eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.5هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
21 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
امام جواد.کریمی.عترتنا.mp3
7.12M
🏴شهادت علیه السلام ▪️حجره در بسته امامم خسته ▪️رضا کنار بدن جوادش نشسته ▪️کنار جیگر گوشه اش به سر میزنه مادر ▪️به یاد تن و نیزه به یاد سر و خنجر 🎙با نوای: حاج محمود کریمی
💠 امام جواد ( ع ) با پیشنهاد تحمیلی ماءمون ، با دختر ماءمون به نام زینب که به ( ام الفضل ) معروف بود ، ازدواج کرد ولی او ( نازا ) بود امام جواد ( ع ) با کنیزی به نام سمانه ( س ) مادر امام دهم ، ( ع ) ازدواج کرد و از او دارای فرزند شد .  ام الفضل بر سر همین موضوع ، کینه امام جواد ( ع ) را به دل گرفت وقتی که ماءمون از دنیا رفت ، برادرش معتصم ، خلیفه شد ، او نتوانست وجود مقدس امام جواد ( ع ) را تحمل کند ، سرانجام با جعفر ( پسر ماءمون ) در فکر توطئه قتل آن حضرت برآمدند ، برای این کار ام الفضل را مناسب دیدند ، به او پیشنهاد کردند او پذیرفت و زهری را در انگور رازقی نمود ، حضرت جواد ( ع ) را با آن انگور ، مسموم و شهید کرد . وقتی که امام جواد ( ع ) در بستر شهادت افتاد ، ام الفضل پشیمان شد و ، گریه می کرد ، امام جواد ( ع ) به او فرمود : ( چرا گریه می کنی ؟ گریه تو سودی ندارد سوگند به خدا بزودی به فقر و دردی گرفتار گردی که نجات و درمان ندارد ) آری آن بزرگوار این گونه در جوانی به شهادت رسید . طولی نکشید که ام الفضل بیمار شد ، هرچه دارائی داشت برای درمان خود ، مصرف کرد ، ولی خوب نشد ، و دارائیش رفت به گونه ای که گدا گردید و سر راه عبور مردم ، دست سؤال دراز می کرد و گدائی می نمود و با این وضع از دنیا رفت این فراز بیانگر زندگی سیاسی امام جواد ( ع ) است که هرگز تسلیم طاغوت زمانش ، معتصم ( هشتمین خلیفه عباسی ) نشد ، و تا آن جا که ممکن بود ، مردم زمانش را از پیروی آن طاغوت برحذر داشت ، و در این راستا تا پای شهادت پیش رفت ، و در عنفوان جوانی ( 25 سالگی ) به شهادت رسید ، شهادتی مظلومانه و جانسوز ، توسط همسرش که ماءمور نفوذی طاغوت در خانه آن بزرگوار شده بود . 📚- بحار ، ج 50 ، ص 17 - منتخب التواریخ ، ص 743 ~~~~~~~~ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۲۶
سالروز ازدواج حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها):.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان های عبرت آموز
💕 اول 💕 حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 هنوز آن کاغذ را دارم؛شرایطش را خلاصه،رویش نوشته بود و پایینش را امضا کرده بود.تمام جلسه خصوصی صحبت ما درباره ازدواج ختم شد به همان کاغذ؛مختصر و مفید. بعد از باسمه تعالی،ده تا از نظراتش را نوشته بود.بعضی هایش اینطور بودند: « داشتن ایمان به خدا و خداجویی؛ مقلد امام بودن و پیروی از رساله ایشان؛ شغل من پاسدار است؛ مشکلات آینده جنگ؛ مکان زندگی؛ انگیزه ازدواج،رسیدن به کمال.» عبارت ها کوتاه بود؛اما هر کدام یک دنیا حرف داشت برای گفتن. 📚شهید سید علی حسینی/ ساکنان ملک اعظم3،ص78     ~~~~ 📖 رسول خدا (ص) فرمودند: (( به پیروان هم شأن خود زن دهید و از هم قدران خود زن بگیرید و برای نطفه ها محل مناسب انتخاب کنید.)) 📔اصول کافی،ج5،ص332   🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۲۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان های عبرت آموز
یا رب به حق یا علی و ناد علی‌ ها؛ امروز برسان فاطمه‌ها را به علی‌ها :) 🌸🌸
💠 حضرت رضا(ع) فرمود: پدرم از پدرش جعفر بن محمّد و آن حضرت از پدر خود از جدّ بزرگوار خویش(ع) نقل فرمود که: حضرت على(ع) فرمود: تصمیم به ازدواج گرفتم، ولى جرأت نمى کردم، این  مطلب را به حضرت رسول(ص) عرض کنم و مدتى این موضوع شب و روز در فکرم بود تا اینکه روزى بر حضرت رسول(ص) وارد شدم و آن حضرت  فرمودند: اى علی! عرض کردم: بفرمایید اى رسول خدا! فرمود: آیا میل و رغبتى به ازدواج دارى؟ عرض کردم: رسول خدا خود داناتر است -و گمان بردم  حضرت یکى از زنان قریش را به عقد من درآورند- و من از اینکه فرصت ازدواج  با فاطمه را از دست دهم، نگران بودم و متوجّه نشدم که چه شد که حضرت مرا صدا زدند و در خانه ام سلمه به خدمتشان رسیدم. وقتى به من نگاه کردند، چهره شان درخشید، تبسّمى فرموده به گونه اى که سفیدى دندان هایشان را که  مى درخشید دیدم، حضرت به من فرمودند: اى على! مژده! چرا که خداوند مسأله ازدواج تو را که فکر مرا مشغول کرده بود، خود به عهده گرفت. گفتم: قضیه چیست یا رسول اللّٰه!؟ حضرت فرمودند: جبرئیل با سنبل و قرنفل بهشتى  نزد من آمد و آن ها را به من داد، من آن دو را گرفتم و بوییدم و گفتم: اى جبرئیل! این سنبل و قرنفل را به چه مناسبت آورده اى؟ او گفت: خداوند تبارک و تعالى  ملائکه ساکن بهشت و نیز سایر ساکنین آن را امر فرموده که تمام بهشت ها را با تمام درخت ها و رودخانه ها و میوه ها و قصرهایش آذین بندند و به بادهاى  بهشتى دستور داده تا با بوى انواع عطر بوزند و حورالعین را به خواندن  سوره هاى «طه»، «طس»، «شورى» و سوره هایى که با «طسم» شروع  مى شود امر فرمود و به یک منادى دستور داد که چنین جار بزند: اى ملائکه من و اى ساکنین بهشت من! شاهد باشید که فاطمه دختر محمّد را به عقد على بن ابى طالب در آوردم و به این کار راضى و خشنودم، این دو از یک دیگرند. سپس  خداوند تبارک و تعالى به ملکى از ملائکه بهشت به نام راحیل - که در بلاغت  هیچ یک از ملائکه به پاى او نمى رسند- امر فرمود که خطبه بخواند، او نیز خطبه اى خواند که اهل آسمان و زمین چنین خطبه اى نیاورده بودند، سپس به  یک منادى دستور داد تا چنین جار بزند: اى ملائکه من و اى ساکنین بهشت من! به على بن ابى طالب حبیب محمّد و فاطمه دختر محمّد تبریک بگویید، چه  اینکه من براى آنان خیر و برکت قرار دادم. راحیل گفت: برکت تو بر آن دو بیشتر از آنچه ما در بهشت و منزلت براى آنان مشاهده کردیم نیست؟ خداوند فرمود: اى  راحیل! از جمله برکت من بر آن دو این است که آنان را بر محبّت خودم، با هم  همراه مى کنم و حجّت خود بر مردم قرارشان مى دهم و قسم به عزّت و جلالم  که از آن دو، نسل و فرزندانى به وجود خواهم آورد که در زمین گنجینه داران و معادن حکمت خود قرارشان خواهم داد، بعد از پیامبران، آنان را حجّت بر مردم قرار مى دهم. پس مژده بده اى علىّ! که من نیز، همچون خداى رحمان، دخترم فاطمه را به ازدواج تو درآوردم و آنچه را که خداوند براى او پسندید، من نیز پسندیدم. حال دست همسر خود را بگیر که تو از من نسبت به او سزاوارترى، جبرئیل  به من خبر داد که بهشت و اهل آن، مشتاق شما دو نفرند و اگر خداوند تبارک  و تعالى نمى خواست از نسل شما حجّتى بر خلق برگزیند، خواسته بهشت و اهل بهشت را در مورد شما دو نفر اجابت مى فرمود، پس تو چه خوب برادر و چه خوب داماد و چه خوب همدمى هستى و رضایت خدا براى تو کافى است و از رضایت هر کس دیگر بهتر است. حضرت على(ع) گفت: «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَ »؛ پروردگارا! مرا بر آن دار که شکر نعمتى که  به من دادى، به جاى آرم، حضرت رسول(ص) نیز آمین گفتند. 📚منبع: عیون اخبار الرضا(ع) ~~~~~~~~ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا