eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.6هزار دنبال‌کننده
35.5هزار عکس
29.9هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مردی در میان بنی اسراییل ذکر "الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین" را زیاد بر لب جاری می‌ساخت. ابلیس از این کار او خشمگین شده بود یکی از شیاطین را مامور نمود تا به او القا کند که پایان خوش و عاقبت از آن ثروتمندان است. ▫️اما مامور ابلیس در ماموریت خود موفق نشد و کار به دعوا و مرافعه کشید تا اینکه تصمیم گرفتند برای پایان دادن به دعوا از کسی بخواهند که میانشان داوری نماید و هر کس مغلوب شد دستش بریده شود. آن دو، شخصی را به عنوان داور برگزیدند اما حق را به مامور ابلیس داد و پایان خوش را از آن ثروتمندان دانست بدین ترتیب یکی از دستان عابد بریده شد. ▫️ولی مرد عابد باز ذکر شریف را زمزمه نمود. مامور ابلیس که از سخت ورزی عابد خشمگین شده بود برای رهایی از دست او پیشنهاد کرد فردی دیگر را در میان خود حاکم سازند تا هرکس مغلوب شد گردنش زده شود. عابد نیز قبول کرد و این بار مجسمه‌ای را میان خود به عنوان داور قرار دادند. ▫️در این هنگام مجسمه به اذن خدا بر محل بریده شدن دستان عابد دست کشید و دستانش را به او بازگرداند آن گاه ضربه‌ای سنگین بر گردن مامور ابلیس وارد کرد و او را به قتل رساند. مرد عابد با تماشای این حادثه گفت: این چنین است پایان خوش و عاقبت از آن متقین است 📚برگرفته از کتاب قصص الانبیا، آیت الله سید نعمت الله جزائری •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌤 با هزار زحمت آمده بودم مدینه، مهمانِ خانه امام شدم. حضرت برایم از ظهور گفت؛ از اینکه انتظار ظهور مثل جهاد در رکاب رسول خداست. صحبت که به اینجا رسید، غریبه‌ای وارد شد. امام حرفش را قطع کرد. حسرتش ماند روی دلم. تا وقتی مدینه بودم، یازده بار دیگر هم آمدم خانه‌ی امام، اما نشد! نشد که امام دست از تقیّه بردارد و سخنش را کامل کند. یک سال گذشت؛ دوباره آمدم مدینه. باز هم مهمان خانه حضرت. امام صادق علیه السلام کلامش را این طور کامل کرد: «مهدی ما خواهد آمد؛ غم‌ها را از شیعیانش خواهد زدود، پس از سختی‌های بسیار، پس از روزگار آزمایش‌های طولانی، پس از زمانه‌ی اندوه و هراس... خوش به حال کسی که آن زمان را درک کند.» 📚 برگرفته از کمال الدین، ج2، ص334 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🌼اشتباهاتی که باعث می‌شه انگیزه‌مون رو از دست بدیم 1⃣ مقایسه خود با دیگران اونم از جنبه منفی و توجه نکردن به شرایط و موقعیت خودمون 2⃣ تکیه کردن به دیگران و دنبال نتایج بودن بدون عمل درست 3⃣ انتظار پیشرفت زیاد در ابتدای کار 4⃣ نسنجیدن سختی‌های راه و ناامید شدن خیلی زود 5⃣ هدف‌‌ها رو بدون توجه و بررسی انتخاب کردن و گاهی فراموشی اون‌ها 6⃣ از بین رفتن اعتماد به نفس با انتقاد دیگران 7⃣ داشتن افکار منفی و از دست دادن حس خوب 8⃣ دست کم گرفتن خود و عدم سعی و تلاش برای شروع و ادامه کار ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵کنترل ذهن 🔹چگونه روح خود را قدرتمند کنیم ؟ 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ایا خدا وجود داره !!! 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کلام علما🌱 💠علامه حسن حسن‌زاده : دو چیز باعث تاریکی قلب و بی حالی در عبادت می شود : 1- زیاد حرف زدن 2- زیاد خوردن •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✍ اشتباه‌کردن ایرادی نداره، عذرخواهی‌نکردن ایراد داره تا سوار تاكسی شدم، راننده گفت: تو كه سواد نداری، چرا می‌نويسی، تو روزنامه هم چاپ می‌كنی؟ گفتم: شما از كجا می‌دونين من بی‌سوادم؟ گفت: اين چی بود هفته پيش نوشته بودی؟ گفتم: چی نوشتم؟ راننده تاكسی گفت: شعر صائب رو غلط نوشته بودی. اصل شعر اينه؛ يک عمر می‌توان سخن از زلف يار گفت/در بند اين نباش كه مضمون نمانده است. ولی تو به جای «مضمون» نوشته بودی «موضوع». به مسافرهای تاکسی نگاه كردم. يک آقای حدودا 60ساله، يک خانم حدودا 30ساله و پسر جوانی كه به نظر دانشجو می‌رسيد توی تاكسی بودند و هر سه داشتند به من بی‌سواد نگاه می‌كردند. حس خوبی نبود. خواستم از زير بار اين نگاه‌های سرزنش‌بار بيرون بيايم. گفتم: بله، تو خيلی از نسخه‌ها مضمونه ولی تو بعضی از نسخه‌ها هم موضوع ثبت شده. مرد 60ساله گفت: تو هيچ نسخه‌ای از ديوان‌های صائب موضوع نيومده. گفتم: مگه شما همه نسخه‌ها رو خوندين؟ مرد گفت: بله. گفتم: مگه می‌شه؟ شما چه‌كاره‌ايد؟ مرد گفت: استاد دانشگاه، رشته ادبيات فارسی. ‌ ‌با خودم فكر كردم چرا بايد سوار تاكسی‌ای شوم كه راننده‌اش صائب‌خوان باشد و مسافرش استاد ادبيات فارسی دانشگاه، آن هم دقيقا روزی كه هفته قبلش شعری از صائب را اشتباه نوشته بودم. چاره‌ای نبود. گفتم: ببخشيد، اشتباه كردم. راننده خنديد و گفت: اين شد. همه اشتباه می‌كنن، اشكالی هم نداره، به شرطی كه بعدش معذرت بخوان. با خودم فكر كردم كاش برای بقيه اشتباهات زندگی‌ام هم معذرت خواسته بودم. ولی ديدم خيلی وقت‌ها حتی نفهميدم كه اشتباه كرده‌ام. مثل همين هفته قبل و کسی هم نبود كه بگويد اشتباه كرده‌ام. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🔴 الفبای حق‌کشی ✍خانم "الف" به بانک می‌رود و نوبت می‌گیرد، شماره‌اش 135 است. همان‌جا دوستش را می‌بیند که سه ساعت زودتر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی 24 و یکی 25. شماره 25 را از او می‌گیرد و کارش را زودتر از 110 نفر دیگر انجام می‌دهد و خوشحال بانک را ترک می‌کند. آقای "ب" راننده تاکسی است. هر روز دقایقی را فریاد می‌زند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند. امروز باران شدیدی می‌آمد. آقای "ب" کسی را سوار نمی‌کرد و می‌گفت که فقط دربست می‌رود. خانم "پ" پنجره را باز می‌کند و زیرسفره‌ای را داخل کوچه می‌تکاند. آقای "ت" در اتوبان می‌بیند که همه‌ ماشین‌ها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانه‌ خاکی می‌شود و از چند صد نفر جلو می‌زند و بعد به داخل صف ماشین‌ها می‌آید. خانم "ث" فروشنده است. کیفی می‌فروشد با قیمت 20 هزار تومان. توریستی از همه‌جا بی‌خبر می‌آید که کیف را بخرد. قیمت را می‌پرسد، در جواب می‌شنود: 60 هزار تومان. آقای "ج" کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیده‌اند، در اتاقش را بسته، چایی می‌ریزد و می‌نشیند کنار همکارش هرهر می‌خندد. یک لحظه با خودتان روراست باشید و بپذیرید که همه‌ ما به اندازه "توانمان" متجاوزیم و دیکتاتور و ضایع‌کننده‌ حق دیگران. ▫️حالا شما بیا و این عده‌ از مردمی که تجاوز به حق دیگری را هر روز و هر روز تمرین می‌کنند، بگذار به‌عنوان مسئول یک کشور. ▫️سوءاستفاده از قدرت و دیگر کارها، طبیعی‌ترین نتیجه‌ ممکن خواهد بود. ▫️مسئولین از هوا نازل نشده‌اند. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است. " اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی" "خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری" یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، شرفم، انسانيتم، عدالتم، و.... گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری. و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. ٢١٥ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 پس از جنگ جمل، اميرالمومنین امام علی(ع) در ميان مردم بصره به پا خواست و فرمود: "اى مردم بصره! از چه مى خواهيد بر من خُرده گيريد؟ به خدا سوگند اين لباسی که بر تن دارم، از نخ ريسى همسرم بافته شده است. و این کیسه ای که می بینید همراه دارم، حاصل فروش محصولات باغ من در مدينه است. پس اگر از نزد شما بيرون رفتم و بيش از آنچه مى بينيد با من باشد، از خيانتكاران خواهم بود" بحارالانوار ج40 ص 325 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 همیشه یادتان باشد که زندگی پیش کشی است برای شادمانی و خوب زیستن. لبخند زیباترین آرایش هر فرد است و مثبت اندیشی کلید خوشبختی، زندگی کوتاه تر از آن است که خود را به خاطر مسائل بی ارزش دچار استرس کنید. از همه لحظه های عمرتان لذت ببرید.... کمتر قضاوت کنید و بیشتر بپذیرید.... همان گونه که خدا دوست دارد زندگی کنید. و اهمیت ندهید که دیگران درباره شما چگونه فکر می کنند و چه می گویند... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ترسیدیم جریمه کنن کمربند بستیم! شد که یه بار بترسیم از چشمش بیفتیم گناه نکنیم؟ (عج) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•