eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠رسول خدا صلی الله علیه و آله با عده ای از بیابان عبور می‌کردند. در اثنای راه به شترچرانی رسیدند. حضرت کسی را فرستادند تا مقداری شیر از او بگیرد. شترچران گفت: شیری که در پستان شتران است برای صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف دوشیده‌ام برای شام آنهاست. با این بهانه به حضرت شیر نداد. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله او را دعا کردند و فرمودند: " خدایا! مال و فرزندان او را زیاد کن! " سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چرانی رسیدند. پیامبر کسی را فرستادند تا از او شیر بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشید و با آن شیری که در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز برای حضرت فرستاد و عرض کرد: - فعلا همین مقدار آماده است، اگر اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او نیز دعا کردند، و فرمودند: "خدایا! به اندازه نیاز او روزی عنایت فرما!" یکی از اصحاب عرض کرد: - یا رسول الله! آن کس که به شما شیر نداد درباره او دعایی نمودید که همه ما آن دعا را دوست داریم و درباره کسی که به شما شیر داد دعایی فرمودید که هیچ یک از ما آن دعا را دوست نداریم! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: "مال کمی که نیاز زندگی را برطرف می‌سازد، بهتر از ثروت بسیاری است که آدمی را غافل نماید." سپس آن حضرت این دعا را نیز کردند: - "خدایا به محمد و اولاد او به اندازه کافی روزی لطف فرما!" 📚 بحار: ج ۷۲، ص ۱۱ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرحوم کافی نقل می کرد که: شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه را خواب دیدم فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه به من دارند وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی ولو به جواب دادن سوال رهگذری.
💠آیه ۳۳ سوره مبارکه اسراء : «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً و نفسى را كه خداوند حرام كرده است جز به حق مكشيد حق و هركس كه به ستم كشته شود، براى وليش سلطه (و حق قصاص) قرار داديم ولى در انتقام از حد نگذرد، كه او پيروزمند است.» 🔹در روایتی از امام صادق (ع) از تفسير آيه شريفه «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً.» پرسيدند  حضرت فرمودند: مقصود از «ولى» قائم آل محمّد (ص) است كه خروج می نماید پس به خونخواهى حضرت سيّد الشهداء (ع) شروع به كشتن مى ‏نمايد به طورى كه اگر اهل زمين را بكشد اسراف نكرده است. (كامل الزيارات، ص63 - البرهان في تفسير القرآن، ج3، ص528) 🔹در روایتی دیگر امام صادق(ع) فرمودند: به خدا قسم حضرت قائم (عج) نسلهای قاتلان حضرت سيّد الشّهداء(ع) را به واسطه عمل آباء و اجدادشان خواهد كشت. (ترجمه كامل الزيارات، ص194- 193) 🔹از امام باقر (ع) درباره این آیه سؤال شد فرمودند: درباره شهادت حضرت امام حسین (ع) نازل شده است (البرهان في تفسير القرآن، ج3، ص529)                            🔹معلی بن خنیس از حضرت امام صادق (ع) نقل کرد که فرمودند: قتل نفسى كه خداوند آن را حرام نموده قتل حسين بن على (ع) است که در برابر خانواده ایشان صورت گرفت. (تفسير العياشي، جلد ‏2، صفحه 290 و... ) 🔹امام صادق (ع) فرمود: همانا معاصى كبيره هفت است و حكم آن براى ما خانواده پيغمبر (ص) و در ما نازل گشته است و مردم همه آنها را نسبت به ما حلال شمردند، اوّل آنها شرك به خداوند بزرگ است و كشتن كسى كه خداوند قتل او را حرام كرده است و خوردن مال يتيم و عاق والدين، نسبت بد و فحش به پاكدامنان و فرار از ميدان جنگ و انكار حقوق اهل بيت امّا شرك به خداوند بزرگ، پس خداوند درباره ما نازل فرمود آنچه را كه نازل كرده است و رسول خدا در باره ما سفارش كرد آنچه‏ سفارش فرمود و اين قوم در باره ما خدا و رسول او را درباره سفارشى كه نسبت به ما كردند عملا تكذيب نمودند. و امّا قتل نفسى كه خداوند آن را حرام كرده است درباره حسين بن على (عليه السّلام) و يارانش اجرا كردند... (من لا يحضره الفقيه، جلد ‏3، صفحه 562 – 561 ) 🔹از امام محمد باقر (ع) درباره این آیه روایت شده که فرمودند: منظور از مظلوم اینجا حضرت امام حسین (ع) است. پس اسرافی در قتل نمی شود زیرا که او یاری شده است. همانا خدا مهدی ما را منصور نامید، چنانکه احمد و محمد (ص) را محمود و عیسی را مسیح نامید.(تفسير فرات الكوفي، ص 240)   🔹در تفسیر البرهان از امام صادق (ع) درباره این آیه روایت شده که فرمودند: این آیه درباره حضرت امام حسین (ع) نازل شده است. اگر منتقم ایشان تمام اهل زمین را به خاطر او بکُشد اسراف نکرده است. همانا ولیِ دم و منتقم حضرت قائم ما اهل بیت است.   🔹 امام باقر (ع) درباره این آیه فرمودند: منظور از مظلومِ کشته شده، حضرت امام حسین (ع) است. ما اولیای دم و خونخواه او هستیم. وقتی قائم ما قیام کند، خونش را طلب می کند. پس اینقدر می کُشد که برخی گویند او در خونخواهی اسراف می کند‌. و فرمودند: مقتول حسین است و طالب خونش قائم اهل بیت و اسراف در قتل یعنی بکُشد غیر قاتلان او را (که چنین نیست) زیرا او یاری شده است. همانا دنیا به پایان نخواهد رسید تا اینکه مردی از آل محمد (ع) به داد مخلوقین برسد و زمین را پر از عدل و صفا کند همانطور که از ظلم و ستم پر شده است‌. از حمران روایت شده است که به امام محمد باقر (ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، فرزندان امام‌ حسن (ع) معتقدند قائم از میان آنها خواهد بود و آنها صاحب امر خواهند بود و فرزندان ابن حَنَفیه نیز همین عقیده را دارند. فرمود: خداوند عمویم حسن (ع) را رحمت کند وقتی حضرت امیرالمؤمنین (ع) زخمی شدند، او چهل هزار شمشیر را غلاف کرد و خلافت را به معاویه تسلیم کرد و محمد بن علی (ع) هفتاد هزار جنگجو داشت که اگر دستور نبرد می ‌گرفتند، وارد میدان می‌ شدند و تا سر حد مرگ می جنگیدند. این در حالی بود که حسین (ع) همراه هفتاد نفر خروج کرد و در راه خدا جان خود را از دست داد. چه کسی بیشتر از ما به گرفتن انتقام خون او سزاوارتر است؟ به خدا سوگند که ما صاحب الامر هستیم و قائم از میان ما است و سَفاح و منصور از میان ماست و خداوند فرموده است: «وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا» ما اولیا و ولیِ دم حسین بن علی (ع) هستیم و بر دین او هستیم. (تفسير العياشي، جلد ‏2، صفحه 291 -) ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠  مرحوم آيت الله العظمي مرعشي فرمودند: چهارده سال پدرم فوت کرده بود، ايشان را خواب نمي‌ديدم. خيلي دلم مي‌خواست پدرم را خواب ببينم. آ سيد محمود، پدر ايشان، آ سيد محمود مرعشي معروف به سيد محمود حکيم فرمودند: بعد از چهارده سال من متوسل به سيد الشهداء، أباعبدالله(ع) شدم که داستانش معروف است کربلا ايشان رفتند و پايين پاي امام حسين، توسل به علي اکبر، بالاخره پدر را خواب ديدم. گفتم: بابا چهارده سال است من دلم تنگ شده، يکي از علما از دنيا رفت، همان شب اول بستگانش او را خواب ديدند و پرسيدند: بابا به اين زودي، هنوز خودت گرفتار هستي. گفت: کسي حق الناس به گردنش نباشد، آزاد است و مي‌تواند راحت در دنيا بيايد. من حق الناس بر گردنم نبود. بالاخره گفتم: بابا چهارده سال است که من انتظار مي‌کشم. گفت: بابا گرفتار هستم. گفتم: گرفتار چه هستي؟ فرمودند: مبلغي به مشهدي محمد يزدي در نجف که نزديک حرم حضرت امير مغازه دارد و نخود و لوبيا مي‌فروشد، من يک مبلغي به ايشان بدهکار هستم. ظاهراً هفتصد دينار بوده است. آقاي مرعشي مي‌فرمايند: گذرنامه سخت مي‌شد براي عراق گرفت. با يک سختي زيادي براي عتبات گذرنامه گرفتم و به نجف آمدم و سؤال کردم: مشهدي محمد يزدي؟ گفتند: چند تا داريم. گفتم: کنار حرم يک دکان يا مغازه به من نشان دادند و مي‌گويد: رفتم ديدم يک پيرمرد بداخلاقي نشسته، جنس‌هايش هم همه جنس‌هاي خاک خورده است. سلام کردم و گفتم: مشهدي محمد يزدي شما هستي؟ گفت: چه کار داري؟ گفتم: از او چيزي نمي‌خواهم، پدرم سيد محمود مرعشي به من گفته که به شما بدهکار هستم. گفت: يادم نمي‌آيد! گفتم: دفتري نداري؟ گفت: اين مغازه چقدر فروش دارد که دفتر داشته باشم؟ تمام کاغذها را نگاه کردم و يک به يک بررسي کردم، دو سه ساعت طول کشيد. يک مرتبه ديدم نوشته: سيد محمود مرعشي هفتصد دينار، ايشان فرمودند: يک مقداري هم بيشتر به او دادم و از او طلب رضايت کردم، بعد خودم يا ديگري در خواب ديديم که پدر راحت شدند. 📚حکایت خوبان ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک کانال میخای که هر روز .....📿😍 . ، گره گشا ، و.. بذاره؟میخوای حاجت روا بشی 😍 میخوای به راحتی به دعاهای هر روز دسترسی داشته باشی😍 . چرا منتظری؟ بزن رو لینک زیر ، . https://eitaa.com/zekr85 https://eitaa.com/zekr85 https://eitaa.com/zekr85 .