فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 قرائت کامل زیارت آلیاسین به همراه بیانات و ذکر حضرت آیتالله خامنهای از فرازهای آن
✅ رهبر انقلاب: یاد امام زمان نشاندهندهی این است که خورشید طلوع خواهد کرد، روز خواهد آمد.
💠میمون بن مهران می گوید:با حضرت امام مجتبی علیه السلام در مسجدالحرام بودم. حضرت در آن جا معتکف و مشغول طواف بودند. نیازمندی نزد ایشان آمد و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا، به فلان شخص مقداری بدهکارم و از عهده قرض او برنمی آیم. اگر ممکن است مرا کمک کنید».
امام علیه السلام فرمودند: «به صاحب این خانه! [و اشاره به کعبه کردند] متأسفانه در حال حاضر، پولی در اختیار ندارم». شخص نیازمند گفت: «ای فرزند رسول خدا! پس از او بخواهید که به من مهلت بدهد؛ چون مرا تهدید کرده است که اگر بدهی خود را نپردازم، مرا به زندان بیندازد». حضرت علیه السلام طواف خود را قطع کردند و همراه آن مرد به راه افتادند تا نزد طلب کارش بروند و از او مهلت بگیرند.
عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! گویا فراموش کرده اید که در مسجد قصد اعتکاف کرده اید». حضرت علیه السلام فرمودند: «نه فراموش نکرده ام؛ ولی از پدرم شنیدم که حضرت پیامبر اکرم فرمودند: هر کس حاجت برادر مؤمن خود را برآورد، نزد خدا مانند کسی است که نُه هزار سال روزها روزه گرفته و شب ها را به عبادت گذرانیده است»
📚 بحارالانوار، ج، ۷۴ ص ۳۱۵.
💠زبانم لال اگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشنیده باشم!
ابومسلم میگوید:
روزی با حسن بصری و انس بن مالک به در خانه یامسلمه (همسر رسول گرامی) رفتیم. انس کنار در خانه نشست، من با حسن بصری وارد منزل شدیم. حسن بصری سلام کرد ام سلمه پاسخ داد و بعد پرسید:
«تو کیستی فرزندم؟»
گفت:
«من حسن بصری هستم.»
فرمود:
«برای چه آمده ای؟»
گفت:
« آمدهام حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره ی علی بن ابی طالب علیه السلام برایم بگویی.»
ام سلمه فرمود:
«به خدا قسم حدیثی به تو خواهم گفت که آن را با این دو گوشم از پیامبر خدا شنیده ام، کر شوم اگر دروغ بگویم! و با این دو چشمم دیدم، کور شوم اگر ندیده باشم! و قلبم آن را به خاطر سپرد، خداوند مهرش بزند اگر گواهی ندهد! و زبانم لال شود اگر از رسول خدا نشنیده باشم که ایشان به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:
یا علی! هر کس روز قیامت در پیشگاه خداوند حاضر شود و ولایت تو را انکار کند، در صف مشرکان و بت پرستان قرار میگیرد.»
در این حال، حسن بصری گفت:
«الله اکبر! شهادت میدهم که حقا علی بن ابی طالب علیه السلام سرور من و سرور همه ی مؤمنان است.»
هنگامی که از منزل ام سلمه بیرون آمدیم، انس بن مالک به او گفت:
«چرا تکبیرگفتی؟»
حسن علت را باز گفت. در این موقع شنیدم که انس بن مالک خادم پیغمبر صلی الله علیه و آله خدا اظهار داشت:
« این حدیث را رسول خدا سه یا چهار بار فرموده است.»
📚بحار، ج ۴۲، ص ۱۴۲
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
ماجراى خوابى كه فرزند استاد عبدالباسط درباره پدر بعد از وفاتش دیده قابل تامل است، شایان ذكر است كه محبت و عشق مصری ها به حضرت على علیهالسلام، و خاندان اهل بیت علیهمالسلام، با وجود سنى مذهب بودن مصریان مشهوراست.
نقل مىكنند كه: فرزند استاد عبدالباسط چندین بار پدر را در خواب مىبیند در حالى كه از وى مىخواهد به شهر نجف برود و تذكره ولایت امیرالمؤمنین على علیهالسلام، را براى او از مراجع آن شهر تهیه كند. پسر در عالم خواب از او می پرسد كه چه نیازى به این تذكره دارد و او در جواب مىگوید:
قرآن مرا از رفتن به جهنم حفظ كرد. از این بابت نگران پدرت نباش، اما براى گذشتن از پل صراط و ورود به بهشت در حالى كه در آستانه آن قرار گرفته ام یك چیز كم دارم و آن تذكره ولایت على علیهالسلام است. برو و آن را برایم تهیه كن.
فرزند استاد براى اجراى ماموریت پدر راهى نجف، مدفن امام على علیهالسلام، مىشود.
📚 منبع: هفته نامه عراقى « بدر» چاپ قم در تاریخ 27 رمضان سال 1418 برابر با 26 ژانویه 1999 در مقالهاى به قلم « لعیبى» با عنوان « پدرت را نجات بده» این ماجرا را به نقل از برخى خطباى عراقى از جمله خطیب معروف « سید عادلالعلوى» بازگو كرده است.
💠حضرت نوح دو هزار و پانصد سال عمر کرد، ۸۵۰ سال آن پیش از رسالت گذشت، ۹۵۰ سال آن در ارشاد و تبلیغ قوم سپری شد ۲۰۰ سالش در ساختن کشتی به پایان رسید، و ۵۰۰ سال پس از فروکش کردن آب و نشستن کشتی بر روی زمین زندگی نمود.
در همین فرصت مشغول ساخت و ساز گشت، شهرها را آباد کرد، هر کدام از فرزندانش را در یکی از شهرها مسکن داد، گو اینکه تازه به دوران فراغت و آسایش رسیده است.
روزی در مقابل آفتاب نشسته بود، فرشته مرگ (عزرائیل) به نزدش آمد و سلام کرد، نوح پیامبر جواب داد و گفت:
برای چه آمدی، ای فرشته مرگ؟
عزرائیل پاسخ داد:
برای قبض روحت آمده ام، آمدهام تا جانت را بگیرم.
نوح گفت:
حال که چنین است، مهلت میدهی حداقل جایم را عوض کنم، از آفتاب به سایه بروم؟
عزرائیل گفت:
بلی، مهلت دادم.
نوح پیامبر بلند شد از آفتاب به سایه رفت.
عزرائیل گفت:
ای نوح! تو این همه عمر کردی دنیا را چگونه یافتی؟
حضرت نوح گفت:
ای عزرائیل! روزگاری را که در این دنیا به سر بردم، برایم همانند از آفتاب به سایه آمدنم بود. (آنچنان سریع و بی ارزش برایم گذشت).
اینک مأموریت خود را انجام بده و روحم را بگیر! عزرائیل هماندم روح حضرت نوح را گرفت و این پیغمبر بزرگ الهی برای همیشه چشم از جهان فرو بست.
📚 بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۰۲۸۵
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب نوشتم حرف بعدی رابگو
💠 در کتاب "دلشدگان" نوشته محمد لک علی آبادی آمده است: در مورد نقشه و ساخت حرم مطهر امام رضا (ع) توسط شيخ بهايي يكي از مسؤلين آستان قدس رضوي تعريف ميكرد: شيخ بهايي پس از طراحي حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر كليه امور نظارت داشتهاند و تمام مراحل ساخت حرم نيز تحت نظارت و كنترل ايشان انجام ميشده است. قبل از آنكه ساخت حرم به اتمام برسد، براي جناب شيخ، سفر مهمي پيش ميآيد.
شيخ سفارشهاي لازم را به معماران و مسؤلان ساخت حرم كرده و بسيار سفارش ميكند كه كار را متوقف نكنند و ساخت حرم را پيش برده به اتمام برسانند؛ به جز سر در دروازه اصلي حرم (دروازه ورودي به حرم و ضريح مقدس، نه دروازه صحن). چرا كه شيخ در نظر داشته روي آن كتيبهاي را كه از اشعار خودش بوده نصب نمايد.
سفر شيخ به درازا ميكشد. هنگامي كه از سفر باز ميگردد و جهت سركشي كارهاي ساخت و ساز به حرم مطهر ميرسد، با تعجب بسيار ميبيند كه ساخت حرم به پايان رسيده، سر در اصلي تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند. شيخ با ديدن اين صحنه، بسيار ناراحت ميشود و به معماران اعتراض ميكند كه چرا منتظر آمدن من نمانديد؟
مسؤل ساخت عرض ميكند: ما ميخواستيم صبر كنيم تا شما بياييد، اما توليت حرم نزد ما آمدند و بسيار تأكيد كردند كه بايد ساخت حرم هر چه سريعتر به پايان برسد. هرچه به او گفتيم كه بايد شيخ بيايد و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقيم داشته باشد، قبول نكردند. وقتي زياد اصرار كرديم، گفتند: كسي دستور اتمام كار را داده كه از شيخ خيلي بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار كرديم و خواستيم صبر كرده، منتظر شما بمانيم. در اين زمان توليت حرم گفتند: خود آقا علي بن موسي الرضا (علیه السلام) دستور اتمام كار را دادهاند.
شيخ بهايي همراه مسؤل ساخت پروژه و معماران نزد توليت حرم ميروند و از او در اين مورد توضيح ميخواهند. توليت حرم نقل ميكند: چند شب پي در پي آقا امام رضا (علیه السلام) به خواب من آمده و فرمودند: «كتيبه شيخ بهايي، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هيچگاه به روي كسي بسته نميشود و هر كس بخواهد ميتواند بيايد».
شيخ با شنيدن اين حرف، اشك از چشمانش جاري ميشود و به سمت ضريح ميرود و ذكر «يا ستار العيوب» بر لبانش جاري ميشود. سپس در كنار ضريح آن قدر گريه ميكند تا از هوش ميرود. پس از به هوش آمدن خود چنين تعريف ميكند: من ميخواستم يكي از طلسمها را به صورت كتيبهاي بر سر در ورودي حرم بزنم، با اين اثر كه افرادي كه آمادگي لازم را ندارند، نميتوانند وارد حرم مطهر و حريم مقدس حضرت علي بن موسي الرضا (علیه السلام) شوند، اما خود آقا نپذيرفتند و در خواب به توليت آستان از اين اقدام ابراز نارضايتي فرمودند. آري در خانه اين بزرگواران، نه تنها براي ما شيعيان كه به روي همه، حتي غير مسلمانان باز است و هر ساله شاهديم كه كرامات امام هشتم (علیه السلام) به غير شيعيان و حتي غير مسلمانان نيز شامل ميشود و از اين خوان گسترده كرم به همه خواهندگان و جويندگان ميرسد.
📚کتاب دلشدگان
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
امام كاظم (سلام الله علیه) می فرماید:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مسجد شد و دید گروهی گرد مردی را گرفته اند.
پرسید: او کیست؟
گفتند: علاّمه است ای رسول خدا!
آن حضرت پرسید: در چه چیزی علاّمه است؟
گفتند: نسب های عرب و تاریخ آن ها و ایام جاهلیت و شعر و ادبیات عربی را می داند.
رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) فرمودند: این، دانشی است که هر كس آن را نداند برای او زیانی ندارد و هر كس آن را بداند برای او سودی ندارد.(كنایه از این كه مسلمان و جامعه اسلامی باید برای فراگیری دانش، اولویت بندی كند و به دانشی بپردازد كه برای دنیا و آخرت او سودمند باشد یا زیانی را بزداید.)
📚مفاتیح الحیاة ص ٧۵
وَ قَالَ علیه السلام -وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ-: يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ، يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ؛ أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ، وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ. هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا، فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَمَا [وَ اللَّهِ] لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى حکمت 130 نهج البلاغه
📢 شیخبهایی؛ نمونه همراهی روح دینی با پشتیبانی علمی
✏️ رهبر انقلاب: «شيخ بهايى» هم كه يك آخوند به تمام معناى كامل است...
✏️ در زمان «شيخ بهايى»، رشتههاى دينى در آن مسير و جريان صنفىِ آخوندى افتاده بود. در گذشته، صنفىِ به اين شكل كه نبوده است؛ يك روحانى بوده كه در همهى علوم عالم بوده؛ مثل خود «ابنسينا» كه شاگرد فلسفه هم داشته، شاگرد طب هم داشته است.
✏️ اما «شيخ بهايى» مربوط به آن دورانى است كه روحانيت جنبهى صنفى پيدا كرده بود؛ يعنى يك آخوند حرفهيىِ منبر و محرابى، با آنگونه دانشهاى كذايى. پس، آن روح دينى، با روح علمى اصلاً منافاتى ندارد؛ بلكه روح دينى، كمك و پشتيبان روح علمى است. ۱۳۷۰/۱۱/۱۵
🔹️عکس: حضور رهبر انقلاب بر مزار #شیخ_بهایی در حرم مطهر رضوی
🌷 روز بزرگداشت بهاءالدین محمد بن عزالدین حسین معروف به شیخ بهایی، حکیم، علامهٔ فقیه، عارف، اخترشناس، ریاضیدان، شاعر، ادیب، تاریخنگار و دانشمند شیعهٔ ایرانی در قرن ده و یازده
💠 دعاهایی که مستجاب نمی شود!!!
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
چهار کس دعایشان به اجابت نمی رسد:
1⃣ مردی که در خانه خود نشسته و میگوید:
خدایا! به من روزی بده!
خداوند به او میفرماید:
آیا به تو دستور ندادم به جستجوی روزی بروی؟
2⃣مردی که درباره زن ناشایست خود نفرین کند.
خداوند به او هم میفرماید:
آیا اختیار طلاق او را به تو واگذار نکردم؟
3⃣ مردی که مال خود را در جاهای بد و اسراف تلف کرده و میگوید:
خدایا! به من روزی بده!
خداوند به او نیز میفرماید:
آیا به تو دستور میانه روی ندادم؟ آیا به تو دستور ندادم، مالت را اصلاح کن و در موارد بد مصرف منما؟
4⃣مردی که بدون شاهد و گواه و سند به دیگری وام دهد. (سپس بدهکار انکار نماید) برای دریافت حق خود از خدا کمک بخواهد.
به او نیز میفرماید:
آیا به تو دستور ندادم که هنگام وام دادن شاهد بگیری؟
📚 بحار، ج ۹۳، ص ۳۶۰، و ج ۷۳، ص ۳.
💠 داستان شیخ بهایی و پیشخدمتش
می دانید شیخ بهایی مرد فوق العاده ای بوده. مسأله ی قرائت افكار را خیلیها دارند، می گویند او هم قرائت افكار داشته است. می گویند وی پیشخدمتی داشت كه به او شیخ حسن می گفت. (شیخ بهایی یك آدمی بود كه بیشتر سیّاح بود و تقریباً سی سال در دنیا سیاحت كرده بود، آخر عمرش شیخ الاسلام اصفهان شده بود. ) روزی یك مقدار كشك به او داده بود كه بسابد و برای ناهار حاضر كند. او مشغول كشك سابیدن بود. كشك سابی هم كه یك آهنگ مخصوصی دارد و انسان وقتی كه در جایی باشد كه یك آهنگ خوشی هم باشد خیالش بیشتر پرواز می كند؛ مثلاً كنار یك نهر باشد، صدای یكنواخت این نهر را كه می شنود خیالش شروع می كند به پرواز كردن، زمین را به آسمان می زند و آسمان را به زمین. او پیش خودش در همان عالم خیال یك آینده ی سعادت بخشی را برای خودش تخیل می كرد، به این صورت كه شیخ بالاخره از كارش معزول می شود، بعد من ترقی می كنم، تا كم كم به آنجا رساند كه خودش می شود شیخ الاسلام اصفهان. شیخ بهایی متوجه بود كه او در عالمِ چه خیالی است، با خود گفت ببینیم رشته ی خیال این به كجا می رسد. یك وقت رشته ی
خیالش رسید به اینجا كه پیش شاه عباس در مسند شیخ الاسلامی بالاتر از همه نشسته است، استادش شیخ بهایی از در وارد می شود، حال چكار كند؟ مسند را به او بدهد از نظر اینكه استادش و شیخ الاسلام قبل بوده، آنوقت خودش مسندی ندارد، یا او را پایین دستش بنشاند و این درست نیست. در شش و پنج این حرفها بود كه شیخ بهایی گفت: شیخ حسن كشكت را بساب. تا گفت: كشكت را بساب، به خودش آمد.
📚مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 602
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫