eitaa logo
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ بقای اسلام متکی است بر حرکت سیدالشهدا و زینب کبری ◾️ «فرستادگان حسین علیه‌السلام» مجموعه‌ای از بیانات رهبر انقلاب است که درباره‌ی نقش زنان و دختران قافله‌ی کربلا در گسترش پیام عاشورا ایراد شده. ✔️ ریحانه؛ بخش زن و خانواده رسانه KHAMENEI.IR، به مناسبت فرارسیدن ایام محرم۱۴۴۵، مجموعه "فرستادگان حسین(ع)" را منتشر میکند. 🏴 @khamenei_reyhaneh
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | قیام حسینی، تبیین زینبی 📝 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «این چهل روزی که از عاشورا تا اتّفاق افتاده، یکی از مقاطع بسیار مهمّ تاریخ اسلام است. روز عاشورا در اوج اهمّیّت است و این چهل روزی هم که بین عاشورا و اربعین هست، تالی‌تلو روز عاشورا است. اگر روز عاشورا اوج مجاهدت همراه با فداکاری -فدا کردن جان، فدا کردن عزیزان، فرزندان و یاران- است، این چهل روز، اوج مجاهدت همراه با تبیین، همراه با افشاگری، همراه با توضیح [است]. اگر این چهل روز نمیبود، اگر حرکت عظیم زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و جناب امّ‌کلثوم و حضرت سجّاد (علیه السّلام) نمیبود، شاید آن فقره‌ی «لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَة» اتّفاق نمی‌افتاد.» ۱۴۰۰/۰۷/۰۵ ❤️ @khamenei_reyhaneh
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 عزت مجاهدانه و یک جهاد بزرگ 📝 رهبر انقلاب: زینب (س) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه؛ به یک جهاد بزرگ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙حجت‌الاسلام‌ عالی 🔹محبوب ترین مردمان نزد خدا و رسول خدا... کوتاه و شنیدنی👌
[WWW.FOTROS.IR]ma1402042912.mp3
13.82M
📝 کی ببینیم همو؟! کجا ببینیم همو؟! 🎤 حاج‌محمود کریمی 🌻|↫‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡 ویژه میلاد حضرت زینب سلام الله علیها و 🎙 بشنوید | زخم‌های ناشناخته 📖 بیان خاطرات متفاوت و خواندنی از رشادت‌ها و دلسوزی‌های بانوان پرستار در دوران جنگ در جبهه‌های غرب و جنوب در گفتگوی رسانه ریحانه با خانم شمسی سبحانی از پرستاران دفاع مقدس 👈 فروردین ۶۳ بود. عید گذشته بود و خواهران پرستار بعضی‌ها مدتی بود که خانواده را ندیده بودند و بعضی تازه اعزام شده بودند. ما باید در کنار رسیدگی به مجروح‌ها، مادرانه هوای پرستاران را هم نگه میداشتیم. یک روزی گفتیم یک اتوبوس بگذارند تا خواهران را ببریم شهر اهواز، هوایی بخورند و از بازار خریدی چیزی دارند انجام بدهند. وقتی به بیمارستان برگشتیم، چشمتان روز بد نبیند. دیدیم تمام محوطه‌ی بیمارستان پر از مجروح است آن هم نه زخمی‌های عادی، شیمیایی. آنجا ما با یک معضلی روبرو شده بودیم که اصلاً هیچ کس مشابهش را ندیده بود و نحوه‌ی درمان و مراوده با آن نوع جانبازی را بلد نبود از طرف دیگر به ما گفته بودند که این زخم ها مسری است و شما از طریق شیمیایی‌ها آلوده می‌شوید. آنجا بیمارستان مثل بیمارستان اقدسیه، طبقه بالا و پایین داشت. باید مجروح را می‌بردیم بالا، می‌آوردیم پایین. از آنجایی که پرستار مرد نداشتیم، دیگر همه‎ کارها را خودمان میکردیم. یکی از شیمیایی‌ها جوان ۱۸-۱۹ ساله‌ی قد بلندی بنام مصطفی بود که سه نوع گاز به او اصابت کرده بود گاز تاول‌زا، گاز تخریب اعصاب و یک گاز دیگر. تمام بدنش تاول زده بود. این تاولها مثل قارچ در جاهای مرطوب رشد میکنند. زیر بغل، زیر گلو، داخل بینی و گوش و کشاله‌های ران... ❤️ @khamenei_reyhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ویژه میلاد حضرت زینب سلام الله علیها و 🎙 بشنوید | معروف ماندگار 📗بیان خاطرات متفاوت و خواندنی از رشادت‌ها و دلسوزی‌های بانوان پرستار در دوران جنگ در جبهه‌های غرب و جنوب در گفتگوی رسانه ریحانه با خانم شمسی سبحانی از پرستاران دفاع مقدس 👈 یک بار یک پسر نحیف بسیجی از سپاه اصفهان را به بیمارستان آورده بودند. نامش علی باقری بود و شدت ترکش‌ها حسابی درب و داغانش کرده بود. وقتی از اتاق عمل بیرون آمد، در سالنهای بزرگی که با مهتابی‌های زیادی، روشن شده بود و به عنوان بخش عمومی بیمارستان استفاده می‌شد، بستری شد. سالن آنقدر روشن بود که مثلاً چهار صبح حس میکردی وسط روز است. علی را که آوردند، بالای سرش بودم و پنج دقیقه به پنج دقیقه علائم حیاتی‌ش مثل فشار خون، نبض، تنفسش را کنترل میکردم. سه، چهار تا سرم خون و دارو به او وصل بود و رزمنده‌ها می‌آمدند آنجا تن به تن خون می‌دادند. او یکی از کلیه‌هایش را به طور کامل از دست داده بود و کلیه‌ی دیگرش هم آسیب دیده بود. به همین خاطر، اوره‌اش دفع نمی‌شد و او را بی‌قرار می‌کرد. برای اینکه صدایش در نیاید، از درد زبانش را می‌جوید آنقدر که با گوشه‌ی ملحفه کف و خون را از دهانش پاک می‌کردیم. نیمه شب بود که یک دفعه دیدم با آن حال انگار می‌خواهد بلند شود. گفتم برادر علی چرا می‌خواهی بلند شوی؟ گفت: دیر است نماز من قضا شد. گفتم: نه، هنوز اینجا اذان نشده. گفت: نه، اینجا خیلی روشن است، روز شده. دغدغه‌اش برای نماز در آن حال بسیار من را به فکر فرو برد... ❤️ @khamenei_reyhaneh