داستانهای قرآنی و مذهبی
مرز حق از باطل
✔️ حضرت سیدالشهدا(ع) در روز سه شنبه، هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد و به سوی عراق حرکت کرد. هنگامی که عوامل حکومتی از حرکت امام خبردار شدند، به دستور «یحیی بن سعید» حاکم مکه، از طرف یزید گروهی مأموریت یافتند تا راه را بر امام(ع) ببندند و آن حضرت را از رفتن باز دارند. آنان نیز طبق دستور، جلوی کاروان حضرت را گرفتند و گفتند: ای حسین! برگرد، کجا می روی؟ امام(ع) از برگشتن خودداری نموده، به راهش ادامه داد. دو گروه درگیر شدند و به یکدیگر فشار آوردند و با تازیانه ها به هم تاختند. سپس امام(ع) با قاطعیت تمام سخن آنان را رد کرد و بدون اعتنا به فشار عوامل حکومتی، به همراه یارانش به راه خود ادامه داد. آنان فریاد زدند: «یا حُسَینُ! أَ لَا تَتَّقِی اللَّهَ؟ وَ تَخْرُجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ وَ تُفَرِّقُ بَینَ هَذِهِ الْأُمَّةِ؛ ای حسین! از خدا نمی ترسی و از جماعت جدا می شوی و میان امت اسلام اختلاف می اندازی؟» امام(ع) در پاسخ آنان این آیة شریفه را تلاوت فرمود: ((لِی عَمَلِی وَ لَکمْ عَمَلُکمْ أَنتُم برِیونَ مِمَّآ أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ)[17]؛ «عمل من برای من، و عمل شما برای شما، شما بیزارید از آنچه من می کنم، و من بیزارم از آنچه شما انجام می دهید.»[18]
امام حسین(ع) با استناد به این آیه، جدایی راه حق خود را از راه باطل بنی امیه با قاطعیت تمام بیان داشت و به آنان فهماند که حرکت من در راستای تفرقه میان امت نیست؛ بلکه برای جداسازی حق از باطل است.
[17] یونس/ 41.
[18] البدایة و النهایة، اسماعیل بن کثیر دمشقی، دار احیا التراث العربی، بیروت، 1408ق، ج 8، ص 179.
📚پایگاه اطلاعرسانی حوزه
#امام_حسین
#محرم
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
https://article.tebyan.net/174423
افسانه واقعی بهشت
✅ مریم که توی یه روز گرم تابستونی روزه گرفته بود.مانتو، مقنعه و چادرش رو پوشید و به خونه مادر بزرگش رفت. وقتی به مقصد رسید از شدت گرمای هوا به شدت تشنه و خسته و کلافه شده بود. مریم به مادر بزرگش که معلم قران بود گفت :رعایت حجاب توی این هوای گرم ،با زبون روزه ،خیلی سخته !آیا واقعا اینهمه رنج و زحمت ما پیش خدا اجری داره ؟
😊مادر بزرگ مریم لبخندی زد و تا وقت افطار چیزی نگفت بعد از افطار از مریم دعوت کرد تا به مطالب کتابی که راجع به بهشت نوشته شده بود گوش بده.
💜مادر بزرگ مریم گفت:بهشت یه سرزمین بسیار بزرگ و زیباست .باغهایی داره پر از درختهانی افسانه ای با شاخه های بلندی که روی تموم خاک بهشت سایه می اندازن .درختای بهشتی که هزاران میوه خوشمزه دارن مثل آدمهای زنده اند و همه چیزو می فهمن .وقتی کسی بخواد میوه ای رو بچینه شاخه ی درخت پایین می یاد و میوه توی دستش قرار می گیره همون لحظه هم میوه دیگه ای جای اون درمی یاد .خاک بهشت مثل زعفرون زیبا و معطره و لباس کسی رو کثیف نمی کنه .توی بهشت رودخانه ها و نهر های آبی وجود داره که غیر از آب نوشیدنی های دیگه ای هم دارن بعضی از اونها شربتهای بسیار خوشمزه ای دارن که نظیرش توی دنیا نیست .نهرهای شیر و عسل بهشتی هم توی بهشت جاریند.رودهای بهشتی می تونن هر جایی که آدمها بخوان جاری بشن.هر جایی که مومنین بخوان و دستور بدن رودخانه و آبشارهایی از زلالترین آبها درست می شن.در روایتی نوشته شده اگه انگشتشون رو توی آب بکشن و بعد ادامه بدن تا توی هوا و جاهای دیگه ،آب دنبال انگشتشون جاری می شه و نهر ادامه پیدا می کنه.
🟣توی بهشت قصرهایی وجود دارند که مثل ستاره ها در اوج آسمونن توی اون قصر ها خدمتکارانی هستند که عاشقانه به بهشتیان خدمت می کنند. اونها در حالیکه جامهایی از شربت و نوشیدنی های گوارا به دست گرفتند دور تختهای بهشتیان می گردند و از اونها پذیرایی می کنند . غذاهای بهشتی بسیار زیاد و بسیار خوشمزه هستند .و همشون مزه های متفاوت دارن و بوی عطر می دن .
🔴بهشتیا هیچ غم و غصه ای ندارن و هرچی که بخوان و آرزوش داشته باشن در اختیارشون قرار می گیره از همه مهمتر اینکه خدا از اونها راضیه و باهاشون حرف می زنه و ازشون پذیرایی می کنه و این بیشتر از همه چیز برای بهشتیان لذت داره .
🔵مادربزرگ مریم هنوز داشت براش می خوند که دید اشکهای مریم روی صورتش جاری شده، مریم رو بغل کرد و گفت دخترم از چی ناراحتی؟گفت مادرجان ناراحت نیستم بلکه خیلی هم خوشحالم حالا فکر می کنم هر چی در راه ایمان به خدا زحمت بکشم کمه !من هیچ وقت خسته نمی شم و تا اون روزی که همدیگر و توی بهشت ببینیم صبر می کنم .
انسیه نوش آبادی
📚بخش کودک و نوجوان تبیان
#حجاب
کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇
https://eitaa.com/koodakAliAsghar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
← پاىبندى به حجاب و عفاف
✔️ وقتى سهل بن سعد، اسيران را شناخت كه از دودمان پيامبرند جلو رفت و از يكى از آنان پرسيد: تو كيستى؟ گفت: سكينه، دختر امام حسين (علیهالسلام). پرسيد: آيا كار و حاجتى دارى؟ من، سهل، صحابی جدّت رسول خدايم. سكينه فرمود: به نيزهدارى كه اين سر مقدس را مىبرد بگو از ما جلوتر حركت كند تا مردم به نگاهكردن آن مشغول شوند و به حرم رسول الله چشم ندوزند. سهل به سرعت رفت و چهارصد درهم به نيزهدار داد. او هم سر مطهّر را از زنان دور كرد.
📚ویکی فقه
#حجاب
#محرم
#امام_حسین
ایتا
https://eitaa.com/Dastanqm
YouCut_20190418_044345590-mc_6005626884228909541.mp3
2.45M
#مهدویت
🔻 تشرف آیت الله بهبهانی خدمت #امام_زمان ارواحنا فداه در #حرم_امام_حسین سلام الله علیه
و گلایه امام زمان "ارواحنافداه" از زائرین #کربلا
🎙 استاد سید حسین #هاشمی_نژاد حفظه الله تعالی
#داستان_تشرف
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت_سر
🎥داستان دهم ؛ حکایت محسن در #محرم...
💢برای #امام_حسین فقط باید سر داد!
📌 مجموعه کلیپهای «حکایت سر»
برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن حججی
✔️ يزيد دستور داد اسيران آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را وارد مجلس كردند. نام تک تک آنها را پرسيد ... و خطاب به حضرت سكينه (علیهاالسلام) گفت: اين زن كيست؟ گفتند: سكينه دختر حسين (علیهالسلام). يزيد گفت: تو سكينه هستى؟
سكينه گريه كرد و به قدرى ناراحت شد كه نزديک بود جان بسپارد. يزيد گفت: چرا گريه مىكنى؟ فرمود: چگونه گريه نكند كسى كه پوشش ندارد تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند؟
يزيد گفت: اى سكينه! پدرت حقّ مرا منكر شد و قطع رحم با من كرد و در رياست و رهبرى با من ستيز نمود. سكينه گريست و فرمود: اى يزيد از كشتن پدرم خوشحال مباش. او مطيع خدا و رسولش بود، و دعوت حق را لبّيک گفت، و به سعادت نايل گرديد. ولى روزى خواهد آمد كه تو را بازخواست مىكنند. خود را آماده پاسخگويى كن. ولى از كجا تو بتوانى پاسخ بدهى؟ يزيد گفت: اى سكينه ساكت باش! پدرت بر من حقّى نداشت.
📚ویکی فقه
#حجاب و عفاف
#محرم
#امام_حسین
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
اسیران کربلا
✔️ بازماندگان واقعه کربلا همچون امام سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان و حضرت زینب(س) که به اسارت لشکر عمر بن سعد درآمدند. اسرا به دستور عمر بن سعد، شب یازدهم محرم در کربلا نگه داشته شدند و بعد از ظهر روز یازدهم، به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد برده شدند. ابن زیاد، اسیران را بر روی محملهایی بدون پرده و پوشش و با همراهی گروهی از جمله شمر و طارق بن مُحَفِّز به دربار یزید بن معاویه در شام فرستاد. او دست و پای برخی همچون امام سجاد(ع) را غل و زنجیر کرد.
امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با سخنان خود در هنگام اسارت، سبب تحول روحی و پشیمانی برخی از مردم و بنا بر نقلی پشیمانی یزید (هر چند به صورت ظاهری) از جنایات واقداماتش شدند.
علمایی همچون شیخ مفید، شیخ طوسی و محدث نوری بر این عقیدهاند که اسیران کربلا بعد از آزادی، به مدینه بازگشتهاند، نه کربلا؛ اما بنابر نقل سید بن طاووس در لهوف، کاروان اسیران به کربلا بازگشتند.
📚ویکی شیعه
#محرم
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
آغاز اسارت
پس از واقعه عاشورا، بازماندگان لشکر عمر بن سعد، کشتههای خود را روز ۱۱ محرم، دفن کردند و اهل بیت امام حسین(ع) و بازماندگان شهدای کربلا را به سوی کوفه بردند.
مأموران عمر بن سعد، زنان اهل بیت را از کنار اجساد شهدا عبور دادند. زنان خانواده امام حسین(ع) در آن حال ناله کرده و بر صورتهایشان میزدند. چنانکه از قرة بن قیس نقل شده، حضرت زینب(س)، وقتی از کنار بدن برادرش امام حسین(ع) میگذشت، از شدت غم سخنانی گفت که دوست و دشمن گریه کردند.
سخنان حضرت زینب (س) هنگام عبور از کنار بدن امام حسین(ع)
«یا محمداه، یا محمداه! صلی علیک ملائکة السماء، هذا الحسین بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء، یا محمداه! و بناتک سبایا، و ذریتک مقتله، تسفی علیها الصبا قال: فابکت والله کل عدو و صدیق»
یامحمد، یامحمد، فرشتگان آسمان بر تو صلوات گویند، این حسین است در دشت افتاده، آغشته به خون،اعضاء بریده! یا محمد، دخترانت اسیرند، ذریهات کشته شدهاند که باد بر آنها میوزد. راوی میگوید والله دوست و دشمن گریه میکردند.
📚ویکی شیعه
#امام_حسین
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm