eitaa logo
داستانهای آموزنده
18.5هزار دنبال‌کننده
583 عکس
190 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝چکیدهٔ حکمت ایرانی در شعر حکیم فردوسی ز روز گذر کردن اندیشه کن! پرستیدن دادگر پیشه کن! به نیکی گرای و میازار کس! ره رستگاری همین است و بس 🎙دکتر حسین الهی قمشه‌ای  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
✍‏بعد از مرگ استالین نیکیتا خروشچف در کنگره حزب کمو‌نسیت با تقبیح جنایت‌های استا‌لین جهان را شگفت‌ زده کرد. در حین سخنرانی یک نفر از میان جمعیت فریاد برآورد : وقتی بیگناهان اعدام می‌شدند، شما کجا بودید؟ خروشچف چند لحظه ساکت شد و بعد گفت : 🔹چه کسی این حرف را زد؟ کسی جوابی نداد. ‏دوباره پرسید : چه کسی این حرف را زد؟ باز هم صدا از کسی در نیامد. وقتی برای سومین بار پرسید و جوابی نشنید، خروشچف گفت: 🔸رفیق آن موقع من همان جایی بودم که تو الان هستی....!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🔻 ﺩﺭ کتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ ؛ ✍ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭفتم ؛ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. 🔸ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ! ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ؛ انشاالله ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ، ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ ، ﺻﺪّام ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ ؛ 🔹ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ ، ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽﺁﻳﻴﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﻝ ۱۹۹۰ ، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ عراق ﺑﻮﺩﻡ ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ...! ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ ، ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ نمیﭘﻮﺷﯿﺪ؟ 🔸ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ؛ ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ ، من ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمیبینم ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ دلیل ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ بودند ! ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ و حتی برای حضور در سالن صرف غذا ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻴﺸﺪ !! 🔹به جاست ﯾﺎﺩﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ که برای این خاک مردانه ایستادند. 📚منبع : کتاب آرزوها؛ خاطرات شیخ احمد الصباح  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🔻 ✍دشمنان امیرکبیر از جمله میرزا آقا خان نوری سعی کردن در تاریخ امیرکبیر را مردی مغرور و متکبر نشان دهند اما برعکس روایاتی است که حکایت از کمال انصاف و حق پرستی او می‌کنند از قول مولف نوادر الامیر آمده است: که در اوایل صدارت در امور حقوقی شخصاً رسیدگی می‌کرد. 🔹اتفاقاً روزی دو نفر دعوای ملکی داشتند و مبلغی که در مورد آن اختلاف داشتند ۱۰ هزار تومان بود. امیر بعد از رسیدگی به اسناد دو طرف، یکی از آن دو را محکوم کرد. شخصی که محکوم شده بود از امیر تقاضا کرد که مجدداً اسناد را با دقت بیشتری مطالعه کند. 🔸امیر همین کار را کرد و متوجه شد که رای اشتباهی صادر کرده است. پس مطابق عبارت مولف نوادر الامیر میرزا تقی خان با مهربانی و ملاطفت گفت : اعتراف می‌کنم که در حکم اشتباه کردم و شما صاحب ملک هستید لکن حکمی را که به مدعی شما داده‌ام فسخ نمی‌کنم. ۱۰ هزار تومان قیمت ملک شما را از مال خودم می‌دهم. 🔹آنگاه بفرمود تا ۱۰ هزار تومان به او تسلیم کردند. لکن پس از این واقعه خود را از محاکمات معاف داشت 📚 منبع: نوادر الامیر؛ سید علی آل داوود کانال اخبار بخش سراب میمه @sarabemeimeh
هدایت شده از داستانهای آموزنده
❤️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند. «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة» 🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🌸بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ 📝 ✍نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت. عمروعاص که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که : بی‌دلیل مغرور نشو! این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و «علی» را انتخاب می‌کردند. 🔹معاویه برافروخت. عمروعاص قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند. پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت : از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید. 🔸بلافاصله مشاهده‌ کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌ زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی؟ عمروعاص خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود. 🔹از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد : این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. ""علی""برای این جماعت حیف است... به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 ✍یک مهندس روسی تعدادی از کارگران مسلمان را استخدام کرد. کارگرهای مسلمان موقع اذان کار را ترک کرده و نمازشان را میخواندند. یک روز مهندس متوجه شد که اینها موقع کار نماز میخوانند. مهندس به کارگرها اخطار داد که هر کس موقع کار نماز بخواند آخر ماه از حقوق شان کم میکنم، 🔹بعضی ها از ترس اینکه حقوق شان کم نشود نمازشان را بعد از کار میخواندند و بعضی ها هم در همان وقت معینه میخواندند. آخر ماه شد مهندس روسی به آنهایی که نماز شان را ترک نکرده و در وقت معینه میخواندند بیشتر از حق شان پول داد، بقیه کارگرها اعتراض کردند که چرا به اینها پول بیشتری دادی؟ 🔸مهندس گفت : اهمیت دادن این افراد به نماز شان و چشم پوشی از کسر حقوق شان نشان میدهد که ایمانشان بیشتر از شماست، اینطور آدمها هیچ وقت در کار خیانت نمیکنند همان طور که به نماز شان خیانت نکردند؛ 🔹کسانی به خدا خیانت نکنند به خلق خدا هم خیانت نمیکنند. کارگرانی که اعتراض کرده بودند شرمنده شدند و حتی که کار را رها کردند.  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲‏زیباترین دعایی که شنیدم این بود: «وَ لاتُعَنِّنی بِطَلَبِ مالَمْ تُقَدِّرْ لی فیهِ رِزْقاً.»‌ خدایا در جستجوی آن‌چه برایم مقدر نکرده‌ای، خسته‌ام مکن... ‎‌  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨عظمت خدا در طبیعت ببین و بدان که یار خوب تمام ماجراست!  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📝 🔹نقاشی ناصرالدین شاه ✍روزی ناصرالدین قاجار و همرامانش رفتند به باغ دوشان تپه، نهال گل سرخ قشنگی جلوی عمارت، نظر شاه را جلب کرد. فوری کاغذ و قلم برداشت و شروع به نقاشی آن گل نمود. تمام که شد، آنرا به درباریان نشان داد و پرسید چطور است؟ مستوفی الممالک پاسخ داد ؛ قربان خیلی خوب است . 🔹اقبال الدوله گفت ؛ قربان حقیقتا عالی است. اعتمادالسلطنه نیز عرض کرد ؛ قربان نظیر ندارد. و بعد یکی دیگر گفت ؛ این نقاشی حتی از خود گل هم طبیعی تر و زیباتر است نوبت به ضیاالدوله که رسید گفت ؛ 🔸حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم از عطر و بوی خود گل، بیشتر و فرحناکتر است. همه حضار خندیدند. بعد از آنکه خلوت شد، شاه به موسیو ریشار فرانسوی گفت : وضع امروز را دیدی؟ من باید با این بی ناموسها مملکت را اداره کنم.  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️ پاسخ جالب به شبهه ⁉️ 🔸چرا ما یک دقیقه غیبت می کنیم در عوضش ثواب خیلی از اعمالمون از بین میره...؟! « استاد قرائتی »  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
✍یک تحویل دار بانک میگفت: ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه. ﮔﻔﺘﻢ : ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ! ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ ! اگه بابامو ﺑﯿﺎﺭم بازم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟ ﮔﻔﺘﻢ : فرقی نمیکنه ! ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ! 🔹رفت، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ اوﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ رنج دیدﻩ ای داشت، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ .... ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺸﻢ ﺗﻪ قبضشو ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ... ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗوی ﮐﺸﻮ که ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ اول وقت ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ ... ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ ! 🔸ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ... ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ، ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ ! ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺑﭽﻪ ﭘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩﯾﻪ ﮐﻪ ﺣﻼﻝ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ. ﭘﺪﺭ است... 🔹ﺑﻲ ﻣِﻨَﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺮﻳﺒﮕﻲ ﻫﺎﻳش ﻣﻲ ﮔﺬﺭد ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺷد... ﻭ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳش ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻲ ﮐﻨد...  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande