16.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
شهید محمدحسین حدادیان هم یکی از جوانان سرزمین زیبایمان ایران بود که برای آسایش مردم کشورش از جان خود گذشت و با شهادتش آرامش را به مردم ایران هدیه داد.
#مرد_میدان
#دفاع_مقدس
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
🌼کانال گل نرگس🌼
╭━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╮
@golenarges_jamkaran
╰━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╯
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشنگرافیک به مناسبت سالروز شهادت مظلومانه دختر کردستان
🔸روایت داستان شهادت فاطمه اسدی که توسط عناصر حزب تجزیهطلب دموکرات اسیر و پس از تحمل یک ماه شکنجه و آزار تیرباران شد. وضعیت پیکر مطهرش که تا ۳۷سال مشخص نبود، در ارتفاعات چهل چشمه کردستان پیدا شد.
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
شهید جواد محمدی
جاهایی هم اگر میدید حق الناسی مرتکب شده سریع جبران میکرد اطراف منطقه نطنز باغهایی بود که چون حصار نداشت، فکر کردیم اینها عمومی است یک روز که برای سرکشی رفته بودیم چند تا چاقاله چیدیم و خوردیم.
یکهو دیدیم یک نفر دارد با بیل به طرف ما میآید !!!
آمد و به ما گفت: من بچه یتیمم؛ آمده اید از باغ من میخورید؟! خجالت نمیکشید؟! جمع کنید خودتان را ...
این را که ،گفت جواد خشکش زد ،بهش گفت: ما
فکر کردیم این باغ صاحب ندارد.
بعد دستش را کرد توی جیبش و گفت بفرمایید این پول را بگیرید و حلال کنید.
صاحب باغ هم وقتی رفتار جواد را دید گفت نوش جانتان هرچه خوردید فقط چیزی بیرون نبرید.
خوشا به حال شما که چادر دارید
برای همه دخترانش که به سن تکلیف می رسیدن یه چادر می گرفت، یه چادر گل قرمزی هم برای من گرفته بود و قرار بود اون روز، سر سفره افطار بهم هدیه بده. قبل از افطار بهش گفتم : «امروز توی مدرسه وقتی دوستم فهمید قراره برایم چادر بخری بهم گفت : ما دیشب هیچی برای افطار نداشتیم،خوشا به حال شما که چادر هم دارید »
.هیچی نگفت و بلند شد و رفت …همه نشسته بودیم سر سفره و منتظر اذان بودیم که دیدم کاسه آش رو آورد داد به من و گفت: « ببر برای دوستت». گفتم: «خودمون با چی افطار بکنیم ؟»گفت:«با همونی که دوستت دیشب افطار کرد ».
منبع:حجاب برتر
#حجاب
من زياد سر از فلسفهي صندليهايي که تو قسمت آقايون، رو بهسمت خانوماست درنميارم. عمود بر مسير حرکت اتوبوس وايميستم که خيابون رو ببينم. يه صندلي ديگه خالي ميشه و من حس ميکنم نشستن روي صندلي پاره، بهتر از پخش شدن کف اتوبوسه! براي همين ميشينم و با موجي از نگاههاي ناباورانهي آقاي روبرويي مواجه ميشم. خيلي طبيعي و عادي دستمو ميبرم سمت سرم، که چک کنم مبادا بيخبر شاخي چيزي سبز شده باشه! اتفاقه ديگه بههرحال! وقتي خيالم راحت ميشه که همه چي آرومه، حالت شمارهي يکِ تاکسي رو اعمال ميکنم (چرخش ?? درجهاي گردن و بيني توي شيشه!) و منتظر ميمونم تا برسم به ايستگاه موعود!
وقتي ميرسم به ايستگاه موردنظر، حال اون موقع رو دارم که براي اولينبار با رنو رفته بودم جاده چالوس! گلاب به روم… هي منتظرم آقاي اتوبوس واحد در عقب رو باز کنه تا پياده شم و کرايهشو بدم و توي دلم بهش بگم: «شما رو به خير و ما رو به سلامت با اين رانندگيت، مرد حسابي!» ميگه: «خانوم بيا از در جلو پياده شو! شلوغه! در عقب رو بزنم کرايهي ما رو ميپيچونن بعضيا!» چي بگم… حالا بايد از بين تمام اونايي که سعي کردم نبينمشون و نبينندم رد بشم. خب اين چه وضعيه آخه برادر من؟! آقاي واحد! اصلا راضي نيستم ازت…
مگه اينکه بريم آدم خوبي بشيم و بتونيم طيّالارض کنيم، اين همه مصيبت نکشيم براي عبور و مرور. والا!
منبع: نشريه ي الکترونيکي چارقد
#حجاب
#از_او_بگوییم
💠دعای فرج در خشکسالی غیبت!
🔹کمتر از پنج سال داشتم، در یزد خشکسالی بود، یادم می آید اسفند ماه بود، پدرم بیل و مقداری گندم برداشت و راهی زمین شد من هم به دنبالش.
بیل که میزد از زمین خاک بلند میشد!
🔹در عالم خودم گفتم:
پدر این بذرها سبز نمیشوند! باید زمین خیس باشد که گندم بکاری.
هنوز چشمان اشک آلود مرحوم پدرم و جوابش را از یاد نمی برم!
پسر کفر نگو، من دانهها را زیر خاک میگذارم، هر چه روزی مور و حشرات باشد می خورند هر چه را هم خدا خواست سبز میشود!
🔹اسفند بدون بارش گذشت.
فروردین و اردیبهشت آمدند و بدون باران رفتند.
خرداد بود که به خودم گفتم؛ دیگر باران نمی آید می روم به پدرم می گویم دیدی گفتم بیخود گندم نکار سبز نمیشود!
🔹یک روز لکهای ابر در آسمان پیدا شد، بارید و … آن سال در روستای ما فقط پدرم بود که گندم برداشت کرد، به خاطر خشکسالی هیچ کس چیزی نکاشته بود. روزگار سختی بود. پدرم محصول را که برداشت قدری را برای آذوقهی خودمان نگه داشت بقیه را به هر که نیاز داشت میداد.
🔹پیرمرد حرفش که به اینجا رسید در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و صدایش کمی میلرزید ادامه داد:
امروز دعاهای فرج خودم و دیگران را در این خشکسالی غیبت، شبیه همان بذری میبینم که پدرم آن روزها به امید رحمت خدا کاشت و جواب گرفت!…
#امام_زمان
02.Baqara.142.mp3
زمان:
حجم:
2.44M
آیه ۱۴۲ سوره بقره، تغییر قبله (۱):
سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا ۚ قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿١٤٢﴾
بهزودی مردم سبکمغز میگویند: چهچیزی مسلمانان را از قبلهای که برآن بودند [یعنی بیتالمقدس، به سوی کعبه] گردانید؟ بگو: مالکیّتِ مشرق و مغرب فقط ویژه خداست، هرکه را بخواهد به راه راست هدایتمیکند.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
02.Baqara.143.mp3
زمان:
حجم:
2.46M
آیه ۱۴۳ سوره بقره، تغییر قبله (۲):
وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ۗ وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ ۚ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ ۗ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴿١٤٣﴾
و همان گونه [که شما را به راه راست هدایت کردیم] شما را امتی میانه [ومعتدل و پیراسته از افراط و تفریط] قرار دادیم تا [در ایمان، عمل، درستی و راستی] بر مردم گواه باشید و پیامبر هم گواه بر شما باشد. و ما قبله ای را که بر آن بودی فقط به خاطر این قرار دادیم تا کسانی که از پیامبر پیروی می کنند از کسانی که از اسلام و اطاعت پیامبر برمی گردند [و متعصبانه به قبله پیش از کعبه می مانند] معلوم و مشخص کنیم؛ گر چه این حکم جز بر کسانی که خدا هدایتشان کرده گران و دشوار بود. و خدا بر آن نیست که ایمان شما را تباه کند؛ زیرا خدا به همه مردم رؤوف و مهربان است.
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm