💠 شخصى محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود.
امام عليه السلام فرمود:
بيچاره فرزند آدم هرروز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود.
مصيبت اول اينكه ، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست .
دوم : هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند.
سپس فرمود:
سومى مهمتر از اين است .
گفته شد، آن چيست ؟
امام فرمود:
هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم .
آنگاه فرمود:
طولانى ترين روز عمر آدم ، روزى است كه از مادر متولد مى شود. دانشمندان گفته اند اين سخن را كسى پيش از امام سجاد عليه السلام نگفته است.
📚داستان های بحارالانوارجلد4
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠 «مفضّلبنعمر گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «میدانی پیراهن یوسف علیه السلام چه بود»؟
عرض کردم: «نه». فرمود: «وقتی برای سوزاندن ابراهیم علیه السلام آتش افروختند، جبرئیل جامهای از جامههای بهشت برایش آورده و به او پوشانید و با آن جامه، گرما و سرما به ابراهیم زیانی نمیرسانید.
زمانی که مرگ ابراهیم فرا رسید، آن را در غلافی نهاد و به اسحاق علیه السلام و اسحاق آن را به یعقوب علیه السلام و چون یوسف علیه السلام به دنیا آمد، یعقوب آن را بر او آویخت و پیوسته در بازوی او بود تا زمانی که آن جریانات برای یوسف اتّفاق افتاد.
هنگامیکه یوسف پیراهن را در مصر از غلاف بیرون آورد، یعقوب بوی آن را در کنعان احساس کرد؛ چنانکه در قرآن میفرماید: من بوی یوسف را احساس میکنم، اگر مرا به نادانی و کم عقلی نسبت ندهید!. (یوسف/۹۴). و آن همان پیراهنی بود که خداوند از بهشت فرو فرستاده بود.
عرض کردم: «فدایت شوم! در نهایت، آن پیراهن به چه کسی رسید»؟ امام علیه السلام فرمود: «به اهلش رسید»، آنگاه فرمود: «هر پیغمبری که دانش یا چیز دیگری را به ارث برده، در نهایت به آلمحمّد رسیده است.
و هنگامیکه کاروان از سرزمین مصر به راه افتاد یعقوب در فلسطین بود که بوی یوسف را احساس کرد و آن بوی همان پیراهنی بود که از بهشت آورده شده بود؛ و ما اهل بیت آن را به ارث بردهایم»
و در حدیثی دیگر در پاسخ به اینکه، آن پیراهن به دست چه کسی رسیده است؟ فرمودند: «به دست اهل آن است، پیراهن همراه قائم ما علیهالسلام است، آنگاه که ظهور کند.»
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۱۶۲
📚الکافی، ج۱، ص۲۳۲
📚بحارالأنوار، ج۱۲، ص۲۴۸
📚العیاشی، ج۲، ص۱۹۳،
📚القمی، ج۱، ص۳۵۴
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
«همسرم از دوستان نزدیک برادرم شیخ احمد بود. یک روز به خانه آمد و گفت خواستگاری برایت در نظرگرفتهام، فقط باید بدانی اگر در خانه پدرت از لحاظ مالی تأمین بودی، در خانه شوهر قرار نیست همینطور باشد. باید سازگار باشی! همیشه اعتقاد داشت اگر شخص مناسبی در اطرافتان هست، خودتان پیشنهاد ازدواج بدهید. مثل همیشه به حرفهایی که بالای منبر میزد، عمل کرد و ازدواج ما هم اینطور رقم خورد.»
«همیشه اگر برادرم چیزی را به مردم توصیه میکرد، ابتدا در خانه خودمان به اجرا درمیآمد. اگر میگفت فلان کار را نکنید، اول از همه اعضای خانواده را منع میکرد. حالا اگر من خانه پرزرق و برق فراهم کنم، پس نصیحتهای برادرم چه میشود که همیشه بر ساده زیستی تأکید میکرد؟ بهعلاوه اینکه خودش با وجود وضع مالی خوب، همیشه ساده زندگی میکرد و میگفت جلو خرجهای بیهوده را بگیرید. یادم میآید هیچوقت غذای زیاد در خانهاش پخته نمیشد و تجملاتی در منزلش وجود نداشت. حتی وقتی برادرهایم ازدواج کردند، آنها را به خانه خودش آورد. میگفت اینجا بزرگ است و میتوانیم همه درکنار هم زندگی کنیم.»
«نصیحت برادرم هنوز درگوشم است. او میگفت اگر میخواهی مردم به حرفهایت گوش کنند، اول از خودت شروع کن.»
📚خاطرات شهیدکافی ،(از زبان خواهر شهید،طیبه کافی)
💠هنگام حرکت امام حسین علیه السلام به عراق،ام سلمه گفت:
حسین جان! به عراق نرو زیرا من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم فرمودند:
فرزندم حسین در سرزمین عراق (کربلا) کشته خواهد شد و مقداری از خاک آن زمین را به من داد که اکنون در شیشه ای نزدم هست.
امام حسین علیه السلام در جواب فرمودند:
«به خدا سوگند! اگر به عراق هم نروم باز مرا خواهندکشت. آیا دوست داری آرامگاه خود و یارانم را به تو نشان دهم؟»
آنگاه دستی بر چشمانام سلمه کشیدند، خداوند دیدگاه او را به قدری وسعت داد که سرزمین کربلا را دید.
سپس امام حسین مقداری خاک برداشته بهام سلمه دادند و فرمودند: آن را در شیشه دیگری نگه دار، هرگاه این خاک به خون تبدیل شد بدان که من شهید شده ام.
ام سلمه میگوید: بعد از ظهر روز عاشورا به آن دو شیشه نگاه کردم دیدم خاکها تبدیل به خون شده اند و شیشهها پر از خون است. من به شدت ناله کرده و گریستم. درآن روز هیچ سنگ و ریگی از زمین بلند نمی کردند مگر اینکه زیرآن خون تازه دیده میشد.
📚 بحار، ج ۴۵، ص ۸۹
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام خیرها از مسیر سیدالشهداء میاد
آیتالله فاطمینیا
💠 علامه امینی تعریف کرده است که:
مدتها فکرمیکردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب میکند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا(ع) را چگونه به او میدهد؟
تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین(ع) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادهام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود: این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست.
کوزهها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین(ع) باز گردم.
ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشد، دیدم از دور کسی به طرف من میآید و هرچه او به من نزدیکتر میشد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست،
در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطرهای بنوشد.
حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزهها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزهها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است،
او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بیاندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند.
به حضور امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد، اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.
منابع ؛
📚۱-یادنامه علامه امینی ص 13 و 14
📚۲-سرنوشت قاتلان شهدای کربلا، عباسعلی کامرانیان
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیادهرویِ اربعین با شعار من البحر الی النحر زودتر از گذشته آغاز شد
درحالیکه حدود ۴۰ روز تا اربعین حسینی باقی مانده، زائران پیادهرویِ اربعین از دورترین نقطهٔ عراق حرکت خود را با شعار «من البحر الی النحر» (اشاره به سواحل خلیج فارس تا قتلگاه سیدالشهدا) بهسوی کربلا آغاز کردهاند.