eitaa logo
داستانهای آموزنده
16هزار دنبال‌کننده
449 عکس
151 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📔🤔 📝معنی اصطلاح گرگ‌ بالان دیده رو میدونین⁉️ ✍به کار بردن واژه ی باران در این اصطلاح اساسا نادرست است، زیرا همه‌ی گرگ ها باران دیده هستند و اتفاقا در روزهای زمستانی و بارانی بیشتر از لانه خارج می شوند و به شکار می پردازند. اگر باران دیدن علت با تجربه شدن گرگ باشد، این شامل تقریبا همه ی حیوانات است نه فقط گرگ ها. 🔸شکل درست این اصطلاح" گرگ بالان" دیده است و معنی "بالان"، دام و تله مخصوص گرگ است. گرگی که چند بار از دشواری و خطر بالان نجات یافته باشد پختگی و آزمودگی لازم را در شکار پیدا کرده است. افراد آزموده و سرد و گرم چشیده نیز آنانی هستند که با اندیشه های عاقلانه ازهمه ی دشواری ها و بلاها رهایی یافته و راه و رسم زندگی را فرا گرفته اند. 🔸عامه ی مردم چون معنی را نمی دانستند آن را به باران و بدین ترتیب اصطلاح را به " گرگ باران دیده " تبدیل کرده اند. 📕برگرفته از فرهنگ دهخدا ‌‌‎‌ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥معجزه امام صادق ع و تنور آتش 🔥وقتي يار امام صادق (ع) هارون مکی وارد تنور آتش شد. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 🔥 (ع) و 🔥وقتي يار امام صادق (ع) هارون مکی وارد تنور آتش شد. مأمون رَقِّی می گوید : ✍در محضر سرور و مولایم امام صادق(ع) بودم، که سهل بن حسن خراسانی داخل شد و بر امام(ع) سلام کرد و نشست و سپس گفت: ای فرزند پیامبر(ص)! رحمت و رأفت از آن شماست و شما خاندان امامت هستید. چه چیزی مانع اقدام شما برای گرفتن حکومت از غاصبین می شود؟ در حالی که شما همین الان از پیروان خود یکصد هزار شمشیرزن می توانی داشته باشی و آنان پیشاپیش شما شمشیر می زنند! 🔸امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود: خدا حقّت را حفظ بکند، پس بنشین! سپس امام صادق(ع) به حنیفه گفت : ای حنیفه تنور را آتش بزن! حنیفه تنور را آتش زد و تنور یکپارچه آتش شد، و اطراف تنور از شدت گرما سفید گشت. امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود : يَا خُرَاسَانِيٌّ! قُمْ فَاجْلِسْ فِي اَلتَّنُّورِ! ای خراسانی! بلند شو و به داخل تنور شو!  خراسانی گفت: سرور و مولایم! مرا با آتش معذب مکن و مرا از این امر معاف بدار، خداوند تو را معاف بدارد. امام(ع) به او فرمود : تو را از این کار معاف کردم. 🔹در این حال هارون مکی به محضر امام صادق(ع) رسید و کفشش هم در دستش بود و بر امام(ع) سلام کرد. امام به هارون مکی فرمود: أَلْقِ اَلنَّعْلَ مِنْ يَدِكَ وَ اِجْلِسْ فِي اَلتَّنُّورِ! کفشت را به زمین بینداز! و برو در داخل تنور در میان آتش بنشین! هارون مکی کفش خود را انداخت و در میان تنور نشست! امام(ع) شروع کرد به گفتگو با آن مرد خراسانی و از اوضاع و احوال خراسان سؤال می کرد. 🔸پس از آن امام(ع) به مرد خراسانی فرمود : بلند شو و نگاه بکن! و ببین در تنور چه خبر است؟!! مرد خراسانی به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است. پس از آن هارون مکی از تنور بیرون آمد و بر ما سلام کرد و نشست. امام(ع) به مرد خراسانی فرمود: کَم تَجِدُ بِخُرَاسَانَ مِثْلَ هَذَا؟ در خراسان چند نفر مانند این فرد پیدا می شوند؟ 🔹خراسانی گفت : به خدا قسم حتی یک نفر هم مانند این فرد پیدا نمی شود! سپس از آن امام صادق(ع) فرمود: أَمَا إِنَّا لاَ نَخْرُجُ فِي زَمَانٍ لاَ نَجِدُ فِيهِ خَمْسَةً مُعَاضِدِينَ لَنَا نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ ما در زمانی که پنج نفر یاور (واقعی) نداریم، دست به قیام مسلحانه نمی زنیم. ما بهتر از دیگران، وقت خروج و قیام مسلحانه خود را می دانیم و به آن واقف هستیم.(۱) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۷، ص۱۲۳ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ده راز از دکتر انوشه...☝️ هر روز اینو باید دید و گوش کرد عــالــیــه👌 ❶ منتظر باش متوقف نباش ❷ تامل کن معطل نکن جسور باش گستاخ نباش سر سخت باش لجباز نباش ❺ صبور باش بی خیال نباش ❻ ساکت باش ساده لوح نباش شتاب کن شتاب زده نباش بگو آره نگو حتما ❾ بگو نه نگو هرگز ❿ بگو برات می مانم نگو برایت میمیرمپیشنهاد میکنم حتما ببینید و برای دوستانتان ارسال کنید🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🔥دنیا، در روز قیامت!در روز قیامت دنیا را به شکل پیرزنی کبودروی، ارزق چشم، گراز دندان، کریه منظر و قبیح رخسار برای مردم مجسم می‌کنند و از اهل محشر می‌پرسند: آیا این پیرزن را می‌شناسید؟ می‌گویند : نعوذباالله که ما او را بشناسیم! 🔹خطاب می‌رسد : این همان دنیایی است که به آن تفاخر می‌کردید، به واسطه آن با یکدیگر حسادت می‌ورزیدید، دشمنی می‌کردید، قطع صله‌رحم می‌کردید و بسیاری از گناهان دیگر را مرتکب می‌شدید. پس دنیا را به جهنم می‌افکنند در حالی که فریاد می‌زند : 🔸خداوندا! پس کجایند پیروان و دوستان من؟ 🔸خداوند بلندمرتبه می‌فرمایند : دوستان او را هم به خودش ملحق سازید. 📕معراج‌السعادة، ص 339 / محجة‌البیضاء، ج 6، ص 10 💢 واقعا ارزش داره به خاطر این دنیا به هم خیانت کنیم؟ 💢 ارزش داره خدا رو فدای این دنیای بی‌وفا کنیم؟در بی‌وفایی دنیا همین بس که این دنیا قبلا در دست دیگران بوده است و به ما رسیده و به زودی هم از دست ما خارج می‌شود و به دیگران می‌رسد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ✍پادشاه روم از حضرت امام حسن بن على عليه السلام پرسيد⁉️ كدامند آن هفت چيزى كه از رحم بيرون نيامده اند؟ امام حسن (ع) فرمود : آدم حواگوسفند ابراهيم ناقه صالحمارى كه شيطان را داخل بهشت كرد براى اضرار به حضرت آدم كلاغى كه خدا فرستاده قابيل را تعليم نمايد كه چگونه هابيل را دفن كند. ❼و شيطان لعنه الله به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝 داستان‌ زنی‌ که‌ ادعا‌ می‌کرد‌ من (ع) هستم❗️ ✍روزی زنی در منطقه سامرا ادعا کرد که من زینب فرزند علی بن ابی‌طالب (ع) هستم ـ او معروف به زینب کذّابه شد. حضرت امام هادی (ع) فرمود : به آن زن بگویید دست از این ادعای دروغ بردارد، چرا که خدا شخص دروغگو را رسوا می‌کند و زندگی‌اش بی‌برکت می‌شود. قضیه شدت بیشتری گرفت و آن زن حتی پیروان زیادی را هم برای خود جمع کرد. 🔹این موضوع را به متوکل اطلاع دادند، او گفت : امام هادی (ع) را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را ثابت کند. امام (ع) حاضر شد و فرمود : این دروغگو است و زینب کبری در فلان سال وفات کرده است. متوکل پرسید : آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟ امام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه (س) بر درندگان حرام است. 🔸تو این زن را به قفس درندگان بیانداز تا معلوم شود که دروغ می‌گوید. متوکل خواست او را در قفس بیاندازد. آن زن گفت : این آقا می‌خواهد مرا به کشتن بدهد یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنانِ امام به متوکل پیشنهاد دادند که خود امام داخل قفس برود. متوکل به امام عرض کرد : آیا می‌شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام داخل قفس رفت، قفسی که در داخلش ۶ شیر درنده بود. 🔹وقتی امام (ع) داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام خوابیدند. امام آنها را نوازش کرد، امام با دست اشاره می‌کرد و هر شیری به کناری می‌رفت. وزیر متوکل به او گفت : زود او را از داخل قفس بیرون بیاور وگرنه آبرویمان می‌رود. متوکل از امام هادی (ع) خواست که بیرون بیاید و امام هم بیرون آمد. امام (ع) فرمود: هر کس می‌گوید فرزند فاطمه است داخل شود. 🔸هارون به آن زن گفت : داخل شو. آن زن گفت: من دروغ می‌گفتم و فلانی مرا به این کار اجبار کرد. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌✍بـیـشتـریـن دعـایـی که حضرت آیت‌الله بهجت توصیه‌ فرمودند : 🤲 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) 🔸بارخدایا مرا در پناه محکم خود قـرار ده که هر که را خـواهـی در آن جـای دهـی.برای حفظ سلامتی ایـن دعــا را هــر شــب و صـبـــح بـخـــوانـیــد. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 🚫۵ اصطلاح غلط که رایج شده و زیاد بکار می‌رود: ⇩ 🚫❶ خدا بد نده! این کلام اهانت به پروردگار است، زیرا خدای تعالی در قرآن فرموده : هیچ خوبی به شما نمی‌رسد مگر از ناحیه‌ی خدا و هیچ بدی بشما نمی‌رسد. مگر از ناحیه‌ی خود شما (و بخاطر اعمال خودتان است) 🚫❷ جوان ناکام! این اصطلاح‌ عامیانه برای جوان‌هایی که قبل از ازدواج از دنیا می‌روند بکار می‌رود، در حالی‌که ازدواج کام حقیقی یک انسان نیست که اگر ازدواج نکرد به او بگویند ناکام، بلکه کام حقیقی انسان رسیدن به مقام بندگی خداست و استفاده‌ی خوب کردن از عمر و فرصتی که خدا به او داده است. 🚫❸ عیسی به دین خود، موسی به دین خود! این جمله معنای صحیحی ندارد، زیرا بین پیامبران خدا، کوچک‌ترین اختلافی نبوده و همه‌ی آن‌ها مردم را به توحید و یکتا پرستی دعوت می‌کردند و عقیده‌ی یکسانی داشتند. 🚫❹ ولش کردی به امان خدا! این حرف کفر آمیز است، زیرا اگر کسی مال یا فرزند خود را به امان خدا بسپارد که غمی نیست. بهتر است بجای این کلام گفته شود: "ولش کردی به حال خودش" پس بدبخت شد رفت. 🚫❺ انسان جایز الخطاست! این حرف نیز غلط است، زیرا انسان برای خطا کردن جایز نیست. بهتر است بگوییم انسان ممکن الخطاست، یعنی ممکن است خطا کند. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🍃🌸🍃🍂🌺🍂 👈یک شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه‌های شهر می گشت كه به سه دزد برخورد كرد كه قصد دزدی داشتند. شاه عباس وانمود كرد كه او هم دزد است و از آنان خواست كه او را وارد دار و دسته خود كنند. دزدان گفتند ما سه نفر هر يك خصلتی داريم كه به وقت ضرورت به كار می آيد شاه عباس پرسيد. چه خصلتی؟ 🔸يكی گفت من از بوی ديوارِ خانه مي فهمم كه در آن خانه طلا و جواهر هست يا نه و به همين علت به كاهدان نمي‌زنيم. 🔹ديگری گفت من هم هر كس را يك بار ببينم بعداً در هر لباسی او را ميشناسم. 🔸ديگری گفت من هم از هر ديواری ميتوانم بالا بروم 🔹از شاه عباس پرسيدند تو چه خصوصيتی داری كه بتواند به حال ما مفيد باشد؟ 🔸شاه فكری كرد و گفت من اگر ريشم را بجنبانم كسی كه زندانی باشد آزاد مي‌شود. 🔹دزدها او را به جمع خود پذيرفتند و پس از سرقت طلاها را در محلی مخفی كردند. فردای آن شب شاه دستور داد كه آن سه دزد را دستگير كنند. 🔸وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی كه با يك بار ديدن همه را باز مي‌شناخت. فهميد كه پادشاه، رفيق شب گذشته آنها است پس اين شعر را خطاب به شاه خواند كه: ما همه ، كرديم كار خويش را   ای بزرگ، آخر بجنبان ريش را ! از دست ندهید 👇🏻👇🏻👇🏻 به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم🌸 ✍فرزند یکی از سران ممالک در خاطرات خود می گوید: سال ها پیش، شبی دیر وقت، در ساعات بعد از نیمه شب مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: مادرت می خواهد تلفنی با شما صحبت کند. خیلی تعجب کردم این چه کار مهمی است که در این موقع مرا از خواب بیدار کرده اند. خواب آلود پای تلفن رفتم؛ مادرم بدون مقدمه گفت: 🔹سلام پسرم! به تو تبریک می گویم، امشب، شب تولد توست. با اوقات تلخی جواب دادم: همین؟! این موقع مرا از خواب بیدار کردی که شب تولد من است؟ مگر ناراحت شدی؟ البته که ناراحت شدم مادر جان! این کار را می توانستی فردا صبح انجام دهی. 🔸مادرم با خنده گفت : ناراحت نشو عزیزم، ۲۹ سال پیش از این، درست در همین ساعت مرا از خواب خوش بیدار کردی، درد شدیدی عارضم کردی، اهل منزل و همسایه را هم از خواب بیدار کردی، مرا مجبور کردی بیمارستان بروم. دکتر و پرستار دورم جمع شدند، چه شده؟ چه خبر است؟ هیچ. 🔹معلوم شد آقازاده می خواهند تشریف بیاورند، در حالی که سرکار، صبر نکردید صبح روز بعد تشریف بیاورید و بی جهت عده ای را از خواب خوش محروم نسازید. 📚منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ پدر، مادر شما را دوست دارم، ص:۱۷۲ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande