eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
25 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 عدالت دقیق خداوند! روزى حضرت موسى(ع) از كنار كوهى عبور مى‏كرد، چشمه‏اى در آن جا ديد، از آب آن وضو گرفت، به بالاى كوه رفت، و مشغول نماز شد. در اين هنگام ديد اسب سوارى كنار چشمه آمد و از آب آن نوشيد، و كيسه‏ اش را كه پر از درهم بود از روى فراموشى در آن جا گذاشت و رفت. پس از رفتن او، چوپانى كنار چشمه آمد تا آبی بنوشد چشمش به كيسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت. سپس پيرمردى خسته، كه بار هيزمى بر سر نهاده بود كنار چشمه آمد، بار هيزمش را بر زمين گذاشت و به استراحت پرداخت. در اين هنگام، اسب سوار در جستجوى كيسه ی پول خود به چشمه بازگشت و چون كيسه‏اش را نيافت به سراغ پيرمرد كه خوابيده بود رفت و گفت: كيسه مرا تو برداشته ‏اى! چون غير از تو كسى اينجا نيست. پير مرد گفت: من از كيسه تو خبر ندارم. بحث بين اسب سوار و پير مرد شديد شد و منجر به درگيرى گرديد. اسب سوار، پيرمرد را كشت و از آن جا دور شد! موسى(ع) كه ظاهر حادثه را عجيب و بر خلاف عدالت مى‏ديد عرض كرد: پروردگارا! عدالت در اين امور چگونه است؟ خداوند به موسى(ع) وحى كرد: آن پيرمرد هيزم‏شكن، پدر اسب سوار را كشته بود، لذا امروز توسط پسر مقتول قصاص شد. پدر اسب سوار به اندازه همان پولى كه در كيسه بود به پدر چوپان بدهكار بود، امروز چوپان به حق خود رسيد. به اين ترتيب قصاص و اداى دين انجام شد، و من داور عادل هستم. 📚بحارالانوار، ج 61، ص 117 و 118 ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠 مرده ای که بوی گلاب می داد یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد: یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد. آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد...
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹داستان آموزنده🌹. روزی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند : هنگامی که روز قیامت شود خداوند برای جمعی از امتم پر و بال عنایت فرماید كه از قبرهای خود تا بهشت پرواز كنند ، در بهشت حركت كنند و هر طور بخواهند متنعم خواهند بود. فرشتگان به آنان می‌گویند : شما حساب دیده‌اید؟! جواب دهند : نه. فرشتگان گویند: از صراط گذشته اید‌؟ گویند : ما صراط ندیدیم! فرشتگان گویند : جهنم دیده اید؟ جواب دهند : چیزی ندیدیم! پس فرشتگان به آنان گویند: شما را سوگند میدهیم به خدا که بگویید اعمال شما در دنیا چه بوده (که اینگونه پاداش یافته‌اید) ؟ آنان گویند: ما در دنیا دو صفت را دارا بودیم : 1- در خلوت حیا میكردیم كه گناه خدا را کنیم؛ 2- و قانع و خشنود بودیم به كم از آنچه خدا قسمت ما نموده بود؛ ملائكه گویند: این مقام حق شما است.
💠 شخصی از پیامبر پرسید: چرا من مرگ رو دوست ندارم؟ حضرت فرمودند: آیا مال داری؟ دارایی‌.. سرمایه…؟ گفت: بله – فَقَدَّمْتَه؟ آیا از آنها چیزی فرستاده ای؟ گفت: نه! پیغمبر فرمودند: (فَمِن ثَمَّ لا تُحِبُّ المَوت لِأنَّ قَلبَ الرَّجُلِ عندَ مَتاعِه) اینکه کسی مرگ رو دوست نداشته باشه بخاطر اینه که قلبش پیش پول ها و دارایی‌هاشه. ۱ “داستانکــ واقعی” در یک روز تعطیل، یکی از سرمایه داران تهران به دور از چشم مردم و بدون اطلاع خانواده میره به اتاق کارش (اتاق پشتی مغازه اش) تا پول هاش رو بشماره! شروع میکنه به شمردن اسکناس ها… در آخر، وقتی میخاد بیاد بیرون، می‌بینه در رو بسته و کلید رو پشتِ در جا گذاشته!! اتفاقا چند روز تعطیلی هم بود و او در کنار میلیونها تومن پول مُرد… ۲ 📚۱-خصال/صدوق/ج۱/ص۱۳ 📚۲-درسهایی از قرآن/قرائتی ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
3.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه ی خواندن حدیث کسا هر روز در خانه با صدای بلند بخوانید تا ملائک در خانه هایتان مهمان شوند.🍃
💠در این داستان واقعی و جالب،‌ رابطه بین کارهایی که این دنیا برای اموات انجام می‌دهیم با اثری که در برزخ میگذارد مشخص میشود: از خاطرات آقابزرگ طهرانی به علامه طهرانی: طفل‌ بودم‌ و چند روز بود كه‌ مادر بزرگ‌ پدری من‌ از دنيا رفته‌ بود. يك‌ روز مادر من‌ در منزل‌ آلبالو پلو پخته‌ بود. هنگام‌ ظهر يك‌ نیازمندی در كوچه‌ گدایی‌ ميكرد و مادرم خواست برای‌ خيرات‌ به‌ روح‌ مادر بزرگم مقداری غذا به‌ سائل‌ بدهد، ولی ظرف‌ تميز در دسترس‌ نبوده‌ و با‌ عجله‌ برای آنكه‌ سائل‌ از در منزل‌ ردّ نشود مقداری از آن‌ آلبالو پلو را در طاس‌ حمّام‌ كه‌ در دسترس‌ بود ريخته‌ و به‌ سائل‌ ميدهد و از اين‌ موضوع‌ كسی خبر نداشت. نيمه‌ شب‌ پدر من‌ از خواب‌ بيدار شده‌ و مادر مرا بيدار كرد و گفت‌: امروز چكار كردی؟ چكار كردی؟ مادرم‌ گفت‌: نمیدانم‌! پدرم‌ گفت‌: الان‌ مادرم‌ را در خواب‌ ديدم‌ و بمن‌ گفت‌: من‌ از عروس‌ خودم‌ گله‌ دارم‌، امروز آبروی مرا در نزد مردگان‌ برد؛ غذای مرا در طاس‌ حمّام‌ فرستاد. تو چكار كرده‌ای؟ مادرم‌ جریان را گفت. درواقع مادربزرگ گله‌مند است‌ كه‌ چرا غذای او كه‌ یک طبق‌ نور است‌ را در طاس‌ حمّام‌ ريخته‌! و اهانت‌ به‌ سائل‌، اهانت‌ به‌ روح‌ متوفّی بوده‌ است‌. 📚معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 190 و 191
🌸اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَليِّکَ الفَرَج 🌸 @quran_va_ahadis 💠 پیامبراکرم(ص) فرمودند : با یکدیگر ملاقات کنید و به گفتگوی حدیث بپردازید ، زیرا حدیث دلها را صیقل میدهد . دلها زنگار میگیرد مانند شمشیر، و صیقل آن حدیث است. 💠 ⭕️ ما به صورت روزانه احادیث کوتاهی از اهل‌بیت عصمت وطهارت علیهم السلام رو داخل کانال میگذاریم ⭕️ ما رو هم دنبال کنید هم به دوستاتون معرفی کنید تا در ثواب حدیث خواندن‌ اونها هم شریک باشید👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/quran_va_ahadis
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠کلیددار حرم امام حسین که 82 ساله کلید داره نقل میکنه: ‌ خدمت یکی از علما بودیم که یک هندویی آمد.نه داشت نه عقیده و اعتقادی.. ‌‌ ‌‌گفت: میلیاردرم اما برام پآپوش درست کردن انداختن گردنم.. ‌ ‌‌وکیل از انگلیس گرفتم کلی پول دادم تنها کاری که برام کرده یک روز فرجه گرفته اعدامم رو عقب انداخته... ‌ شنیدم شما شیعیان کسی رو دارید که میتونه بهم کمک کنه...دارید؟ ‌گفتن بله ‌ ‌گفت چیکار باید بکنم؟من یکروز وقت دارم م حتمیه! .‌گفتن: میری بازار یک دست لباس پاک،کفش پاک،خودتو میشوری پاک باشی... ‌‌‌ ‌‌ میری شیعه ها،اونجا صدا میزنی اونی که فریادرس ما شیعیانه میاد،مشکلتو میگی کمکت میکنه.. ‌‌ ‌کلیددار میفرماید:فردا یا پس فردا دیدیم هندو اومد با چشمان‌ گریون،گفتیم دیدی؟ چی شد؟ ‌‌ ‌‌گفت من رفتم قبرستان 5 ساعت بدون وقفه یکسره گفتم یابن الحسن.. آخر کار گفتم: نکنه منو قبول نداره که جوابمو نمیده؟ ‌‌ ‌دقت کنید! هندو مطمئنه امام زمانی هست وفریادرس شیعه اس،منکر بودنش نیست!میگه لابد من لیاقت ندارم که جوابمو نمیده... ‌ ‌‌دوباره صدا زدم یابن الحسن...جلوه هایی از نور دیدم اما کسی رو ندیدم،حتی رد سم اسبها رو هم حس میکردم اما حتی اسبش رو هم‌نمیدیدم.. ‌‌ ‌‌شخصی ازم پرسید: فلانی پسر فلانی چی میخوای؟ گفتم آقایی که اسم من و پدرمو میدونه حتما میدونه برای چی اومدم.. ‌‌ ‌آقا فرمودن: برات‌پاپوش درست کردن توی فلان جا فلان کشو مدارکش هست و خلاصه...تبرئه شدی، راهشو برات هموار کردیم... ‌‌ ‌‌میگه حس کردم اسب میخواد حرکت کنه گفتم آقا عرضی داشتم.. ‌فرمود: بفرما. ‌گفتم: شما که انقدر آقایی ما که نداریم چه برسه به .. شیعه های شما انقدر گرفتارن توی فقر و بدبختی و...چرا به دادشون نمیرسید؟ ‌ فرمود: کدومشون مثل تو 5 ساعت اومد صدا زد شک نکرد؟ یا کسی با اعتقادی که تو داشتی اومد صدا زد و ما جوابشو ندادیم؟....
3.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ دنیا بدون امام نابود خواهد شد! محقق_مسیحی کریس_هیور