eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
971 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵مرحوم آیت الله آخوند ملا علی همدانی فرمود: ☘روزی پیرمردی جهت حساب خمس و زکات، نزد من (شهر همدان) آمد. 🔶متوجه شدم از آن پیرمرد بوی عطر عجیبی بر مشامم می رسد که تا به حال، نظیر آن را استشمام نکرده بودم!! 🔷از او پرسیدم: شما از چه عطری استفاده می کنی؟ 🔶گفت: این بوی خوش، حکایتی دارد که تا کنون برای کسی تعریف نکرده ام، اما چون شما آقای ما هستی، برایت تعریف می کنم. 🍃شبی در عالم خواب پیامبر خدا (ص) را زیارت نمودم، در حالی که آن حضرت نشسته بودند و من هم در آن مجلس بودم. قریب ده یا بیست نفر اطراف ایشان حضور داشتند و من هم در آن مجلس بودم. 🔷پیامبر (ص) فرمود: کدام یک از شما بر من زیاد صلوات می فرستد؟ 🔸می خواستم بگویم من، اما ساکت شدم.  بار دوم و سوم، پیامبر(ص) سوال را تکرار کردند و کسی جواب نداد. 🔷آنگاه بلند شدند و به من فرمودند: شما بر من زیاد صلوات می فرستی؛ پس لبان مرا بوسیدند؛ از آن وقت این بوی عطر از من استشمام می شود؛ مردم خیال می کنند من عطری می زنم. 📚فضایل و آثار صلوات،ص 116 📖إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً 🍃خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى‌فرستند؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، بر او درود فرستيد و [در برابر اوامر او] كاملاً تسليم باشيد. (احزاب- ۵۶) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۹۶
🔵ارديبهشت سال 1359 بود. دبير ورزش دبيرستان شهدا بودم. در كنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود. رفته بودم به ديدنش. كلي با هم صحبت كرديم. شيفته مرام و اخلاق ابراهيم شدم. آخر وقت بود. 🔶گفت: تك به تك واليبال بزنيم!؟ خنده ام گرفت. من با تيم ملي واليبال به مسابقات جهاني رفته بودم. خودم را صاحب سبك ميدانستم. حالا اين آقا ميخواد...! گفتم باشه. توي دلم گفتم: ضعيف بازي ميكنم تا ضايع نشه! 🔷سرويس اول را زد. آنقدر محكم بود كه نتوانستم بگيرم! دومي، سومي و... رنگ چهره ام پريده بود. جلوي دانش آموزان كم آوردم! ضرب دست عجيبي داشت. گرفتن سرويس ها واقعاً مشكل بود. 🔸دورتا دور زمين را بچه ها گرفته بودند. نگاهي به من كرد. اين بار آهسته زد. امتياز اول را گرفتم. امتياز بعدي و بعدي و.. . ميخواست ضايع نشم. عمداً توپها را خراب ميكرد! رسيدم به ابراهيم. 🔹بازي به دو شد و آبروی من حفظ شد! توپ را انداختم كه سرويس بزند. توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائي آمد. 🔸الله اكبر... ندای اذان ظهر بود. توپ را روي زمين گذاشت. رو به قبله ايستاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاي دبيرستان صدايش پيچيد. بچه ها رفتند. عده اي براي وضو، عده اي هم براي خانه. ☘او مشغول نماز شد. همانجا داخل حياط. بچه ها پشت سرش ايستادند. جماعتي شد داخل حياط. همه به او اقتدا كرديم. نماز كه تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتي زيباست كه با رفاقت باشد. 🖊راوی: رضا هوریار 📚سلام بر هادی، ص۷۲ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۹۷
🔵روایت شده که به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله خبر دادند که؛ 🔶«شخصی روزها نماز می خواند و شبها دزدی می کند». 🔷حضرت پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود: 🔸«نماز او باعث ترک دزدیش می شود ». 🔷پس از مدتی او را دیدند که در حال عبادت و در گوشه ای رنجور بود سبب وعلت را پرسیدند گفت: 🔶«توبه کرده ام! و هر چه از هرکس دزیده ام به آنها بر گردانده ام. و اینک می خواهم گوشت هائی که از دزدی و حرام در بدنم روئیده است، آب شود!» 📚بحار الانوار، ج ۸۲ 📖...إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ.. 🍃..ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺖ ، ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ.. (عنکبوت- ٤٥) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۹۸
🔵در جریان سفر مرحوم شوشتری به ایران هنگامی که ایشان وارد تهران گردید، انبوه مردم از جمله سفیر کشور روسیه به ملاقات ایشان رفتند. 🔶مردم تقاضای موعظه کردند و مرحوم شوشتری بنا به اصرار مردم سرش را بلند کرد و فرمود: 🔷مردم، آگاه باشید که خدا در همه جا حاضر است و به نهفته ی سینه‌ها داناست( انه علیم بذات الصدور). 🔶این فراز تکان دهنده و کوتاه اثر عمیقی بر مردم نهاد، به گونه‌ای که اشکها روان شد وقلبها تپید و مردم دگرگون شدند. 🔷سفیر روسیه در نامه‌ای به امپراتور روس در این مورد نوشت: 🖌تا هنگامی که این قشر روحانیون راستین مذهبی در میان مردم باشند ومردم از آنان پیروی کنند، سیاست ما کاری از پیش نمی‌برد، چرا که وقتی یک جمله ی شوشتری در مجلسی این گونه دگرگونی ایجاد می‌کند، روشن است دستورها و فتواهای آنان چه خواهد کرد. 📚ویژگیهای امام حسین (ع)، ص ۳۶ 📖قال رسول الله (ص): «رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُکَ قَالَ الَّذِینَ یُحْیُونَ سُنَّتِی وَ یُعَلِّمُونَهَا عِبَادَ اللَّه. 🍃خداوند رحمت کند جانشینان مرا. پرسیدند: اى پیامبر خدا! جانشینان تو چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانى که سنت مرا زنده بدارند و آن را به بندگان خدا بیاموزند.» (بحارالانوار، ج۲، ص۲۵) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۹۹
🔵روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به میان اصحاب صفّه رفتند. 🔶یکی از آنها گفت: یا رسول اللَّه! من در نفس خودم حالتی را احساس می کنم که تمام دنیا در نظر من بی ارزش است. الآن در نظر من طلا و سنگ یکی است؛ یعنی هیچ کدام از اینها نمی تواند مرا به سوی خودش بکشد. 🔷رسول خدا نگاهی به او کرد و فرمود: إذاً انْتَ صِرْتَ حُرّاً؛ تو حالا مرد آزادی هستی. 📚آزادى معنوى، استاد مطهرى، ص32 📖فَلَا تَغُرَّنَّکمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَلَا یغُرَّنَّکم بِاللَّهِ الْغَرُورُ؛ زنهار که زندگی دنیا شما را نفریبد و زنهار که شیطان شما را مغرور نسازد. (لقمان- ۳۳) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۰
🔵هنگامی که حضرت رضا (علیه السلام) با دانشمند معروف عِمران صابئی مناظره می‌نمودند و بحث به جای حساس خود رسیده بود، یکباره حضرت از جای خود برخاستند و رو به مأمون کرده و فرمودند: موقع نماز است. 🔶عمران عرض کرد: آقای من؛ پاسخ سؤالات مرا قطع نکن که قلبم نرم و آماده شده. 🔷امام (ع) فرمود: نماز می‌خوانیم و باز می‌گردیم . 📚عیون اخبار الرضا (ع)، ص ۱۵۴ 📖پیامبر اکرم (ص): احَبُّ الْاَعْمالِ اِلَى الله الصَّلاةُ لِوَقْتِها، ثُمَّ بِرُّ الْوالِدَيْنِ، ثُمَّ الْجَهادُ فى سَبيلِ الله 🍃نماز اول وقت، سپس نيكى به پدر و مادر و پس از آن جهاد در راه خدا، محبوب‌ترین کارها نزد خدای.(نهج الفصاحه، ص۷۰) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۱
🔵مردی به عنوان یک مهمان عادی بر علی علیه السلام وارد شد. 🔶روزها در خانه آن حضرت مهمان بود. اما او یک مهمان عادی نبود. چیزی در دل داشت که ابتدا اظهار نمی کرد. 🔹حقیقت این بود که این مرد اختلاف دعوایی با شخص دیگری داشت و منتظر بود طرف حاضر شود و دعوا در محضر علی علیه السلام طرح گردد. 🔶تا روزی خودش پرده برداشت و موضوع اختلاف و محاکمه را عنوان کرد. 🔷علی فرمود: «پس تو فعلا طرف دعوا هستی؟» 🔶بلی یا امیر المؤمنین! 🔷خیلی معذرت می خواهم، از امروز دیگر نمی توانم از تو به عنوان مهمان پذیرایی کنم، زیرا پیغمبر اکرم فرموده است: ✅«هرگاه دعوایی نزد قاضی مطرح است، قاضی حق ندارد یکی از متخاصمین را ضیافت کند، مگر آنکه هر دو طرف با هم در مهمانی حاضر باشند.» 📚وسائل،ج 3/ص 395 📖قال الصادق ع : القُضاةُ أربَعَةٌ : ثَلاثَةٌ فِي النّارِ و واحِدٌ فِي الجَنَّةِ : رَجُلٌ قَضى بِجَورٍ و هُوَ يَعَلَمُ فَهُوَ فِي النّارِ ، و رَجُلٌ قَضى بِجَورٍ و هُوَ لايَعلَمُ فَهُوَ فِي النّارِ ، و رَجُلٌ قَضى بِالحَقِّ و هُوَ لايَعلَمُ فَهُو فِي النّارِ و رَ جُلٌ قضى بِالحَقِّ و هُوَ يَعلَمُ فَهُوَ فِي الجَنَّةِ. «اصول کافی،ج7، ص407». 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۲
🔵نقل کرده اند دو نفر فاضل در کربلای معلی با هم رفیق بودند. یکی از آنان وفات کرد و دیگری شبی او را در خواب دید. 🔷خواست با وی مصاحبه کند، دستش را گرفت و گفت: بگو ببینم بر تو چگونه گذشت؟ 🔶گفت: مأمور نیستم که بگویم. 🔷شخص خواب بیننده که از ارادت بسیار فراوان شخص متوفی به حضرت عبّاس(س) خبر داشت وقتی دید نمی گوید به وی گفت: به نیابت تو یک دفعه حضرت عباس(س) را زیارت می کنم، بگو. 🔶وی گفت: از سه چیز در آن دنیا امید نجات هست؛ ✅1⃣اول زیارت امام حسین(ع), ✅2⃣دوم گریه کردن بر آن حضرت، ✅3⃣سوم مماشات با مردم. 📚مفاتیح الجنة، ص 226 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۳
🔵امام سجاد (ع) فرمود «روز عاشورا، هنگامی که کار بر امام حسین (ع) بسیار سخت شد، عده‌ای از یاران آن حضرت دیدند که حال امام (ع) با حال آن‌ها فرق دارد آنان، هر چه بیشتر در محاصره دشمن قرار می‌گرفتند، ناراحت‌تر می‌شدند و دل‌هایشان پریشان‌تر می‌شد، ولی حال امام حسین (ع) و بعضی از خواص یاران چنین نبود، بلکه رنگ چهره آن‌ها برافروخته‌تر می‌شد و آرام‌تر می‌شدند در این وقت بعضی به یکدیگر می‌گفتند «گویا حسین(ع) باکی از مرگ ندارد» 🔷امام (ع) به آن‌ها رو کرد و فرمود: «ای فرزندان عزیز و بزرگوار من! قدری آرام بگیرید، صبر و تحمّل کنید، زیرا مرگ پُلی است که شما را از گرفتاری‌ها و سختی‌ها به سوی بهشت‌های وسیع و نعمت‌های جاودان گذر می‌دهد، کدام‌یک از شما دوست ندارد از زندانی به قصری انتقال یابد؟ آری مرگ برای دشمنان شما قطعاً چنان است که از قصری به سوی زندان انتقال یابند پدرم نقل کرد که رسول اکرم (ص) فرمودند: 📖«اِنَّ الدُّنیا سِجْنُ الْمُؤمِنِ وجَنَّهُ الْکافِرِ وَالْمَوْتُ جِسْرُ هؤلاءِ اِلی جَنّاتِهِم وَجِسْرُ هؤُلاءِ اِلی جَحِیمِهِم. 🍃همانا دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پلی است که مؤمنین را به سوی بهشت و کافرین را به سوی دوزخ می‌کشاند . 🔷سپس فرمود: «نه من دروغ می‌گویم و نه پدرم و رسول خدا به من دروغ گفته‌اند». 📚معانی الأخبار صدوق ص۲۸۸ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۴
🔵مرحوم شهید دستغیب(ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است: 🔷یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. 🔶پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ 🔷ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. 🔶شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ 🔷عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغ های عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. 🔶آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ 🔷فرمود: نه! 🔶گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! 🔷فرمود: نه! 🔶گفتم پس برای چه؟ 🔷فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا. 🔸نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت. 📚داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۵
🔵خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد. ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد. 🔶فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد. وقتی پاپیچش شدیم؛ 🔷گفت: کار بابا تو مغازه زیاده، برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد. 🌹جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان 📚یادگاران۹ ص ۵ 📖رسول خدا (ص) می فرمایند : ثلاثة من الذنوب تعجل عقوبتها و لا تؤخر الي الاخرة: عقوق الوالدين، و البغي علي الناس و كفر الاحسان. 🍃کیفر سه گناه به قیامت نمی‏ ماند (یعنی در همین دنیا مجازات می‏ شود.) 1 - عاق پدر و مادر 2 - ظلم و تجاوز به مردم ‏3 - ناسپاسی در مقابل احسان و نیکی.(بحار الانوار، ج74، ص74) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۶
🔵شخصی آمد به نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شکایت از فقر و نداری کرد. 🔷حضرت فرمود: مگر نماز نمی‌خوانی؟ 🔶عرض کرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا می‌کنم. 🔷حضرت فرمود: مگر روزه نمی‌گیری؟ 🔶عرض کرد سه ماه روزه می‌گیرم. 🔷آن حضرت فرمود امر خدا را نهی و نهی خدا را امر می‌کنی یا به کدام معصیت گرفتاری؟ 🔶عرض کرد یا رسول الله حاشا و کلّا که من خلاف فرموده‌ی خدا را بکنم. 🔹حضرت متفکرانه سر به جیب حیرت فرو برد ناگاه جبرئیل نازل شد، عرض کرد یا رسول الله حق تعالی ترا سلام می‌رساند و می‌فرماید: ✅در همسایگی این شخص باغیست و در آن باغ گنجشکی آشیانه دارد و در آشیانه او استخوان بی‌نمازی می‌باشد، به شومی آن استخوان از خانه‌ی این شخص برکت برداشته شده است و او را فقر گرفته است. 🔷حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بینداز دور. 🔶به فرموده‌ی آن حضرت عمل کرد بعد از آن توانگر شد. 📚انوار المجالس ------------------------------------------------- 📖رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «لَا یَزَالُ الشَّیْطَانُ یَرْعَبُ مِنْ بَنِی آدَمَ مَا حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ- فَإِذَا ضَیَّعَهُنَّ یَجْتَرِئُ عَلَیْهِ وَ أَوْقَعَهُ فِی الْعَظَائِمِ‏؛ 🍃همواره شیطان از بنی آدم گریزان است مادامی كه بر نماز های پنج گانه محافظت می نماید اما هنگامیكه آنها را ضایع نمایع بر او جرأت پیدا كرده و او را دچار گرفتاریهاى بزرگ مى‏كند.»(جامع الأخبار، ص: 74) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۷
🔵اولین نظامی که نماینده امام شد، تیمسار شهید نامجو بود. او اعتقاد داشت که حزب اللهی خسته نمی شود و تا یک هفته قبل از شهادتش در منزل اجاره ای زندگی می کرد. 🔷هنگام اخذ درجه بالاتر گفته بود: 🔶من با درجه ای که دارم، می توانم کار کنم و درجه را قبول نکرد» 📚خاطرات قرائتی، ج 1، ص 111 ------------------------------------------------ 📖قالَ علی عَلَیْهِ السَّلامُ: الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرینُ الرِّضی. 🍃حضرت علی علیه السلام فرمود: ناتوانی آفت، پایداری شجاعت، زهد در دنیا ثـروت، و پاکدامنی سپر از بلاست. و رضا به قضا همنشینی نیکوست.(نهج البلاغه - حکمت ۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۸
✅به نقل از: همسر شهيد 🔵يک بارخاطره اي از جبهه برام تعريف کرد. 🔶مي گفت: کنار يکي از زاغه مهمات ها سخت مشغول بوديم. تو جعبه هاي مخصوص، مهمات مي گذاشتيم و درشان را مي بستيم. گرم کار، يک دفعه چشمم افتاد به يک خانم محجبه، با چادري مشکي! داشت پابه پاي ما مهمات مي گذاشت توي جعبه ها. 🔷با خودم گفتم: حتماً ازاين خانم هاييه که مي يان جبهه. اصلاً حواسم به اين نبود که هيچ زني را نمي گذارند وارد آن منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند و بي [توجه] مي رفتند ومي آمدند، انگارآن خانم را نمي ديدند. 🔶قضيه، عجيب برام سؤال شده بود. موضوع، عادي به نظرنمي رسيد. کنجکاو شدم بفهمم، جريان چيست! 🔷رفتم نزديک تر، تا رعايت ادب شده باشد. سينه اي صاف کردم وخيلي با احتياط گفتم: خانم! جايي که ما مردها هستيم، شما نبايد زحمت بکشيد. 🔶رويش طرف من نبود. به تمام قد ايستاد وفرمود: «مگرشما در راه برادر من زحمت نمي کشيد؟» 🔷يک آن ياد امام حسين (ع) افتادم واشک توي چشمام حلقه زد. 🔶خدا بهم لطف کرد، که سريع موضوع را گرفتم و فهميدم جريان چيست. بي اختيار شده بودم و نمي دانستم چه بگويم خانم، همان طور که روشان آن طرف بود، فرمود: 🔷«هرکس که ياور ما باشد. البته ما هم ياري اش مي کنيم» 📚کتاب خاک هاي نرم کوشک، ص۱۶۶. 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۹
🔵مرحوم ملا حسینقلی همدانی از علماء عرفای برجسته قرن چهاردهم هجری بود، او بسیار کوشید تا در مسیر سیر و سلوک به مراد و مقصود برسد ولی از اینکه به هدف نرسید، پریشان، بود. 🔷او خود گوید، در کنار مرقد شریف امام علی علیه السلام در نجف اشرف در گوشه ای، نشسته بودم، دیدم کبوتری بر زمین نشست و پاره نانی بسیار خشکیده را به منقار گرفت و هر چه به آن نوک می زند، خورد نمی شود، پرواز کرد و رفت، پس از ساعتی بازگشت و به سراغ آن تکه نان آمد، باز چند باز به آن نوک زد، ولی شکسته نشد، باز برگشت و چند بار رفت و آمد، سرانجام آن تکه نان را با منقارش خورد کرد و خورد. 🌱همین همت و استقامت کبوتر و به هدف رسیدن او، برای من درسی شد، و گوئی به من الهام شد که در راه وصول به هدف، همت باید کرد، با اراده و همت، دنبال سیر و سلوک را گرفتم و به مقصود و مراد رسیدم. 📚کتاب هزار و یک نکته ص ۴۲۶ ---------------------------------------------- 📖لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى 🍃برای انسان جز سعی و کوشش او نیست. (نجم- ۳۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۰
🔵چندنفر از رفقای قبل از انقلاب را جذب کمیته کرده بود. 🔶یکی از آن­ها پرسید: « شاهرخ! اینکه می‌گن همه باید مطیع امام باشن رو تو قبول داری؟ آخه مگه می‌شه یه پیرمرد هشتادساله کشور رو اداره کنه؟» 🔷شاهرخ کمی فکر کرد و گفت: «ببین! شما قبل از انقلاب روی حرف من حرف نمی­زدید؛ درسته؟» 🔶آن­ها تأیید کردند. 🔷بعد ادامه داد: «هرجایی احتیاج داره یه نفر حرف آخر رو بزنه؛ کسی هم روی حرف اون حرف نزنه. این یه نفر تو مملکت ما عالم دین و بنده واقعی خداست؛ خدا هم پشت و پناه ایشونه.» 🔶بعد از کمی مکث گفت: «به نظر شما، غیر از خدا کسی می­تونست شاه رو از مملکت بیرون کنه؟ پس همین نشون می‌ده که پشتیبان ولایت فقیه خداست.» ✅این استدلال­های ساده او کار خودش را کرد. 📚کتاب شاهرخ حر انقلاب اسلامی 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۱
مرحوم شیخ محمدتقی بافقی و امر به معروف و نهی از منکر 🔵شیخ از علمای بزرگ و صاحب مقامات در امربه معروف و نهی از منکر بسیار سختگیر و بی باک بود، 🔸 در یکی از حمامهای قدیم دید سرهنگی ریشش را می‌تراشد. 🔹 نزدیک آمد و به او گفت:《 مگر نمی دانی که دراسلام تراشیدن ریش حرام و گناه است؟ چگونه به این گناه اقدام می‌کنی؟》 🔸سرهنگ از جرأت ایشان، کشیده‌ای به صورت شیخ زد و گفت: به توچه که من ریشم را می‌تراشم؟!🤔 💡[شیخ باکمال خونسردی مانند پدری دلسوز، طرف دیگر صورتش را به سمت او گرفت 🔹و فرمود: یک سیلی هم به این طرف بزن، ولی ریشت را نتراش. 🔸سرهنگ از مشاهده ی این حلم و خیرخواهی پرسید: این آقا کیست؟ ☑️سلمانی حمام گفت: آقا شیخ محمد تقی بافقی است. 🔺سرهنگ شیخ را شناخت ناراحت و پشیمان شد. عذرخواهی نمود وبعد به دست ایشان توبه کرد ✅و بالاخره از نفس پاک شیخ عاقبت بخیر شد. 📔مردان علم در میدان عمل، ص269 ______________________________________ 📚قال رسول الله (ص): المؤمن مرآه اخیه اذا رای فیه عیبا اصلحه. 🍃رسول اکرم (ص) فرمود: مؤمن آینه برادرش است وهر زمان عیبی را در او مشاهده نمود،او را اصلاح میکند.) .(اخلاق فلسفی، ج۱، ص ۳۶۵) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 112
🔵 یک روز یکی از دوستان قدیم را دیدم. در مورد کار های ابراهیم(قهرمان کشتی و والیبال🤼‍♂) صحبت می کردیم. 🔸 ایشان گفت: قبل از انقلاب. یک روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. 🔹من و برادرم و دو نفر دیگر را برد چلو کبابی، بهترین غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد. 🔸خیلی خوشمزه بود. تا آن موقع چنین غذایی نخورده بودم. 🔹 بعد از غذا آقا ابراهیم گفت: چطور بود؟ 🔸گفتم: خیلی عالی بود. دستت درد نکنه،👌 🔹گفت: 《امروز صبح تا حالا توی بازار باربری کردم.》 ✅ خوشمزگی این غذا به خاطر زحمتیه که برای پولش کشیدم!! 📚 سلام بر ابراهیم جلد 1(زندگی نامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی) 🎁 اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 113
🔵منقول است که مرحوم حاجي سبزواري (رضوان الله تعالی عليه ) براي عيادت بيماري مي رفت و عده اي هم با او بودند. نزديک منزل بيمار که رسيد، برگشت و نرفت.😳 🔶اطرافيان پرسيدند: آقا چرا تا اين جا آمديد و حالا بر مي گرديد؟ 🔷آقا جواب داد: که خطوري به قلبم کرد که بيمار وقتي مرا ببيند، از من خوشش خواهد آمد و مي گويد که سبزواري ، چه انسان والا و بزرگي است که به عيادت من بيمار آمده است . 🔶حالا برمي گردم تا هنگامي که اخلاص اوليه را بيابم و تنها براي خدا به عيادت بيمار بيايم . 📚 در محضر استاد، ص 23 ________________________________________ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 114
🔵 روزی مردی از خوارج با چاقویی آغشته به زهر در دست، به یارانش گفت: «قسم به خدا، نزد این کسی که می پندارد فرزند رسول خداست و وارد در دستگاه طاغوت زمان شده، می روم و از دلایل اینکارش می پرسم؛ اگر جواب قانع کننده ای ندهد، مردم را از وجودش راحت می کنم.» 🔷 وقتی نزد امام رضا علیه السلام رفت، حضرت فرمود: «به شرط اینکه بعد از پذیرفتن جواب، چاقویی را که در جیب گذارده ای شکسته و به کنار بیاندازی، و پاسخ سؤالت را می دهم.» 🔶 او از این بیان امام رضا علیه السلام شگفت زده شد و چاقو را در آورد و شکست و پرسید: «با اینکه دستگاه طاغوت زمان نزد شما کافرند، چرا وارد دستگاه حکومتی ایشان شدی؟ تو پسر رسول خدا هستی.» 🔷 امام رضا علیه السلام فرمود: «نزد تو اینها کافرترند یا عزیز مصر و مردمش؟ به هر حال اینها به گمان خودشان یکتا پرست می باشند و لیکن آنها نه خداوند یکتا را پرستیده و نه او را می شناختند. یوسف که خود پیغمبر و فرزند نبی بود، به عزیز مصر که کافر بود فرمود: " از آنجا که من دانا به امور و امانتدار هستم، مرا سرپرست گنج ها و معادن بگردان. " یوسف همنشین فراعنه بود و حال آنکه من فرزندی از فرزندان رسول خدا هستم؛ مأمون با اجبار و زور مرا به اینجا کشاند. به نظر شما چکار می کردم؟» 🔶 آن مرد گفت: «من گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدا و راستگو و درست کرداری.» 📚  مردان علم در میدان عمل، ج ۱، ص۴۰۴ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۵
🔵 "ابن سکیّت" عالمی بزرگ بود، از امام رضا علیه السلام پرسید: 🔶 «چرا خدا موسی علیه السلام را با معجزه ی ید بیضا (دست درخشان)، و عیسی علیه السلام را با معجزه ی طب، و محمد صلی الله علیه و آله وسلم را با معجزه ی سخن فرستاد؟» 🔷 امام رضا علیه السلام فرمودند: «خدا وقتی موسی علیه السلام را فرستاد؛ زمان، زمان سِحر و جادو بود و خدا چیزی به او داد که از عهده ی هیچ یک از جادوگران ساخته نبود... 🔹 وقتی عیسی علیه السلام را فرستاد؛ روزگار پزشکی و پیشرفت علوم پزشکی بود و خدا چیزی به عیسی علیه السلام داد که از عهده ی هیچ پزشکی ساخته نبود مثل زنده کردن مرده. 🔹 و وقتی محمد صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاد؛ روزگار سخنوری بود و خدا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم معجزه ای داد که سکه ی آنان را از رونق انداخت...» 🔶 "ابن سکیّت" گفت: «والله هیچ کس را مثل تو ندیده ام و نخواهم دید!» 📚 الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۲۴ --------------------------------------------- 📖أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ بَل کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ؛ 🍃آیا کافران می گویند قرآن را (حضرت محمد ص) بافته است؟ بگو اگر راست می گویید شما خود و هم از هر کس نیز می توانید کمک بطلبید و یک سوره مانند آن بیاورید این منکران، انکار چیزی را می کنند که علمشان به او احاطه نیافته است.(یونس- ۳۸) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۶
🔵حضرت رسول (ص) فرمودند: يا على قريش اتفاق نموده است كه امشب به سر من آيند و مرا هلاك كنند، حكم خدا آن است كه تو در بستر من بخوابى و برد سبز مرا روى خود پوشانى تا من بيرون روم. 🔶على (ع) عرض كردند: اگر من چنين كنم آسيبى به حضرت تو نرسد؟ 🔷فرمودند: بلى من در امان حضرت حق باشم. حضرت چون اين بشارت شنيد، گفتند: الآن طاب الموت و پیامبر (ص) فرمودند: بعد از من در مكه توقف و اعلام كن هركه نزد پيغمبر امانتى يا دينى دارد بيايد. پس از انجام آن با مادر خود به مدينه متوجه شو. 🔸امير المؤمنين (ع) در رختخواب پيغمبر (ص) خوابيدند، قريش خانه را محاصره نمودند در آن شب سنگ بسيار از هر طرف به خوابگاه پيغمبر انداختند و حضرت ابدا حركت ننمود با كمال اطمينان خود را به پروردگار تسليم نمود. 🔹وقت صبح همه به يكبار با شمشيرهاى برهنه به خوابگاه وارد شدند، نزديك كه رسيدند حضرت امير المؤمنين (ع) نهيبى بر ايشان و با شمشير حمله نمود، تمام قريش هراسان شدند. 🔸ابو جهل و خالد بن وليد و رؤساى قريش چون صلابت حضرت را ديدند، گفتند: يا على ما را با تو كارى نيست، مقصود ما پسر عم تو باشد، بگو كجا رفته است؟ 🔷فرمودند: هر جا تشريف برده در امان خدا و مأمون از كيد شما باشد. پس نااميد برگشتند. 📚 تفسير اثنا عشري، جلد‏۱، صفحه ۳۶۹-۳۷۱ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۷
🔵 مردى خدمت على عليه السلام آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين من حاجتى دارم . 🔷 حضرت فرمود: حاجتت را روى زمين بنويس ! زيرا كه من گرفتارى تو را آشكارا در چهره تو مى بين و لازم نیست بیانش کنی! 🔶 مرد روى زمين نوشت . ” انا فقير محتاج ”  من فقيرى نيازمندم . 🔷 على عليه السلام به قنبر فرمود: با دو جامه ارزشمند او را بپوشان . 🔶 مرد فقير پس از آن ، با چند بيت شعر از اميرالمؤمنين عليه السلام تشكر نمود. 🔷 حضرت فرمود: يكصد دينار نيز به او بدهيد! 🔶 بعضى گفتند: يا اميرالمؤمنين او را ثروتمند كردى ! 🔷 على عليه السلام فرمود: من از پيغمبر خدا (ص) شنيدم كه فرمود: مردم را در جايگاه خود قرار دهيد و به شخصيتشان احترام بگذاريد. 🔶 آنگاه فرمود: من براستى تعجب مى كنم از بعضى مردم ، آنان بردگان را با پول مى خرند ولى آزادگان را با نيكى هاى خود نمى خرند. 📚 بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۳۴ ---------------------------------------------- 📖 یا ایها الذین امنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی یوم لا بیع فیه و لا خلة و لا شفاعة و الکافرون هم الظالمون 🍃 اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! از آنچه به شما روزى داده‏ ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است، و نه دوستى، و نه شفاعت؛ و کافران، خود ستمگرند.(بقره- ۲۵۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۸
🔵 کنار هلی‌کوپترِ جنگی‌اش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب می‌داد. 🔶 خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ 🔷 شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم؛ ما برای اسلام می‌جنگیم ، تا هر زمان‌که اسلام در خطر باشد...  🔶 این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین‌هایش را بالا زد. چند نفر به زبان‌های مختلف از هم می ‌پرسیدند: کجا؟!!! خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!! 🔷 شهید شیرودی همانطور که می‌رفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارند اذان می‌گویند... 🖊 خاطره‌ای از زندگی خلبان شهید علی‌اکبر شیرودی 📚 کتاب برگی از دفتر آفتاب ، ص ۲۰۱ ------------------------------------------------ 📖 پیامبر اکرم (ص) فرمود:‌ «اَحَبُّ الْاَعْمالِ اِلَى الله الصَّلاةُ لِوَقْتِها، ثُمَّ بِرُّ الْوالِدَیْنِ، ثُمَّ الْجَهادُ فى سَبیلِ الله؛ 🍃 دوست داشتنى‌ترین کارها نزد خداوند نماز اول وقت، سپس نیکى به پدر و مادر و سپس جهاد در راه خداست.» (نهج الفصاحه، ح ۷۰) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۹
🔵 ﺻﺎﺣﺐ ﻛﺘﺎﺏ ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻤﻪ ﻧﻘﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ: ﺳﻴﺪ ﺑﺎﻗﻰ ﺑﻦ ﻋﻄﻮﻩ، ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﺪﺭﻡ (ﻋﻄﻮﻩ) ﺩﺭ ﻣﺬﻫﺐ ﺯﻳﺪﻯ ﺑﻮﺩ، ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺍﻭ ﻃﻮﻝ ﻛﺸﻴﺪ، ﻭ ﻫﻤﻪ ﭘﺰﺷﻜﺎﻥ ﻋﺼﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﻋﺎﺟﺰ ﺷﺪﻧﺪ، ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻴﻌﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺍﻣﺎﻣﻰ، ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ، ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﻝ ﺧﻮﺷﻰ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻭ ﻣﻜﺮﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ: (ﻣﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﻡ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺷﻤﺎ (ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ (ﻋﺞ) ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﻫﺪ). 🔶 ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺷﺒﻰ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺸﺎﺀ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻳﻜﺠﺎ ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ: ﭘﺪﺭﻡ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ: (ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﺎﺑﻴﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ) 🔷 ﻣﺎ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻭﻳﺪﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻴﻢ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪﻳﻢ، ﺑﺮﮔﺸﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻳﻢ، ﺟﺮﻳﺎﻥ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟  🔶 ﮔﻔﺖ: ﺷﺨﺼﻰ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻋﻄﻮﻩ! ﮔﻔﺘﻢ: ﺗﻮ ﻛﻴﺴﺘﻰ؟ 🔷 ﮔﻔﺖ: (ﻣﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻣﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﻫﻢ) 🔶 ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺖ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻰ ﺑﻴﻤﺎﺭﻳﻢ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﺷﺪ ﻭ ﻛﺎﻣﻠﺎ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻳﺎﻓﺘﻢ. 📚 ﺍﺛﺒﺎﻩ ﺍﻟﻬﺪﺍﻩ، ﺝ ۷، ﺹ۳۵۴ 📚 ﻧﺠﻢ ﺍﻟﺜﺎﻗﺐ، ﻁ ﺟﺪﻳﺪ، ﺹ۳۲۹ ----------------------------------------- 📖 امام علی علیه السلام: ألا فَمَن ثَبَتَ مِنهُم عَلَی دینِهِ وَ لَم یَقسُ قَلبُهُ لِطولِ أمَدِ غَیبَةِ إمامِهِ فَهو مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القیامَة 🍃بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود. (بحارالانوار، ط-بیروت، ج۵۱، ص۱۰۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۲۰
🔵 ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻯ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺣﺎﻛﻢ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﻮﻑ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﺗﺸﻴﻊ، ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻛﻨﺪ. 🔶 ﻫﺮﺍﺳﺎﻥ ﺷﺪﻡ، ﺑﺎ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﻢ ﻭﺩﺍﻉ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺮﻩ، ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﻜﺮﻯ (ﻉ) ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ، ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻗﺼﺪ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻣﺨﻔﻰ ﻛﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﺷﺮﻓﻴﺎﺏ ﺷﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﭘﺴﺮﻯ ﻛﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺵ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﻣﻰ ﺩﺭﺧﺸﻴﺪ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺣﻴﺮﺍﻥ ﻭ ﺷﻴﻔﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻛﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﻮﺩ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ. 🔷 ﺁﻥ ﻛﻮﺩﻙ ﻧﻮﺭﺍﻧﻰ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ! ﻓﺮﺍﺭ ﻧﻜﻦ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﺮ ﺁﻥ ﺣﺎﻛﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺗﻮ، ﺩﻓﻊ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.  🔶 ﺣﻴﺮﺕ ﻣﻦ ﺯﻳﺎﺩﺗﺮ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﻜﺮﻯ (ﻉ) ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﺍﻳﻦ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ ﻛﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ؟ 🔷 ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻮ ﺍﺑﻨﻰ ﻭ ﺧﻠﻴﻔﺘﻰ ﻣﻦ ﺑﻌﺪﻯ: ﺍﻳﻦ ﻛﻮﺩﻙ ﭘﺴﺮﻡ، ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻣﻦ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ. 🔶 ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ از ﺷﺮ (ﻋﻤﺮﻭ) ﺣﻔﻆ ﻛﺮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻌﺘﻤﺪ ﻋﺒﺎﺳﻰ، ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ (ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﻮﻑ) ﺭﺍ ﺑﻜﺸﺪ. 📚 ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻟﺮﺟﻌﻪ ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﺷﺎﺫﺍﻥ، ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻧﻘﻞ ﺍﺛﺒﺎﻩ ﺍﻟﻬﺪﺍﻩ، ﺝ۷، ﺹ۳۵۶ ------------------------------------------------- 📖امام جعفرصادق (ع)»: مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه. 🍃هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(عج) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر می‌برد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۲۱
  🔵 «يحيي مازني» كه از علماي بزرگ و راويان حديث است ميگويد:  🔶 مدتها در مدينه در همسايگي علي عليه السّلام در يك محله زندگي مي كردم. منزل من در كنار منزلي بود كه  زينب دختر علي عيلها السّلام در آنجا سكونت داشت. حتي يك دفعه هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد.  🔷 او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب ميرفت؛ در حالي كه پدرش علي (ع) در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما  السلام در اطراف او بودند. 🔶 وقتي هم به نزديك قبر شريف پیامبر (ص) مي رسيدند، اميرالمؤمنين (ع) شمع های روشن اطراف قبر را خاموش ميكرد. 🔷 يك روز امام حسن عليه السّلام علت اين كار را سؤال كرد.  🍃 حضرت فرمود: اخشي ان ينظر أحد الي اختك زينب؛ از آن مي ترسم كه كسي در روشني خواهرت را ببيند.  📚 فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي(ص)، الرحماني الهمداني ،ص۶۴۲ ----------------------------------------------- 📖 امام خامنه ای: رواج شهوات، از بین رفتن حیا و عفّت، امروز جزو برنامه‌های دشمن است. ۱۳۹۷/۱۲/۰۷ (بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۲۲
🔵 میدان انقلاب سر خیابان کارگر جنوبی با هم قرار داشتیم. یک پراید سفید رنگ داشت که آن روز با همان آمد سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. 🔶 همیشه می‌نشستم توی ماشین و بعد روبوسی می‌کردیم. آن روز موقع روبوسی دیدم چشم‌هایش سرخ است و سر و ریشش پر از خاک از زور خواب به سختی حرف می‌زد؛ حتی کلمات را اشتباه ادا می‌کرد. مرتب دستش را می‌کشید روی سرش. به زور چشم‌هایش را باز نگاه داشته بود. 🔷 گفتم: چرا اینطوری هستی؟ 🔶 گفت: سه چهار روز است درست نخوابیده‌ام و خانه هم نرفتم. 🔷 گفتم: بیابان بودی؟ 🔶 گفت: آره 🔷 می‌دانستم دوره آموزشی برگزار کرده است، گفتم خوب این طوری درست نیست زن و بچه هم حق و حقوقی دارند. چرا خانه نرفته‌ای؟ 🔶 گفت بعضی از اینهایی که مهمان ما هستند(منظورش نیروهای مقاومت بود) خیلی مستضعف هستند. طرف کاپشنش را فروخته آمده چطور اینها را ول کنم بروم توی خانه بخوابم؟ ... 📚 برگرفته ازکتاب توشهیدنمیشوی اثر احمدرضا بیضایی --------------------------------------------------- 📖پیامبرگرامی اسلام (ص)»: الـمُجاهدونَ فی ‌سبیلِ ‌اللهِ قُوّادُ اَهلِ الـجَنّةِ. 🍃 مجاهدان در راه خدا، رهبران اهل بهشتند. (مستدرک،‌ ج ١١، ص ١٨) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۲۳