🍂🌺🍂🌺🍂🌺
💥#دزدِجوانمردی!
✍اسب سواری، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست.
مرد سوار دلش به حال او سوخت.
از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند.
🔸مرد افلیج وقتی بر اسب سوار شد، دهنه ی اسب را کشید و گفت :
اسب را بردم، و با اسب گریخت!
🔹اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب،
داد زد :
تو، تنها اسب را نبردی، #جوانمردی را هم بردی!
🔸اسب مال تو، اما گوش کن ببین چه می گویم! مرد افلیج اسب را نگه داشت.
مرد سوار گفت :
🔹هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی، زیرا می ترسم که دیگر هیچ سواری به پیاده ای رحم نکند!
📚«برگرفته از گلستان سعدی»
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande