🍂🌺🍂🌺🍂🌺
📝#حکایت
✍نابینائی در شبِ تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی میرفت.
فضولی به وی رسید و گفت :
ای نادان!
روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت :
این چراغ نه از بهر خود است،
از برای چون تو کوردلانِ بی خرد است،
تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
حالِ نادان را به از دانا نمیداند کسی
گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بُوَد
طعن نابینا مزن ای دم ز بینائی زده
زآنکه نابینا به کار خویشتن بینا بُوَد
#جامی
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مستند کامل پیدایش اسرائیل
یهودیان سراسر دنیا با چه روشی توانستند فلسطین را اشغال و بر آن حکومت کنند
🔹ریشه درگیری اسرائیل و فلسطین از کجا شروع شد؟!
از بیانیه بالفور چه میدانید؟
سیر تا پیاز پیدایش اسرائیل رو توی این مستند ببینید.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
#محمدعلیکلی :
✍وقتی پاهایت چنان خستهاند که به زور راه میروی
یک راند دیگر مبارزه کن!
وقتی بازوانت آنقدر خسته اند که توان گارد گرفتن نداری
یک راند دیگر مبارزه کن!
🔹وقتی که خون از دماغت جاریست
و چنان خسته ای که آرزو میکنی
حریف مشتی به چانه ات بزند و کار تمام شود…
یک راند دیگر مبارزه کن!
و به یاد داشته باش
مردی که تنها "یک" راند دیگر مبارزه می کند
هرگز شکست نخواهد خورد…
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
▫️#ازحرفتاعمل
✍در زمـان پیغمبر اکرم (ص ), طفلی بسیار خرما می خورد.
هر چه اورا نصیحت می کردند که زیاد خوردن خرما ضرر دارد, فایده نداشت .
مادرش تصمیم گرفت او را به نزد پیغمبر(ص ) بیاورد تا او را نـصـیـحت کند .
🔹وقتی او را به حضور پیغمبر آورد, از پیغمبر خواست تا به طفل بفرماید که خرما نخورد, اما آن
حضرت فرمود : امروز بروید و او را فردا دوباره بیاورید.
روز دیـگر زن به همراه فرزندش خدمت پیغمبر(ص ) حاضر شد .
حضرت به کودک فرمود که خرما نـخورد .
🔸در این هنگام زن , که نتوانست کنجکاوی و تعجب خود را مخفی کند، از ایشان سؤال کرد :
یارسول اللّه , چرا دیروز به او نفرمودید خرما نخورد ؟
حـضـرت فـرمـود :
دیـروز وقتی این کودک را حاضر کردید, خودم خرما خورده بودم و اگر او را نصیحت می کردم , تاثیری نداشت.
🔹امام صادق (ع ) فرمود :
به راستی هنگامی که عالم به علم خود عمل نکرد، موعظه او در دل های مردم اثر نمی کند، همان طور که باران از روی سنگ صاف می لغزد و در آن نفوذ نمی کند.
📚حمیری قمی , عبداللّه بن جعفر : قرب الاسناد, مکتبة النینوی الحدیثه
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
🔹#آیامیدانستید
✍این عبارت را به هنگام دعوت از طرف دوستان بسیار شنیده ایم، :
منت بگذارید و تشریف بیاورید، #نانوپیازیهست و دورهم می خوریم،
که کنایه از ساده گرفتن پذیرایی است.
اصطلاح "نان و پیاز "، ریشه در یک واقعه تاریخی دارد، "یعقوب لیث "موسس سلسله صفاریان،
رویگر زاده ای بود که در سیستان به عیاری مشغول بود و در مقابل ظلم و ستم خلفای عباسی دست به قیام زد.
اقدامات او باعث کاهش نفوذ اعراب در ایران شد.
🔹باری یعقوب پس از فتوحات بسیار، قصد حمله به بغداد را کرد و در جنگی در کنار دجله از سپاه خلیفه شکست خورد و اکثر سپاهش در این جنگ کشته شدند،
اما خود یعقوب از این جنگ جان سالم به در برد.
در این زمان خلیفه که هنوز از یعقوب می ترسید، قاصدی را به همراه هدایایی به نزد یعقوب فرستاد،
یعقوب با دیدن هدایا دستور داد، تا مقداری نان و پیاز با یک قبضه شمشیر را به نزد او بیاوردند،
🔸پس از آنکه بساط حاضر شد، یعقوب رو به فرستاده می کند و می گوید :"
خلیفه را بگوی که من خسته و وامانده ام و شاید بمیرم و تو از دست من خلاص شوی و من نیز از تو.
اما اگر زنده ماندم این شمشیر میان من و تو حکم می شود. در صورتی که تو غالب آمدی من با این #نان_و_پیاز می سازم و ترک امارت می کنم. در آن زمان ساده ترین غذای مردم عادی نان و پیاز بود.
🔹اما متاسفانه عمر، یعقوب کفاف نداد و در اثر بیماری قلنج، در صورتی که فاصله چندانی با بغداد نداشت،
در گندی شاپور (جندی شاپور) درگذشت.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
هدایت شده از داستانهای آموزنده
🍃✨⚡🍃✨⚡🍃✨
✍هرصبح دلخوش سلامی هستیم که جوابش واجب است.
🤚✨اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ،
🤚✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
🤚✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ،
🤚✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ .
🤚✨ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ،
🤚✨ اَلسَّلامُ عَِلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ تقسیم ارث منصفانه...🤣😜
🎙 حمید ماهیصفت
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍دزدی مقادیر زیادی پول دزدید،
دزد دیگری هم به کاهدان زد و مقداری کاه دزدید.
هر دو را گرفتند و نزد قاضی بردند.
قاضی دزد پول را آزاد کرد و دزد کاه را به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم كرد.
🔹كاه دزد به وكیلش گفت :
چرا قاضی پول دزد را آزاد كرد و من كه فقط مقداری كاه دزدیدم به دو سال حبس با اَعمال شاقه محكوم شدم؟!
وكیل گفت : آخه قاضی؛ كاه نمی خورد!
📚#عبیدزاکانی
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
📝قسمت جالبی از متن کتاب "تسخیر شدگان" نوشته ''داستايوفسكى''
✍هر #پرهیزکاری گذشته ای دارد
وهر گناه کاری آینده ای!
پس قضاوت نکن.
میدانم اگر:
قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم،
دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...
🔹تا به من ثابت کند.
در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.
محتاط باشیم، در سرزنش
و قضاوت کردن دیگران
وقتی؛
نه از دیروز او خبر داریم،
نه از فردای خودمان
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
هدایت شده از داستانهای آموزنده
❤️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند.
«اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة»
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد
🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝چکیدهٔ حکمت ایرانی در شعر حکیم فردوسی
ز روز گذر کردن اندیشه کن!
پرستیدن دادگر پیشه کن!
به نیکی گرای و میازار کس!
ره رستگاری همین است و بس
🎙دکتر حسین الهی قمشهای
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍بعد از مرگ استالین نیکیتا خروشچف در کنگره حزب کمونسیت با تقبیح جنایتهای استالین جهان را شگفت زده کرد.
در حین سخنرانی یک نفر از میان جمعیت فریاد برآورد :
وقتی بیگناهان اعدام میشدند، شما کجا بودید؟
خروشچف چند لحظه ساکت شد و بعد گفت :
🔹چه کسی این حرف را زد؟
کسی جوابی نداد.
دوباره پرسید :
چه کسی این حرف را زد؟
باز هم صدا از کسی در نیامد.
وقتی برای سومین بار پرسید و جوابی نشنید، خروشچف گفت:
🔸رفیق آن موقع من همان جایی بودم که تو الان هستی....!!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🔻#ﺷﻴﺦﺟﺎﺑﺮﺍﻣﻴﺮسابقﻛﻮﻳﺖ ﺩﺭ کتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ ؛
✍ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭفتم ؛
ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ.
🔸ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ !
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ؛ انشاالله ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ، ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ ، ﺻﺪّام ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ ؛
🔹ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ ، ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽﺁﻳﻴﻢ!
ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﻝ ۱۹۹۰ ، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ عراق ﺑﻮﺩﻡ ،
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ...!
ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ ، ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ نمیﭘﻮﺷﯿﺪ؟
🔸ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ؛ ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ ، من ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمیبینم ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ دلیل ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ بودند !
ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ و حتی برای حضور در سالن صرف غذا ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻴﺸﺪ !!
🔹به جاست ﯾﺎﺩﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ که برای این خاک مردانه ایستادند.
📚منبع : کتاب آرزوها؛ خاطرات شیخ احمد الصباح
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🔻#عدالتامیرکبیر
✍دشمنان امیرکبیر از جمله میرزا آقا خان نوری سعی کردن در تاریخ امیرکبیر را مردی مغرور و متکبر نشان دهند اما برعکس روایاتی است که حکایت از کمال انصاف و حق پرستی او میکنند
از قول مولف نوادر الامیر آمده است:
که در اوایل صدارت در امور حقوقی شخصاً رسیدگی میکرد.
🔹اتفاقاً روزی دو نفر دعوای ملکی داشتند و مبلغی که در مورد آن اختلاف داشتند ۱۰ هزار تومان بود.
امیر بعد از رسیدگی به اسناد دو طرف، یکی از آن دو را محکوم کرد.
شخصی که محکوم شده بود از امیر تقاضا کرد که مجدداً اسناد را با دقت بیشتری مطالعه کند.
🔸امیر همین کار را کرد و متوجه شد که رای اشتباهی صادر کرده است. پس مطابق عبارت مولف نوادر الامیر میرزا تقی خان با مهربانی و ملاطفت گفت :
اعتراف میکنم که در حکم اشتباه کردم و شما صاحب ملک هستید لکن حکمی را که به مدعی شما دادهام فسخ نمیکنم.
۱۰ هزار تومان قیمت ملک شما را از مال خودم میدهم.
🔹آنگاه بفرمود تا ۱۰ هزار تومان به او تسلیم کردند. لکن پس از این واقعه خود را از محاکمات معاف داشت
📚 منبع: نوادر الامیر؛ سید علی آل داوود
کانال اخبار بخش سراب میمه
@sarabemeimeh
هدایت شده از داستانهای آموزنده
❤️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند.
«اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة»
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد
🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌸بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ
📝#حماقت
✍نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده میشد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت.
عمروعاص که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که :
بیدلیل مغرور نشو!
اینها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمیآمدند و «علی» را انتخاب میکردند.
🔹معاویه برافروخت.
عمروعاص قول داد که حماقت نمازگزاران را ثابت میکند. پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخنرانی گفت :
از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود را به نوک بینیاش برساند، خدا بهشت را بر او واجب مینماید.
🔸بلافاصله مشاهده کرد که همه تلاش میکنند نوک زبانِشان را به نوک بینیِشان برسانند تا ببینند بهشتیاند یا جهنمی؟
عمروعاص خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد،
دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش میکند و سعی میکند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.
🔹از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد : این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو میخواهند.
""علی""برای این جماعت حیف است...
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
✍یک مهندس روسی تعدادی از کارگران مسلمان را استخدام کرد.
کارگرهای مسلمان موقع اذان کار را ترک کرده و نمازشان را میخواندند.
یک روز مهندس متوجه شد که اینها موقع کار نماز میخوانند. مهندس به کارگرها اخطار داد که هر کس موقع کار نماز بخواند آخر ماه از حقوق شان کم میکنم،
🔹بعضی ها از ترس اینکه حقوق شان کم نشود نمازشان را بعد از کار میخواندند و بعضی ها هم در همان وقت معینه میخواندند.
آخر ماه شد مهندس روسی به آنهایی که نماز شان را ترک نکرده و در وقت معینه میخواندند بیشتر از حق شان پول داد،
بقیه کارگرها اعتراض کردند که چرا به اینها پول بیشتری دادی؟
🔸مهندس گفت :
اهمیت دادن این افراد به نماز شان و چشم پوشی از کسر حقوق شان نشان میدهد که ایمانشان بیشتر از شماست،
اینطور آدمها هیچ وقت در کار خیانت نمیکنند همان طور که به نماز شان خیانت نکردند؛
🔹کسانی به خدا خیانت نکنند به خلق خدا هم خیانت نمیکنند.
کارگرانی که اعتراض کرده بودند شرمنده شدند و حتی که کار را رها کردند.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲زیباترین دعایی که شنیدم این بود:
«وَ لاتُعَنِّنی بِطَلَبِ مالَمْ تُقَدِّرْ لی فیهِ رِزْقاً.»
خدایا در جستجوی آنچه برایم مقدر نکردهای، خستهام مکن...
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨عظمت خدا در طبیعت ببین و بدان که یار خوب تمام ماجراست!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📝#داستان
🔹نقاشی ناصرالدین شاه
✍روزی ناصرالدین قاجار و همرامانش رفتند به باغ دوشان تپه، نهال گل سرخ قشنگی جلوی عمارت، نظر شاه را جلب کرد.
فوری کاغذ و قلم برداشت و شروع به نقاشی آن گل نمود. تمام که شد، آنرا به درباریان نشان داد و پرسید چطور است؟
مستوفی الممالک پاسخ داد ؛
قربان خیلی خوب است .
🔹اقبال الدوله گفت ؛
قربان حقیقتا عالی است.
اعتمادالسلطنه نیز عرض کرد ؛
قربان نظیر ندارد.
و بعد یکی دیگر گفت ؛
این نقاشی حتی از خود گل هم طبیعی تر و زیباتر است
نوبت به ضیاالدوله که رسید گفت ؛
🔸حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم از عطر و بوی خود گل، بیشتر و فرحناکتر است.
همه حضار خندیدند.
بعد از آنکه خلوت شد،
شاه به موسیو ریشار فرانسوی گفت :
وضع امروز را دیدی؟
من باید با این بی ناموسها مملکت را اداره کنم.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ پاسخ جالب به شبهه ⁉️
🔸چرا ما یک دقیقه غیبت می کنیم در عوضش ثواب خیلی از اعمالمون از بین میره...؟!
« استاد قرائتی »
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
✍یک تحویل دار بانک میگفت:
ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه. ﮔﻔﺘﻢ : ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ!
ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ !
اگه بابامو ﺑﯿﺎﺭم بازم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺘﻢ : فرقی نمیکنه !
ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ !
🔹رفت، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ اوﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ رنج دیدﻩ ای داشت،
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ ....
ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ :
ﭼﺸﻢ ﺗﻪ قبضشو ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ...
ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗوی ﮐﺸﻮ که ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ اول وقت ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ ...
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ !
🔸ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ...
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ، ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ !
ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺑﭽﻪ ﭘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩﯾﻪ ﮐﻪ ﺣﻼﻝ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ.
ﭘﺪﺭ است...
🔹ﺑﻲ ﻣِﻨَﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺮﻳﺒﮕﻲ ﻫﺎﻳش ﻣﻲ ﮔﺬﺭد ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺷد...
ﻭ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳش ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻲ ﮐﻨد...
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ🌺
✍گريه پيامبر صلى الله عليه و آله❗️
رسول خدا صلى الله عليه و آله شبى در خانه همسرشان امّ سلمه بود.
نيمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاريكى مشغول دعا و گريه زارى شد.
امّ سلمه كه جاى رسول خدا صلى الله عليه و آله را در رختخوابش خالى ديد،
حركت كرد تا ايشان را بيابد.
🔹متوجه شد رسول اكرم صلى الله عليه و آله در گوشه خانه ، جاى تاريكى ايستاده و دست به سوى آسمان بلند كرده اند. در حال گريه مى فرمود:
خدايا! آن نعمت هايى كه به من مرحمت نموده اى از من نگير!
مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان !
🔸خدايا! مرا به سوى آن بديها و مكروههايى كه از آنها نجاتم داده اى برنگردان !
خدايا! مرا هيچ وقت و هيچ آنى به خودم وامگذار و خودت مرا از همه چيز و از هر گونه آفتى نگهدار!
در اين هنگام، امّ سلمه در حالى كه به شدت مى گريست به جاى خود برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله كه صداى گريه ايشان را شنيدند به طرف وى رفتند و علت گريه را جويا شدند.
🔹امّ سلمه گفت :
- يا رسول الله ! گريه شما مرا گريان نموده است،
چرا مى گرييد؟
وقتى شما با آن مقام و منزلت كه نزد خدا داريد، اين گونه از خدا مى ترسيد.
و از خدا مى خواهيد لحظه اى حتى به اندازه يك چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس واى بر احوال ما!
🔸رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
چگونه نترسم و چطور گريه نكنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم،
در حالى كه حضرت يونس عليه السلام را خداوند لحظه اى به خود واگذاشت و آمد بر سرش آنچه نمى بايست !
📚«#داستانهاىبحارالانوار»
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قتل دو نفر به خاطر یک سطل ماست!
🔸چه واژههایی نسبت به هم به کار میبریم❓
🔹آیا کمک میکنه به عزت نفس یا خراب میکنه❓
🔸چه جوری حرف میزنیم❓
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
#داستانک
✍روزی در یک مجلس فردی از مردی بدی می گفت و ناسزا بارش می کرد پسر آن مرد در مجلس حضور داشت و می شنید. پسربسیار ناراحت شد و مجلس را ترک کرد.
خدمت پدر رسید و با ناراحتی شنیدهها را برای پدر گفت. پدر از جا بلند شد و رفت و بعد از کمی وقت برگشت.
🔹زیر بغل پدر یک فرش ابریشمی گرانقیمت بود. پدر دستی به شانه ی پسرش زد و گفت برای تو مأموریتی دارم برو این هدیه را نزد همان شخص ببر و از او تقدیر و تشکر کن...
پسر متعجب و حیران امر پدر را اطاعت کرد و نزد آن شخص رفت و هدیه را تقدیم کرد و از او تشکر کرد مرد شرمنده شد و هیچ نگفت.
🔸پسر برگشت نزد پدر گفت پدر جان امرتون رو اجرا کردم اما متحیرم چرا شما به جای این که عصبانی و ناراحت بشوید از او تقدیر و تشکر کردید .
پدر لبخندی زد و گفت ؛
پسرم امروز این شخص با چندین کلمه حاصل ساعتها عبادتش را به حساب من جاری کرد و مرا خشنود ساخت.
🔹آیا من نباید بابت این همه نیکی او تشکر کنم؟!!!
🚨عاقلان را اشارتی کافیست....
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande