🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📝#وصیتعبیدزاکانی
✍گویند عبید در زمان پیرى با اینکه چهار پسر داشت تنها بود و فرزندانش هزینه زندگى او را تامین نمیکردند،
لذا او چاره اى اندیشید و هر یک از پسران را جداگانه فراخوانده و به او میگفت:
🔹من علاقه خاصی به تو دارم و فقط به تو میگویم حاصل یک عمر تلاش من ثروتی است که در خمره ای گذاشته و در جائی دفن کرده ام.
پس از مرگم از فلان دوست مکان آن را پرسیده و آن ثروت را براى خود بردار.
🔸این وصیت جداگانه باعث شد که پسرها به پدر رسیدگى و محبت کنند و عبید نیز آخر عمرش با آسایش زندگی کرد تا از دنیا رفت.
پسرانش بعد از دفن پدر نشانی دفینه را از دوست وی گرفته آنجا را حفر کردند تا سر و کله خمره پیدا شد.
🔹اما وقتى خمره را باز کردند، داخلش را از سکه های طلا خالی و تنها ورقی یافتند که بیت شعری در آن نوشته بود:
خداى داند و من دانم و تو هم دانى
که یک فُلوس ندارد عبید زاکانى
🔸عبید زاکانى در سال 690 قمرى در روستاى زاکان قزوین به دنیا آمد و در سن 82 سالگى درگذشت.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
📝#داستانیجالبوقابلتامل :
✍کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی ته کلاس ما مینشست، که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود، آن هم به ۳ دلیل :
❶اول اینکه کچل بود!
❷دوم اینکه سیگار میکشید
❸سوم اینکه در آن سن و سال زن داشت!
که برای من از همه تهوع آور تر بود.
🔸سالها گذشت، یک روز با همسرم از خیابان میگذشتیم، به طور اتفاقی آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم...
در حالی که من زن داشتم!
سیگار میکشیدم!
و کچل شده بودم!
👤#علی_شریعتی
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍این #دنیا به #کوه می ماند،
هر فریادی که بزنی،
پژواک همان را میشنوی.
اگر سخنی خیر از دهانت بر آید،
سخنی خیر پژواک می یابد.
اگر سخنی شر بر زبان برانی،
همان شر به سراغت می آید.
▫️پس هر که درباره ات
سخنی زشت بر زبان راند،
تو درباره آن انسان سخن نیکو بگو.
در پایان می بینی
که همه چیز عوض شده.
اگر دلت دگرگون شود،
دنیا دگرگون میشود...
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
📝#حکایتیبسیار زیباوخواندنی
✍مورخین تاریخ ایران می نویسند که #ناصرالدینشاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه عبور میکرد که چشمش به ذغال فروشی اُفتاد!
مرد ذغال فروش تنها یک شلوار پاره پاره به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغال ها بود.
🔹و به همین علت گرد ذغال آغشته شده با عرق بدن عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود!
ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت:
#جهنمبودهای؟
ذغال فروش گفت:
بله قربان!
🔸شاه پرسید : چه کسی را در جهنم دیدی؟
ذغال فروش حاضر جواب پاسخ داد:
تمام افرادی که اینک در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم!
شاه بعد از مکث کوتاهی گفت:
مرا چه! مرا آنجا ندیدی؟
ذغال فروش پیش خود فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده ممکن است دستور قتلش صادر شود.
🔹اگر هم بگوید که ندیده ام حق مطلب را ادا نکرده است، پس در اقدامی زیرکانه پاسخ داد:
قبله عالم، حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍از حکیمی پرسیدند:
که چرا گوش دادنت از سخن گفتنت بیشتر است؟
گفت : چون به من دو گوش داده اند و یک زبان،
یعنی دو برابر آنچه می گویم، می شنوم.
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی،
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی،
از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند،
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍آورده اند که :
در یکی از جنگها نادر شاه ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﺒﺮﺩ، ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻯ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﻯ ﺳﭙﯿﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﯿﺮ ﻣﻰ ﺟﻨﮕﺪ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﻧﺒﺮﺩ، ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ.
ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ،
🔹ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﻯ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﭘﺮﺳﺶ ﻧﺎﺩﺭ پاسخ داد و نادر متوجه شد ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﺍﻫﻞ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
پس نادر ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺷﺮﻑ ﻭ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺍﻓﻐﺎﻥ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
مگر ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻯ؟؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :
ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ نبودی..!
📚منبع : عبرتگاه تاریخ؛ دکتر امیر اسماعیل آذر.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🔰میدونستید دیشب ، شب دوم اکتبر ۲۰۲۴ هست، چه شبی بود؟!
🗓دوم اکتبر ۲۰۲۴ مصادف با اول تیشری سال ۵۷۸۵ عبری و نخستین روز #رُوش_هاشانا، آغاز سال جدید یهودی است.
روش هاشانا یکی از مهمترین اعیاد یهودیان است که دو روز به طول میانجامد و به عنوان "#روز_داوری" و "#روز_یادبود" شناخته میشود.
✍بر اساس اعتقادات یهودی، در این روز خداوند سرنوشت انسانها را برای سال آینده تعیین میکند.
که بحمدالله به دست بچه های سپاه پاسداران سرنوشت امسال این ها رقم خورد🇮🇷
🎉دمیدن شوفار (نوعی شیپور از شاخ قوچ) یکی از اصلیترین اعمال مذهبی روش هاشانا است که در مجموع ۱۰۰ بار در طول این دو روز دمیده میشود تا مردم را به توبه و بازگشت به خداوند فرا بخواند. ( دیشب موشک ها بجای شوفار براشون دمیدن 😅)
🔸جشن روش هاشانا همچنین آغاز دوره #عشره_توبه است که ۱۰ روز بعد تا #یوم_کیپور (روز کفاره) ادامه دارد. این روز در قوانین یهودی به عنوان یکی از "یوم توف" یا روزهای مقدس محسوب میشود. در طول این چند روز جشن، یهودیان از خداوند میخواهند تا آنها را در "کتاب زندگی" ثبت کند و از گناهان گذشته توبه میکنند، به امید سالی پربرکت و پر از موفقیت😄✌️ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✍می گویند روزی ناصرالدین شاه به کریم شیره ای گفت نام ابلهان عمده تهران را بنویس !
کریم گفت به شرط آنکه نام هر کسی را بنویسم عصبانی نشوی و دستور قتل مرا صادر نکنی !
شاه به کریم شیره ای قول داد.
🔸کریم در اول لیست اسم ناصرالدین شاه را نوشت ! #ناصرالدین شاه عصبانی شد و خطاب به کریم گفت :
اگر ابلهی و حماقت مرا ثابت نکنی میر غضب را احضار می کنم تا گردنت را بزند !
کریم گفت :
مگر تو براتی پنجاه هزار تومانی به پرنس ملکم خان نداده ای که برود در پاریس آن را نقد کند و بیاورد؟!
🔹ناصرالدین شاه گفت : بلی همین طور است.
کریم گفت : من تحقیق کرده ام،
پرنس همه املاک و اموال خود را در این مملکت نقد کرده و زن و فرزند و دلبستگی هم در این دیار ندارد،
اگر آن وجه را به دست آورد و دیگر به مملکت برنگردد و تو نتوانی به او دست یابی چه می گویی!؟
🔸ناصرالدین شاه گفت :
اگر او این کار را نکرده و آن پول را پس بیاورد تو چه خواهی گفت ؟
کریم شیره ای گفت :
آن وقت نام شما را پاک می کنم و نام او را در اول لیست می نویسم!!
🔹کریم شیرهای دلقک مشهور دربار ناصرالدین شاه قاجار بود.
محبوبیتش نزد شاه باعث شد که زمانی که وی مُرد سه روز عزای عمومی اعلام شود.
او در اصفهان زندگی میکرده است و همه او را با نام کریم پشه میشناختند (به خاطر نیش و کنایه هایش)
📚منبع : کریم شیرهای؛ دلقک مشهور دربار ناصرالدین شاه قاجار
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
✍معروف است که يك روز سفیر انگلیس در دهلی از مسیری در حال گذر بود که یک جوان هندی لگدی به گاوی زد
گاوی که در هندوستان مقدس است!
فرماندار انگلیسی پیاده شده و به سوی گاو میدود و گاو را میبوسد و تعظیم می کند!
🔹بقیه مردم حاضر که می بینند یک غریبه اینقدر گاو را محترم می شمارد در جلوی گاو سجده میکنند و آن جوان را به شدت مجازات می کنند.
همراه فرماندار با تعجب میپرسد:
چرا این کار را کردید؟!
فرماندار می گوید:
لگد این جوان آگاه می رفت که فرهنگ هندوستان را هزار سال جلو بیندازد، ولی من نگذاشتم!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✨﷽✨
✍عبيد بن زراره میگويد :
از امام صادق علیه السلام پرسيدم:
#گناهانکبيرهکدامند؟
آن حضرت فرمودند :
گناهان کبيره در نوشتار علی بن ابی طالب (ع) هفت چيز است:
❶کفر به خداوند،
❷کشتن انسان،
❸عاق پدر و مادر شدنּ،
❹ربا گرفتن،
❺خوردنּ مال يتيم به ناحق،
❻فرار از جهاد
❼تعرب بعد از هجرت
🔸عبيد میگويد :
از امام پرسيدم :
گناه يك درهم از مال يتيم خوردن بزرگتر است يا ترک نماز؟
حضرت فرمودند : ترک نماز عرض کردم: شما ترک نماز را از گناهان کبيره به حساب نياورديد!!!
حضرت فرمودند :
اولين گناه کبيره چه بود؟
عرض کردم :
کفر به خداوند فرمودند :
شکی نيست که تارک نماز کافر است.
📚وسائلالشيعه ج11ص254
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📝داستان ابوالقاسم بختیار اولین پزشک ایرانی
📚#دکترساموئلمارتینجردن
✍یکی از خان های بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه میفرستاد، خدمتکار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش میفرستاد تا مراقب آنها باشد.
ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه میبرد و همان جا میماند تا مدرسه تعطیل میشد و دوباره آنها را به منزل میبرد.
دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل میکردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن بر عهده دکتر جردن بود.
🔹دکتر جردن قوانین خاصی وضع کرده بود. مثلا برای دروغ، ده شاهی کفاره تعیین کرده بود.
اگر در جیب کسی سیگار پیدا میشد یک تومان جریمه داشت! میگفت #سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن احمقی است!
القصه...
دکتر جردن از پنجره دفتر کارش میدید که هر روز جوانی قوی هیکل، چند دانش آموز را به مدرسه می آورد.
🔸یک روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد.
دکتر جردن از کار ابوالقاسم خوشش آمد و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمیدهد؟
ابوالقاسم گفت چون سنم بالا رفته و پول کافی برای تحصیل ندارم و با داشتن سه فرزند قادر به انجام دادن این کار نیستم.
🔹دکتر جردن با شنیدن این حرفها، پذیرفت که خودش شخصا، آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد!
او بعلت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت.
و سرانجام در سن 55 سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت.
🔸دکتر ابوالقاسم بختیار، اولین پزشک ایرانی است که تا سن 39 سالگی تحصیلات ابتدایی داشت!!
جالب اینکه فرزندان اون نیز پزشک شدند!
دکتر ساموئل مارتین جردن معلم آمریکایی از سال 1899 تا 1940 ریاست کالج آمریکایی را در تهران بر عهده داشت.
او ايران را وطن دوم خود می ناميد و همواره از آن به نيكی ياد میكرد.
🔹جردن به دانش آموزانش میگفت من میلیونر هستم زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران و برای دنیا میلیونها ارزش دارند.
به پاس خدمات بی حد این مرد بزرگ، خیابانی در تهران بنام خیابان جردن برای بزرگداشت و زنده نگاه داشتن نام او نامگذاری شد.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
✍میگویند روزی امیرکبیر که از حیف و میل شدن سفرههای دربار به تنگ آمده بود.
به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد گه برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل ڪند،
شاه پرسید :
مگر رعیت ما چه میخورند؟؟؟
امیرکبیر گفت :
ماست و خیار
ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت:
که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید.
🔹سر آشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارکچی برای ماست خیار شاهی داد :
✦ ماست پر چرب اعلا
✦ خیار قلمی ورامین
✦ گردوی مغز سفید بانه
✦ پیاز اعلای همدان
✦ کشمش بدون هسته
✦ نان دو آتیشۀ خاشخاش
✦ سبزیهای بهاری اعلا و ... .
ناصرالدین شاه بعد از اینگه یک شکم سیر ماست و خیار خورد.
🔸به امیرکبیر گفت :
رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند ما بیخبریم.
اگر کسی از این همه نعمت رضایت نداشت فلکش کنید!!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande