میکند. اصلاً حواسش نیست که یک زندگی بینهایت بزرگتر، زیباتر و کاملتر در آن سوی عالم منتظرش است
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 ﷽💥
💥 با آب خوردن به بهشت برو!
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
این آخوند کاشی از عجایب بوده اعلی الله مقامه
معاصر ناصرالدینشاه متوفی به 1294 شمسی
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ....
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم "من یاغی نیستم"، همین!
این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
من یاغی نیستم
این عالم ربانی در هنگام فوت وصيت كرد كه بر سنگ مزارش عبارت «فقيرالحق، اضعف خلق اللّه» آخوند ملّا محمّد كاشاني را بدون هيچ گونه القابى حك كنند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهار ذکر اساسی زندگی
حاجت داری بنویس یاالله ♡
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
📜 روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی میکرد.
🏇 شیخ در مزرعه کار میکرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت:
در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت، با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت.
پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی!!! کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید، داستان چیست❓
🍀 شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خرید و به من بدهکار است و من از اینکه او با دیدن من از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم.
ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت مرا به پولپرستی هم متهم کرد. من بهجای گناه او شرمنده شدم. و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه میکشد که ما گناه میکنیم ولی او شرمش میشود، آبروی ما را بریزد. بلکه بهجای عذرخواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم میگشاییم...گویند شیخ این راز به هیچکس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد.
❖ کرم بین و لطف خداوندگار
❖ گنه بنده کرده است و او شرمسار
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
در زمانهای قدیم مردمی بادیه نشین زندگی میکردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و میخواست در طول روز پسرش کنارش باشد.
و اين امر مرد را آزار ميداد فكر ميكرد در چشم مردم کوچک شده است. هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد. همسرش گفت باشه آنچه میگویی انجام میدهم! همه آماده ی کوچ شدند؛ زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند.
آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه ی فراوانی داشت و اوقات فراقت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد. وقتی مسافتی را رفتند تا هنگام ظهر برای استراحت ایستاند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم.
زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم، مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا اینکار را کردی همسرش پاسخ داد ما او را نمیخواهیم زیرا بعد او تو را همانطور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیری.
حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگان بسمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده ی وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند.
مرد وقتی رسید دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب میکند و تلاش میکند که کودک را از گرگها حفظ کند. مرد گرگها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازمیگرداند و از آن به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر میکرد و خود با اسب دنبالش روان میشد و از مادرش مانند چشمش مواظبت میکرد و زنش در نزدش مقامش بالا رفت.
انسان وقتی به دنیا می آید بند نافش را میبرند
ولی جایش همیشه می ماند تا فراموش نکند
که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بود👌🏻
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•