eitaa logo
داستانهای آموزنده
16.1هزار دنبال‌کننده
470 عکس
159 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝(ع) 🔹قضاوت آن حضرت درباره گاوی که خری را کشت. ✍شیخ مفید روایت می‌کند که دو مرد برای حل دعوا درباره گاوی که خری را کشته است به نزد رسول خدا (ص) آمدند. یکی از آن دو مرد گفت : ای رسول خدا (ص) ! گاو این مرد خری را کشته است. رسول خدا (ص) فرمود : نزد ابوبکر بروید تا در میان شما حکم کند. آن دو نزد ابوبکر رفتند. 🔹ابوبکر گفت : چرا رسول خدا (ص) را گذاشتید و نزد من آمدید؟ گفتند : رسول خدا به ما چنین فرمود که نزد تو بیاییم. ابوبکر گفت : حیوانی حیوانی را کشته است و چیری بر صاحب گاو نیست. آن دو نفر نزد رسول خدا برگشته و حکم ابوبکر را به آن حضرت خبر دادند. 🔸حضرت فرمود : نزد عمر بروید. عمر هم همان حکم را گفت. وقتی به خدمت رسول خدا برگشتند، ایشان فرمود : نزد علی بن ابی طالب (ع) بروید. چون به خدمت آن حضرت رسیدند، فرمود : اگر گاو به جایگاه خر رفته، صاحب گاو باید قیمت آن خر را بدهد و اگر خر به جایگاه گاو رفته، بر صاحب گاو چیزی نیست. 🔹آن دو مرد نزد رسول خدا آمده و چگونگی قضاوت امیرالمؤمنین را به پیامبر خبر دادند. رسول خدا (ص) فرمود : علی به حکم خداوند در میان شما حکم فرموده است. 📚منبع : بحار،ج۴۰،ص ۲۴۶؛ ارشاد،ج۱،ص ۱۹۷ قضاوت‌ها و معجزات حضرت‌علی(ع)،ص۸۳ ،۸۴ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✍، از بزرگان دانشمندان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بود و بسیارى از تاریخ نویسان اسلامى از او یاد کرده و بر وى مدح و ثنا گفته اند. علماى شیعه، او را بزرگ و مورد وثوق و اطمینان شمرده و از یاران خاص امام جواد و امام هادى (علیهما السلام) دانسته اند. این مرد بزرگ، در پنجم رجب سال ۲۴۴ به دستور متوکلِ فرعون صفت به شهادت رسید. 🔹سبب شهادت او این بود ؛ که روزى متوکل به او گفت دو فرزند من، معتز و موید نزد تو محبوب ترند یا حسن و حسین (علیهما السلام)؟ ابن سکّیت در پاسخ آن مرد یاوه گو و ستمگرِ خیانت پیشه فریاد زد به خدا سوگند، قنبر خادم على بن ابى طالب (علیه السلام) از تو و دو فرزندت نزد من بهتر است. 🔸متوکل به کارگزارانش گفت: زبانش را از پشت سرش بیرون بکشید. آن خادمان طاغوت هم به فرمان ارباب خود این کار را انجام دادند و آن مرد الهى با چشیدن این زجر و آسیب دردآور به شرف شهادت رسید. علامه مجلسى مى فرماید : گرچه این بزرگان وجوب تقیه را مى دانستند ولى خشمشان براى خداگویى هنگام شنیدن این اباطیل، احتیاط از کفشان مى برد و وادارشان مى کرد که حق را بگویند گرچه به زیان آنان باشد. 📚١ص٣٠٩ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝؟!در میان مردم این عبارت به معنای از کوره در رفتن و عصبانیت بیش از حد است که فرد طی آن همه چیز را می زند، درب و داغون می کند. آنها قات زدن را با قاط زدن اشتباه گرفته، تصور می کنند که طرف قاطی کرده! قات : در اصل گیاهی بومی عربستان و شرق آفریقا است که در آب و هوای بسیار گرم رشد و نمو می کند. 🔹قات : یک ماده مخدر بسیار گران قیمت است. این گیاه همین طور در منطقه صعده یمن به وفور کشت می شود. این گیاه در سال ۱۹۷۳ توسط سازمان جهانی بهداشت در گروه مواد مخدر قرار گرفت. قات زدن به عملی گفته می شود : که طی آن فرد به تدریج شیره موجود در برگ گیاه قات را می مکد تا برای ساعاتی سرزنده و شاد باشد و هرچه به دهانش می رسد بگوید. 🔸فردی که قات می زند بعد از چند ساعت چنان در خاموشی فرو می رود که انگار نه انگار ساعاتی قبل از شادی پرواز می کرده! به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
هدایت شده از داستانهای آموزنده
❤️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند. «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة» 🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فصل ها برای درختان هر سال تکرار می‌شوند 💯اما فصل های زندگی انسان تکرار شدنی نیست! تولد ؛ کودکی ؛ جوانی ؛ پیری ؛ و دیگر هیچ... 🚨قدر لحظه‌هایمان را بدانیم و در مسیر آگاهی قرار بگیریم قوی بودن ذاتی نیست ... چیزیه که در طول زمان بدست میاد. 🚨برای هر آدمی تسلیم شدن،آسون ترین راه ممکنه اما تو جنگیدن رو یاد بگیر💥 به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📚 ✍رﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩی ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﻫﯽ ﺩﯾﮕﺮ می‌رفت. ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ بودند ﻭ ﻣﺴﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ می‌بندند. ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺎﻣﯽ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻌﺎﺭﻑ می‌کند. 🔹ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺘﻐﻔﺮﺍﻟﻠﻪ ﮔﻮﯾﺎﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﺩ ﻭ ﻭﻟﯽ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ. سرانجام یکی ﺍﺯ آنان ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺷﺮﺍﺏ ﺗﻌﺎﺭﻓﯽ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩ ﮐﺸﺘﻪ می‌شود. ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻥ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﮐﺮﺍﻩ ﺟﺎﻡ را ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: «ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺗﻮ می‌دانی ﮐﻪ ﻣﻦ به خاطر ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﺍﺏ ﺭﺍ می‌خورم.» 🔸وقتی مرد ﺟﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﺐ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﮐﺮﺩ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺧﺮﺵ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺳﺮ ﺧﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻡ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﺎن خندیدند. ﻣﺮﺩ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﮔﻔﺖ: «ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺷﺮﺍﺑﯽ ﺣﻼﻝ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺧﺮ نگذاشت.» كه می‌گویند حكايتش اين است.. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
23.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنی که به برکت او عذاب از اهل قبرستان برداشته شد. 🔹ظالمی پس از مرگ به خواب یکی از علما آمد. مرد عالم از او پرسید ؛ چگونه در راحتی بسر می بری حال آنکه باید دچار درد و شکنجه باشی؟ ظالم در پاسخ گفت : 🔸تا دیشب در عذاب می سوختم و قبرم مملو از آتش بود، ولی از دیشب تاکنون عذاب بطور موقت از قبرستان برداشته شده. زیرا، حضرت سید الشهداء، علیه السلام، دیشب سه بار به دیدن یک بانوی محترم آمد!.... به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
❤️ ✍یکی از چیزهایی که انسان را در «قبر» از عذاب و ناراحتی نجات می دهد و از همه اعمال کارسازتر است، محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است. حضرت امام رضا، علیه السلام، فرمود : «از مواردی که به زیارت زائرم می آیم شب اول قبر اوست». 🔹مرحوم «محدث قمی» در مفاتیح نقل می کند که: ظالمی پس از مرگ به خواب یکی از علما آمد. مرد عالم از او پرسید ؛ چگونه در راحتی بسر می بری حال آنکه باید دچار درد و شکنجه باشی؟ ظالم در پاسخ گفت : 🔸تا دیشب در عذاب می سوختم و قبرم مملو از آتش بود، ولی از دیشب تاکنون عذاب بطور موقت از قبرستان برداشته شده. زیرا، حضرت سید الشهداء، علیه السلام، دیشب سه بار به دیدن یک بانوی محترم آمد! 🔹مرد عالم به جستجو و تحقیق درباره این یانو پرداخت، تا همسر او را پیدا کرد. از او پرسید: «همسر شما چه اعمال نیکی انجام می داد که امام حسین، علیه السلام، به دیدنش آمده است؟!» مرد مقداری از اعمال صالح همسرش را برشمرد که از جمله آنها این بود که او بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت. 🔸یک عمر زیارت عاشورا می خواند. با این سخن مرد عالم پی برد که چرا امام حسین (ع) در شب اول قبر به دیدن آن زن آمده بود. 📚منبع : معاد در قرآن؛ ؛ ص140؛ مظاهری، حسین به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝 ✍یک روز پیرزنی پرسان پرسان به سراغ بزرگمهر حکیم آمد و در حضور جمعی که آنجا بودند مسئله‌ای پرسید. بزرگمهر فکری کرد و گفت : «نمی‌دانم. باید مطالعه کنم و فکر کنم و جواب مسئله را پیدا کنم.» پیرزن پرتوقع که خیال می‌کرد بزرگمهر همه‌چیز را می‌داند از این جواب ناراحت شد و گفت: «خیلی عجیب است و نامربوط است! 🔹وزیر انوشیروان هستی و نامت بزرگمهر حکیم است و همه تو را مردی دانشمند می‌دانند و از پادشاه چندین و چندان مزد و پاداش می‌گیری و وقتی هم پیرزنی مثل من از تو چیزی می‌پرسد می‌گویی نمی‌دانم! پس این‌همه احترام را برای چه داری و آن‌همه پول را برای چه می‌گیری؟» بزرگمهر با مهربانی جواب داد : 🔸«من بعضی از چیزها را می‌دانم و بسیاری از چیزها را نمی‌دانم و هرگز ادعا نکرده‌ام که همه‌چیز را می‌دانم. احترامی هم که دارم برای همان چیزهای اندکی است که می‌دانم، همچنان که جواب مسئله تو را ندانستم و تو به من احترامی نکردی. هر چه هم پاداش می‌گیرم برای همان چیزهای کمی است که می‌دانم و اگر می‌خواستند برای آنچه نمی‌دانم به من مزد و پاداش بدهند، همه آنچه در دنیا هست بس نبود؛ 🔹زیرا چیزهایی که نمی‌دانم خیلی زیاد است. یقین داشته باش پادشاه هم برای آنچه نمی‌دانم به من پاداش نمی‌دهد. اگر قبول نداری برو از پادشاه بپرس.» پیرزن شرمنده شد و گفت : «ازآنچه گفتم پوزش می‌خواهم. من پنجاه سال است مکتب دارم و مردم مرا دانا می‌شمارند و چیزهای بسیاری از من می‌پرسند و تا یاد دارم هرگز نگفته‌ام نمی‌دانم. همیشه جوابی داده‌ام و مردم را از خود راضی نگه داشته‌ام.» 🔸بزرگمهر در جواب گفت : «کسی که می‌خواهد همه را از خود راضی نگه دارد ناچار ضدونقیض زیاد خواهد گفت و کسی که می‌خواهد به همه‌چیز جواب بدهد و هرگز نگوید «نمی‌دانم» ناچار بسیاری از جواب‌هایش نادرست خواهد بود. هرکسی چیزهایی می‌داند و چیزهای بیشتری نمی‌داند، 🚨همه‌چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده‌اند.» به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝 🔻اصطلاح«یک آشی برایت بپزم یک وجب روغن داشته باشد»از کجا آمده؟ ✍ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می‌یافت تا ثواب ببرد. رجال مملکت هم برای تهیه آش جمع می‌شدند و هر یک کاری انجام می‌دادند. خلاصه هر کس برای تملق وتقرب پیش ناصرالدین شاه مشغول کاری بود. خود شاه هم بالای ایوان می‌نشست و قلیان می‌کشید و از بالا نظاره گر کار‌ها بود. 🔹سرآشپزباشی ناصرالدین شاه در پایان کار دستور می‌داد به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می‌شد و او می‌بایست کاسه آن‌را از اشرفی پرکند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی می‌خواستند تحویل بگیرند روی آش آن‌ها روغن بیشتری می‌ریختند. واضح است آن‌که کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می‌شد کمتر ضرر می‌کرد و آن که مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب روغن رویش ریخته شده دریافت می‌کرد حسابی بدبخت می‌شد. 🔸به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی با یکی از اعیان یا وزرا دعوایش می‌شد به او می‌گفت : بسیار خوب، کاری می‌کنم که بفهمی دنیا دست کیست، آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🌸 🌸 ▫️بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ 💠 لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ 🔸خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‏ اش تكليف نمى ‏كند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زيان اوست‏. 🔹پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، 🔸پروردگارا، هيچ بار گرانى بر (دوش‏) ما مگذار؛ همچنانكه بر (دوش‏) كسانى كه پيش از ما بودند نهادى‏. 🔹پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ ▫️و از ما درگذر؛ ▫️و ما را ببخشاى ▫️و بر ما رحمت آور؛ ▫️سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏. 📚آیه ﴿ ۲۸۶ ﴾ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا