داستانهایی از #نهج_البلاغه 👇
🏠خانه وسیع
امیر مؤ منان على علیه السلام به عیادت یكى از دوستانش به نام #علاءبنزیاد كه در بصره زندگى مىكرد رفت ، وقتى چشمش به خانه وسیع او افتاد فرمود: (این خانه با این همه وسعت را در این دنیا براى چه مىخواهى ؟ با اینكه در آخرت به آن نیازمندتر هستى ؟)
آرى مگر اینكه بخواهى به این وسیله به آخرت برسى مانند آنكه : 1- در این خانه از مهمان ، پذیرائى كنى 2 - صله رحم نمائى و حقوق (واجب ) خود را از این خانه خارج كرده و به اهلش برسانى ، فاذا انت قد بلغت بها الاخره : (كه در این صورت با این گونه خانه به آخرت نائل شده اى ) علاء عرض كرد: اى امیر مؤ منان ! از برادرم #عاصمبنزیاد، پیش تو شكایت مىكنم ، امام فرمود: براى چه ؟ مگر چه كرده ؟
علاء عرض كرد: عبائى (ناچیز) پوشیده و از دنیا كنارهگرفتهاست . على علیهالسلام فرمود: او را نزد من بیاور، وقتى كه عاصم به حضور على علیه السلام آمد، حضرت به او فرمود: (اى دشمنك جان خود، شیطان در تو راه یافته و تو صید او شده اى آیا به خانواده ات رحم نمىكنى ؟ تو خیال مىكنى خداوند خداوند كه طیبات (زندگى خوب ) رابر تو حلالكرده ، دوستندارد كه از آنها بهرهمندشوى ؟!
انت اهون على الله من ذلك : (تو بىارزشتر از آنى كه خداوند با تو چنینكند).
عاصم عرضكرد: (اى امیرمؤ منان ! ولى تو با این لباس خشن و غذاى ناگوار بهسر مىبرى ) (و من از تو پیروى مىكنم )
امام فرمود: عزیزم ! من مثل تو نیستم انالله تعالى فرض على ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس ، كیلا یتبیغ بالفقیر فقره ، (خداوند متعال بر پیشوایان عدل و حق ، واجبشمردهاست كه بر خود سختگیرند، و شیوه زندگیشان را همآهنگ با وضع زندگى طبقه ضعیف مردم قراردهند، تا نادارى فقیر موجب نافرمانى او از جدانشود یا (- تانادارى فقیرى ، موجب آن نشود كه به او سختبگذرد)(1)
به این ترتیب على علیهالسلام یك درس مهم اقتصاد اسلامى را تعلیمداد و از افراط و تفریط شدیدا نهىكرد و وظیفه رهبران حق را مشخصنمود.
1- نهجالبلاغه صبحى صالح خطبه 210.
منبع :مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام / مصطفی زمانی وجدانی؛ داستانها و پندها جلد 6
📚📚تبیان
@Dastanqm
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
بسم الله الرحمن الرحیم
از کانالهای ما دیدن فرمایید:
پوسترهای قرآنی @pocterhayeqoran
داستانهای قرآنی و مذهبی @Dastanqm
نهجالبلاغه بخوانیم @nahgolbalagh
کانال کودکان علی اصغر @koodakAliAsghar
بشارت_مناسبتهای مذهبی @besharat_ir
داستانهایی از #نهج_البلاغه 👇
😩ناله عقیل از آهن گداخته 😩
✔️ فاطمه بنت اَسَد مادر حضرت علی (علیه السلام) چهار پسر داشت، که بین هر یک با دیگری، ده سال فاصله بود، به این ترتیب:
طالب،
عقیل،
جعفر و
علی (علیه السلام) .
عقیل دومین پسر ابوطالب، مردی خوشفکر و حاضرجواب و شجاع بود و در #جنگ_صفین از رزمندگان سپاه علی (علیهالسلام) به شمار میآمد، فرزندان و نوادگان عقیل، و در میان آنها بهخصوص حضرت مسلم فرزند عقیل، همه از حامیان دین بودند و گروهی از آنها در کربلا در رکاب حسین بن علی (علیه السلام) به شهادت رسیدند.[1]
امام علی (علیهالسلام) در خطبهای میفرماید: «سوگند به خدا برادرم عقیل را دیدم که در زیر چنگال فقر و تهیدستی، دستوپا میزد تا آنجا که از من خواست از گندمی که از حقوق شما است به او ببخشم، در حالی که فرزندان او از شدت فقر، پریشان و غبارآلود دیدم، گویا صورتشان با نیل، سیاه شدهبود، عقیل چند بار رفتو آمد کرد و مکرر در هر بار با حالت جانسوزی، خواستهاش را بازگو کرد من حرفهای او را گوش میدادم، او گمان کرد که من دینم را میفروشم و از خواسته او اطاعت میکنم و از شیوه خود دست برمیدارم، در این موقع آهنی را 🔴داغکردم و آن را به بدن عقیل نزدیکنمودم تا از آن درسیبگیرد😔، او پس از آنکه حرارت آتش را احساس کرد، نالهای همانند نالهبیماران کشید😩 و نزدیکبود از حرارت آهن تفتیده بسوزد، به او گفتم: زنان در سوگ تو بنشینند ای عقیل! آیا از آتشی که انسان برای بازی خود، آن را گداختهاست ناله میکنی، ولی مرا به سوی آتش میکشی که خداوند جبّار، آن را از خشم خود افروختهاست، اتئنّ من الاذی ولا ائنّ من لظی؛ آیا تو از آزاری که مدت کوتاه است ناله میکنی و من از آتش افروخته و جاودانه دوزخ ناله نکشم؟.[2]
[1]. سیره ابن هشام، ج1، ص263؛ قاموس الرجال، ج6، ص311 به بعد.
[2]. نگاه کنید به خطبه 224 نهج البلاغه.
منبع :محمد محمدي اشتهاردي ؛داستان هاي نهج البلاغه
مرکز اطلاعرسانی آلالبیت
@Dastanqm
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ، وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ، وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ، وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى، وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً، كَلَمْحِ الْبَصَرِ، أَوْ هُوَ أَقْرَبُ، يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ، يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ، اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ، وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ، يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ.
#امام_زمان
@Dastanqm
💪 قاطعیت، برای اجرای عدالت 💪
✔️ پس از عثمان، مردم مسلمان اجتماعكردند و با علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه و رهبر مسلمین، بیعتنمودند، و آن حضرت به خاطر برپائی حق و عدل و نابودی باطل و ظلم، زمام امور رهبری را بهدست گرفت.
چندان نگذشته بود كه گروهی دنیاپرست كه رد بیعت خود با علی (علیه السلام) نیز هدفشان دنیا و امور مادی بود، وقتی دیدند، با برپائی حكومت علی (علیه السلام) به هدف نامشروع خود نمیرسند، بیعت خود را شكستند، و در هر فرصتی نغمه مخالفت با علی (علیه السلام) سردادند، مانند: طلحه، زبیر، عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، محمد بن مسلمه و... .
پر واضح است كه علی (علیه السلام) بیعت آنها را بر این اساس كه حامی دین و عدالت باشند پذیرفتهبود، ولی آنها هدف مادی داشتند، و هدفشان با هدف علی (علیه السلام) متفاوت بود، بنابر این پیوند آنها با علی (علیه السلام) در كانال دیگری بود، و طبیعی است كه چنین پیوندی، ناپایدار است، از این رو خواهناخواه بهزودی آنها از علی (علیه السلام) جدامیشدند و با مرام او مخالفت میكردند.
امام علی (علیه السلام) آنها را مورد سرزنش و خطاب قرار داد و فرمود: «لم تكن بیعتكم ایای فلته، ولیس امری و امركم واحدا انی اریدكم لله و انتم تریدوننی لانفسكم» «بیعت شما با من، بدونمطالعه و ناگهانی نبود، و اكنون هدف من و شما یكسان نیست، من شما را برای خدا و در خط خدا، میخواهم، ولی شما مرا برای اهداف(شوم) خود میخواهید».
💬 بنابر این، با این دوگانگی نمیتوانم، با شما باشم، سپس فرمود:« #ای مردم مرا در راه اصلاح و سامانیافتن جامعه خودتان كمككنید، و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته، حتی اورده منهل الحق وان كان كارها؛ سوگند به خدا داد مظلوم را از ستمگر میگیرم، و افسار ستمگر را میكشم، تا او را به آبشخور حق، واردسازم، هرچند ناخوشآیند او باشد».[1]
[1] . نگاه كنید به خطبه 136 ##نهج_البلاغه.
منبع :مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام / محمد محمدی اشتهاردی ؛داستان های #نهج_البلاغه
@Dastanqm
وقتی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) با هم ازدواج کردند،صاحب پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام كلثوم و محسن شدند.
#حضرت_زینب (س)،سومین فرزند آنها بود.زینب،به معنی #زینت_پدر است و این نام از طرف خداوند برای او انتخاب شد.زینب پنج سال بیشتر نداشت که پدر بزرگ اش،حضرت محمد(ص) را از دست داد.حضرت فاطمه(س) بعد از پدر گرامیاش چند ماهی بیشتر در این دنیا نماند بنابراین زینب از محبتهای مادری هم زیاد بهرهای نبرد.بعد از مادر،پدرش علی(ع) و برادرانش حسن(ع) و حسین(ع) تربیت او را بهعهدهگرفتند.
#زینب (س) به برادرانش علاقه زیادی داشت و موقعی که میخواست ازدواج کند،با خواستگارش، عبدالله بن جعفر شرط کرد که او را از برادرش،امام حسین جدا نکند. بانوی بزرگ اسلام زینب كبری(س)حدود سی و پنج سال داشت كه پدرش علی(ع) به شهادت رسید. شهادت امیرالمؤمنین و جدایی زینب از پدر بسیار سخت بود.
او بعد از وفات پدر بزرگش رسول خدا و شهادت مادرش فاطمه زهرا (س) دل به پدر بسته بود.پس از آن،در سالهای بعد،شهادت مظلومانه برادران عزیزش را به چشم خود دید و اشك غم از دیدگانش جاری شد و روحش آزرده شد اما این مصیبتها،دردها،رنجها و غمهای عظیم اراده او را ضعیف نکرد.او با صبرش،موجب افتخار و سرافرازی خاندان نبوت و ولایت شد.در روز عاشورا به خاطر فداكاریها و پرستاری های زیبایش از امام سجاد(ع) که در آن زمان بیمار بودند،و مجروحین دشت کربلا،نامش در تاریخ جاودان گشت و روز ولادت او را به نام #روز_پرستار نامگذاری کردند.
فرآوری:رحیمه زرگر
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع:پایگاه یاران امین،راسخون
@Dastanqm