فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/sWBDq
قیام مردم تبریز
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
هدایت شده از KHAMENEI.IR
15.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 📹 نماهنگ | مهدی؛ احمد؛ بهشت...
🔺 روایت حضرت آیتالله خامنهای از ساعات قبل از شهادت شهید باکری و مکالمه بیسیم او با شهید کاظمی، به همراه انتشار صوت آخرین مکالمه بیسیم شهید باکری و شهید کاظمی
🗓 بازنشر به مناسبت بیانات امروز رهبر انقلاب در ارتباط تصویری مردم آذربایجان شرقی
💻 @Khamenei_ir
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
امام علی (ع) پدر یتیمان
✅ عصر خلافت امام علی (ع) بود و آن حضرت در کوفه بود، مردی (ایرانی) از همدان و حلوان (شهری نزدیک بغداد) مقداری عسل و انجیر برای حضرت علی (ع) آورد.
امام علی (ع) هماندم رؤسای اصحابش را طلبید و به آنها فرمود: (کودکان یتیم را حاضر نمایند).
آنها کودکان یتیم را حاضر نمودند، آن حضرت سرمشکهای عسل را در اختیار آنها قرار داد تا از عسل بخورند.
سپس آن عسل را در میان ظرفها ریخت و بین مردم تقسیم نمود.
شخصی پرسید: (ای امیرمؤمنان! چرا باید یتیمان سرمشکها را بخورند نه دیگران؟).
امام علی (ع) در پاسخ فرمود:
(ان الامام ابوالیتامی وانما العقتهم برعایه الاباء)
: (همانا امام، پدر یتیمان است و من به حساب پدرها (و بهخاطر آنکه نسبت به آنها پدری کردهباشم) خوردن آنها را به آن کودکان یتیم واگذار کردم). (200)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
راستگوئی و امانتداری علی (ع)
✅ ابوکهمس میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: (عبدالله بن ابی یعفور، به شما سلام رسانید).
امام: بر تو و بر او سلام باد، وقتی که نزد عبدالله رفتی، به او سلام برسان و به او بگو: (جعفر بن محمد (ع) میگوید؛ درست بیندیش که بهخاطر چه عاملی، علی (ع) در پیشگاه رسول خدا (ع) به آن مقام عالی رسید، همان عامل را پیشه خود ساز، همانا علی (ع) به خاطر دو خصلت (راستگوئی و امانتداری)، در پیشگاه رسول خدا (ص) به آن مقام عالی، نائل آمد. (201)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
معجزهای از حضرت علی (ع)
✅ امیرمؤمنان علی (ع) چند دائی در قبیله بنی مخزوم داشت، جوانی از آن قبیله نزد امام علی (ع) آمد و عرض کرد: (دائی جان برادرم از دنیا رفت و من در مرگ او بسیار ناراحت و غمگینم).
امام علی فرمود: آیا میخواهی او را ببینی؟
او گفت: آری.
امام علی فرمود: (قبرش را به من نشان بده).
آنگاه علی (ع) با آن شخص بیرون آمد، درحالیکه آن حضرت پارچه برد پیامبر (ص) را به کمر بسته بود، وقتی که به کنار قبر رسید، لبهایش بههم میخورد، با پای خود به قبر او زد، او از قبر بیرون آمد درحالیکه به زبان عجمی، سخن میگفت.
حضرت علی (ع) به او فرمود: (مگر وقتی که تو ازدنیارفتی، عرب نبودی؟)
او عرض کرد: (چرا، ولی ما به روش فلان و فلان مردیم، از این رو زبانمان تغییر کرد!). (202)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
22.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://www.aparat.com/v/Fq9pL
زندگینامه(شاه چراغ) احمد بن موسی کاظم علیه السلام
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
کانال بشارت در ایتا👇
https://eitaa.com/besharat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/mslof
منزلت احمد بن موسی در بیان رهبر انقلاب
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
کانال بشارت در ایتا👇
https://eitaa.com/besharat_ir
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع)
اطمینان علی (ع) به امداد غیبی
✅ سعید بن قیس میگوید: روزی در میدان جنگ، مردی را دیدم که تنها دو جامه پوشیدهببود . بی آنکه زره و لباس جنگ پوشیده باشد) سوار بر اسب به سویش رفتم، دیدم امیرمؤمنان علی (ع) است، پرسیدم: (ای امیرمؤمنان! در چنین منطقهای با این لباس؟!).
فرمود: (آری، ای سعید! هیچ بندهای نیست، مگر اینکه از جانب خدا، دو فرشته از او نگهبانی میکنند تا از کوهی سقوط نکند و یا به چاهی نیفتد، ولی وقتی که قضای الهی (اجل) فرا رسد، او را نسبت به همه چیز واگذارند). (203)
✅ در روایت دیگر آمده: قنبر غلام علی (ع)، آن حضرت را بسیار دوست داشت، هرگاه علی (ع) بیرون میرفت، قنبر نیز با شمشیر، به دنبال علی (ع)، حرکت میکرد، شبی علی (ع) بیرون رفت، قنبر را در پشت سرش دید، فرمود: (ای قنبر! تو را چه شده که در این وقت شب به دنبال من میآئی؟).
قنبر: آمدهام تا پشت سرت باشم (و هوای تو را داشتهباشم).
علی: وای بر تو، آیا تو مرا از اهل آسمان، حفظ میکنی، یا از اهل زمین؟
قنبر: نه، از اهل زمین، تو را حفظ میکنم.
علی: اهل زمین جز به اذان خدا از آسمان، نمیتوانند به من کاری کنند، برگرد، آنگاه قنبر بازگشت. (204)
این دو حکایت، بیانگر شجاعت و اطمینان علی (ع) به امداد الهی و مقدرات خداوند است و از قوت قلب و قوت اعتقاد آن حضرت، حکایت میکند.
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm