4_6021588142342016534.mp3
19.28M
هر نوحه ای که راجع موضوع اشک و گریه خونده میشه، یه جون به جونام اضافه میکنه...
هدایت شده از فاطمیون
حضرت آقا جانم؟💚
مینویسم از #تراژدی_های_دوست_داشتنت
برای مردمانی که سوال همیشگیشان از من این است که، تو چطور دراین دوره که گرانی ها بی داد میکند هنوز پای ولایت و این انقلاب هستی؟
جواب این است که در محضر عشق مانند کربُ بلا ممکن است حتی روزی آب را برتو ببندند..
✍🏻فاطمه قیاسوند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ@fatemyyon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماموریت امام زمان سلام الله علیه
حسین انصاریان
#آخرالزمان
💠 در آخرالزمان، ثروتمند شدن به وسیله ی غصب و تجاوز است. حضرت محمد(ص)
💠 در آخرالزمان، به مؤمنان واقعی ابله و بی عقل می گویند. امام صادق(ع)
💠 در آخرالزمان، شب ها دیر می خوابند و نماز صبح قضا می شود. حضرت محمد(ص)
💠 در آخرالزمان، مردم از علما می گریزند. حضرت محمد(ص)
💠 در آخرالزمان، مؤمن بی ارزش و گناه کار عزیز می شود. امام حسن عسکری(ع)
💠 در آخرالزمان، زنان، بد حجاب و عریان می شوند. حضرت علی(ع)
💠 در آخرالزمان، برای حفظ دین باید از محل گناه گریخت. حضرت محمد(ص)
در آخرالزمان، گناه خویش را به گردن خدا می نهند. حضرت محمد(ص)
💠 در آخرالزمان، سلامت دین در سڪوت بیشتر است. امام زمان(عج)
💠 در آخرالزمان، به علت گناه باران در وقتش نازل نمی شود. حضرت محمد(ص)
💠 در آخرالزمان، رشوه را به اسم هدیه حلال می ڪنند. حضرت محمد(ص)
💠 در آخرالزمان، گرد و غبار ربا همه را فرا می گیرد. حضرت محمد(ص)
💠 در آخرالزمان، هر ڪه دینش را حفظ ڪند اجر پنجاه صحابه پیامبر را دارد. حضرت محمد(ص)
💠در آخرالزمان، از فتنه ها به قم پناه ببرید. امام صادق(ع)
💠 در آخرالزمان، بعضی از مردم گرگ صفت می شوند. حضرت محمد(ص)
💠 در آخرالزمان، مردم غصه از بین رفتن دینشان را نمی خورند. حضرت محمد(ص)
💠 در آخرالزمان، هیچ چیز سخت تر از مال حلال و دوست باوفا یافت نمی شود. امام هادی(ع)
💠 در آخرالزمان، حفظ زبان بهترین ڪار است. امام باقر(ع)
💠 در آخرالزمان، مؤمن واقعی از غصه آب می شود. حضرت علی(ع)
💠 در آخرالزمان، در اوج فتنه ها به قرآن پناه ببرید. حضرت محمد(ص)
💠در آخرالزمان، ارزش دین در نظر مردم پایین می آید و دنیا باارزش می شود. حضرت محمد(ص)
📚منبع ڪتاب چهل حدیث آخرالزمان
عالیجناب؛
ساده بگویم مجال نوشتن نیست،
خسته و ناندار و کدر و بیجانیم.
رحمی.. رحمتی.. ادرکنی...
#امام_زمانم
داستان های عبرت آموز
عالیجناب؛ ساده بگویم مجال نوشتن نیست، خسته و ناندار و کدر و بیجانیم. رحمی.. رحمتی.. ادرکنی... #اما
خوش به حالِ بوتهیِ یاسی که در ایوانِ توست
میتواند هر زمان دلتنگ شد، بویت کند...
شاعر علیرضا بدیع
🔴 جامع ترین فروشگاه خرید و فروش کتاب های نو و دست دوم در #ایتا
🔴 بهترین انتخاب/ کمترین هزینه/ بالاترین اطمینان
🔴 ما خرید را آسان کردیم
▫️هر کتابی که نیاز دارید
▫️در هر کجای ایران که باشید
▫️در هر ساعتی از شبانه روز که بخواهید
▫️می توانید ثبت سفارش کنید و در آدرس مورد نظرتان تحویل بگیرید.
🔴📚 هرساعتی در روز کنار شما هستیم اینم لینک میزبانی ما👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3789422751Ced3cd988e4
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ➖➖
🛑 همیشه در کنارتان هستیم 💯
هدایت شده از | انقلابیون |
امر به معروف در جای خودش باید باشه و لازمه و ضرورت داره
مثلا یه پدر میبینه که دخترش داره با یه حجاب نادرست میره بیرون. اینجا باید پدر مهربانانه دست روی سر دخترش بکشه و بگه عزیزدلم فکر کنم حواست نبوده روسریتو درست نکردی موهات یه کوچولو پیداست
یا بگه عزیزم اگه یه لباس مناسب تر برای بیرون بپوشی بابا رو خوشحال میکنی
نکته بسیار مهم اینه که در هر صورت امر به معروف کردن نباید موجب بی احترامی نسبت به طرف مقابل بشه
نباید طرف مقابل تحقیر بشه و کرامتش از بین بره...
ضمن اینکه از قبل باید خیلی از مسائل و فوائد حجاب رو براش توضیح داده باشی نه اینکه همینجوری بی مقدمه شروع کنی
اما توی خیابون اگه یه خانم بد حجاب دیدیم باید چیکار کنیم؟
اینجا بستگی به شرایط داره مثلا شما که خانمی اگه توی ایستگاه نشستین و یه خانم بدحجاب یا اصلا بی حجاب کنارتون نشسته اول سعی کنید باهاش ارتباط بگیرین و یه حال و احوالی بپرسین و یه شوخی خوشگل کنین باهاش بعد اگه فرصت بود از مشکلات و سختی های زندگی بگین
بعد که دیدین انگار یه مقدار نسبت به شما نرم تر شد بگید جامعه یه جوری شده که فقط خانم ها با حجابشون میتونن درستش کنن کار اصلاح جامعه فقط با خانم هاهستش
خب ممنون از اینکه باهام هم صحبت شدی عزیزم...
بعد هم با مهربانی ازش خداحافظی کنید و برید. همین چند جمله غیر مستقیم شما اثرات بسیار فوق العاده ای در اون خانم میذاره و طی یه مدت کوتاهی حتما حجابش خوب میشه
باهمین که طرف رو به فکر بندازه خودش خیلیه
یا بعضی وقتا میبینی طرف واقعا از روی جهالت بی حجابه و نمیدونه داره چه ضربه ای به خودش میزنه
من خودم یادمه چند وقت پیش تو خیابون شروع کردم یه دختری رو نصیحت کردن و به گفتم خواهر شما چرا نمیدونین این پسرا اینقدر لاشی هستن که فقط ازتون استفاده میکنن و تهشم شمارو ول میکنن چرا دوست دارین ازتون سو استفاده کنن شما این چیزارو دوست دارین؟ تحقیر شدن رو دوست دارین؟
بخدا حیف شما هست که اینجوری میاین بیرون و میزارین هر بی سرو پایی شمارو ببینه
خلاصه طرف هنگ کرده بود بنده خدا 😅
شاید باورتون نشه ولی همون دخترا حجاب شد با همین چند دقیقه نصیحت و امر به معروف بقولی
البته بازم میگم بستگی به زمان و مکان و شخص مقابل ما داره که چجوری باید برخورد کرد و این خیلی مهمه
شما تو امر به معروف نباید همون اول کار افراطی طور بری جلو و بخای طرف رو متقائد کنی
#احترام_پیامبر
#حضزت_زهراس
#اسوه_حسنه
💠 بعضی از مردم مدینه، احترام پیامبر (ص) را نگه نمی داشتند، گاهی آن حضرت را با حرف هایشان آزار می دادند و گاه با رفتار بدشان، قلبش را می رنجاندند، اما یک کار بین آن ها خیلی زیاد شده بود. آن ها هر وقت پیامبر خدارا می دیدند، صدایش می زدندیا محمد!یا می گفتندای پسر عبدالله،یا اسم ها و لقب های دیگر ایشان را در حرف هایشان به کار می بردند. خداوند از این کار آن ها خشنود نبود، چون پیامبر بزرگو مهربانش، از بهترین بندگانش به حساب می آمد. خداوند آیه ای به پیامبر(ص) وحی کرد. خداوند در آن آیه، به مردم امر کرد که دیگر پیامبر را به اسم صدا نزنند، بلکه بگویند: «یا رسول الله!»فاطمه نگران شد، چون او همیشه پیامبر را صدا می زد: «پدر!»اما آن روز فکر کرد شاید این کارش هم در نظر خداوند خوب نبوده است. تصمیم گرفت پیامبر را پدر صدا نکند. وقتی پدرش را دید، گفت: یا رسول الله!این کار فاطمه چند بار تکرار شد. پیامبر گفت: «فاطمه جان! این آیه برای تعلیم مردم عرب است. آن ها اهل جفا و غفلت هستند، اما برای تو و نسل تو نازل نشده است. تو از منی و من از تو. اگر تو بگویی پدر، قلب من با این حرف زنده تر می شود و خدا خشنودتر!» فاطمه شادمان شد.
📚منبع:تفسیر نمونه.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📖 قرآن کریم:
لقد کان لکم فی رسول اللّه أسوة حسنة لّمن کان یرجو اللّه والیوم الآخر وذکر اللّه کثیرا
البته برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است برای آنها که امید به رحمت خداوند و روز رستاخیر دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۶۸۶
رهبر انقلاب: ملت ایران، #ملت_امام_حسین است/ چهرهی واقعی صحنهگردانان اغتشاشات با توهین آنها به قرآن، امام حسین (ع)، پرچم و سرود ملّی ایران روشن شد
🔻صحنهگردانهای اغتشاشات خودشان را طرفدار ملّت ایران وانمود میکنند امّا با همهی خواستهها و عقاید و مقدّسات ملت ایران دشمنی کردند. با اسلام دشمنی کردند، مسجد سوزاندند، قرآن سوزاندند، با ایران دشمنی کردند، پرچم ایران را سوزاندند، سرود ملّی ایران را بیاحترامی کردند. اینها چهرههایشان روشن شد.
🔹 ادّعا میکنند طرفدار ملّت ایرانند. خب ملّتِ ایران ملّتِ مسلمان است، ملّتِ قرآن است، #ملت_امام_حسین است. تو به امام حسین اهانت میکنی، بددهنی میکنی، بیحیایی میکنی، تو طرفدار ملّت ایرانی؟ به اربعین اهانت میکنی، به راهپیمایی میلیونی اربعین اهانت میکنی، تو طرفدار ملت ایرانی؟ خب، چهرهی صحنهگردانان واقعی این اغتشاش هم روشن شد. ۱۴۰۱/۸/۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احسنت بر سازنده ی این فیلم
زمان فیلم ۵:۱۵ است.
توصیه میکنم ده و نیم دقیقه وقت بگذارید و فیلم را دوبار پست سرهم تماشا کنید.
و سپس برای دیگران هم بفرستید.
#نشرحداکثری
شیخ علی!
داستانی را حضرت علامه ی طباطبایی نقل فرمودند: درکربلا واعظی بود به نام سید جواد از اهل کربلا لذا او را سید جواد کربلائی می گفتند. در ایام محرم و عزا می رفت در اطراف ، در نواحی دور دست تبلیغ می کرد ،نماز جماعت می خواند ،روضه می خواند و مسأله می گفت و سپس به کربلا مراجعه می نمود.یک مرتبه گذرش افتاد به قصبه ای که همه ی آنها سُنّی بودند. در آنجا با پیرمردی محاسن سفید و نورانی برخورد کرد و چون دید سنّی است از در صحبت و مذاکره وارد شد، دید الآن نمی تواند تشیّع را به او بفهماند ، چون این مرد ساده لوح و پاک دل چنان قلبش از محبت افرادی که غصب مقام خلافت را نمودند سرشار است که آمادگی ندارد. تا یک روز که با آن پیرمرد تکلّم می نمود از او پرسید : شیخ شما کیست ؟ سید جواد می خواست با این سئوال کم کم را مذاکره را باز کرده تا بتدریج ایمان در دل او پیدا شده و او را شیعه نماید. پیرمرد پاسخ گفت : شیخ ما مرد قدرتمندی است که چندین خان ضیافت (مهمانسرا) دارد، چقدر گوسفند و شتر دارد، چهار هزار تیرانداز دارد، چقدر عشیره و قبیله دارد. سید جواد گفت : به به پس شیخ شما چقدر مرد متمکّن و قدرتمندی است! پیرمرد گفت : شیخ شما کیست ؟ سید جواد گفت : شیخ ما یک آقایی است که هرکس هر حاجتی داشته باشد برآورده می کند ، اگر در مشرق عالم باشی و او در مغرب عالم و یا در مغرب عالم باشی و او در مشرق عالم ، اگر گرفتار و پریشانی برای تو پیش آید ، اسم او را ببری و او را صدا کنی ، فوراً به سراغ تو می آید و رفع مشکل از تو می کند . پیرمرد گفت : به به عجب شیخی است ! شیخ خوب است اینطور باشد ، اسمش چیست ؟ سید جواد گفت : شیخ علی . دیگر دراین باره سخنی به میان نرفت و از هم جدا شدند و سید جواد هم به کربلا آمد . آن پیرمرد از شیخ علی خیلی خوشش آمده بود و بسیار در اندیشه ی او بود. پس از مدتی سید جواد به آن قریه آمد ، با علاقه فراوانی که مذاکره را به پایان برساند و آن پیرمرد را شیعه کند. سید جواد با خود گفت : در آن روز نامی از شیخ علی بردیم و امروز شیخ علی را معرفی می کنیم . چون در آن قریه از پیرمرد پرسش کرد ، گفتند : از دنیا رفته است. سید جواد گفت : حیف از دنیا رفت بدون ولایت ، معلوم بود که اهل عناد و دشمنی نیست ، اِلقائات و تبلیغات سوء، پیرمرد را از گرایش به ولایت محروم نموده است . چون آن شب خوابیدم در عالم رؤیا دیدم دَری است وارد شدم، دیدم دالانی طویل است و در یک طرف این دالان نیمکتی است بلند و روی آن دو نفر نشسته اند و آن پیرمرد سنّی در مقابل آنهاست . پس از ورود سلام کردم ، دیدم در انتهای دالان دَری است شیشه ای و از پشت آن باغی بزرگ دیده می شد. از پیرمرد پرسیدم : اینجا کجاست ؟ گفت : اینجا عالم قبر من و عالم برزخ من است و باغ انتهای دالان متعلّق به من و قیامت من است. گفتم :چرا در آن باغ نرفتی ؟ گفت :هنوز موقعش نرسیده است ، اول باید این دالان طیّ شود سپس در آن باغ رفت . گفتم : چرا طیّ نمی کنی و نمی روی ؟ گفت : این دو فرشته معلم من هستند ، آمده اند مرا تعلیم ولایت کنند وقتی ولایتم کامل شد می روم . پیرمرد گفت : آقا سید جواد ! گفتی و نگفتی(یعنی گفتی شیخ ما که اگر از مشرق و مغرب عالم او را صدا زنند جواب می دهد و به فریاد می رسد ، اسمش شیخ علی است اما نگفتی این شیخ علی ، علی بن ابی طالب (ع) است .) گفتم داستان چیست؟ گفت : چون مرا در قبر گذاشتند ،نکیرومنکر به سراغ من آمدند و از من سئوال کردند: مَن رَبُّکَ وَ مَن نَبیُّکَ وَ مَن امامُکَ ؟ هر چه خواستم پاسخ دهم به زبانم چیزی نمی آمد . دیدم بیچاره شدم به تمام معنی و هیچ راه فراری نیست . ناگهان به ذهنم رسید و صدا زدم : ای شیخ علی به فریادم رَس! فوراً علی بن ابی طالب (ع) حاضر شدند و به نکیر و منکر گفتند : دست از این مرد بردارید ، او از دشمنان ما نیست ، عقائدش کامل نیست چون سعه نداشته است.
#یاعلی