eitaa logo
دانلود
02.Baqara.129.mp3
1.15M
آیه ۱۲۹ سوره بقره، نیاز به رهبر آسمانى: رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿١٢٩﴾ پروردگارا! در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز، که آیات تو را بر آنان بخواند، و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد، و [از آلودگی های ظاهری و باطنی] پاکشان کند؛ زیرا تو توانای شکست ناپذیر و حکیمی. معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 eitaa.com/Dastanqm
گرسنگی شکم و شهوت: حضرت حجة الاسلام والمسلمین مروج الاسلام و الدّین حاج شیخ غلامرضا فیروزیان فرمودند: ✅ تابستان سال ۱۳۲۳ در ونک مستوفى منبر میرفتم. امام جماعت آنجا سید بزرگوارى بود که اَلان با گذشت ، ۵۵ سال نامش را فراموش ‍ کرده ام. بین گفتگوهایى که با هم داشتیم تعریف کرد: که یک روز صداى در منزل بلند شد، وقتى آمدم در را باز کردم ، خانمى نیمه برهنه و بى حجاب و آرایش کرده و دست و سینه باز را مقابل خود دیدم، خواستم درب را ببندم و به او بى اعتنایى کنم. فکر کردم همین که در خانه یک روحانى با این قیافه آمده شاید معایب بى حجابى را نمیداند : و شاید بتوانم نصیحتش کنم. سرم را پائین انداخته و گفتم بفرمائید، داخل اطاق شده نشست، و مسئله اى در مورد ارث از من سئوال کرد. من گفتم خانم من هم از شما مى خواهم مسئله اى بپرسم اگر جواب دادید من هم جواب مى دهیم گفت: شما از من؟ گفتم بله. گفت بفرمائید؟ گفتم : شخصى در محلى مشغول غذا خوردن است غذا هم بسیار مطبوع و خوشبو است، گرسنه اى از کنار او مى گذرد، پایش از حرکت مى ایستد جلوى او مى نشیند شاید تعارفش کند، ولى او اعتنا نمى کند. شخص گرسنه تقاضاى یک لقمه میکند او میگوید: غذا متعلق به من است و نمى دهم هر چه التماس مى کند او به خوردن ادامه میدهد، خانم این چگونه آدمیست ؟ گفت: آن شخص بی رحم از شمر بدتر است. گفتم: گرسنه دو جور است، یکى گرسنه شکم و یکى گرسنه شهوت. جوان عزب و گرسنه شهوت، خانم نیمه برهنه و زیبائى را مى بیند که همه نوع عطرها و آرایش هاى مطبوع دارد، هر چه با او راه میرود شاید خانم توجهى به او بکند و مقدارى روى خوش به او نشان بدهد، به جوان اعتنا نمى کند. جوان اظهار علاقه میکند، زن محل نمى گذارد، جوان خواهش ‍ مى کند، زن میگوید: من نجیبم و حاضر نیستم با تو صحبت کنم . جوان التماس میکند، زن توجه نمى کند. این خانم چگونه آدمى است ؟ خانم فکرى کرد و از جا حرکت کرد و از خانه بیرون رفت. فردا درب منزل صدا کرد، رفتم در را باز کردم ، دیدم سرهنگى دم در ایستاده و اجازه ورود مى خواهد، وقتى وارد اطاق شد و نشست. گفت : من شوهر همان خانم دیروزى هستم، وقتى که با او ازدواج کردم چون خانواده اى مذهبى بودیم از او خواستم با حجاب باشد ، گفت: بعد از ازدواج ، ولى آنچه به او گفتم و خواهش کردم تهدید کردم، زیر بار نرفت ولى دیروز آمد و از من چادر و پوشش اسلامى خواست، نمى دانم شما دیروز به او چه گفتید: ماجرا را به او گفتم: او با خود عبایى آورده بود. به من داد و تشکر کرد و رفت. اگر ما بیایم و کمی به اعمالمان بیشتر فکر کنیم و این خودخواهی ها را کنار بگذاریم خیلی ها را از عذاب و گناه و زحمت نجات خواهیم داد . منبع: نگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢عنایت علیه السلام به تاجری که خرجی روضه نداشت... 🎙حجت‌الاسلام هاشمی نژاد 👌بسیار زیباست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دونوع‌ فعالیت‌ امام‌ زمان(عج) در غیبت... مهم ترین کار حضرت درزمان غیبت زمینه سازی ظهور خودش هست و بزرگترین ابزار زمینه سازی ... استاد 🌱 اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیها
❤️ کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟! گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم. چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم اما میگن تو دیگه شورشو در آوردی...! یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟! میگوید:گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمی شنود و چشمی که حرام ببیند توفیق دیدن خود را پیدا نمیکند...!! شهیده راضیه کشاورز🌷
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠گفت: شب اول قبر همه ی اعمالم رد شد، جز کارهایی که در راه امام حسین علیه السلام کردم!! 🔸️فرمایش عارف و عالم ربّانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی (ره) درباره ماجرای شب اول قبر شخصی که در نجف زندگی می‌کرد اما آخر عمرش به رفت.
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙حجت‌الاسلام مؤمنی مداوم پناه ببریم به (عجل‌الله‎تعالی‌فرجه)... امام زمان حلّال مشکلات عالمیان👌 👌بسیار شنیدنی 👈ببینید و نشردهید
داستان‌های قرآنی و مذهبی
💬 | چهار روایت از شهید رجائی 🎤 گفتگوی رسانه Khamenei.ir علی رجبی، از همکاران شهید رجائی در زمان نخست وزیری و ریاست جمهوری 🔹 ما با آقای رجائی در یک ساختمان بودیم. من همان ساعت یک ربع، بیست دقیقه به سه از این طرف آمدم پایین. ایشان از سمت راست آمد پایین و به همدیگر برخوردیم و من به ایشان سلام دادم. معمولاً وقتی به ایشان سلام می‌کردیم، حال و احوال می‌‌کرد، و مثلاً می پرسید کارها چه جوری است؟ فلان قضیه حل شد؟ فلان نامه رسید؟ ولی آن روز حتی جواب سلام من را با یک حالت نصفه نیمه جواب داد، من بعدها احساس کردم که اصلاً در دنیا نبود و یک حالت دیگری داشت. بعد ایشان رفتند بالا در جلسه‌ی شورای امنیت ملی. ما رفتیم پایین با عجله غذا خوردیم و موقع برگشت همین طور که به موازات پاستور می‌آمدیم، پنجره‌ی سمت چپ ما به ارتفاع دو سه متری در طبقه‌ی اول بود. من اول دیدم پنجره به حالت نور افشانی منفجر شد و بعد صدا را شنیدم. 🔹 ما دویدیم از پله‌ها بالا رفتیم. ولی دیگر هیچ کاری نمی‌شد کنیم. دود چنان ساختمان را گرفته بود که چشم، چشم را نمی‌دید. دیدم کاری نمی‌توانیم بکنیم. آمدیم پایین ببینیم چه خبر است و چه کار می‌شود کرد. مرحوم شهید وحید دستجردی، رئیس پلیس آن موقع، از همان پنجره‌ خودش را انداخته بود پایین. صورتش خاکستری شده و تاول زده بود و داشت با صدای ناله‌ای می‌گفت یاحسین(ع) یا حسین(ع). در این فاصله ما دست و پایش را گرفتیم گذاشتیمش در آمبولانس. آمدیم در قسمت شمالی ساختمان که پنجره‌اش به خیابان پاستور هم باز می‌شد. از آن پنجره‌ شهید کلاهدوز که بعدها شهید شد، پریده بود پایین. البته او سرپا بود و مشکلی نداشت. 🔹 در تقاطع فلسطین و پاستور هم هلی کوپتری آوردند و به زحمت نشست. واقعاً فکر می‌کردیم پره‌های آن ممکن است به جایی برخورد کند ولی از هلی کوپتر استفاده‌ای نشد. چون شهید رجایی شهید شده بودند. ظاهراً بمب آتش‌زا هم بوده که باعث شده بود ساختمان آتش بگیرد و دیدم که داشت ذوب می‌شد. 🔍 ادامه را بخوانید👇 khl.ink/f/46367
معجزه‌ی چادر حضرت زهرا (س) روزى حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) محتاج به قرض شد، چادر حضرت فاطمه (علیها السلام) را پیش مرد یهودى که نامش زید بود، رهن گذاشت آن چادر از پشم بود، قدرى جو قرض گرفت . یهودى آن چادر را به خانه برد و در اتاقى گذاشت ، وقتى شب شد زن یهودى به آن اتاق رفت ، ناگاه نورى را از آن چادر دید که تمام اتاق را روشن کرده بود وقتى زن آن حالت شگفت را دید فریاد زد: شوهر خود را خواست آنچه را دیده بود براى شوهرش بازگو کرد. یهودى شگفت زده شده بود و فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در آن خانه است، با سرعت داخل اتاق شد، دید که اشعه نورانى چادر آن خورشید عصمت است که مانند بدر منیر خانه را روشن کرده است . یهودى از مشاهده این حالت تعجبش بیشتر شد، یهودى همراه با زنش ‍ به خانه خویشان خود دویدند و 80 نفر از ایشان حاضر شدند و این را دیدند از برکت شعله چادر فاطمه (علیهاالسلام ) همگى به نور اسلام مشرف و منور گردیدند. منبع:حجاب برتر